-
سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۲۷ ب.ظ
-
۹۴
مصاحبه های متعدد و پر حجم با رسانه ها هم از ماه های پایانی سال 97 به سیاست های محمود احمدی نژاد اضافه شده است.
بعد از اعتماد، شرق، فارس این بار نوبت آرمان شده است تا گفتگوی جنجالی با احمدی نژاد را که قرار بوده در ویژه نامه نوروزی منتشر شود را به تیتر اصلی خود در آخرین شماره سال 97 تبدیل کند.
گزیده اظهارات جدید محمود احمدی نژاد در گفتگو با آرمان را در ذیل میخوانید:
*یعنی مجلس واقعا میتواند اصلاحات اقتصادی انجام دهد؟ الان مجلس چندم هستیم؟ در این 10 مجلس تا به امروز چند طرح اصلاح اساسی اقتصادی مطرح شده و رای آورده است؟ در مجموعه نظام تصمیمگیری، مجلس چه جایگاهی دارد؟ نمیخواهم بگویم اهمیت مجلس کم است اما مجلس اختیارات نامحدود و پاسخگویی نزدیک به صفر دارد. در وهله اول شاید چنین به نظر برسد که این وضعیت، بسیار خوب است اما از منظر منطق مدیریت، اختیار نامحدود و پاسخگویی نزدیک به صفر به معنای فساد، بهم ریختگی سیستم و همچنین قادر نبودن به اتخاذ هر تصمیم مهم مثبت است.
*فقط این موضوع نیست. دولت و رئیسجمهور در کشورهای دیگر میتوانند مجلس را منحل کنند، درخواست انتخابات زودهنگام داده شود و یا موضوعات بسیار مهم به رای مردم ارجاع داده شود، اما مجلس ایران یک طرفه است. اگر مجلس تصمیم نادرست گرفت و آسیب زد، چه نهادی باید به آن رسیدگی کند؟ در دنیا چنین نیست که اگر مجلس تصمیمی گرفت، بگویند در انتخابات پاسخ شما داده میشود. بدتر از همه این است که رای نمایندگان مجلس پنهان است که از این نظر هم ما در دنیا استثنا هستیم. رای نمایندگان از زمان انتقال مجلس به ساختمان هرمی بدون شفافیت شد که خیلی بد است.
*مجلس نمیتواند به رئیسجمهور تذکر بدهد و این خلاف قانون اساسی است. مجلس میتواند سوال و استیضاح کند. رئیسجمهور به دلیل اینکه مجری قانون اساسی است در زمان امضای یک قانون باید مطمئن شود که مسیر قانونی آن طی شده و این حق رئیسجمهور است، هر چند در ایران تلاش میکنند تا این حق را به نحوی نادیده بگیرند. بالاخره رئیسجمهور بالاترین نمایندگی را از مردم دارد در حالی که نمایندگی مجلس ماهیتی محلی و منطقهای دارد یعنی مجموع آرای نمایندگانی که در مجلس حضور دارند شاید یک سوم و یا یک چهارم رئیسجمهور منتخب باشد. رئیسجمهور باید پس از طی مراحل قانونی تصویب یک قانون، آن را امضا کند. اگر آن قانون اشکال داشته و خلاف قانون اساسی باشد رئیسجمهور حق امضا کردن آن را ندارد.
*رئیسجمهور مجری قانون اساسی است و موضوعاتی را که خلاف قانون اساسی است، نباید قبول کند. اینطور نیست که هر چه شورای نگهبان گفت بگوید چشم. همه باید چشم بگویند جز شخص رئیسجمهور، چون مردم با انتخاب رئیسجمهور اختیاراتی به او میدهند تا پاسدار قانون اساسی باشد. متاسفانه وضعیت چنین است که وظیفه رئیسجمهور فقط پاسخگویی شده است، پس اختیاراتش چه شد؟
*آرمان: سال گذشته درصدد کاندیداتوری برای ریاست جمهوری بودید. البته سال 95 از این اقدام نهی شدید. چه شد که ثبت نام کردید؟ «از نظر شما نباید شرکت میکردم؟»
*آیا سهم من و شما در ثروت طبیعی باید متفاوت باشد؟ ثروت طبیعی را خدا برای همه انسانها گذاشته است. دولت میخواهد ثروت مردم را به نام خود مدیریت کند در حالی که همه در ثروت طبیعی مساوی هستیم...کل انرژی، زمین، جنگل و معدن باید بهطور مساوی به همه برسد اما ساختار بودجهریزی ما چنین نیست و ساختار دولت از سال 1286 که اولین قانون بودجه ارائه شد تا الان به سرعت به این سمت رفته که دولت خود را مالک تلقی میکند و تصمیماتی میگیرد که موجب تبعیض میشود. مانند همین انرژی که در نوع یارانه عمومی، هر فرد که بیشتر مصرف کند، بیشتر نفع میبرد. بخش مهمی از فاصله طبقاتی در کشور محصول همین یارانههای تبعیضی است. 50 تا 60 سال یارانه تبعیضی تقسیم شده است حالا باید مساوی تقسیم شود. کسی هم که پولدار است، حق استفاده از یارانه را دارد. ممکن است گفته شود ثروتمند قبلا بیشتر برده است که او پاسخ میدهد من خودم نبردم بلکه شماها دادید. آن کسی که داده مسئول است.
