-
شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۵۱ ق.ظ
-
۳۰۵
یکی از شبهاتی که وجود دارد این است که آیا کودکی 5 ساله میتواند حجت خدا بر روی زمین باشد؟آیا او آنقدر علم ومعنویت دارد که بتواند زمام امور را بدست گیرد ؟
این مساله ای است که متاسفانه دست آویزی قرار گرفته تا وجود نازنین امام زمان (ع) زیر سئوال رود معاندان اسلام با استفاده از همین موضوع سعی دارند به جهانیان ثابت کنند که : چقدرمسخره ومضحک است که مسلمانان جهان قبول داشته باشند کودکی 5 ساله امام وپیشوای آنها است وبا مقایسه عقل وشعور وتوانایی کودکان دیگر با امام زمان چنین مساله ای را محال میدانند وبه تمسخر شیعیان که این مورد را قبول دارند میپردازند وکم نیستند از مسلمانان که این سخن را منطقی دانسته وتسلیم سخنان این یاوه گویان شده اند !!
وقتی به این مساله فکرمیکنم یاد تمسخرابولهب می افتم هنگامی که حضرت محمد (ص) برای اولین بار امام علی (ع) را جانشین خود قرار داد !!
اگر در اخبار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تأمل شود معلوم مى گردد که مقام نبوت و امامت یک مقام ظاهرى ناچیز نیست که هر کسى صلاحیت آن را داشته باشد بلکه نبوت مقام ارجمندى است که شخص واجد آن مقام با حق تعالى ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبى برخوردار مى شود، احکام و قوانین الهى بر باطن و قلب نورانیش وحى و الهام مى گردد و به طورى آنها را دریافت مى کند که از هر گونه خطا و اشتباهى معصوم است. همینطور ولایت و امامت مقام بزرگى است که واجد آن مقام به طورى احکام خدایى و علوم نبوت را تحمل و ضبط مى کند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبى مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهى بهره مند مى گردد. بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندى است،البته معلوم است که هر کسی قابلیت احراز مقام امامت یا نبوت را ندارد، بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. و همچنین از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل داده و به مردم ابلاغ کند.
لذا پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند وبه واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می کند. این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است ، لکن اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته رسما به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می شوند ومامور حفظ و تحمل احکام می گردند، این انتخاب و نصب ظاهری ، چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بلوغ وبزرگی انجام می گیرد، ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. پیشوایى به کوچکى و بزرگى نیست، بلکه مربوط به قابلیتها و استعدادها است رهبرى و پیشوایى امت در کودکى که سهل، حتى در نوزادى، هم امکان دارد و هم واقع شده است مانند حضرت عیسی (ع)!
چرا ادیان دیگر این موضوع را مورد تمسخر قرار میدهند در حالی که این موضوع حتی در دین آنها هم دیده میشود
چنانکه حضرت عیسى ـ علیه السلام ـ در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفى نمود. خداوند متعال در سوره مریم مى فرماید: "فاشارت الیه قالوا: کیف نکلم من کان فى المهد صبیاً. قال انى عبداللَّه آتانى الکتاب و جعلنى نبیاً و جعلنى مبارکاً این ما کنت و اوصانى بالصلوة و الزکوة ما دمت حیاً»(1)
مریم به عیسى اشاره کرد، گفتند: "چگونه با کودکى که در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسى گفت من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبرى برگزیده است و هر کجا باشم مبارک گردانیده و به نماز و زکوة تا زنده باشم سفارش کرده است.
از این آیه و آیات دیگر استفاده مى شود که حضرت عیسى ـ علیه السلام ـ از همان کودکى و ایام صغر پیغمبر و صاحب کتاب بوده است.
