صدا به صدا نمی‌رسد در این آشفته بازار فرهنگی!

  • ۱۴۰

اینجا ایران است ؛ دختران و زنانی را می‌بینی که در خیابانها و کوچه‌ها و دانشگاه‌ها و حتی ادارات و نهادها و سازمانها که یا نیمه حجابند و یا در آستانه کشف حجاب! مردانی را می‌بینی که شاهدان این حوادث تاسف‌بار و این مناظر رقت انگیزند و ساکت و بی دغدغه، به سان اشباح هزار ساله‌اند که خود را راضی نشان می‌دهند!

پایگاه اطلاع رسانی حزب الله خراسان جنوبی: قلم در ضمیر پنهان و ناپیدای انسانها، حتی در خلوت و نهانگاه ‌اندیشه انسان‌ها راه دارد و اینگونه است که حتی در کشاکش و نبرد خیر و شر و ادیان توحیدی و فرقه‌های بدعتی، نقش سلاح را پیدا می‌کند. 

سلاحی که بی سر و صدا و بی قتل و خونریزی و بدون کشتار و خشونت، سرزمین افکار و اندیشه‌ها را در مدت زمانی کوتاه تسخیر کرده و باور و آیینی را غالب بر مردمان و نسل‌ها می‌کند. و از همین رو، مسیحای ما، از این جنگ بی قتل و خونریزی و بی سر و صدا با عنوان « شبیخون فرهنگی » یاد کرده و کلیدواژگان شناخت آن را به دلسوزان و دغدغه داران شناساند... 

اما صد افسوس که در نتیجه اهمال و غرض‌ورزی و سستی عده‌ای که مصالح دنیای پست و حقیر خویش را بر منافع ملت و بر دین و آیینشان ترجیح می‌دادند، شد آنچه نباید می‌شد. و در نهایت تأسف، حتی از کلام آن پیر فرزانه و حکیم، رمزگشایی نشد تا در مقابل این شبیخون فرهنگی، از حیثیت و باورهای خویش دفاع درستی بکنیم. 

آنان که به ظاهر اهالی قلم و اندیشه و آفریدگاران شعر و واژه و هنر بودند، وارد گود شدند و هر آنچه که نباید به کام اندیشه نسل جوان تزریق کردند و آنها که حقیقتا مِن آل قلم دغدغه دار و دردمند و مومن بودند، در انزوا مانده و چونان شأن قلم، شأنشان گم شد و فراموش شدند و از یاد رفتند... 

این حقیقت تلخ جامعه ماست. حقیقت تلخی که آثارش در یکایک کوچه‌ها و خیابانها و دانشگاه‌ها و مدارس و ادارات و... ام القرای اسلام جولان می‌دهد و جلوه‌ای از عین زشتی‌ها و منکرات را به نمایش دید دنیا می‌گذارد... 

وقتی در تأثیرگذارترین ساعات خلوت شب، مردم مستمع کلمات و واژگان و مفاهیم گوینده رادیو هستند، یا وقتی در غنی‌ترین و مفیدترین ساعات عمر خویش روزنامه و مجله ورق می‌زنند، یا حتی با اعضای خانواده پای برنامه‌های تلویزیون و یا سینما نشسته‌اند، یا وقتی تمام وجودشان غرق مفاهیم هنری قطعه شعر و یا داستانی است و یا... در تمام این فرض‌ها، دارند دستپخت هنرمندانه یک فکر و اندیشه را به روان خویش می‌خورانند. 

مع الوصف ؛ چقدر باید دقیق بود در آنچه که به بازار نشر و فیلم و مطبوعات راه پیدا می‌کند؟ 
مع الوصف، تغییر فاحش آن آزادی که در جوامع سکولار حاکم است با آزادی که اسلام برایش چهارچوب تعیین می‌کند، معلوم و مشخص می‌گردد. 

