-
چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۴۰ ب.ظ
-
۴۶
سیاست های جهانی عادلانه نیست و بر اساس قدرت و اصول دیپلماسی شکل گرفته است، هر کسی که قدرت و مدیریت قوی تری دارد منافع بیشتری کسب می کند. هنر دیپلماسی این است که در این دنیای ظالمانه بیشترین منافع را برای کشور کسب کند.
فائزه هاشمی، سیاستمدار ایرانی که نماینده تهران در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی بود و از اعضای بنیانگذار حزب کارگزاران سازندگی و همچنین دومین دختر آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی درگفتگو تفضیلی با گروه اجتماعی رکنا از علل گسست های دولت و مردم می گوید ، نگاهی به عملکرد مسئولان دارد ،از آنچه باید دولتمردان در فضای مدیریت زندگی جامعه زنان و ایرانیان مدنظر قرار دهند از دیدگاه خود می گوید که در ادامه می خوانید:
دور شدن از خواسته مردم
به گزارش رکنا، اصلاح طلبان با رای اکثریت مردم انتخاب شدند ولی عملکرد این منتخبان در یکسال گذشته باعث کمرنگ شدن امید مردم به عملکرد مثبت مسئولان شده و فاصله بین مردم و دولتمردانی را ایجاد کرده است ، علت ها را از کجا و از چه زمانی می دانید ؟
پایه این فاصله را حفظ قدرت و بقا می دانم. به هر حال مردم مطالبات، حقوق و تقاضاهایی دارند. از سوی دیگر حاکمیت نیز سیاست ها، قدرت و ابزارهایی برای اعمال قدرت دارد و جاهایی که آن مطالبات با سیاست های حاکمیت مطابقت پیدا نمی کند یا تطبیق کمتری دارد، این فاصله عمیق می شود.
دو حالت می تواند وجود داشته باشد، یکی اینکه حاکمیت به این خواسته ها توجه کند تا فاصله کمتر شود. حالت دوم که فعلا" درجریان است این است که به خواسته های مردم توجه کمتری می شود و به عنوان مسئول فکر می کنند که می دانند چه چیزی برایشان خوب است، دائما هم از خواست ملت، نظر ملت، تأیید ملت صحبت می کنند و مدعی هستند براساس خواست ملت حرکت می کنند، این اتفاق که می افتد فاصله بین مردم و مسئولان عمیق تر می شود. من معتقدم این فاصله خیلی زودتر به وجود آمده است و در طول سالها بیشتر و عمیق تر شده است و اگر بخواهم دلیل اصلی به وجود آمدن این فاصله را در یک جمله بگویم این است که «دور شدن سیاست های نظام چه داخلی و چه خارجی با خواسته ها و مطالبات مردم و استفاده روز افزون از قدرت در تحمیل سیاست ها باعث این فاصله شده است.»
این فاصله از کی شروع شد؟
اولین مورد جدی آن خلع آقای بنی صدر بود و بعد در مقاطعی کم و بیش اتفاق افتاد، بعضی دوره ها کمترو بعضی دوره ها بیشتر از سال 84 و با آمدن آقای احمدی نژاد این روند شدت گرفت که اوج آن سال 88 بود، از سال 92 بارقه های امیدی به وجود آمد ولی کوتاه مدت. مشکل آنجاست که علی رغم پیروزی اکثریت، باز همان اقلیت ،با همان سیاست هایی که رأی نیاورده اعمال حاکمیت می کند و رأی اکثریت را دور می زنند ، خودی و غیر خودی کردن از طریق سیاست های حذفی از جمله رد صلاحیت ها، محروم کردن افراد از حقوق شهروندی، تبعیض های قانونی و غیر قانونی هر چه این سیاست ها عمومی تر و فراگیر تر شد فاصله ها بیشتر شد. هر چه از دموکراسی به معنی توجه به نظر اکثریت دورتر شدیم این فاصله بیشتر شد. در کشور ما چندین انتخابات (مجلس، خبرگان، ریاست جمهوری و شورای شهر و روستا) وجود دارد. انتخابات برگزار می شود ولی در عمل نظر اقلیت عملی می شود.