همچنین حضرت یحیی در دوران صباوت و صغر سن به مقام نبوت رسیده ، چنانکه در آیه شریفه آمده که :« یا یحیی خذ الکتاب بقوه و اتیناه الحکم صبیا»
بنابراین ، وقتی عیسی مسیح و حضرت یحیی می توانند در کودکی به مقام نبوت برسند، چه مانعی دارد که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز در سنین کودکی به مقام امامت برسد، جالب اینجاست که ائمه اطهار ـ علیه السلام ـ هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینى کرده و اعلام نموده اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود :« حضرت صاحب الامر سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنام تر است»(2)
بنابراین هیچ مانعى ندارد که کودکى در سن پنج سالگى با عوالم غیبى ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه داراى و ضبط و تبلیغ احکام منصوب گردد و در انجام وظیفه خویش و اداى این امانت بزرگ کاملاً نیرومند و مقتدر باشد(3)
اتفاقا بعضی ازائمه نیز در سن قبل از بلوغ به مقام امامت رسیدند،مثلا حضرت امام جواد ـ علیه السلام ـ هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و یا هفت ساله بوده و امام رضا ـ علیه السلام ـ او را به عنوان جانشین خود معرفى نمود(4)
]، که سخنان و مناظرات امام جواد ـ علیه السلام ـ و حل مشکلات بزرگ علمى و فقهى توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامى اعم از شیعه و سنى را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمى امام وا داشته است و هر کدام او را به نحوى ستوده اند و به عنوان نمونه:
سبط بن جوزى مى گوید: (اما جواد ـ علیه السلام ـ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود(5)
ابن حجر هیتمى به اعلمیت امام جواد ـ علیه السلام ـ اعتراف نموده مى نویسد: مأمون او را به دامادى انتخاب کرد زیرا با وجود کمى سن از نظر علم و آگاهى و حلم و بر همه دانشمندان برترى داشت(6)
امام علی النقی نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش به شهادت رسید و امامت به وی منتقل شد.
بنابراین ، مساله صغر سن و رسیدن به مقام امامت در سن کودکی اختصاص به امام عصر علیه السلام ندارد.
کودکان نابغه :
با اینکه آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمه طورى است که نمى توان آن را به افراد عادى مقایسه کرد مع الوصف در بین اطفال عادى هم گاهى افراد نادرى دیده مى شوند که از حیث استعداد و حافظه نابغه عصر خویش بوده و قواى دماغى و ادراکات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است
به عنوان نمونه به بعضی از موارد اشاره می کنیم :
الف ) بوعلی سینا یکی از این افراد است . ازوی نقل شده که گفته است :«چون به حد تمیز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند، و پس از آن به معلم ادب ، پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می کردند، من همه را حفظ می کردم. بعلاوه استاد مرا به کتابهای ذیل تکلیف کرد : «الصفات» ، « غریب المصنف» ، «ادب الکاتب» ، « اصلاح المنطق » ، « العین» ، « شعر و حماسه» ، « دیوان ابن رومی» ، « تصریف مازنی» و « نحو سیبویه» .
پس همه را در مدت یک سال نیم از بر کردم و اگر تعویض استاد نبوددر کمتر از این مدت حفظ می کردم و چون بهده سالگی رسیدم ، مورد تعجب اهل بخاری بودم. پس از آن شروع کردم به یاد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوی می دادم، پس از آن شروع کردم به علم طب و « قانون» را در سن شانزده سالگی تصنیف کردم و در سن 24 سالگی خود را در تمام علوم متخصص می دانستم».(7)
ب ) فاضل هندی که درباراش چنین نوشته اند :« قبل از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول و منقول راتکمیل کرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت».. (8)
ج) سید محمد حسین طباطبایی قمی که در عصر ما در سن پنج و نیم سالگی حافظ همه قرآن شد و هم اکنون که در سال 1376 است ، مشغول به تحصیل دروس حوزوی است و آنچنان بر مبنای آیات قرآن مسلط است که در گفتگو معمولا با آیات قرآن سخن می گوید و به سوالات پاسخ می دهد.