*قبل از تحریم اخیر معادل 7 میلیون بشکه در روز انرژی تولید میشد که اگر آن را در قیمت جهانی ضرب کنید و معادل ریالی آن را بهدست آورید، متوجه میشوید که چقدر یارانه عمومی پرداخت میشود همین الان هم دولت بیش 100 هزار میلیارد تومان در سال از قانون هدفمندی درآمد دارد که فقط 30 هزار میلیارد تومان آن را به مردم میدهد.
*زمان ما حدود 10 تا 12 هزار میلیارد تومان بود و در مجموع 42 هزار میلیارد تومان به مردم یارانه میدادیم. الان دولت از 100هزار میلیارد تومان، 30 هزار میلیارد تومان به مردم میدهد و 70 هزار میلیارد تومان را در جای دیگر هزینه میکند.
*مگر چاقو دسته خودش را میبرد. دولت حاضر نیست هیچ بخشی را از خودش جدا کند. 500 سال دیگر هم که بگذرد، دولت حاضر به این واگذاریها نیست.
*چه کسی به دولت اجازه داده است که یارانه را صرفا به محرومین و فقرا بدهد؟ لازم است این مطلب به رای عمومی گذاشته شود. دولت اختیاراتی را از مجلس در باره یک موضوع میگیرد و آن را در باره موضوع دیگری اعمال میکند، این کار از اساس غلط و نامشروع است.
*کل هزینه دولت در سال 91 که سختترین سال دولت دهم بود، از 104 هزار و 500 میلیارد تومان فراتر نرفت. با همین بودجه هم پروژههای عمرانی اجرا شد و هم حقوق کارمندان و سایر موارد پرداخت شد و دولت هیچگونه بدهی نداشت حتی پاداشهای پایان خدمت هم پرداخت شد. بودجه امسال 400 هزار میلیارد تومان است در حالی که حقوق کارمندان که اکثریت بودجه به آنها تعلق میگیرد 4 برابر نشده است. حالا در دولت سابق مسائلی مانند انرژی هسته ای، هوا و فضا، پرتاب ماهواره به مدار، یارانه و مسکن مهر و سهام عدالت و بنگاههای زود بازده هم بود که الان هیچکدام نیست.
*کجا مسکن مهر شکست خورد؟ اظهارات شما صحیح نیست و متاسفانه مصداق دیگری از آن دروغهای بزرگ است. در طرح بهداشت و درمان پول هزینه شده و هیچ اثری از آن وجود ندارد اما در طرح مسکن مهر، بانکها به متقاضیان وام دادند که این پولها ماه به ماه از طرف مردم به خزانه باز میگردد. بخش مهمی از وامهای داده شده بازگشته و در دست دولت است. نه آن را خرج مسکن مهر میکنند و نه به بانک مرکزی بازمی گردانند! بنابراین روشن است که طرح مسکن مهر با طرح بهداشت و درمان تفاوت اساسی دارد و معرفی مسکن مهر به عنوان یک پروژه ناموفق، فریبکاری است.
*من با همه و در جای خودش گفتوگو و مناظره میکنم اما باید توجه داشته باشید که مناظره با یک اقتصاددان جای مناظره با آقای روحانی را نمیگیرد.
*بنده برای برون رفت از شرایط کنونی کشور، پیشنهادهایی را ارائه کردم و خواستار نقد آنها شدم و گفتم که هر پیشنهادی دارید بر روی میز بگذارید. چه کسی پیشنهاد روی میز گذاشت؟ یک مورد را نام ببرید. کسی پیشنهادی ندارد و با فردی که پیشنهاد داشته باشد نیز برخورد مناسبی نمیشود. فقط هیاهو و جار و جنجال میکنند. باز هم اعلام میکنم، هر کسی پیشنهاد دارد، آن را روی میز بگذارد. شما یک اقتصاد دان را معرفی کنید که مدافع وضع موجود باشد تا با او مناظره کنیم.