اصلاح طلبان شاخص های اصلاح طلبی را فراموش کرده اند
بخشی از این فاصله هم به خود اصلاح طلبان مربوط می شود. عمده اصلاح طلبان در قدرت هم شاخص های اصلاح طلبی را فراموش کرده اند. آنها یادشان رفته به چه دلیل مردم به آنها رای داده اند و چه قول هایی به مردم داده اند. یادشان رفته که مردم چون خواستار تغییر هم در سیاست ها و هم در رویه ها بوده اند به آنها رأی داده اند. ما اصلاح طلبان نیز در جاهایی که اختیار و قدرت داشتیم شاخصه های توسعه و اصلاح طلبی را رعایت نکردیم. مهم ترین این شاخص ها شایسته سالاری، چرخش نخبگان، مبارزه با فساد چه مالی و چه اخلاقی، عدم انحصار، و... است که اتفاق نیفتاد. ما نیز دچار سوء مدیریت و دنبال منافع خودمان هستیم. ما نیز نسبت به مشکلات بی تفاوت شده ایم و خودمان بخشی از این مشکلات شده ایم، ما هم نسبت به خواست مردم نه تنها بی تفاوت بودیم بلکه بعضا در مقابل آن ایستادیم. در حال حاضر این فاصله که واقعی و به حق است.
باید با دنیا تعامل کنیم
با حضور حسن روحانی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری شاهد حضور افرادی پای صندوق رای بودیم که حتی پیش از این در انتخابات قبلی شرکت نکرده بودند. این افراد اصلاح طلبان را باور کردند. شعار روحانی بهبود شرایط معیشتی و اقتصادی بود اما بعد از حضور ایشان در کسوت رئیس جمهوری شاهد ریزش این باور شدیم و همه کسانی که رای دادند بیشتر از اصولگرایان، منتقد دولت و اصلاح طلبان شدند. چه اتفاقی برای اصلاح طلبان رخ داد؟ خودشان نخواستند شرایط بهتر شود یا اصولگرایان اجازه ندادند یا برون مرزی اتفاقی رخ داد؟
پاسخ به این سوال چند بخش دارد. یک بخش موانعی است که اصولگرایانی که بخشی از بدنه حاکمیت هستند برای دولت ایجاد می کنند. بخش دیگر نیز به سیاست خارجی مربوط می شود. در دنیای امروز که همه چیز جهانی است یا باید مثل کره شمالی دور خودمان حصار بکشیم و فقر مطلق، ظلم مطلق و شرایط بدی که آنها دارند را داشته باشیم یا باید با دنیا تعامل داشته باشیم وبر این اساس نیاز است تا سیاست خارجی مان متفاوت از اکنون باشد. سیاست خارجی فعلی هم دست دولت را در بسیاری از موارد بسته و هم فشارهای خارجی را روز به روز بیشتر کرده است. به عنوان مثال با FATF که هدف آن مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم و ایجاد شفافیت در نظام بانکی از طریق روشن بودن منشأ و مبدأ پول است مقابله می کنیم. اتحادیه اروپا برای نجات برجام بعد از خروج آمریکا ساز و کاری به نام اینستکس را طراحی کرده که شرط اجرایی شدن آن مطابقت قوانین بانکی ما با FATF است. ما FATF را قبول نمی کنیم، به اروپا هم ناسزا می گوییم نمی توانیم هر کاری دلمان می خواهد انجام بدهیم و انتظار داشته باشیم دنیا با ما همراه باشد، و یا سیاست های ما در منطقه، این اعمال و این مواضع نیز سبب فلج شدن بخشی از دولت شده است.
اول حقوق ایرانی ها را تأمین کنید
می گویند مقاومت، اما مقاومت درمقابل چه و برای چه؟ شاید مقاومت زمانی لازم بوده، آیا همه راهها نباید به رفاه و توسعه و تامین معیشت و حقوق شهروندی و یک ایران آباد و آزاد منتهی شود؟ مقاومت می کنیم به چه چیزی برسیم؟ مسیر را برعکس می رویم. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. اول در ایران خودمان حقوق مردم را تأمین کنیم بعد به دیگران کمک کنیم. این گونه کسی حسن نیت ما را باور نمی کند.