د) رقیه محمدی دختر هفت ساله ای است کهعلاوه بر این که حافظ کل قرآن است و از هر موضوعی که می خواستی آیه ای تلاوت می کرد، به تمامی لهجه ها و قرائت های قراء معروف عصر آشنایی داشت و به طریق هر قاری که می خواستند قرآن می خواند.
هـ) «توماس یونگ» که باید او را از جمله بزرگترین دانشمندان انگلستان به حساب آورد از کودکی عجوبه ای بود. از دو سالگی خواندن را می دانست و در هشت سالگی ، خود به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت و از نه سالگی تا چهارده سالگی اوقات فراغت خویش را در بین فواصل کوتاه ساعات درس به آموختن زبانهای فرانسه ، ایتالیایی ، عربی ، فارسی و عبری صرف کرد و زبانهای مذکور را به خوبی یاد گرفت. در بیست سالگی مقاله ای درباره تئوری رویت ، به جامعه پادشاهی فرستاد و در آن شرح داد که چگونه می توان به وسیله تغییر انحنای زجاجیه چشم همواره تصویر را واضح دید».(9)
اگر صفحات تاریخ را ورق بزنید، امثال و نظایر این نوابغ را زیاد خواهید یافت . بنابراین در صورتى که اطفال نابغه، داراى چنان مغز و قوایى باشند که در سنین خرد سالى از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشکلات و غوامض علوم بر آیند و نیروى محیر العقول آنان باعث اعجاب گردد پس چه استبعادى دارد که خداوند متعال حضرت بقیةاللَّه و حجّت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن پنج سالگى به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احکام را به عهده اش واگذار کند(10)
نتیجه آنکه عقلاً و وقوعاً هیچ استبعادى ندارد که حضرت صاحب الامر (عج) در سن پنج سالگى پیشوایى مسلمین را به عهده بگیرد.
علم امام :
چرا باید کودکان عادی را با امام زمان مقایسه کرد وعقل شعور او را پایین دانست در حالی که علم امام در حد والایی قرار دارد حتی در نوزادی !!
ازچند معصوم این سخن به مارسیده که :
« امام هنگامی که در شکم مادر است می شنود چون دیده به جهان گشاد در میان شانه هایش نوشته شود (سخن پروردگارت به راستی وعدالت به پایان رسید ،کسی قدرت تغییر کلمات او را ندارد که او شنوا ودانا است )چون امامت به او برسد خداوند برای او عمودی از نور عطاکند که به وسیله آن اعمال مردم هر شهری را میبیند» (11)
امام حسین (ع) فرموده اند :
« تعرفون المهدی بالسکینة والوقار ،وبمعرفة الحلال والحرام ،وبحاجة الناس الیه ،ولا یحتاج الی احد:
مهدی را با سکینه ووقار ،شناخت حلال وحرام ،نیاز همگان به او وبی نیازی او از همه خواهید شناخت» (12)
این نشانه های ظاهر در ائمه دین از الطاف بیکران حضرت احدیت است که احدی به اشتباه نیفتد و امر برکسی مشتبه نشود
عنایات بیکران حضرت پروردگار در حق ائمه هدی (ع) در سطحی بود که خیلی ها قدرت تحمل آن را نداشتند و در نتیجه در حق آنها به اشتباه افتاده وبه غلط نسبت الوهیت می دادند .علی بن قدامه در محضر امیر المومنان (ع) عرضه داشت : تو خود مطلب را روشن ساختی اگر تو خود سخن را قطع نمیکردی ما میگفتیم : جز تو خدایی نیست
امیرالمومنان (ع) در پاسخ فرمود :