کمترین حق مخاطب و مستمع هنر و فرهنگ، داشتن امنیت روانی است. و حالا باید به این پرسش بزرگ پاسخ داد که آیا آن فیلم و مقاله و نثر و شعر و... که ساعتها به خلوت انسانها راه پیدا می‌کند و نفسانیات و شهوات لجام گسیخته و بی بند و باری را به روح و روانشان تحمیل می‌کند، آزادی است یا بزرگترین مانع و توهین برای آزادی انسانها؟ 

و نکته تأسف بار این است که آنها که دم از آزادی بیان می‌زنند، در طی سالهای تهاجم فرهنگی، هر آنچه آب داشته‌اند بر آسیاب دشمن ریخته‌اند و هر آنگونه که از دستشان بر آمده افکار بی بند و بار خویش را به نام هنر به کام مردم ریخته‌اند و فضای تأسف بار فرهنگی و ابتذال کنونی جامعه نتیجه همان آزادی است که داشته‌اند... و باز هم با این همه دم از آزادی بیان می‌زنند! 

و هزار افسوس و واویلا از انزوای قلمهای متعهد که می‌بینند و علاج واقعه در فکر و باور خویش دارند اما مجال کار و اساس آنچه بنا نهاده شد برباد می‌رود و ما در برابر این خطای فاحش مسئولیم. 
چرا به جای شعار و هشدار و تکرار و سنگر را خالی گذاشتن، دنبال کشف استعدادهای مهجور و درخشان و تربیت هنرمندان با تقوا نیستیم؟ 

چرا علما، به اشاره آن آیه از کلام الله که مجاهدان را هشدار می‌دهد که: همگی راهی میدان نبرد نشوید، عده‌ای نیز در شهرها بمانید و صیانت کنید، به داد شهرها و فضای فرهنگی و هنری که بر روان و باور انسانها سایه افکن شده و به داد جوانها و عوالمی که تهاجم فرهنگی برایشان تدارک دیده نمی‌رسند؟ چرا نباید هر عالمی راهبر و چراغ راه تعدادی هنرمند شود تا به صورت بسیار جدی و منسجم و جهاد‌گونه وارد عرصه‌های کار فرهنگی و هنری گردند؟ 

چرا نباید حزب‌الله به مسئولان، نهادها، ارگانها، مجموعه‌ها و... تکلیف کند ورود مقتدرانه هنرمندان تربیت شده خویش را در تمام عرصه‌ها؟ 

آن هم نه به حرف و شعار و منفعلانه، بلکه به صورت جدی و رسمی و مقتدرانه. مگر نه که حزب‌الله خط مشی اصولی و ابتدایی‌ساش، بودن در التزام رکاب رهبری، تحت هر شرایطی آن هم برخلاف تمام نهادها و ارگانها، به دور از بازی‌های سیاسی و بوروکراسی‌های رایج و آماری و ارقامی و رفع تکلیفی بوده است؟ 

چرا نباید بعد از گذشت سه دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی، حزب‌الله مجال کار فرهنگی و هنری را به صورت کاملا جهادی و خودجوش داشته باشد؟ چرا در جبهه معارض و شیطانی، قلم به مزدها و هنرمند نماها، جای و جایگاه و ارزش دارند اما در جبهه حزب‌الله، هنرمند شأنش گم شده است و هنر متروک و مهجور افتاده است؟ 

چرا هرگز و هرگز کسی از حق تضییع شده هنرمندان حزب‌اللهی دفاعی نکرده؟ چرا هرگز کسی جرئت و یا دست کم حوصله وارد شدن در بحثی را که یک طرفش کسانی اند که تحت هر شرایطی باید از حق مسلّمشان به خاطر باورها و اساس آرمانها و نظام و دین کوتاه بیایند نداشته است؟ 

آن هم در حالی که قدرت قلم و هنر را نمی‌توان و نباید نادیده گرفت. آن هم در حالی که مقابل چشمانمان، هر آنچه ثمره جهاد عظمای خمینی کبیر و ماحصل رنجها و خون دل خوردن‌های رهبر فرزانه و معظم و نتیجه خونهای پاک و مقدس شهدا و ایثار خانواده‌هایشان بوده است، دارد لگدمال هوس‌ها و نفسانیات و ترک تازی‌های عده‌ای مغرض می‌گردد و نسل‌هایمان یکی پس از دیگری، بیشتر و بیشتر از اساس دین و آیین دور می‌افتند و دست روی دست گذاشته‌ایم و تماشاگران این فاجعه بزرگیم! 