بنزین در شورای اقتصاد سران گران شد
وجود شورای سران سه قوه در امور اقتصادی، هماهنگی بین قوا قبلا هم بود. اختیاراتی که شورای اقتصاد سران پیدا کرده است هم به استقلال و تفکیک قوا آسیب رسانده و هم موازی کاری است که اختیارات قوه مجریه را محدود کرده است. به این ها اضافه کنید حضور و دخالت گسترده امنیتی ها در بسیاری از حوزه ها که به وظایف آنها ارتباطی ندارد از جمله فعالیت های اقتصادی، دخالت در انتخابات ها، حضور در قوه قضائیه و دادگاهها و بسیاری موارد دیگر.
با بحران مدیریت روبرو هستیم
بخش آخر به خود دولت بر می گردد، عملکرد دولت فارغ از موانع فوق نیزقابل تأیید نیست. در حال حاضر با بحران مدیریت یا سوءمدیریت گسترده و فراگیر و ناکارآمدی روبرو هستیم. متأسفانه ملاک انتخاب مدیران در سطوح مختلف شایستگی نیست. این مشکل فقط خاص دولت نیست، بلکه در مورد شهرداری و شورای شهرو سایر جاهایی که در اختیار اصلاح طلبان است نیز صدق می کند. عموما" انتخاب مدیران ربطی به تخصص آنها ندارد. در حال حاضر ملاک انتخاب عمده مدیران حزبی، باندی، خانوادگی، قومی و قبیله ای و... است و یا مدیران باید از نهادهای خاصی باشند. وقتی مدیر توانایی یا شایستگی اداره بخش خود را نداشته باشد، خیلی مسائل مثل بسیاری از فسادها، ناکارآمدی ها و مشکلات عدیده پیش می آید. بخش مهمی از مشکلات دولت و بدنه اصلاح طلبان که با رای مردم در جایگاه هایی قرار گرفته اند، موانعی است که اصولگرایان ایجاد می کند و بخش هایی هم به عملکرد خودشان مربوط است.
اصلاح طلبان هم از شاخص های اصلاح طلبی فاصله گرفته و نسبت به شرایط حاد موجود بی تفاوت شده اند، اکثراصلاح طلبان هم مشابه اصولگرایان بر بقا و حفظ خود به هر قیمتی فکر می کنند. اضافه کنم که نبایستی فکر کنیم اصلاح طلبی مرده است و یا زیر سئوال است، اصلاح طلبی بایستی توسط جریان سومی احیا شود، کاری است که مردم خود دارند دنبال می کنند. یعنی اصلاح طلبان فرصت سوزی کردند و به بن بست رسیده اند، از جامعه فاصله گرفته اند، از سال 96 تا کنون چند درصد از احزاب و یا مدیران اصلاح طلب در کنار مطالبات مردم ایستادند؟ اکثرا" بیانیه ها و مواضعشان تأیید سیاست های غلط و حمایت ضعیف و با هزار شرط بود. اصلاح طلبان در خودشان نیز که نماد آن شورای عالی اصلاح طلبان است دموکراتیک عمل نکرده اند، یعنی آنها هم لیست های انتخابات را مشابه شورای نگهبان مهندسی می کنند.
دولت سرمایه گذاران خارجی را ناامید کرد
اصلاح طلبی همچنان به راه خودش ادامه می دهد ولی ما اصلاح طلبان دیگر در رأس آن قرار نداریم. شاخص های اصلاح طلبی مشخص است اما ما خارج از آن مسیر عمل می کنیم و دچار انحراف شده ایم. آن زمان که برجام امضا شده بود، هیئت های خارجی به ایران آمدند تا فعالیت اقتصادی شان را در ایران گسترش دهند ولی ناامید می شدند و می رفتند چرا که دولت برنامه ای مشخص برای استفاده از فرصت های برجام را نداشت.
وقتی مدیران قابل به کار نمی گیریم، نتیجه همین می شود. ضمن آن که ثبات هم نداریم. یعنی تصمیم گیری می شود یکسری وارد سرمایه گذاری و کار و تولید می شوند یا خارجی ها قصد می کنند که بیایند، پشت سر آن تغییرات در سیاست ها و قوانین و آیین نامه ها، این تلاش ها را دود می کند و به هوا می فرستند و ورشکستگی و مشکلات مالی و ..... . در کنار این بی ثباتی، برخوردها و دستگیری ها را هم داریم و همچنین ورود های امنیتی که همه این ها هم به مانعی در کار دولت تبدیل می شود و البته گاهی عملکرد دولت هم خود منتج به این بی ثباتی ها و مشکلات می شود.
