چرا مردان می‌توانند چند همسر داشته باشند؛ اما زنان نمی‌توانند چند شوهر داشته باشند؟

  • ۶۵

پاسخ:

در اینجا ما با دو سؤال مواجه هستیم:

1. چرا مردان می‌توانند چند همسر داشته باشند؟

2. چرا زنان نمی‌توانند چند همسر داشته باشند؟

در اینجا در دو بخش به پاسخ این سؤالات می‌پردازیم:

چند همسری مردان:

در همه ادیان و فرهنگ‌های گذشته تعدد همسر برای مردان مورد تایید بوده است.

به عقیده ویل دورانت چند همسری از اجتماعات اولیه بشری سرچشمه گرفته است و در اجتماعات اولیه، اصل چند همسری روشی متداول و رایج بوده است.

ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص 50

همچنین رسم چند زنی در میان اقوام چینی و هندی و بابلی و آشوری و مصری قدیم و در میان قبایل سرخپوست آمریکا رواج کامل داشته است.

ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص 61

در تورات آن را به رسمیت شناخته و آورده است که انبیای بزرگ الهی همانند ابراهیم (سفر پیدایش باب 25: 1-6) و یعقوب (سفر پیدایش، باب‌32 : 22) و موسی (سفر خروج، باب2 : 16 تا 21 و سفر اعداد، باب 12: 1 ) و داود زنان متعدد داشتند. در خصوص داود تورات اسامی 9 نفر از زنان او را نام می‌برد.

کتاب مقدس، کتاب اول تاریخ ایام، باب سوم.

حتی در اناجیل اربعه هم نصّ خاصی در مورد ممنوعیت چند زنی وجود ندارد، بلکه در رساله پولس مطالبی است که جواز تعدد زوجات را می‌رساند، آنجا که پولس می‌گوید: لازم است اسقف تنها یک زن بگیرد.

رساله اول پولس رسول به تیموتاؤس، باب سوم: 2 و 12.

 این‌ که اسقف را ملزم به یک زن نموده، دلیلی بر این‌ می‌باشد که برای غیر اسقف، بیش از یک زن جایز بوده است.

مسلماً وضع قوانین تابع علاقه‌های افراد نیست؛ بلکه تابع مصالح و مفاسدی است که در اثر آن خداوند جهت وصول بندگان به کمال این قوانین را وضع می‌نماید که بعضاً این مصالح و مفاسد برای بشر قابل درک نبوده؛ ولی در بعضی موارد هم بعضی از حکمت‌های این قوانین را درک می‌نماید.

تعدد زوجات قبل از اسلام بدون این که ضابطه و محدوده‌ای داشته باشد امر عادی بوده و از ابتکارات اسلام نیست؛ بلکه اسلام آن را در چارچوب ضرورت‏های زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قیود و شرایط سنگینی قرار داده است.

تاریخ انسان از بدو خلقت تاکنون شاهد جنگ‌های خانمانسوز و بسیار خونینی بوده است که در تمام آن‌ها مردان هیزم آتش این جنگ‌ها بوده‌اند و زنان مشارکت بسیار کمی در جنگ‌ها داشته‌اند و کمتر مورد کشتار و نابودی قرار گرفته‌اند و این عملاً موجب عدم توازن جمعیت بین زنان و مردان می‌شود و به نظر می‌رسد محروم کردن آن عده زنان اضافی از رابطه جنسی و یا وادار کردن آنها به انحرافات جنسی نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد که باعث پیچیدگی بیشتر آن خواهد شد.

وجود زنان بی‌سرپرست و بیوه در جامعه به دلایل گوناگون اقتصادی و روحی و غریزی می‌تواند موجب مفاسد و مشکلات فردی و اجتماعی هم برای خودشان و هم برای مردان جامعه و هم فرزندان‌شان گردد؛ درحالی که با یک ازدواج موقت یا دائم؛ اما کمرنگ‌تر از ازدواج اول، بخش عمده این نیازها برطرف شده و خطرات بسیاری در این زمینه برطرف می‌گردد.