« تعجب نکن که هلاک میشوی ،ما بنده ایم چون شما ،ازدواج میکنیم در رحم مادر وصلب پدر قرار میگیریم ،با این تفاوت که آنچه در آسمانها وزمین انجام یافته ویا به وقوع خواهد پیوست ، خدا به ما یاد داده است ، این دانشها مخصوص ماست : من ، حسن ، حسین ،مادرشان زهراوامامان بعدی ،یکی پس از دیگری ،تا مهدی ، همه از یک سرچشمه آب خورده ایم وعلوم همه ما به یک نقطه برمیگردد چه از من بپرسید یا از امامان بعدی بپرسید ....» (13)
امیرالمومنان (ع) نیروی تشخیص امامان را چنین تفسیر میکند :
« السماوات والارض عند الامام ،کیده من راحته، یعرف ظاهرها من باطنها ، ویعلم برها من فاجرها
آسمانها وزمین در نزد امام (ع) همچون کف دست اوست ،ظاهر وباطن آنها را می فهمد ،نیک وبد آنان را میشناسد»(14)
امام صادق و امام رضا (ع) در این باره میفرمایند :
« ان الدنیا لتمثل للامام مثل فلقة الجوز ، فلا یعزب عنه منها شی ء وانه لیتناولها من اطرافها کما یتناول احد کم من فوق مائدته ما یشاء:
همه دنیا همانند یک حبه گردو در برابر امام (ع) نمایان میشود و چیزی از آن برای او پوشیده نمی باشد از هر طرف بخواهد در آن تصرف میکند آنچنانکه یکی از شما در سفره ای که در برابرتان گسترده است از هر طرف بخواهد دست میبرد واز آن بهره میگیرد» (15)
امام باقر(ع) در خصوص علوم حضرت بقیة الله (عج) میفرماید:
« ان العلم بکتاب اللهعزوجل وسنة نبیه (ص) لینبت فی قلب مهدینا کما ینبت الزرع علی احسن نباته:
علم به کتاب خدا وسنت رسول خدا (ص) در دل مهدی ما (عج) ریشه می دواند آنچنانکه گیاه در دل مساعدترین سرزمینها ریشه می دواند » (16)
امام صادق(ع) میفرمایند:
« هنگامی که امور به صاحب امر (عج) منتهی شود خداوند همه نقاط پست زمین را برای او پرمیکند وهمه نقاط مرتفع جهان را برای او هموار میسازد تا همه کره خاکی همچون کف دست او در افق دید او قرار بگیرد اگر یکیاز شما موئی در کف دست داشته باشید مگر ممکن است که از دیدن آن ناتوان باشید ؟!همه جهان برای او چنین خواهد بود» (17)
این طبیعی است که امام زمان (ع) وارث علوم انبیاء وسینه اش خازن اولین وآخرین خواهد بود
تحلیل مساله « امامت زود هنگام »:
همچنانکه متفکر شهید آیت الله سید محمد باقر صدر متذکر شده اند ،امام مهدی در مقام رهبری وپیشوایی مسلمانان ،جانشین پدر بزرگوار خود گشت یعنی ایشان در همان آغازین سالهای عمر شریف خود دارای تمام عظمت روحی ومحتوای غنی فکری در خور شان یک امام بودند وامامت زود هنگام پدیده ای بود که پیش از ایشان نیز در میان برخی از اجداد آن حضرت تحقق یافته بود همانند امام جواد (ع) .
ما این امامت زود هنگام را یک حقیقت می نامیم ونه یک فرضیه .
زیرا این امر به شکل محسوس وملموس در مورد دو امام جواد وهادی (ع) پیشتر صورت پذیرفته بود وامت به رای العین آن را دیده وتجربه کرده بودند وچه دلیلی متقن تر وقاطع تر از تجربه ملموس یک امت میتواند مثبت تحقق یک واقعه اجتماعی باشد؟
اکنون این حقیقت را طی نکات زیر توضیح میدهیم :
1- ولایت امامان خاندان نبوت (ع) ،دستگاه سلطنتی وتاج وتخت پادشاهی نبود که از طریق وراثت از پدر به پسر انتقال یابد ونظام حاکم از از آن پشتیبانی کند ،چونان امویان وفاطمیان وعباسیان ،بلکه نظام امامت ،رهبری نیروهای گسترده مردمی را از نفوذ روحی ومقبولیت فکری خود نزد آنان ، به دست آورده است ،چه آن که در اسلام تنها چنین امامتی شایسته زعامت ورهبری امت است آن هم بر اساس ارتباط روحی ومبانی فکری .