روحانی مسیر احمدی نژاد را رفت
مردم می گویند اگر قرار است هر کاری توسط اصلاح طلبان انجام شود با مانع روبرو می شود، بگذاریم طیف مقابل بیاید تا ببینیم چه کاری انجام می دهد. به نظر شما اگر دولت در اختیار اصولگرایان باشد وضعیت معیشتی مردم بهتر می شود؟ چون گفته می شود اقتصاد دست آنهاست.
نمی شود این پیش بینی را کرد. در دوره آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور، مجلس و.... همه در یک پایگاه فکری قرار داشتند و دیدیم که مملکت چگونه تخریب شد، بگذریم که در دوره دوم ایشان، با هم به اختلاف خوردند، طوری خراب شد که آقای روحانی هم نتوانست کار اساسی بکند و در نهایت ایشان هم مسیر آقای احمدی نژاد را رفت.
تجربه نشان نداده است که با آمدن اصولگراها همه چیز درست می شود. من از یک جنبه دیگر این موضوع را مورد بحث قرار می دهم. وقتی مشکلات را می بینیم، که بخش هایی را توضیح دادم، و گویی در هر دو طیف اصلاح طلبان و اصولگرایان هم اراده ای برای اصلاح و رفع مشکلات و افتادن در مسیر درست وجود ندارد.
نیاز کشور به تغییر عمیق در سیاست ها
برای این که مردم و دولت مردان به هم نزدیک بشوند چه باید کرد؟
کشور ایران تغییر عمیق سیاست ها را لازم دارد، همان کاری که گورباچف، رهبر شوروی در آنجا کرد. در دوران جنگ سرد شوروی در رقابت با آمریکا و پا به پای آمریکا در توسعه سلاح ها حرکت می کرد، یعنی بخش عمده بودجه در این مسیر مصرف می شد تا از آمریکا عقب نماند، این را بگذارید کنار اقتصاد دولتی و تفکرات بسته سوسیالیستی، گورباچف متوجه شد این سیاست ها سبب مشکلات غیر قابل حل وعمیقی در کشور شده است بنابراین با شهامت قابل توجهی سیاست ها را عوض و به سمت تغییر اساسی بدون هزینه دادن مردم و انقلاب رفت، و به تبع آن چین و اکثر کشورهای کمونیستی هم به سمت اقتصاد باز رفتند و کشورشان را نجات دادند. البته الان پوتین دوباره همان رویاها را دارد. در ایران تغییر درسیاست های خارجی و داخلی نیاز است و اگر هدف منافع ملی، حقوق و معیشت مردم، و استفاده بهینه از منابع، و یک ایران آباد و آزاد باشد این می تواند مردم را به حکومت نزدیک کند که این تغییر عمیق بنظر من اگر قرار باشد بی هزینه برای مردم و کشور باشد فقط از عهده آقای خامنه ای -در جایگاه رهبری - بر می آید.
هنر دیپلماسی نداریم
سیاست های جهانی عادلانه نیست و بر اساس قدرت و اصول دیپلماسی شکل گرفته است، هر کسی که قدرت و مدیریت قوی تری دارد منافع بیشتری کسب می کند. هنر دیپلماسی این است که در این دنیای ظالمانه بیشترین منافع را برای کشور کسب کند. می گویند به آمریکا یا اروپا یا این و آن نمی شود اعتماد کرد. قرار نیست اعتماد کنیم، پایه روابط خارجی اعتماد نیست. آنها برای منافع خودشان تلاش می کنند، ما هم باید با درایت و با عقلانیت منافع خودمان را از چنگ قدرت های دنیا بیرون بکشیم. اما این اقدامات نیاز به مدیران شایسته و متخصص و سیاست های عاقلانه دارد.
می گوییم آمریکا ظالم است، تحریم وضع کرده دارو به ایران نمی رسد و ..... اما این تحریم از کجا آمده است؟ مگر آمریکا دشمن 40 ساله نیست؟ از دشمن انتظار داریم که رأفت داشته باشد؟ ازدشمن انتظار داریم ضربه نزند؟ طبیعی است که ضربه می زند. باید با سیاست های درست و بکارگیری اصول دیپلماسی نگذاریم کار به این مراحل برسد، چوب ندانم کاری ها و روش های غلط خودمان را می خوریم.