پس از جنگ جهانى دوم در آلمان چند هزار بیوه زن که سرپرستان خود را در جنگ از دست داده بودند به تظاهرات پرداخته و از کلیسا درخواست کردند که چند همسرى را مجاز گرداند؛ ولى کلیسا در برابر این درخواست سرسختى نشان داد و همین باعث شد که پس از آن فساد و بزهکارى در آلمان به شدت رواج یابد.

آمارهاى موجود در سطح جهان نشان می‌دهد میزان تولد دختر غالباً بیش از پسر می‌باشد.

فرض را بر این می‌گذاریم که میزان تولد دختران و پسران در هر سال برابر است؛ بلوغ جسمى و جنسى دختران معمولاً چندین سال پیش از پسران است، به این صورت که اگر فرض کنیم در هر سال 100 دختر و 100 پسر متولد شود، بعد از گذشت 9 سال ما 100 دختر داریم که از جنسی و جسمی آماده ازدواج هستند؛ اما در مقابل پسری نداریم که آمادگی ازدواج داشته باشد و برای این که پسران آماده ازدواج داشته باشیم باید 6 سال دیگر صبر کنیم.

بعد از گذشت 15 سال تازه اولین گروه 100 نفره پسران را داریم که از نظر جسمی و جنسی آماده ازدواج هستند؛ اما در مقابل ما 600 دختر داریم که از نظر جسمی و جنسی آماده ازدواج هستند.

 اگر ما بخواهیم بپذیریم که هر مرد فقط یک همسر داشته باشد، در این صورت تکلیف 500 دختری که بدون همسر می‌مانند چه می‌شود؟

علاوه بر این‌ها انگیزش مرد سریع‌تر از زن است و در بیشتر موارد نیاز جنسی مرد شدیدتر به گونه‌ای که یک زن نیازش را برآورده نمی‌کند و این خلأ به گونه‌ای بایستی پر شود هر چند اکثریت را شامل نمی‌شود که مسأله چند همسری راه حل خوبی برای این مسأله است.

اکثر آنچه برخی از زنان در دوران تجرد به عنوان نیاز جنسی احساس می‌کنند، بیشتر ماهیت تجربه جنسی دارد که با ارتباط با همسر برآورده می‌شود و پس از ازدواج کم رنگ می‌شود؛ در حالی که در مردان این نیاز امری مداوم و کاملا مستقل و قدرتمند باقی می‌ماند .

انگیزه‌های موجه جنسی در مردان آن هم در شرایط خاصی که معمولا از طریق همسر خود توان برآورده ساختن آن را ندارند، در پاره‌ای موارد تعدد زوجات را کاملا منطقی می‏کند.

با توجه به آنچه که گفته شد ما ناچاریم یکی از 3 راه ذیل را انتخاب کنیم:

1. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه و دیگران زنان تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواسته‏های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.

2. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند؛ ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی‌شوهر مانده‏اند، به شکل‌های گوناگون برقرار سازند.

3. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آن‏ها ایجاد نمی‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.

اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود می‏آید، با فطرت و غرائز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم؛ همچنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم که جنبه‏های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.

اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم، انواع مشکلات روحی و فرهنگی و اجتماعی که دامنگیر این گونه روابط آزاد می‌شود بر جامعه بپذیریم؛ تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گیرند، نه تأمین مالی و اجتماعی و... دارند و نه آینده‏ای در خور و سرنوشتی معین؛ چنان که شخصیت آن‏ها در این فرایند پایمال شده است و وجدانی سرخورده و احساسی سرشار از ملامت خود دارند، این‏ها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.

تنها راه سوم می‏ماند که هم به خواسته‏های فطری و نیازهای غریزی زنان در موقعیت‌های خاص پاسخ مثبت داده شده و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه نیز از گرداب گناه در امان بماند.

تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از نگاه همسر اوّل مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعی نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنها که مشکلات همسر اوّل را در صورت تعدد زوجات عنوان می‏کنند، کسانی هستند که یک مسئله 3 زاویه‏ای را تنها از یک زاویه نگاه می‏کنند؛ زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اوّل، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم.

چند شوهری زنان:

چند همسری زنان خلاف طبیعت و روحیات زن است؛ زیرا روانشناسان معتقدند که زنان به طور طبیعی تک شوهرگرا هستند و فطرتا از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرد هستند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است؛ ولی مردان ذاتا تنوع گرا و چند زن‏گرا هستند و چنان که می‏دانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگی‏ها و خصلت‏های ذاتی انسان‏ها وضع گردیده است.

بررسی و مطالعه تاریخ نشانگر عدم تعدد خواهی زن است؛ مگر زنی که گناه پیشه است و درباره چنین زنی هم، بیش از نیاز جنسی، شرایط و نیاز اقتصادی است که او را وادار به این کار می‌کند.

زن نمی‌تواند وجودش را بین دو مرد تقسیم کند، او می‌خواهد همه وجودش را به یک مرد بسپارد، وانگهی مشکلاتی که باعث می‌شود مرد چند همسری شود اصلاً در زن وجود ندارد، زن عموماً در انگیزش و هیجان جنسی کندتر است و غالباً یک مرد برای برآورده کردن نیاز جنسی یک زن کافی است مگر در شرایط خاص، غالب مشکلات خانوادگی هم به سبب ارضا نشدن مرد در نتیجه کندی و کم تحرکی زن است.

بنابر تحقیقات گوناگون روانشناسان و فیزیولوژیست‌ها، ماهیت نیاز زنان به همسر و ازدواج برای آن‌ها در نگاهی کلی، برطرف کردن خلأ روحی و عاطفی است؛ یعنی این امر در نگاه کلان، ماهیتی احساسی دارد؛ در واقع هدف اصلی زنان برای ازدواج رسیدن به موقعیت مشخص و محترم اجتماعی و جلب حمایت فردی است که بتواند از هویت و استقلال آن‌ها حمایت کند؛ همچنین تمایل به مشارکت در ایجاد یک مجموعه عاطفی و اجتماعی و البته در کنار همه این‌ها پاسخی مناسب به نیاز جنسی هم به طور جدی مطرح است.

زن در چند شوهری هرگز نمی‌تواند حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را نسبت به خود جلب کند، از این رو چند شوهری نظیر روسپی گری همواره مورد تنفر زن بوده است.

مشکل اصلی تعدد شوهر زنان آن است که بنیان خانواده را به شدت متزلزل می‌نماید و موجب کمرنگ شدن رابطه عاطفی و تعلق روحی مردان نسبت به همسران و خانواده خود می‌گردد.

البته ممکن است در برخی موارد به نظر برسد که چند همسری زنان به خاطر عدم تأمین نیاز جنسی توسط شوهران‌شان راه حل مناسبی باشد؛‌ اما از آنجا که اسلام احکام و قوانین را بر اساس نیاز و مصلحت حداکثری جامعه وضع می‌کند، به این افراد اجازه چند همسری نمی‌دهد؛ همان طور که در موارد دیگر مثل همجنسگرایی و یا ازدواج با محارم، هرچقدر هم از سمت شخصی میل و علاقه شدید وجود داشته باشد، اسلام چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد.

البته قانونگذار هم راهکارهای قانونی برای این زنانی که از سمت همسرشان تأمین نمی‌گردد قرار داده است تا فشاری فوق طاقت بر زنانی که دچار چنین وضعیتی هستند وارد نگردد؛ مثل طلاق خلع.

بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏تر است؛ زیرا غالب زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می‏دهند؛ در حالی که در مردان چنین نیست، هم چنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً هم ممنوعیت آمیزش دارند و هم تمایل هورمونی به این امر ندارند؛ در حالی که در مردان این ممنوعیت‌ها وجود ندارد.