*شما میگویید یک عده مردم حرفهای من را باور نمیکنند، این که اشکالی ندارد. چه کسی میتواند بگوید 100درصد مردم، من را باور دارند؟ ملاک و معیار در تمام دنیا، اکثریت رای مردم است. اینکه همه را قانع کنیم یک امر غیرممکن است اما من به عنوان وظیفه انسانی برای شما توضیح میدهم. کدام معاون من بهخاطر فساد در زندان است؟
*وقتی اصرار بر غیرعلنی بودن دادگاه دارند، معنایش آن است که روند نادرستی طی شده است و ما نیاز به هیچ دلیل دیگری نداریم. مطمئن باشید اگر یک برگه از آقای رحیمی داشتند، گوش فلک را کر میکردند. مگر نمیگویند اتهام آقای رحیمی مالی است؟ ایشان صد بار گفت و نامه داد تا دادگاهش علنی برگزار شود، چرا قبول نکردند و دادگاهش غیر علنی برگزار شد؟ پرونده آقای رحیمی نمونه کامل یک برخورد سیاسی بود. آقای رحیمی قبل از اینکه وارد دولت دهم شود، به دستور شخص آقای علی لاریجانی از فردی پولی را گرفته و آن را بین شماری از نامزدهای مجلس تقسیم کرده است. بعد از پایان دولتدهم به سراغ او آمدهاند و ایشان را تحت عنوان معاون اول دولت قبل محاکمه کردهاند. مشخص است که این یک برخورد سیاسی است و اگر برخورد حقوقی بود باید آمران و گیرندگان وجه نیز احضار میشدند.
*پرونده آقای بقایی هم مانند پرونده آقای رحیمی است. مگر نمیگویند پرونده آقای بقایی اقتصادی است پس چرا دادگاه علنی برگزار نمیشود؟ آقای بقایی نه یک ریال برداشته و نه موضوع مالی دیگری دارد. آقای بقایی بارها درخواست کرد که دادگاه مرا علنی برگزار کنید، چرا دادگاه باید غیر علنی باشد؟ صداوسیما به جای پخش کامل و غیرگزینشی جلسات دادگاه به کلیپ سازی علیه افراد میپردازد که روش بسیار نادرستی است. این خواست اکید من است که اگر یک برگ سند مبنی بر سوء استفاده مالی و اقتصادی آقای بقایی وجود دارد، آن را بدون هیچ گونه ملاحظهای در تلویزیون نمایش دهید. چرا این چمدان دلار را که ادعا میکنند نشان نمیدهند؟
*بیشترین میزان برخورد با مفاسد و بیشترین میزان کاهش مفاسد در دولت ما بود. گزارش مرکز آمار نشان میدهد که تعداد دستگیر شدگان جرایم مختلف درانتهای دولت قبل از ما سالیانه 80 هزار نفر بود که این رقم در پایان دولت ما سالیانه به 30 هزار نفر کاهش یافت. معنایش این است که زمینههای وقوع جرم در دولت ما کاهش یافته و موفقیت در مبارزه با فساد رشد داشته است.
*آقای بقایی غذای جامد مصرف نمیکند و صرفا مایعاتی مانند آبمیوه، آب قند و شیر و... مینوشد و حسن آن هم به جسم نحیف اوست که مقاومتر است. اخیرا نیز حال ایشان وخیمتر شده و وزن او که در هنگام بازداشت 57 کیلوگرم بود به 43 کیلوگرم کاهش یافته است. اگر او یک وعده غذا خورده بود، قوه قضائیه فیلم آن را بارها منتشر کرده بود. خوشبختانه دوام آورده است. آقای بقایی در این مدت که زیر دوربینهای زندان حبس میکشد، حتی یک وعده غذا هم مصرف نکرد. البته دو مرحله و مجموعاً یازده روز هم به مرخصی آمده است.
*پاسخ شما را در یک جمله میدهم. مشکل در تمام دنیا این است که رای مردم به طور واقعی حاکم نیست. رای مردم باید در تمام شئون حاکمیت کشور جاری باشد.
*مجلس کنونی نماینده اقلیت است چون نصاب آرای نمایندگان 25 درصد است. این نصاب بسیار پایین است یعنی کاندیدایی با 25درصد آرای شرکتکنندگان درانتخابات، نماینده مجلس میشود که غلط است زیرا نماینده اکثریت مردم نیست و او نماینده اقلیت است. حداقل باید از 50 درصد بالاتر برود.
*آقای مصلحی اقداماتی که میکرد مورد تایید ما نبود که نمونه آن بازداشت روزنامهنگاران در بهمن 1391 است!... ما وزیر اطلاعات اول را تغییر دادیم و وزیر اطلاعات دوم هم همانطور شد. این موارد باید اصلاح شود. حرف ما این بود که وزارت اطلاعات دولت نمیتواند هر فردی را بازداشت کند. در نامه به رهبری هم یک نقد ساختاری و رفتاری به دستگاه قضایی کردم و در آنجا به این موضوع پرداختم که نهادها نباید بر قاضی حاکم باشند و این کار درستی نیست. اینها اشکالات اساسی است که باید برطرف شود.
