-
جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۱۳ ب.ظ
-
۱۶۰
در روایتى امام باقر (علیه السّلام) درباره حکمت به تأخیر افتادن حکومت مهدوى (عج) مى فرماید:
در روایتى امام باقر (علیه السّلام) درباره حکمت به تأخیر افتادن حکومت مهدوى (عج) مى فرماید:
امام سجاد (ع) میفرماید: ...من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.
یادگار امام گفت: گاهی مسألهای را آنقدر تکرار میکنیم که دیگر دیده نمیشود و اصولا یکی از راههای اینکه چیزی را از بین ببریم این است که آن را زیاد و بد تکرار کنیم.
درباره بسیارى از اصحاب، مخصوصا جوانان، روایت شده که وقتى براى اجازه گرفتن نزد حضرت مىآمدند، حضرت به نحوى تعلل مىکرد (مثل داستان قاسم که مکرر شنیدهاید) ولى وقتى که على اکبر مىآید و اجازه میدان مىخواهد، حضرت فقط سرشان را پایین مىاندازند و جوان روانه میدان شد...
اگر نبود کمک های ایران و سپاه قدس و اگر نبودند افرادی مانند قاسم سلیمانی، امروز کل عراق زیر سیطره سیاه پوشان سیاه دل داعش بود و لابد همان هایی که به جای قمه زدن بر دل دشمن، بر سر خود قمه می زنند، در پستوی خانه هایشان پنهان می شدند و همانند اجداد خود در 61 قمری، ندای مظلومانه حسین(ع) که "آیا کسی هست مرا یاری کند؟" را ناشنیده می گرفتند.
من آشنایی چندانی با قوانین بینالمللی ندارم؛ اما شما به پایگاههای اینترنتی آنها مراجعه کنید. دائماً فتوای قتل و کشتار و گردن زدن و حلال کردن مال و جان مسلمانان را نفیر میزنند. گمان میکنم این فتواها در مجامع حقوق بینالمللی قابل تعقیب است و باید اقدام کرد؛ البته اگر دلارهای نفتی اجازه دهد.
مصیبت جگرسوز على اصغر به قدرى بر امام حسین ـ علیه السلام ـ سخت بود که آن حضرت در حالى که گریه مىکرد، به خدا متوجه شد و عرض کرد: «خدایا خودت بین ما و این قوم، داورى کن، آنها ما را دعوت کردند تا ما را یارى کنند، ولى به کشتن ما اقدام مىکنند».
در حالى که سر جناب قاسم به دامن حسین است، از شدت درد پاشنه پای را محکم به زمین مىکوبد. در همین حال، «فشهق شهقة فمات» فریادى کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد. یک وقت دیدند ابا عبدالله بدن قاسم را بلند کرد و بغل گرفت. دیدند قاسم را مىکشد و به خیمهگاه مىآورد.
در مقتل آمده عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند. ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد: به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند.جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند. بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند: اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است. نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید. منقول است حضرت زینب(سلام الله علیها) زمانی که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) برای تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد تا مبادا حسین (ع) احساس شرمندگی کند.ادامه دراینجا
عبدالله در کربلا کودکی بود که به سن بلوغ نرسیده بود. چون عمویش حسین (ع) را زخمی و بی یاور دید، خود را به آن حضرت رسانده بود. عبدالله خودش را به دامان امام حسین (ع) انداخت و گفت: به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم.
مهمترین خصلت آن بانو محبت و عشق وافری است که به ذات احدیت دارد تا بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند و حتی خویشتن خویش را هم نبیند. در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل میکند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا میبیند.
نخستین تحریف ها درباره واقعه عاشورا و ریشه های آن، دلیل بازنگشتن امام به مدینه پس از آگاهی از خیانت کوفیان و منابع مورد تحقیق مقتل های عاشورایی را در پرونده خبرآنلاین در روز سوم محرم بخوانید.
به گواه تاریخ نگاران و مقتل نویسان رحلت شهادت گونه حضرت رقیه (سلام الله علیها) اندکی پس از واقعه خونین کربلا در سال شصت و یکم هجری رخ داده است و در این هنگام وی سه یا چهار ساله بوده است.
یک نفر در حرم امامرضا از من پرسید چندساله طلبه هستی؟ گفتم بیست سال! گفت امامعلی هر وقت اصحاب خودش را می دید خوشحال میشد. شما که بیستساله روحانی هستی، آیا شده که حضرت مهدی به تو نگاه کند و لذت ببرد؟ گفتم نمیدانم.
یکی از شبهاتی که وجود دارد این است که آیا کودکی 5 ساله میتواند حجت خدا بر روی زمین باشد؟آیا او آنقدر علم ومعنویت دارد که بتواند زمام امور را بدست گیرد ؟
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج الله تعالی فرجه)
ویژگیهای یک منتظر واقعی:
منتظر واقعی کسی است که ناامید نشود، سختی ها را قابل رفع بداند، دارای ایمانی قوی و عمل صالح و خالی از ستم باشد . یک منتظر واقعی باید بتواند شناخت خدا را با عمق بیشتری در خود تقویت کند .