-
يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۵۲ ب.ظ
-
۱۴۹
برخی معتقدند با توجه به اینکه نام پیامبر(ص) در تورات به عنوان بشارت و علامت حقانیت ذکر شده، چرا نام حضرت مهدی (عج) به صورت صریح در قرآن نیامده است؟!
قابل ذکر است غیر از وجود مقدس امام مهدی (عج) موارد فراوان دیگری نیز هست که در قرآن به صراحت از آنها سخن به میان نیامده است. اینکه نام پیامبر اسلام (ص) با صراحت در تورات آمده است، دلیل بر این نیست که باید نام امام مهدی (عج) هم در قرآن با صراحت بیاید؛ چون ممکن است همانگونه که آنجا مصلحت در ذکر صریح نام پیامبر (ص) بود، اینجا مصلحت در عدم تصریح به نام امام مهدی (عج) باشد، اگر چه با تصریح نام نیز مشکل حق ستیزان حل نمی شود؛ چنانکه بشارت پیامبر (ص) در تورات و انجیل آمد ولی بسیاری از اهل کتاب ایمان نیاوردند.
مخالفت بنی اسرائیل با پیامبر زمان خود، درباره فرماندهی طالوت [1] دلیل دیگری است بر اینکه ذکر نام همه جا و همیشه اختلاف را از بین نمی برد. بنی اسرائیل در مخالفتی آشکار با پیامبرشان - با اینکه نام فرمانده به صراحت گفته شده بود- گفتند: («أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمال»)[2]؛ «چگونه او فرمانروای ما باشد، با اینکه ما برای فرمانروایی از او سزاوارتریم و به او مال گسترده ای هم داده نشده است.»
برخی از بزرگان گفته اند اگر نام امام مهدی (عج) یا سایر امامان با صراحت در قرآن ذکر می شد، انگیزه مخالفان برای تحریف قرآن، فراوان می شد و این سند جاوید الهی، در خطر تحریف قرار می گرفت.
به علاوه این گونه نیست که تنها راه بیان حقائق، تصریح به اسم و رسم آنها باشد؛ بلکه در بسیاری از موارد، با بیان ویژگی های یک حقیقت، البته به صورتی آشکار و روشن می توان حقیقتی را به دیگران معرفی کرد. قرآن کریم در مساله امامت و ولایت و نیز مهدویت و حکومت عدل جهانی، از این شیوه بهره برده است. در آیات متعدد ولایت پس از پیامبر(ص)[3] و حکومت جهانی حضرت قائم (عج)[4] را در قالب بیان ویژگیها و صفات بیان کرده است. بعضی از آنها عبارت است از:
(«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ * إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ»)[5]: «به تحقیق در زبور، از پس تورات نوشتیم که مسلما زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد. به یقین در این سخن، پیام آشکاری است برای قومی که بندگان خدایند.»
(«وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»)[6]: خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وعده فرمود که آنان را قطعا در زمین به خلافت خواهد گمارد؛ همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند به خلافت گمارد و قطعا برایشان دینشان را مستقر خواهد کرد؛ دینی که آن را برایشان پذیرفت و آنان را پس از خوفشان به حالت امنیت، دگرگون می کند؛ آنچنانکه مرا عبادت می کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هرکس بعد از آن کفر ورزد قطعا آنان فاسقند.»
پی نوشت:
[1] بقره، آیات 246-252.
[2] بقره، آیه247.
[3] مائده، آیه55.
[4] نور، آیه55.
[5] انبیاء، آیات105-106.
[6] نور، آیه55.
آفتاب مهر، مرکز تخصی مهد.ویت، ص 71-73.