2- بنیان های مردمی از آغاز اسلام پایه گذاری شدند تا اینکه در عصر امام باقر وامام صادق (ع) شکوفا شده وگسترش یافتند ومکتبی که این دوامام معصوم در داخل چارچوب این بنیانها پی ریزی کردند ،موج فکری وسیعی در جهان اسلام ایجاد کرد که صدها فقیه ومتکلم ومفسر ودانشمندان سایر علوم بشری را درون خود پرورش داد حسن بن علی وشاء میگوید :
من در این مسجد (مسجد کوفه ) نهصد شیخ واستاد را یافتم که همگی میگفتند :
جعفربن محمد برایم روایت کرد(18)
3- شرایط وضوابطی که توسط این مکتب ونمایندگان مردمی آن ، برای تعیین امام وکشف شایستگی وی برای زعامت مشخص گردیده بسیار سخت ودقیق است زیرا بر این اساس ،امام باید معصوم وداناترین فرد زمان خود باشد .
4- این مکتب وپشتوانه مردمی آن ، در راه مقاومت وایستادگی بر سر عقیده خود در باب امامت ،قربانیان بزرگی تقدیم کرده اند .زیرا این مکتب از دید حکومت های وقت ،دست کم از جنبه تئوریک ،خط ستیز ونهضت اعتراض وقیام تلقی میشد واین عاملی بود که دستگاههای حاکم را بر آن میداشت که اذیت وآزار وکشتار وسیع ودامنه داری را علیه رهبران وطرفداران این مکتب به راه بیندازند که در نتیجه جمع بسیاری را کشتند وعده ای را به زندان انداختند وصدها مبارز شیعه را در کنج سیاه چالها به شهادت رساندند .پس پیروان این مکتب ،برای حفظ عقیده خود درباره امامت بهای گزافی را پرداخته اند ودر این زمینه ،انگیزه ومحرکی به جز دستیابی به رضوان الهی وتقرب به خداوند سبحان را نداشته اند .
5- امامان معصوم که این نیروهای مردمی به زعامت وپیشوایی ایشان ایمان آوردند هیچگاه از پایگاه مردمی خود جدا نبودند ودر برج عاج وبه دور از مردم خود –چونان سلاطین –نمی زیستند وحجاب ومانعی در راه دسترسی امت به خویش ایجاد نمیکردند ،مگر آنکه به اجبار حکومت در تبعید یا زندان بودند ودر نتیجه منفصل از امت به سر میبردند
از شمار چشم گیر راویان بسیاری از امامان معصوم نقل حدیث کرده اند وجماعت بسیاری که هنگام ادای فریضه حج در مدینه به دیدار امامان خود میشتافتند ونیز مکاتبات فراوانی که میان امام مهدی (ع) وشیعیان حضرت صورت گرفته ونقل شده این حقیقت رامیتوان فهمید وهمچنین سفرهای حضرت حجت (عج) به نواحی مختلف اقطار جهان اسلام نیز میتواند از اسباب این انس وارتباط جدی وملموس امام مهدی (ع) با علمای شیعه وسایر طبقات ایشان تلقی شود .
6- دستگاه حاکم وقت حضرات ائمه هدی (ع) وزعامت اجتماعی وولایت ونفوذ روحی آنان را خطری بزرگ وتهدیدی جدی نسبت به موجودیت وتداوم حیات خود میدانست وبر این اساس ،تمام تلاش خود را به کار بست تا این رهبری وقدرت متنفذ وجدی مذهبی –اجتماعی را از میان بردارد ودر این زمینه به اقدامات غیر اسلامی وضد انسانی مفتضحانه ای دست یازید واز سبعیت وقساوت دریغ نکرد وعلی رقم بازتاب تنفر آفرین وخشم انگیز آن میان مسلمانان وخصوصا شیعیان ،روند توسل به زور وآزار وارعاب وتبعید وحبس وشکنجه وهتک عترت رسول خدا (ص) وترور امامان معصوم را ادامه داد .