کسی خواهان تجزیه طلبی نیست
بحث هایی درخصوص و سوریه شدن ایران، مصر شدن ایران و تونس هم مطرح است. به نظر شما این تحلیل ها تا چه میزان با شرایط ایران و نگاه مردم به وضعیت نزدیک است ؟
معتقدم این رفتارها فرافکنی است. در اعتراضات اخیر، حتی قبلی ها هم،شعاری از سوی مردم برای تجزیه نشنیدیم. اگر دنبال تجزیه هستند در شعارهایشان بایستی مطرح بشود. در خوزستان که یکی ازمراکز اصلی اعتراضات بود و شاید بیشترین آسیب را هم داشت شعاری برای تجزیه طلبی نبود. بنظرم با بیان این بحث ها قصد تلقین در تفکر مردم را دارند.
تبعیض ها زنان را فعال اجتماعی کرده است
مدتی است که سردستگی فعالیت های مدنی، اجتماعی و حتی سیاسی در جهان را زنان به عهده گرفته اند و اما این زنان فقط دنبال حق خود نیستند بلکه مطالبات جامعه را ،حتی خواست های مردان را نیز عنوان کرده و پیگیری می کنند. تحلیل شما از تلاش زنان برای اصلاحات در کل جهان چیست؟
در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم وحتی تا حدودی در کشورهای توسعه یافته حقوق خانم ها نادیده گرفته شده و جنس دوم دیده می شوند حتی در کشورهای توسعه یافته نیز مبارزه زنان برای برابری بایستی ادامه داشته باشد. خانم ها آسیب پذیری بیشتری دارند. قوانین کشورمان را مرور کنید. خانم ها علاوه بر شرایط نامناسب که شامل همه می شود، با قوانین تبعیض آمیزی روبرو هستند که آنان را از حقوق بدیهی و اولیه شان محروم کرده است. قوانین تبعیض آمیز، حذف زنان از عمده مدیریت های کلان و آمار پایین زنان مدیر علی رغم توانایی ها و شایستگی هایشان، و حتی محدودیت در موضوعات خیلی معمولی و عادی چون رفتن به استادیوم، دوچرخه سواری و موتور سواری خانم ها و... هم خنده دار است و در عین حال عمق فاجعه را نشان می دهد.
زنان برای رسیدن به مطالباتشان هزینه می کنند و احساس ظلم بیشتری می کنند، شاید به همین دلیل است که خانم ها فعال تر و با انگیزه تر هستند چون دچار ظلم و تبعیض مضاعف هستند. البته خانم ها با برنامه تر، صادق تر، مدیرتر و منظم تر هستند. بسیاری از حرکت هایی که زنان شروع کرده اند به نتیجه هایی رسیده است.
بابا می گفت مشکل خود شما زنان هستید
نماینده مجلس بودید و مطالبات زنان را پیگیری کردید در ادامه هم زنان دیگری وارد مجلس شدند اما با گذشت 40 سال، شاهدیم که همچنان لوایح منع خشونت علیه زنان، برابری شغلی و... بلاتکلیف مانده است، مانع اصلی کجاست؟
ایران یک کشور سنتی است، فرهنگ مردانه و نظام مردسالاری باعث شده است که حتی خیلی از خانم ها نیز به برابری حقوق زنان و مردان و به توانایی زنان اعتقاد نداشته باشند. مادر پسرش را آزاد می گذارد ولی دختر محدود می شود. این فرهنگ مردسالاری درمجلس، دولت، نهادهای حکومتی، جامعه و در بین سیاستمداران و تصمیم گیران و... وجود دارد. می گویند دین است اما این گفته درست نیست. معتقدم این مردسالاری برداشت هایی از دین است. برخی مراجع تقلید به برابری زن و مرد در بسیاری از مسایل اعتقاد دارند، مراجع تقلیدی هم داریم که می گویند حقوق زن نصف حقوق مرد است. دین باید عادل و به روز باشد. ضمن این که 99 درصد مطالبی که به عنوان دین در این زمینه مطرح می شود در قرآن و سایر منابع وجود ندارد.