*الان مگر رسانههای رسمی نظرات و انتقادات ما را منتشر میکنند؟ الان تا حدودی ظرفیت شبکههای اجتماعی به عنوان یک فرصت مورد استفاده قرار میگیرد و نظرات مان در سطح محدودی در فضای مجازی منعکس میشود.
*وقتی دشمن اقدام به اعمال تحریم علیه کشور کرده بود بنده در جایگاه رئیسجمهور حتما به اختلافات داخلی دامن نمیزدم چون منافع ملی ارجحیت دارد اما معنایش این نبود که از حقوق مردم دفاع نکنم. بازدید از زندان اوین یکی از برنامههای اصلاحی من برای بررسی رعایت حقوق مردم بود که متاسفانه با مانع مواجه شد.
*سالهای دولت اول مکاتبات فراوانی با رهبری درباره دستگاه قضایی داشتم. مرحوم هاشمی شاهرودی به انتقادها اعتنا میکرد و به اصلاح امور اهتمام میورزید اما به تدریج و در پی تغییرات ایجاد شده این تلاشها متوقف شد. اولین مصاحبه آقای صادق لاریجانی علیه دولت ما انجام شد. اگر ما به او هیچ نقدی نداشتیم چطور اولین مصاحبهاش علیه ما و بعد همینطور علیه معاون اول دولت بود. نیمی از تیم اقتصادی ما را دستگیر کردند و شما میگویید که هیچ نقدی نکردیم؟ و من همواره و در سفرها درباره نوع برخوردهای سیاسی و خارج از ضابطه تذکر میدادم.
*آن نهاد شرایط خودش را دارد و مصوباتش باید برود در جای دیگری تصویب شود. مدعیان اصلاحطلبی از آنها حساب میبرند و چون جسارت نقد به آن را ندارند به بنده هجوم میکنند که چرا آن موقع چیزی نگفتید؟ در حالی که من از آنها هم دفاع کردم.
*همان اوایل حوادث سال 88 به رهبری نامه نوشتم و درخواست عفو عمومی را مطرح کردم...من به وظیفه خودم عمل کردم و این مهمتر از علنی کردن آن است. ضمن آنکه اعلام شد من نامه دادهام. من هیچوقت اهل این نبودهام که اقداماتم را به رخ اصلاحطلبان بکشم.
*به فرض آنکه من بدترین آدم روی زمین باشم! آیا مساله حل میشود؟ نه! مشکل این است که اکثریت مردم الان تفکر احمدینژاد را که میتواند مطالبات آنان را برآورده کند و روح تازهای به جامعه بدمد، میخواهند اما عدهای این را نمیخواهند و درصدد تخریب ما هستند. ما هرگز نگفتیم که کامل و بدون عیب و نقص هستیم. تنها کسی که بارها در تلویزیون اعلام کرد که من سر تا پا ضعف هستم احمدینژاد است و تنها کسی هم که بدون گزینش افراد در تمام ایران وسط مردم ایستاده، باز هم احمدینژاد است. باز هم اعلام میکنم که ما اگرچه سرتا پا ضعفیم اما خادم و نوکر مردم هستیم. حرف حق را محکم میگوییم و با این چیزها هم عقب نشینی نمیکنیم.
*اشکالی ندارد و شما میتوانید نظر بنده را قبول نکنید. فقط کافی است که این اعتماد را به رای عمومی بگذارند و اجازه دهند که مردم به صحنه بیایند آن وقت است که شما هم نتیجه نهایی را میبینید. ما که الان کارهای نیستیم اما این میزان هجمه علیه ما برای چیست؟ چرا این اندازه حساسیت وجود دارد. شما بروید علت آن را کشف کنید. مگر نمیگویند که ما مرده سیاسی هستیم؟ الان در رسانههای رسمی داخل کشور، ما در سانسور مطلق قرار داریم و همه رسانهها یکپارچه علیه ما هستند و سانسورمان میکنند و حرف ما را بازتاب نمیدهند اما هرچه علیه ما باشد را منتشر میکنند.
*نمیشود که کشور را بفروشند، اقتصاد را نابود کنند و مردم را به فقر و فلاکت بکشانند و هیچ جوابی هم ندهند و رقبایشان را هم رد صلاحیت کنند و بگویند که فقط خودشان باید در صحنه باشند. اینطور نمیشود.