بنابراین با توجه به شش نکته گفته شده که حقایق مسلم تاریخی هستند ،میتوانیم چنین نتیجه بگیریم که پدیده « امامت زود هنگام» پدیده ای واقعی وملموس ومجرب بود ونه توهمی بی اساس ودوراز حقیقت .زیرا امامی که به صحنه می آید وبا وجود کودکی ،امامت روحی وزعامت فکری خود را بر مسلمانان اعلام میکند وامت نیز به ولایت وامامت وی ایمان آورده وگردن می نهند زعامتش بدون برخورداری از بالاترین درجات علمی ووسعت افق فکری واشراف وتسلط کامل بر فقه وتفسیر وکلام ،هرگز مورد پذیرش واقع نمیشود .
چون اگر از چنین شخصیتی برخوردار نباشد ،محال است که در میان طیف وسیع نیروهای مردمی که در میان آنان متخصصان علوم وفنون زیاد به چشم می خورند از پایگاهی برخوردار گردد وبدون برخورداری از چنان عظمت وقدرت علمی وفکری ،هرگز مردم به صرف یک ادعا ، بسنده نکرده وقانع نمی گشتند.
با وجود آنکه حضرات ائمه (ع) در مواقف ومواطنی میزیستند که معاشرت ودسترسی به ایشان برای هیچکس متعذر نبود وکارنامه روشن وبی ابهام زندگی ایشان به گونه ای بود که از چشم انداز نگاههای تیز وکنجکاو ، به دور نبود وبر تمام زوایای آن نظارت داشتند ،آیا فطرت سلیم ووجدان منصف میپذیرد که کودکی ادعای امامت داشته باشد وخود را در منصب راهبر وجلودار امت بزرگ اسلامی قرار دهد ،آنگاه به وی بگروند وبهای گزافی از جان ومال خود را در این راه بپردازند ،بی آنکه به خود زحمت بررسی وتحقیق بدهند وبه کشف واقعیت نایل گردند وبدون آنکه چنین امامت زود هنگامی آنان را تکان دهد وبرای محک زدن وسنجش این رهبرخردسال به اقدامی وا دارد ؟
اگر بر فرض بپذیریم که مردم برای کسب اطلاع وتحقیق حال حرکتی نکردند ،آیا ممکن است که روزها وماهها ،بلکه سالها بر این قضیه بگذرد وواقع مطلب با همه تماس نزدیک وشدید مردم با این رهبر خردسال وکسب تکلیفها وارجاع مشکلات وطلب پاسخ ها ، بر همگان روشن نگردد ؟ آیا منطقی است که بپذیریم وی واقعا به لحاظ فکری وروحی وعلمی کودکی بیش نبوده وبا این حال پس از گذشت مدت مدیدی ،بازهم این واقعیت آفتابی نگردد؟
چنانچه بپذیریم که پایگاه مردمی امامت اهل بیت ،فرصت چنین تتبع وتحقیقی را نیافت ! پس چرا حکومت وقت برای کشف حقیقت وواقعیت اقدامی نکرد ؟با اینکه اگر رهبر خردسال امت به لحاظ فکری وعلمی وپختگی لازم در حد یک کودک بود ،به راحتی میتوانستند آن را آشکار ساخته وبا بوق وکرنا جار بزنند واین بهترین فرصت وموفقیت آمیزترین شیوه ای بود که دستگاه جبار با بهره برداری از آن ،می توانست عدم شایستگی رهبر شیعیان را به اثبات برساند وامامت طفلی بر ایشان را ، دستمایه ریشخند وتحقیر این جریان فکری –فرهنگی قرار دهد .
پر واضح است که اگر جا انداختن بی کفایتی یک فرد چهل یا پنجاه ساله ،جهت عهده دار شدن امر امامت ،احتمالا با سختی ودشواری روبرو شود ،لیکن اثبات این بی کفایتی در مورد یک طفل خردسال معمولی (هرچقدر هم باهوش باشد) که میخواهد چنین بار طاقت فرسایی را به دوش بکشد ، کار آسانی خواهد بود ویقینا این راه ،از سایر روشهای پیچیده وپر هزینه تروریستی آسان تر می نمود .