بابا همیشه می گفت مشکل، خود شما زنان هستید. اگر خودتان به هم رای بدهید تمام مجلس می شود زنان، بعد هر کاری می توانید انجام دهید، البته این حرف جواب دارد که فعلا" بحث ما نیست. در حال حاضر 17 زن درمجلس حضور دارند. آیا 278 نماینده مرد به لوایح و طرح های بر ضد اختیارات خودشان رای می دهند؟ در حوزه زنان، اصلاح طلب و اصولگرا با هم فرق زیادی ندارد. همه دنبال منافع جنسیتی خود هستند و نمی خواهند حقوق ناعادلانۀ در اختیارشان را محدود کنند. البته مردانی هم هستند که به برابری زن و مرد معتقدند اما تعدادشان اندک است و باید با تلاش زیاد مردان را متقاعد کنیم که این اسلام نیست که به جامعه تحمیل می کنید.
ضمن آن که موضوعاتی را مجلس قبول می کند اما در شورای نگهبان رد می شود. باز تعدادی از علما در شورای نگهبان نشسته اند که تنوع نظر بین آنها وجود ندارد و بین آنها عمدتا" چالشی در بحث زنان نیست. به نظرم اگر کسی در حوزه زنان تا امروز کاری انجام داده شق القمر کرده است.
معتقدم خانم های مجلس فعلی در ارائه طرح ها، لوایح و همچنین کرسی ها و پایگاههایی که در مجلس به دست آورده اند از همه مجالس قبلی بهتر عمل کرده اند. با توجه به موانع زیاد نمی شود انتظار بیشتر داشت. مجلس ششم اکثرا" اصلاح طلب بودند، ولی تقریبا" تمام مصوبات آن ها در شورای نگهبان رد شد و چیزی از مجلس ششم به یادگار نماند. بنابراین با این نظر که زنها در مجلس یا دیگر جاها چه کرده اند موافق نیستم، اگر شرایط را بدانیم این را نمی گوئیم.
اختلاف نظرها مانع پیشرفت زنان
وقتی مطالبات زنان در مجلس به نتیجه نمی رسد به کف خیابان ها کشیده می شود و ابعاد دیگری پیدا می کند که حتی سواستفاده برون مرزی ایجاد می کند نباید درایتی در این مورد داشت و بستر را باز کرد تا طرح ها و لوایح در مجلس و یا در جای دیگر به نتیجه مثبت برسد؟
این مهم است ولی متاسفانه این درایت نه فقط در حوزه زنان وجود ندارد، اگر درایت بود که ایران گلستان بود. 10 سال اول بعد از انقلاب جنگ بود. ولی 4سال اول دوره ای که بابا، ریاست جمهوری را به دست گرفت هماهنگی بین نهادهای قدرت بود و اتفاقات خوبی در حوزه زنان و سایر حوزه ها رخ داد. ناهماهنگی در قدرت از دوره دوم ایشان شروع شد و به جایی رسید که حتی برنامه تعدیل اقتصادی هم متوقف شد.
برنامه تعدیل اقتصادی همان طرحی بود که آقای احمدی نژاد به عنوان هدفمندی یارانه ها با روش های بسیارغلط و وارونه اجرا کرد و اوضاع را خراب کرد و مورد حمایت کسانی قرار گرفت که مخالف تعدیل اقتصادی بودند. متاسفانه تدبیر و عقلانیت ازدوره دوم بابا، کمرنگ و لجبازی ها بیشتر شد و از مسیر به تدریج منحرف شدیم و در دوره آقای احمدی نژاد به اوج خودش رسید بنحوی که بعد هم آقای روحانی نتوانست کاری کند.
برگردیم به گفتن از حقوق زنان
برگردیم به حوزه زنان،خیلی ها و حتی زنان اصلاح طلب ایراد می گیرند و می گویند مگر استادیوم رفتن زنان چقدر مهم است که در اولویت قرار گیرد من می گویم تمام موضوعات زنان در اولویت است مگر ما قرار است اولویت بندی کنیم؟ باید از هر مطالبه زنان حمایت کرد و همراه بود. مهم تضییع حقوق است.