در اکثر کشورهای غربی میزان سرد مزاجی جنسی زنان 35 تا حدود 40 درصد جمعیت زنان را تشکیل می‌دهد؛ در حالی که این امر در مردان شاید به 10 درصد هم نرسد، البته در برخی جوامع میزان سردمزاجی زنان تا 80 درصد هم تخمین زده شده است.

روحیه مرد در مسائل جنسی تهاجمی است و زن روحیه تدافعی دارد، اگر زن بخواهد از حق طبیعی خود بهره مند شود باید در برابر خواهش و اصرار مرد باشد، مردان متعدد برای رساندن خود به کامجویی جنسی آن قدر حوصله به خرج نخواهند داد تا آرام آرام زن آمادگی جنسی پیدا کند، در این صورت خشونت جنسی رخ خواهد داد و خشونت جنسی نه تنها زن را از لذت جنسی محروم می‌کند؛ بلکه عمل جنسی را به شدت در نزد او منفور خواهد کرد که در این صورت یا مردان باید محرومیت مطلق جنسی را تحمل کند یا به عنف با زن واحد در بیامیزد که منجر به افسردگی شدید وی می‌گردد که در حد خودکشی خواهد انجامید.

بخشی از نیاز جنسی مردان در گرو انحصاری دانستن شریک جنسی و عامل ارضای آن برای خودشان است، ارتباط زن با هر مرد دیگری حتی تصور و احتمال این امر عاملی در عدم تمایل مرد به همسرش یا عدم ارضای درست این نیاز در او و در نتیجه سست شدن بنیان خانواده خواهد بود.

اسلام مصلحت نظام خانواده را در پدر محوری می‌داند، با توجه به این که خانواده نیازمند سرپرست و مسؤول است و مرد قدرت بیشتری برای تحمل مسؤولیت دارد علاوه بر جنبه طبیعی از نظر اجتماعی نیز پذیرفته شده است و در این مسأله قدرت و توانائی جسمی فقط ملاک نیست بلکه محدودیت زن به لحاظ جنسی بارداری شیر دهی و... موجب عدم آزادی در انجام بعض امور و قبول چنین مسؤولیتی می‌شود.

نظام خانوادگی پدر محور با چند همسری زنان سازگار نیست؛ زیرا این امر باعث مشخص نبودن پدر برای فرزندان و عدم تعلق عاطفی و گسست بین نسل‌ها می‌شود؛‌ اگر چه تعلق فرزند به یک پدر با آزمایش‌های DNA و مانند آن مشخص می‌شود؛ اما از نظر روانی این امر همچنان مسئله‌ای حل نشدنی است؛ چون فرزند و پدر و مادر نیازمند اطمینان قلبی و درونی هستند برای این که بفهمند این شخص پدر و مادر و یا فرزند حقیقی آن‌ها است.

اگر مشکل چند همسری برای زنان منحصر در تشخیص هویت فرزندان بود، باید این امر برای زنان بالای سن حاملگی مجاز دانسته می‌شد.

در کشورهای غربی هم که به طور رسمی و وسیع به تبلیغ روابط آزاد جنسی و سکس گروهی و همجنس بازی می‌پردازند، چند همسری زنان هنوز هم نتوانسته موقعیت قابل قبولی در نهاد انسانی پیدا کند حتی در این کشورها هنوز این امور در زمره امور غیر قانونی و نامتعارف شناخته می‌شود.

با توجه به مطالب بخش اول و بخش دوم، اگر به صورت مجموعی به این دو بخش نگاه کنیم، می‌بینیم که بهترین روش برای حل تمامی این مسائل جواز چند همسری برای مردان آن هم با شرایطی محکمی که اسلام برای آن نهاده است، امری کاملا عقلانی به نظر می‌رسد.

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
hansen_html_code