ناگفته‌های مداحی که با پیشنهاد جاسوسی مواجه شد/ قضیه عجیب عزاداران سیاهپوش با دکمه‌های سفید در محرم!

  • ۲۵

عبدالله ملاباقر، نوحه‌خوان پیشکسوت تهرانی، خاطراتی شنیدنی از دوران حکومت پهلوی را بازگو کرد.

نوحه‌خوان پیشکسوت با بیان خاطراتی از عزاداری در زمان پهلوی می‌گوید: بازجوی ساواک به من گفت: «از طرف ما به کربلا برو و به ما خبر بده که کی چی می‌گوید و کی علیه اعلی‌حضرت حرف می‌زند.» یعنی به جای مداح، جاسوس ساواک باش.

به گزارش تسنیم عبدالله ملاباقر، نوحه‌خوان پیشکسوت و تهرانی، ۸۲ سال دارد و هنوز در هیأت‌های بزرگ پایتخت به صورت افتخاری، مداحی و نوحه‌خوانی می‌کند. او خاطرات بسیاری از جلسات عزاداری و نوحه‌خوانی در سالیان شاهنشاهی دارد.

ملاباقر اظهار داشت: جامعه مداح تهران، دوشنبه‌شب‌ها جلسه داشتند و هر هفته، این جلسه منزل یکی از مداحان بود. اسم و نشانی تمام مداحان هم پیش رئیس هیأت، یعنی حاج شاه‌حسین بهاری (پدر مرحوم حاج علیرضا و حاج حمید بهاری) بود. ساواک به خاطر هیأت مداحان، او را دستگیر کرد و یک شبه، همه ما را گرفتند. ما حدود پنجاه و سه ـ چهار نفر بودیم که بعضی از آن‌ها، مثل مرحوم حاج سیدعباس زریباف یا حاج محمدعلی اسلامی، مداح رسمی هم نبودند. ساواک از همه ما تعهد گرفت که هر جا خواندیم، باید شاه را دعا کنیم. بعضی از ما را هم ممنوع‌المنبر کردند.

وی افزود: مثلا من به مدت ۱۵ سال فقط یک جا می‌توانستم، بخوانم و آن، هیأت ثامن‌الائمه (ع) بود. حتی شب اول ماه که خانه خودمان روضه بود، اجازه نداشتم، بخوانم. این‌که چطوری می‌فهمیدند، نمی‌دانم، اما وقتی ما را می‌گرفتند و به ساواک می‌بردند، همه مشخصات ما را داشتند؛ این‌که دیروز و دیشب کجا و با چه کسانی بودیم، چی گفتیم و حتی چی خوردیم!

این نوحه‌خوان پیشکسوت گفت: یک بار در بازجویی به من گفتند: قضیه امام حسین (ع) با یزید، دعوای دو تا ایل بوده. زور یک طرف، بیش‌تر بوده، زده آن یکی را کشته! والسلام! ما باید اول ماه رمضان خودمان را به ساواک معرفی می‌کردیم و تعهد می‌دادیم. بعد از ماه رمضان هم دوباره می‌رفتیم و حضورمان را اعلام می‌کردیم. اول و آخر ماه محرم و صفر هم همین‌طور.

وی با بیان اینکه یک مرتبه از یکی از سرهنگ‌های ساواک پرسیدم «این همه نوحه‌خون و روضه‌خون هست، چرا منو احضار می‌کنید؟»، تصریح کرد: او گفت: «شما‌ها مثل «بُز» هستید!» ناراحت شدم. فکر کردم دارد به ما فحش می‌دهد. گفتم: «چرا بز؟» گفت: «آهان! خوب سؤالی کردی! شما‌ها جوونید، یکی‌تون که بپره، همه‌تون می‌پرید!»

ملاباقر ادامه داد: می‌گفتند هر جا می‌خواهی بروی باید با هماهنگی ما باشد. کربلا می‌خواهی بروی، بیا همین امروز از طرف ما برو؛ به شرطی که مواظب بقیه باشی و به ما خبر بدهی که کی چه می‌گوید، کی چه کار می‌کند، کی علیه اعلی‌حضرت حرف می‌زند. یعنی به جای مداح امام حسین (ع) بیا و جاسوس ساواک باش. من وقتی به ساواک می‌رفتم، دو تا پرونده قطور داشتم؛ یکی مال خودم بود، یکی مال هیأتم که ثامن‌الائمه (ع) بود.

این نوحه‌خوان پیشکسوت افزود: در ایام ۱۵ خرداد، یک بار داشتیم سینه می‌زدیم، دیدیم یک عده وسط جمعیت دارند هم‌پای بقیه سینه می‌زنند که دکمه پیراهن مشکی‌شان سفید است! فهمیدیم این‌ها برای این که همدیگر را پیدا کنند، لباس مشکی با دکمه‌های سفید پوشیده‌اند. جالب این که همین‌ها بیش‌تر شور می‌گرفتند و وسط نوحه علیه رژیم شعار می‌دادند که ما هم شعار بدهیم و ما را دستگیر کنند. چنین حیله‌هایی به کار می‌بردند ساواکی‌ها!

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
hansen_html_code