چقدر دختران ما پشت در استادیوم آمدند، دستگیر شدند، کتک خوردند، زندان رفتند، هزینه دادند و حتی خودکشی کردند به هر حال برای این ها اولویت بوده، پس برای ما نیز بایستی باشد. ما عین خیالمان نبود و به محض این که فیفا به ما فشار آورد، درها را باز کردیم. این همان بی تدبیری است که بر جامعه، مردان و زنان تحمیل شده است. اگر یک کمی با عقلانیت عمل می کردیم از اول و بدون فشار این تصمیم را می گرفتیم. این موضوع نه با شرع منافات و نه با فرهنگ و اخلاق و قوانین تعارض دارد.
معتقدم اگر دخترها به استادیوم بروند بی فرهنگی و بی اخلاقی ها در استادیوم ها جمع می شود و با حضور زنان فضا سالم تر هم می شود. اما با فشار خارجی و به دلیل تعلیق نشدن فوتبال درهای استادیوم باز می شود. این توهین به شعور و حقوق مردم است. فقط سیاست مرغ یک پا دارد، از حرف غیر منطقی و غیر عقلانی خود نباید کوتاه بیائیم، اگر یک قدم عقب برویم مردم ده قدم جلو می آیند، آنگاه اقتدار ما زیر سئوال می رود. سایر مسایل هم به همین سادگی است که به اشتباه با هدف حفظ قدرت و تا حدودی نیز لجبازی هر کدام به یک بحران تبدیل شده و می شود. در حالی که اگر حقوق طبیعی و بسیار اولیه جامعه واز جمله زنان را متوجه رعایت کنند، مدیریت همراه با تدبیر را پیشه کنند، نه تنها قدرتشان ضعیف نمی شود بلکه همین مردم تحت فشار حامی و طرفدار نیز خواهند شد. در نتیجه حاکمان می توانند علاوه بر این قدرت ظاهری که بنظرم مشروعیت آن زیر سئوال است قدرت واقعی و مقبولیت نیز کسب کنند.
باید از گفتگو عبور کنیم
معاونت زنان ریاست جمهوری طرحی به نام «گفتگوی بین نسلی» را پیشنهاد داده است که بخشی از آن حجاب است و در مورد آن بحث می کنند تا به نتیجه مناسب برای گفت و گو با نسل جوان برسند.
چقدر بحث و گفتگو؟ باید وارد عمل شویم.هر محدودیتی، بخصوص اگر با منطق و عقل هم همراه نباشد افراط می آورد. نمی دانم چرا دین و قانون باید به روز شود اما سیاست ها نباید به روز شود؟ قوانینی که داریم مقدس تر از قرآن یا منابع دینی که نیستند. این همان سماجت غلط است که توضیح دادم و فکر می کنیم اگر جایی کوتاه بیاییم دیگر نمی توانیم جلوی مردم را بگیریم و مجبور هستیم تا آخر کوتاه بیاییم. در حالی که اگر کوتاه آمدن به نفع دین، کشور، مردم و حکومت است و رابطه بین مردم و حکومت را تقویت می کند چرا نه؟
اجبار ممکن است در کوتاه مدت جواب بدهد ولی نمی تواند راه حل دایمی باشد، بخصوص در مواردی که با اعتقادات و باور های جامعه سر و کار دارد. به روز نکردن سیاست ها و قوانین و بی توجهی به مطالبات جامعه موضوعاتی است که به گسترش دین کمک نکرده است. متأسفانه به جایی رسیده ایم که درشاخص های توسعه رتبه پایین و در موضوعات بد مثل اعتیاد، فساد، رشوه، بی اخلاقی و... دررتبه بالای جهانی قرار داریم. باید یک آسیب شناسی و بازنگری داشته باشیم.