چگونه است که در تمام عرصه‌ها این حقیقت جدی گرفته میشود و به صورت بسیار منسجم به آن بها داده می‌شود اما در عرصه فرهنگ و هنر، نشسته‌ایم و تماشاگران تهاجم بی امان و بیشرمانه دشمنان خویش هستیم؟ 

چگونه است که در مقوله رجحان نیروی انسانی بر هر چیز دیگری و در عرصه مهندسی نظامی، استعدادهایی چون شهید طهرانی مقدم وارد عرصه می‌شوند و به ابتکار و استعداد و خلاقیت خویش، سلاح‌هایی به مراتب کارآمدتر از سلاح‌های روز دنیا می‌سازند، جوانان هسته‌ای، مجال کار می‌یابند و ایران هسته‌ای را به معرض دید عالمیان می‌گذارند، دکترین تخصصی در دانشگاه‌ها به فناوری‌های نانو دست می‌یابند و... اما تا صحبت فرهنگ و هنر و قلم می‌شود، اوضاع را دگرگونه می‌بینیم؟! 

چگونه و با چه استدلالی می‌توان از حقیقت سرنوشت‌ساز رسالت قلم و هنر و فرهنگ غفلت ورزید؟ 
چگونه می‌توان پاسخگوی وجدان خویش و خدای خویش و معاد و صراط خویش و خون شهیدان بود، وقتی برای مهندسی هنری جامعه کوچکترین ارزشی قائل نیستیم؟ 

 


برادران گرامی! خواهران گرامی! مسئولان محترم! نویسندگان و اهالی قلم عزیز، دغدغه مندان نظام و انقلاب،... و هر کسی که این سطور را می‌خواند، به خدا قسم ما مسئولیم. در برابر فاجعه‌ای که رخ می‌دهد و پیش چشم داریم مسئولیم. سالهای سال است که این حرفها گفته می‌شود و هیچ قلب سلیمی یاری نمی‌کند دین را، و شریعت را. 

روزی در جایی خواندم که جلال آل احمد در بیان خاطره‌ای چنین نوشته بود که وقتی کتاب غرب‌زدگی را نوشت، هیچ کس نخرید و نخواند و هیچ استقبالی از آن نشد. روزی حضرت امام رضوان الله علیه این کتاب را خریدند و مبلغی نیز به عنوان تقدیر به آل احمد دادند. 

و من حیث المجموع بیانات حضرت امام رضوان‌الله علیه را نیز که می‌خوانم می‌بینم نه شأن قلم و نه شئونات آل قلم دغدغه مند، از منظر و مرعای آن روح الهی مغفول نمانده بود. و باز در مجموعه گفتار مقام عظمای رهبری که دقیق می‌شوم، می‌بینم چه توقع‌ها که از آل قلم برای احیای ارزشها و استخراج گنجهای معنوی – خصوصا از فرهنگ دفاع مقدس – دارند و هرگز عملی نمی شود... 

بازار نشر که اوضاعش اسفبار است. روز به‌ روز تعداد بیشتری کتاب‌های بی هویت با یک هدف و فکر پلید و شوم، بدون کوچکترین مشکل و گیر و گرفت اداری و بدون کارشناسی وارد بازار نشر می‌شوند، در حالی که جدای از نیت مغرضانه ارزش یک ساعت وقت گذاشتن را هم ندارند، و این در حالیست که نویسنده متدین و دیندار اگر چنانچه بخواهد کتابی که در عین نیت خالصانه و باورمندانه عمر خویش را برای تألیف آن گذاشته باشد، وارد بازار نشر کند آن همه سنگ‌های غرض‌ورزانه و تعمدی پیش پایش می‌افکنند تا منصرف شود و رجعت به انزوا و پذیرفتن شأن گم شده را ترجیح دهد! 