*مشکل رسانههای ما این است که نقش خود را به عنوان رسانه ایفا نمیکنند و همه آنها به یک جایی وصل هستند و یک ایدهای را در قالب رسانه میخواهند در حلق ملت فرو کنند و به همین خاطر هم موفق نیستند و استقبال مردم از آنها کم است و همه آنها در معرض ورشکستگی هستند. اگر رانتهای دریافتی نباشد هیچ رسانهای در ایران نمیتواند دوام بیاورد. از جای دیگر پول میآورند و در رسانه خرج میکنند و سوال جدی ما این است که این پولها از کجا میآید. ما گفتیم این قطعنامههای سازمان ملل کاغذ پاره است، شما این قطعنامهها را بخوانید تا ببینید که درون آنها هیچ چیزی وجود نداشته است. اما سال 90 که آمریکا و اروپا و نه سازمان ملل، به سراغ تحریم بانک مرکزی رفتند، اعلام خطر کردم و برای رهبری و مجلس و خبرگان صحبت کردم و توضیح دادم که این تحریمها را باید جدی گرفت. تحریم نفت و بانک مرکزی است و اینجا همه باید محکم بایستیم و جلوی آن را بگیریم. اتفاقا همه ایستادند اما نه در مقابل آمریکا بلکه درمقابل دولت و هشدار به هنگام ما را نادیده گرفتند. آنها به کشور آسیب زدند اما نمیخواهند مسئولیت آن را بپذیرند.
*در دولت اول تحریمها، رقیق بود و هیچ تاثیری در اقتصاد ما نداشت. در شرایطی که طرف مقابل در حال تهدید بود، به او جواب دادیم و تحریمها را کاغذپاره توصیف کردیم تا روحیه ملت حفظ شود و جنگ روانی دشمن هم در اقتصاد ملی اثر سوء نگذارد اما بعد از آغاز تحریمهای آمریکا، چرا هیچ کس معترض نمیشود که چه کسانی و به دستور و طراحی چه فردی سفارت انگلیس را اشغال کردند؟ آمریکا طرح تحریم بانک مرکزی و نفت را ارائه کرد و انگلیس آن را به اتحادیه اروپا برد ولی آنها گفتند که این جنگ اقتصادی است و مورد قبول واقع نشد و بعد از آن بود که اشغال سفارت انگلیس را طراحی کردند. سفیر انگلیس در تهران یک هفته قبل از آن، در جلسه سفرای اروپایی اعلام میکند که هفته آینده اتفاقی رخ میدهد و ورق به نفع ما بر میگردد. به این ترتیب اتفاقی افتاد که تحریم بانک مرکزی و نفت، این بار دراتحادیه اروپا تصویب شد. هر چه نسبت به موضوع تحریم هشدار دادیم و برای خنثی کردن تحریم طرح ارائه دادیم و از مجلس درخواست کمک کردیم توجهی نکردند و گفتند: «نخیر سوء مدیریت است و دولت میخواهد بیعرضگی خودش را به گردن تحریمها بیندازد. » این موارد را منعکس نمیکنند چون اغراض سیاسی دارند. قطعنامه خطرناک همان است که به نام برجام صادر شد. برجام یک قرارداد امضا شده نیست. محتوای آن را به شورای امنیت بردند که این شورا آن را به قطعنامه تبدیل و یک چیزی هم به آن اضافه کرد.
*در تمام قطعنامههای آژانس و سازمان ملل هیچ موضوعی وجود ندارد که بگویند دولت احمدینژاد در هستهای این کار را کرد و بهخاطر آن تحریم میکنیم. آیا من باید این موضوع را در سطح جهان میگفتم که قطعنامهها و تحریمها بهخاطر اقدامات آقای روحانی است؟ من نمیگویم حق با کشورهای مقابل ایران است اما بهانه آنها، اقدامات 80 تا 83 در سازمان انرژی اتمی بود. آژانس و شورای امنیت نتوانستند از اقدامات هستهای دولت ما ایراد قانونی بگیرند. آیا مسئولیت آن قطعنامهها با من است یا با دیگران؟ بهانه آمریکا اقدامات هستهای در فاصله سالهای 80 تا 83 است که مدعی هستند ایران اهداف نظامی داشته است و حالا من باید پاسخ بدهم؟ با این حال ما 6 مورد ادعاهای اصلی آژانس را قاطعانه پاسخ دادیم و از آژانس تاییدیه گرفتیم. من متاسفم که گروه مذاکره کننده فعلی از آنها استفاده نکرده است و pmd و چیزهای دیگر را پذیرفته است در حالی که ما همه این موارد را حل کرده بودیم. یک مورد مبهم ماند که اشتباه شخص آقای علی لاریجانی بود. من گفتم حق ندارید چیزهایی را که تحت عنوان «ادعاهای آمریکا» مطرح شده است بپذیرید. در موضوع شش مورد فوق گفتند این یک مورد را هم جواب دهید که گفتیم پاسخ نمیدهیم چون آژانس باید در چارچوب اساسنامهاش سوال کند. 6 سوال درچارچوب اساسنامه است و پاسخ میدهیم اما ادعاهای آمریکا خارج از اساسنامه است و انتها ندارد. هر روز یک چیزی میگویند. متاسفانه آقای علی لاریجانی رفت با محمد البرادعی صحبت کرد و گفت ما آن را یک کاریاش میکنیم و جواب میدهیم که به ایشان گفته شد آقا اشتباه کردید و کشور را گرفتار کردید و نتیجهاش هم این شد که هرچه طرفهای به سوالهای آنها پاسخ دادند سوالهای جدیدی روی میز گذاشتند تا اینکه کار به اینجا کشیده شد. با این حال بازهم معتقدید که من باید در همه موارد جواب بدهم؟
*نتیجه واقعی وقتی حاصل میشود که به راحتی نتوانند آن را برهم بزنند. این چه نتیجهای است که یک رئیسجمهور(اوباما) میرود و نفر بعدی (ترامپ) زیر آن قرارداد بینالمللی میزند. معلوم است که نتیجه توخالی است و هنوز هم حاضر به انتشار متن آن نیستند تا مردم متوجه شوند واقعیت برجام چیست. خودشان هر آنچه را که بخواهند به مردم منتقل میکنند. ضمانتهای این قرارداد کجاست که آقای ترامپ جرات پیدا کرد قرارداد را در سطل آشغال انداخت و صدایی هم از اینها در نمیآید. معتقدم که اینها باید محاکمه شوند! قرارداد بینالمللی بستند و متن آن را از مردم کتمان کردند! حالا ترامپ قرارداد را لغو و تحریمها را تشدید کرده و ایران نمیتواند کاری انجام دهد. ما چنین قراردادی را نبستیم و هرگز هم نخواهیم بست.
