-
يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۵۱ ب.ظ
-
۱۳۶
اصطلاح آخر الزمان:
الف- اصطلاح «آخرالزمان» در گفتارهای ادیان آسمانی و روایات اسلامی مطرح شده است و مراد از آن، روز پایانی عمر دنیا (معنای لغوی) نیست؛ بلکه مراد از آن، دوره زمانی ویژه ای است که به گونه ای معنای آخر بودن را دارد. در این اصطلاح آخر الزمان به سه دوره اطلاق شده است:
1. دوره پیامبر خاتم (ص) که از بعثت آن حضرت تا قیامت را شامل می شود. در این صورت آخرالزمان به این معنا است که بعد از آن بزرگوار، پیامبر و شریعت دیگری نخواهد آمد و این دوره، دوره آخرین شریعت است.[1]
2. دوره غیبت و سالهای پیش از ظهور که آخرالزمان طبق این معنا، پایان دوره ظلم ها و فسادها و حکومتهای غیرالهی است و با ظهور حضرت مهدی (عج) همه مظاهر شرک و ظلم و فساد از بین می رود.
3. دوران ظهور و زمان تشکیل دولت عدل الهی که این حاکمیت تا آخر عمر دنیا برقرار می ماند و دیگر از بین نمی رود. در روایتی پیامبر (ص) به دختر بزرگوارش فرمود: «وقتی دنیا هرج و مرج شود و فتنه ها آشکار گردد و راه ها بسته شود و عده ای، عده دیگر را فریب دهند، خداوند کسی را که دژهای گمراهی را فتح می کند، بر می انگیزد و او در آخر الزمان دین را برپا می کند.[2]
ب- با مراجعه به روایات معلوم می شود یکی از معانی آخرالزمان، دوران غیبت امام دوازدهم (عج) است؛ به ویژه سالهای پیش از ظهور آن حضرت که فتنه ها و مشکلات به اوج خود می رسد. [3]
در روایتی با صراحت ، به دوران غیبت اشاره شده است: ای علی! عجیب ترین مردم در ایمان و بزرگ ترین آنان در یقین، گروهی در آخرالزمان هستند؛ پیامبر را ندیده اند، امام آنان نیز در غیبت است و آنان به نوشته ای ایمان می آورند.[4] با توجه به این روایات می توان گفت روایاتی هم که نشانه های مختلفی برای آخرالزمان بیان کرده است، به دوران غیبت و ماقبل ظهور اشاره دارد؛ مانند روایتی که می فرماید: در آخر الزمان، مردم امر به معروف و نهی از منکر را ترک می کنند و اهل ریا می شوندو نماز و روزه شان ظاهری است»[5].
چون در روایات دوران غیبت امام زمان (عج) «آخر الزمان» نامیده شده است، می توان گفت ما در آخرالزمان هستیم؛ اما اگر کسی منظور از آخرالزمان را فقط چند سال پیش از ظهور در نظر بگیرد، چون وقت ظهور مشخص نیست، نمی توان گفت در آخرالزمان هستیم یا نه.
پی نوشت:
[1] کافی، ج8، ص138. بحارالانوار، ج21، ص317 و ج12، ص 281.
[2] بحارالنوار، ج36، ص308.
[3] وسائل الشیعه، ج16، ص244. بحارالانوار، ج36، ص325.
[4] بحارالنوار، ج74، ص56.
[5] کافی، ج5، باب لامر بالمعروف و النهی عن المنکر، ح1، ص55.