-
دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۳۰ ب.ظ
-
۲۳۵
در سکوت روزنامههای اصولگرا، اصلاحطلبان به زندان رفتن «معاون اول احمدینژاد» را در صفحه اول خود پوشش دادهاند. روابط با چین با توجه به سفر وزیر خارجه این کشور به ایران بعد از هشت سال، تأکید روزنامههای اصولگرا بر تأثیر مثبت تحولات منطقهای بر پرونده هستهای و تصویب کلیات بودجه در مجلس، دیگر مطالب مهم روزنامههای دوشنبه هستند.
برای اصلاحطلبان ضربه به احمدینژاد، مهمتر از زندان رفتن رحیمی است
عصر روز یکشنبه، اوین، رحیمی را تحویل گرفت. آن گونه که روزنامه قانون به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران نوشته: با توجه به قطعیت حکم محکومیت محمدرضا رحیمی معاون اول سابق رئیس جمهور دایر بر تحمل ۵ سال حبس، سرپرست اجرای احکام دادسرای کارکنان دولت دستور اجرای حکم حبس را از طریق نیروی انتظامی صادر کرد. بر این اساس مأموران پلیس در تاریخ ۲۶/ ۱۱/ ۹۳ با حضور در محل سکونت محکومعلیه وی را فراخوانده و پس از تفهیم موضوع اجرای حکم، نامبرده جهت تحمل حبس به زندان اوین معرفی شد. محمدرضا رحیمی با رأی شعبه ۱۱ دیوان عالی کشور به پنج سال و ۹۱ روز حبس و پرداخت دو میلیارد و ۸۵۰ میلیون تومان رد مال و یک میلیارد تومان جزای نقدی محکوم شد.
این خبر با سکوت تقریبا کامل روزنامههای اصولگرا همراه شده است که به ندرت این مسأله را در صفحه اول خود پوشش دادهاند. در مقابل روزنامههای اصلاحطلب مهمترین مسأله را این میدانند که معاون اول احمدینژاد به زندان رفته است و این بر آینده سیاسی شخص احمدینژاد تأثیر دارد.
روزنامه جمهوری اسلامی برای این خبر، تیتر «محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت احمدینژاد به اوین رفت»، شرق تیتر «معاون احمدینژاد بازداشت شد؛ «م. ر به اوین رفت»»، اعتماد تیتر «رحیمی به اوین رفت؛ مأموران اجرای احکام با حضور در خانه معاون اول احمدینژاد وی را برای یک حبس پنج ساله به زندان بردند»، ابتکار تیتر «همسایگی احمدی نژادیها در «اوین»» و روزنامه دولتی ایران، تیتر «معاون اول احمدی نژاد روانه «اوین» شد» را برای این خبر انتخاب کردهاند.
اعتماد در این میان همان خط تحلیلی را در پیش گرفته است که بعد از نامه رحیمی به احمدینژاد بر آن اصرار داشت. این روزنامه در گزارش خود درباره زندانی شدن رحیمی نوشته: آخرین خاکریز خط قرمز دولت احمدینژاد فرو ریخت. دوران حبس محمدرضا رحیمی شروع شد: دورانی که اصولاباید پنج سال و ٩١ روز دیگر تمام شود، اگر در میانه راه تخفیفی در کار نباشد. بیانیه دیروز دادسرای عمومی و انقلاب تهران پایان فاز اول داستان رحیمی بود. پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران نوشت: «با توجه به قطعیت حکم محکومیت محمدرضا رحیمی، معاون اول سابق رئیس جمهور دایر بر تحمل پنج سال حبس، سرپرست اجرای احکام دادسرای کارکنان دولت دستور اجرای حکم حبس را از طریق نیروی انتظامی صادر نمود. بر این اساس مأموران پلیس در تاریخ ٢۶/١١/٩٣ با حضور در محل سکونت محکوم علیه وی را فراخوانده و پس از تفهیم موضوع اجرای حکم، نامبرده جهت تحمل حبس به زندان اوین معرفی شد».