*متاسفم که با توسل به دروغ میخواهند کارشان را پیش ببرند. ما کجا فصل 7 بودیم؟ مدعیان بیایند و سند آن را منتشر کنند. نه تنها به دروغ میگویند بلکه مدام در تلویزیون و رسانهها نیز این دروغ بزرگ را تکرار میکنند. به عبارتی، خودشان میگویند و خودشان هم میخندند.
*شرایط اقتصادی سالهای 90و 91 خیلی بهتر از حالا بود. همه شاخصها بهتر بود.
*دروغ بزرگ دیگری هم چاشنی آن میکنند و میگویند رشد منهای 6، 7 و حتی تا 9 درصد را هم گفتند. رشد ما به دلیل کاهش صادرات نفت منهای 9 دهم درصد بود و سایر بخشها رشد مثبت داشتیم. به عنوان نمونه صادرات غیرنفتی رشد داشت و تولید دربخشهای گوناگون بالارفته بود. نفت و صنایع وابسته به آن به دلیل اینکه خریداری نشد، کاهش پیدا کرد و چون سهم آن در اقتصاد زیاد است آمار کل را پایین آورده بود و الا صنعت ساختمان، خدمات، تجارت خارجی و تولید فولاد به طور کامل فعال بودند و در مسیر رشد فزاینده حرکت میکردند. اینها را کتمان میکنند و عدد نفت را که تولید آن کاهش پیدا کرده و سهم آن در اقتصاد زیاد است، مبنای قضاوت قرار میدهند! با اینطور گزارشدهی به مردم مگر میشود اقتصاد را درست کرد؟
*مجموع درآمد ریالی دولت ما در 8 سال، 646 هزار میلیارد تومان بود اما در دولت فعلی فقط در طی شش سال اول، درآمد دولت 1150 هزار میلیارد تومان بوده است یعنی فقط در شش سال، حدود دو برابر هشت ساله دولت ما، درآمد داشتهاند. این ریالی است که به حساب دولت آمده و دولت آن را خرج کرده است. در دولت قبل صندوق توسعه ملی را ایجاد کردیم که دولتها باید پول موجود در این صندوق را در مسیر تولید و درست هزینه کنند اما همین الان به جای هزینه در تولید، دارند درآمدها را صرف هزینههای جاری و مصرفی میکنند. در هشت سال دولت قبل با همان ریالهای دریافتی که نصف درامدهای ریالی دولت کنونی در شش سال گذشته بود، کل ظرفیت صنعت کشور دو برابر شد یعنی طی 60 سال قبل از دولت ما هر چقدر در صنعت سرمایهگذاری شده بود در دولت ما دو برابر شد و ظرفیت پتروشیمی از 20 میلیون تن به 61 میلیون تن در سال رسید. فعالیتهای عمرانی مانند ساخت راه، بزرگراه و آزاد راه، بندر، فرودگاه، ورزشگاه، دانشگاه و مدارس دو برابر شد.
*کسانی که مسئول خرابی وضعیت کشور هستند همیشه نعل وارونه میزنند... این چه دولتی است که میگوید خدای دیپلماسی هستم اما ظرف یکی دو سال، نفت 100 دلاری را به زیر 50 دلار میرساند؟ ثروت ملی را بر باد داده و باید پاسخگو باشد و مشخص شود این وضعیت به نفع کیست؟
*آقای بوش که در زمان دولت اصلاحات، ایران را محور شرارت خوانده بود و ایران را به حمله نظامی تهدید میکرد، در زمان دولت ما گفت اشتباه کردم و میخواهم مذاکره کنم. در زمان ما هیچ وقت ایران تهدید نظامی نشد. اما الان، هم تحریم هستیم، هم نفت ارزان شده است و هم تهدید نظامی بالای سر ماست و هم قرار است تعهدات بیشتری بدهیم.