معاونت های زنان در تمام ارگان ها وجود دارد که به نظر بی حاصل و کلیشه ای عمل کرده اند. نظر شما چیست؟
البته به این شدت قبول ندارم. یکسری معاون ها و مشاورهایی داریم. اعتقاد دارم معاونت زنان و یا مشاور امور بانوان لازم است. چون در حوزه زنان و یا مثلا" جوانان که معضل وجود دارد نیاز به مرکزی خاص دارد تا فکرکنند، برنامه ارائه کنند، و دنبال کنند تا به سرانجام برسد. اما اگر متولی نداشته باشد همین اندک هم به جایی نمی رسد. بطور مثال با پیشنهاد معاونت حوزه زنان، آقای روحانی در دوره دوم بخشنامه داد که 30 درصد مدیریت ها در سطوح مختلف به خانم ها داده شود. آقایان به حوزه زنان توجه نمی کنند و به رشد و پیشرفت خانم ها اعتقاد ندارد. زنان اگر پایگاهی نداشته باشند چطور پیشنهادات خود را ارایه و دنبال کنند؟ در کشورهایی که تعداد نمایندگان یا وزیر زن قابل توجه است به این دلیل نیست که بصورت طبیعی به این جا رسیده باشند بلکه با همین روش ها و سهمیه ها شروع شده و به جایگاه واقعی خود نزدیک شده یا رسیده اند.
200 نفری کاندیدای ریاست جمهوری شویم
خیلی از زنان تلاش کردند یک زن رئیس جمهور شود، یکی از کسانی که به صورت نمادین تلاش زیادی کرد و متاسفانه چند وقت پیش از دنیا رفتند، اعظم طالقانی بود. کسانی بیشتر از ایشان هم تلاش کردند چرا یک زن در ایران نمی تواند رئیس جمهور شود؟
یک زن می تواند رئیس جمهوری ایران شود. قانون اساسی یکی از شرایط رئیس جمهوری را «رجل سیاسی» عنوان کرده . در تعدادی از آیه های قرآن رجل به عنوان بشر استفاده شده ( و نه مرد )، در فرهنگنامه دهخدا یا معین نیز مرد به معنای بشرهم است، همچنین رجل سیاسی اصطلاحی است به معنی چهره شناخته شده سیاسی و نه فقط مرد.
آقای بهشتی در زمان تدوین قانون اساسی به دلیل فضای غالب آن زمان به عمد کلمه «رجل سیاسی» را به جای «مرد» استفاده کرد تا اگر در آینده شرایط مناسب بود و جامعه از تعصب ها خارج شد، قانون مانعی برای رئیس جمهوری یک زن نباشد. متاسفانه به دلیل تفکر حاکم بر شورای نگهبان، آنها رجل را مرد تفسیر می کنند. اگر علمایی با تفکر روشن تر و بدون تعصب آنجا بودند شاید این اتفاق رخ نمی داد.
اعظم خانم هم هر بار ثبت نام می کرد تا شورای نگهبان را به اجبار به تفسیر واقعی این کلمه برساند. اما متاسفانه شورای نگهبان با نگاه مردانه و نه عالمانه این قانون را بر اساس همان سیاست مرغ یک پا دارد تفسیر می کند. پیشنهاد می کنم این بار همه ثبت نام کنیم تا به جای یک اعظم خانم، 200 خانم کاندیدا برای نامزدی ریاست جمهوری داشته باشیم تا هم یاد اعظم را گرامی بداریم و هم شاید شورای نگهبان تغییر نظری بدهد.
بعنوان حرف آخر دوست دارم درباره چشم انداز ایران مطلبی بگویم.هر کشوری برنامه توسعه ای دارد در دوره ریاست جمهوری بابا سند چشم انداز را داشتیم که پیش بینی شد تا سال 1400 به کشور اول منطقه تبدیل شویم. بگذریم که آقای احمدی نژاد گفت ما همین الان اول آسیا و یا جهان هستیم و لذا نیازی به این سند نداریم و آن را کنار گذاشت. و یا قبل از انقلاب می گفتند «هر ایرانی، یک پیکان» و الان با اتفاقاتی که در جامعه می افتد و شرایطی که وجود دارد با توجه به اظهار نظر آقای روحانی بعد از مسائل پیش آمده در مورد بنزین که گفتند دوربین ها پلاک های خودروها را ثبت می کنند به نظر می رسد سیاست کلان این است: «هر ایرانی یک دوربین، هر ایرانی حداقل یک پرونده قضایی " البته بخشی از این دوربین ها می تواند مفید باشد و در رصد تخلفات رانندگی و کنترل اوباش و حفظ امنیت کشور به کار گرفته شود ولی به هر حال در بیان این دو شعار هم شوخی و هم جدی وجود دارد و امیدوارم شاهد تغییر سیاست ها باشیم.