رسانه ملی نیز از هنرمندانی که اهل درد و دغدغه و تعهد باشند و درد آشنای مستضعفان، اگر نگوییم تهی، کم بضاعت است! در سایر عرصه‌های فرهنگ و هنر نیز همین فضا و همین جو اسفبار حاکم است! 

و معلوم است با این توصیفات، افکار ضاله آن همه در ضمیرناخودآگاه و روان مردم تاثیر گذاشته است که ذائقه ایشان را تغییر دهد و معروف را منکر و منکر را معروف جلوه دهد! تا جایی که اگر چنانچه معجزه‌ای رخ بدهد و روزی انزوای اصحاب هنر متدین شکسته شود و با خیل عظیمی استعدادهای منزوی گشته و سناریوها و نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌ها و اشعار و کتب نجیب و عفیف و باحیا رو به رو شویم، مردمان به سان واکنشی که بیمار به داروی تلخ نشان دهد، اعراض کنند! 

اما دغدغه بزرگتر اینجاست که هر چه دیرتر این اتفاق بیفتد، دشواری‌هایش نیز بیشتر خواهد بود. 
هر چه دیرتر ذائقه مردم برگردد و خوی ضمیر پنهانشان به هنر نجیب و عفیف خو بگیرد، کار سخت تر خواهد بود. 

... اینجا ایران است! ام القرای جهان اسلام! سلسله‌جنبان بیداری‌های اسلامی! بزرگترین قدرت منطقه! قدعلم کرده در برابر جهانخواران شرق و غرب! اینجا ایران است ؛ دختران و زنانی را می‌بینی که در خیابانها و کوچه‌ها و دانشگاه‌ها و حتی ادارات و نهادها و سازمانها که یا نیمه حجابند و یا در آستانه کشف حجاب! مردانی را می‌بینی که شاهدان این حوادث تاسف‌بار و این مناظر رقت انگیزند و ساکت و بی دغدغه، به سان اشباح هزار ساله‌اند که خود را راضی نشان می‌دهند! 

زندگی‌هایی را می‌بینی که از اساس با آنچه تعالیم آسمانی اسلام به پیروانش تکلیف کرده در تعارض است! کوچه‌ها و خیابانها را پاساژها و بوتیک‌ها و فروشگاه‌های لوازم لوکس خارجی پر کرده است! 
صدا به صدا نمی‌رسد در این آشفته بازار! از خود می‌پرسم: فاین تذهبون؟ 

با خود می‌گویم: لاجرم متوقف خواهند کرد همه ما را در ساعتی نابهنگام و ناگهان در ناگهان، تا پاسخگوی اعمال و کردار خویش باشیم! 

با خود می‌اندیشم: این مسئولیت سنگینی که بر زمین مانده است، با ایثار بهترین جوانان سرزمینمان به ما رسیده است، هر کدام رفته، آن دیگری این امانت را بر دوش گرفته است و بالاخره با بذل جانهای فراوانی این ودیعه را به ما رسانده‌اند... چه پاسخی خواهیم داشت ایشان را، برای سنگری که خالی گذاشتیم و شهرهایی که تسلیم شبیخون دشمن کردیم؟ 

با خودم زمزمه می‌کنم: ن. والقلم و ما یسطرون... سوگند به رسالت قلم که این، نه آن آرمان شهری بود که ساختنش منظور نظر روح الله الاعظم و مسیحایمان (رهبر معظم انقلاب ) باشد... 
کلمات اشکهای منند که فرو چکیدند تا بلکه لختی آرام گیرد غوغای دلم... 

و من یکی از آل قلمی هستم که با گم شدن شأن قلم، در انزوایی تلخ و سهمگین، شاهد ثمره دادن فاجعه‌ای به نام « شبیخون فرهنگی » هستم که هشدارهایش را بسیار پیشتر رهبر فرزانه مان داده بود... 

کیست در این انجمن محرم سرّ غیور؟ 
ما همه نامحرمیم (بی‌غیرتیم) آینه در کربلاست... 
اللهم اهدنا الصراط المستقیم...

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
hansen_html_code