*متوسط صادرات در سال 91 حدود یک میلیون و 400 هزار بشکه بود. زمانی که دولت را تحویل دادیم حدود یک میلیون و 900 هزار بشکه نفت صادر میکردیم. این آقایان 30 میلیارد دلار تاسیسات انرژی هستهای را نابود کردند. درآمدهای نفتی را بین 150 تا 180 میلیارد دلار کاهش دادند و بعد ادعا میکنند که دولت قبل پولها را هدر داد.
*عرضه داشته باشند و نفت را 200 دلار کنند و همه درآمدش را به مردم بدهند چون پول مردم است. به خدا قسم دراین صورت من دست آنها را میبوسم. هیچ اعتراضی هم نمیکنم. شما از جیب مردم درآوردید و در جیب چه کسانی ریختید؟ الان طلبکار هم هستید؟ من طلبکارم! در هشت سالی که ما بودیم همه رسانهها علیه ما بودند و هرچه خواستند گفتند. ما هم چیزی نگفتیم و سکوت کردیم. الان هم که همه رسانههای چپ و راست در دست دولت است!
*من برخی اوقات روزی 8 پروژه بزرگ را افتتاح میکردم اما رسانه ملی از هر کدام 10 ثانیه نشان میداد که معنایش حمایت نیست درحالی که همان شب 3 نفر را میآورد تا در برنامه زنده علیه دولت و رئیسجمهور حرف بزنند. در تمام هشت سال اینگونه بود. علتش این بود که وقتی در سال 84 کاندیدا شدیم هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان تا روز آخر مخالف ما بودند.
*کدام اصولگرا در سال 84 از ما حمایت کرد؟ نامشان را بگویید. شما اهل رسانه هستید پس لطفا یک نشانه و دلیل ارائه بدهید. اصولگرایان تا روز آخر سنگینترین فشارها را به من آوردند که باید کنار بروید. از کیهان تا رسالت، خواست همهشان کنار رفتن من بود. کدام اصولگرا از بنده حمایت کرده است. این صحبت آنقدر تکرار شده است که برخی اهالی رسانه هم این ادعای دروغ را باور کردهاند. اصلا و مطلقا بنده مورد حمایت اصولگرایان نبودم. مجالس هفتم و هشتم بلایی سر دولت نهم آوردند که سر هیچ دولتی نیامده است. آمارهای سوالات و استیضاحها موجود است. آنها هفت وزیر ما را انداختند. با هیچ دولتی این کار را نکردند. حتی ساعت کار بانکها را اجازه ندادند تغییر دهیم. با کدام دولت این گونه رفتار شد؟ آن هم از طرف کسانی که به نام ما وارد مجلس هفتم شدند.
*ما در شهرداری تهران سرگرم انجام کار شبانهروزی بودیم برخی افراد با ادعای اینکه میخواهند مثل ما کار کنند، نامزد نمایندگی مجلس شدند. اطلاعیهها و سخنرانیهایشان وجود دارد اما همینها بعدا در مقابل دولت نهم صفآرایی کردند. در مجلس هشتم برای اولین بار از رئیسجمهور سوال پرسیدند، برچه اساسی مدعی هستید که آنها از بنده و دولتم حمایت کردند؟ اصلاحطلبان به جهت آنکه دوست دارند ما را به مدعیان اصولگرایی بچسبانند، مدام ادعای این حمایتهای غیرواقعی را تکرار میکنند. آنها سال 88 به دیدار من آمدند و گفتند اجازه بدهید وزرا را ما تعیین کنیم تا از دولت شما حمایت کنیم اما پاسخ بنده این بود که مگر من از شما دعوت به حمایت کردهام؟
*کیهان کجا و چگونه از بنده حمایت کرده است؟ این هم اشتباه دیگر شماست. در دور اول، کیهان علیه ما مطالب توهینآمیز و تندترین مقالهها را مینوشت و مدعی میشد که من قدرتطلب هستم. بنده با مدیرمسئول کیهان تماس گرفتم و گفتم چرا اینقدر توهین میکنید؟ مگر من علیه کسی حرفی زدهام؟ این حق طبیعی هر فرد است که کاندیدا شود. آقایناطق و آقای باهنر دنبال آقای لاریجانی بودند. و جمعیت ایثارگران هم دنبال آقای قالیباف! شما برای این ادعای خود که اصولگرایان از من حمایت کردند، چه دلیلی دارید؟ وضع موجود، نتیجه تحلیلهای خلاف واقع است. چشمانتان را بر واقعیت میبندید و میخواهید آن چیزی که خودتان دوست دارید محقق شود در حالی که واقعیت اینگونه نیست. آقای عسگراولادی که خدا رحمتش کند رسما مصاحبه کرد و گفت «این احمدینژاد در عالم واقع نیست و میگوید ما میخواهیم انقلابی عمل کنیم و انقلاب را جلو ببریم. از آن موقع تاکنون بدترین مصاحبهها را آقای باهنر علیه من داشته است. خود آقایلاریجانی کاندیدا بود و علیه من مصاحبه کرد. آقای قالیباف هم همین کار را کرد. دو جناح داریم که هر دو به کیش قدرت مبتلا هستند و تنها قدرت و معادلات آن را میبینند. در دولت نهم، رئیسجمهور باید در 36 شورا شرکت میکرد. ما با استفاده از قانون برنامه چهارم قصد داشتیم تعداد این شوراها را کاهش دهیم اما بلافاصله طرح دادند که حق چنین کاری را ندارید. چطور میگویید که اینها از ما حمایت کردند؟ اینها همانهایی هستند که وقتی آقای روحانی هم رای آورد گفتند بله، یک اصولگرا رای آورد!