بر پایه این تحلیل ،تنها تفسیر قابل قبول برای سکوت دستگاه خلافت وعدم استفاده از حربه یاد شده ،این است که آنان به این حقیقت پی برده بودند که «امامت زود هنگام» پدیده ای اصیل والهی است ،نه ساختگی وبی پشتوانه وعاری از واقعیت .آری !آنها پس از اقدام به این آزمایش واستفاده از این حربه وشکست مفتضحانه ،بدین امر وقوف یافتند وتاریخ به روشنی این تلاشهای مذبوحانه را برای ما حکایت کرده است ،در حالی که در هیچ موردی از شکست یا تزلزل حرکت زعامت شیعه در قالب « امامت زود هنگام » سخنی نرانده است وهیچ واقعه ای را ثبت نکرده که رهبر خردسال امت در برخورد با آن دچار مشکل شده وحل آن ، فوق توانایی وی بوده باشد .به صورتی که اعتماد مردم را سلب ویا سست کرده باشد .
این است معنای مدعای شیعه که میگوید :« امامت زود هنگام » در کارنامه حیات اهل بیت (ع) پدیده ای واقعی است ونباید آن را یک فرض ووهم تلقی کرد واین واقعیت ریشه داری است که در تاریخ رهبری های آسمانی والهی نظایری دارد که برای نمونه میتوان برای زعامت دینی زود هنگام از جناب یحیی نبی (ع) نام برد که خداوند سبحان درباره وی میفرماید :
ای یحیی !کتاب (خدا) را به جد وجهد گیر وما ما از کودکی به وی نبوت دادیم (19)
پس اگر « امامت زود هنگام » را یک حقیقت موجود در حیات اهل بیت بدانیم (که ادله اثبات آن را شاهد بودیم ) منطقا برای اعتراض در خصوص امامت زود هنگام امام مهدی (ع) وجانشینی وی از پدر بزرگوارش جایی باقی نمی ماند (20)
مطالب مرتبط : اثبات امامت امام زمان در کودکى قسمت دوم
منابع وپینوشتها :
1- مریم آیه 29.
2- مجلسى، بحار الانوار، (اسلامیه) ج51، ص38.
3- ابراهیم امینى، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص1373) ص122-121.
4-اثبات الوصیه، ص161.
5- سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، مکتبة الحیدریه، 1383 ه ق، ص359.
6- ابن حجر هیتمى، صواعق المحرقه (ط 2، قاهره، مکتبة القاهره، 1385 ه ق) ص205.
7- دادگستر جهان، ابراهیم امینى (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373) ص124-123، به نقل از هدیة الاصباب، ط تهران، سال 1329، ص76.
8- هدیة الاصباب، ط تهران، 1329، ص228.
9- به نقل از سایت اینترنتی مؤسسه فرهنگی موعود
10- ابراهیم امینى، دادگستر جهان، (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373) ص124-
11- اصول کافی ج 1 ص 219 وج 3 ص 125 ،مثیر الاحزان ص 297 وعیون الاخبار ج 1 ص 169
12- غیبت نعمانی ص 127 (از امام صادق (ع) )،منتخب الاثر ص 309 و المهدی ص 74 و 226 (به نقل از عقدالدرر)
13- الزام الناصب ص 214
14- الزام الناصب ص 11
15- اختصاص مفید ص 217
16- منتخب الاثر ص 309 وبحارالانوار ج 52 ص 317
17- بحارالانوار ج 52 ص 328 و بشارة الاسلام ص 243
18- رجال نجاشی ص 40 شرح حال حسن بن علی بن زیاد الوشاء
19- مریم آیه 12
20- رک بحث حول المهدی ،سید محمد باقر صدر ص 51 تا 60 و در انتظار ققنوس