*در انتخابات سال 84 نزدیک به 80 درصد وزرای من کسانی بودند که در دور اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری نه به بنده، بلکه به آقای هاشمی رای داده بودند.
*هیچ اصولگرایی به من رای نداد. آنها به من فشار میآوردند و تهدید میکردند که اگر کنار نروی برخورد میکنیم. یک گروه خواستار کنارهگیری بنده به نفع آقای لاریجانی بودند و یک گروه هم میگفتند باید به نفع آقای قالیباف کنارهگیری کنید! آنها هرگز حامی بنده نبودند؟ در مرحله دوم انتخابات 84 هم، اصلاحطلبان و بخشی از اصولگرایان رسما از آقای هاشمی حمایت کردند.
*آرمان: مصوبه ممنوعالتصویری رئیس دولت اصلاحات وجود دارد یا خیر؟ «اگر من بهعنوان رئیسجمهور چنین کاری میتوانستم انجام دهم، حتما آقای روحانی هم میتوانسته است آن را لغو کند»
*اگر مردم مخاطب شما بودند تیراژ روزنامهتان باید حداقل دویست هزار نسخه میبود. الان با 80 میلیون جمعیت، تیراژ روزنامه شما چقدر است؟ همه روزنامههای کشور همین وضعیت را پیدا کردهاند.
*همان کسانی که به بنده ایراد میگیرند چرا آقای مرتضوی را به دولت راه دادید، آیا یک بار به دستگاه قضایی گفتهاند که چرا او را به عنوان دادستان منصوب کردید و اینقدر قدرت دادید؟ این از نکات جالب توجه در تاریخ معاصر ما محسوب میشود. مدعیان اصلاحطلبی جرات ندارند به آنها انتقاد کنند. الان قرار است علی لاریجانی رئیسجمهور شود و آنها بر سر این موضوع، معامله سیاسی کردهاند. اصلاحطلبها رسما مصاحبه میکنند و میگویند که اگر ما متحد نشویم بار دیگر احمدینژاد بر سر کار خواهد آمد. آنها دنبال شراکت در قدرت هستند، چه در غیر اینصورت باید خواستار حضور همه طرفها در انتخابات میشدند. آنها شورای نگهبان را به رد صلاحیت احمدینژاد ترغیب میکنند زیرا او را یک رقیب جدی برای خود میدانند.
*رسما نامه نوشتم و اعلام کردم که آقای موسوی به عنوان کاندیدای انتخابات باید بتواند در تمام دانشگاههای کشور سخنرانی کند و او هم از این فرصت به طور کامل استفاده کرد. این در حالی است که الان با دانشگاهها برخورد میکنند که چرا از فلانی برای سخنرانی دعوت کردهاید! میخواهیم درمسجد محل سخنرانی کنیم، با مسئولان برگزاری مراسم برخورد میشود.
*من به کل دولتم افتخار میکنم. همین الان هم هر افتخاری را بخواهید برای جمهوری اسلامی ایران تعریف کنید به دوره هشت ساله دولتهای نهم و دهم مربوط میشود. دلیل روشنی هم دارد زیرا در این دوره ما هستهای و فضایی شدیم. در نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی جزو ده کشور اول دنیا بودیم. سریعترین رشد علمی در جهان را به دست آوردیم. بیشترین اختراعات در آن دوره به ثبت رسید و بالاترین رقم انتشار مقالات علمی را در نشریات معتبر جهانی داشتیم. اینها جزو افتخارات ملی است و همه تصمیماتی که در دولت اتخاذ شد قابل دفاع است. اگر شرایط اجازه میداد و در توانم بود، دوست داشتم ده برابر بیشتر کار کنم.