فاز بعدی داستان محکومیت رحیمی اما جای دیگری شروع شده است: در اردوگاه احمدینژاد و میان نزدیکان دیروز او: اردوگاهی که با فرو ریختن خط قرمز احمدینژاد به هم ریخت. هنوز پروندههای در دست بررسی نزدیکان او لیستی بلندبالا دارد. تا اینجای کار سعید مرتضوی در نوبت بعدی است. هنوز نه احمدینژاد با او مرزبندی کرده و نه او با احمدینژاد. رحیمی هم تا روز قبل از صدور حکمش همین وضعیت را داشت. تا قبل از آن هنوز احمدی نژادیها او را از خودشان میدانستند. شاید باور نداشتند به این زودی چنین حکمی به دست معاون اول دولت دهم داده شود. شاید هنوز امید داشتند که بشود کاری کرد، اما نشد.
حکم رحیمی که از راه رسید، پشتش نامه انکار احمدینژاد منتشر شد. رئیس دولت دهم حتی مهلت نداد که جوهر امضای حکم معاون اولش خشک شود. در چشم بر هم زدنی همه چیز را انکار کرد: همه ایستادنهای چهار سالهاش پشت سر رحیمی را. همه خط و نشان کشیدنهایش برای بررسی پرونده فساد بیمه ایران را. رحیمی هم البته نامه رئیس اسبق را بیجواب نگذاشت. گلایه بلندبالای رحیمی خیلی چیزها را مشخص کرد. مهمترینش اینکه اردوگاه یاران احمدینژاد چیزی جز خانهای بر آب نبوده است. بعید هم نیست خیمه احمدینژاد بر سر دیگر یارانش از جنس همین خیمهای باشد که بر سر رحیمی برافراشته بود: خیمهای رفیع اما سست. رحیمی خودش هم فکر نمیکرد که روزی مثل دیروز این گونه سرنوشتی پیدا کند. تا همین شهریور بود که هنوز خود را «معاون اول نظام» میدانست. آن زمانی که در پاسخ به قوه قضاییه میگفت: «بنده ٣۴ سال سابقه خدمت در جمهوری اسلامی ایران را دارم: بنابراین نباید اینقدر ساده به موضوع نگاه کرد».
خودش و وکلیش ماهها تأکید کردند که انتظاری جز برائت ندارند. دادگاه اما او را در قدم اول به ۱۵ سال حبس، پرداخت دو میلیارد و ۸۵۰ میلیون تومان رد مال و یک میلیارد تومان جزای نقدی محکوم کرد. با اعتراض وی پرونده به دیوان عالی کشور رفت که دیوان ضمن تایید محکومیت او، مجازات حبس وی را به پنج سال و ۹۱ روز کاهش داد و مجازات نقدی وی را عینا تایید کرد. مجازات اصلی رحیمی اما تعداد روزهای زندان او و میزان جریمه نقدیاش نیست. شاید راهی که او ظرف ١٨ ماه گذشته از پاستور تا اوین طی کرد خودش بسیار سختتر و سنگینتر از ماندن در مقصد این مسیر باشد.
وکیل محمدرضا رحیمی گفت: درخواست اعاده دادرسی، مانع از اجرای حکم نیست. محمدرضا نادری در گفتوگو با ایلنا، با اشاره به انتقال رحیمی به زندان اوین گفت: تا حدود ۴ ـ ٣ بعدازظهر با موکلم تماس داشتم که تا آن موقع خبری نبود، اما بعد از این ساعات، گویا بازداشت و انتقال رحیمی به زندان اوین پیش آمده است. نادری افزود: قاعدتا موکلم برای تحمل پنج سال زندان به اوین منتقل شده و طبیعتا اگر اعاده دادرسی پذیرفته شود، رحیمی از زندان خارج میشود. وی در پاسخ به این سوال که با توجه به درخواست اعاده دادرسی، باز هم باید انتقال به زندان اتفاق میافتاد، گفت: درخواست اعاده دادرسی، مانع از اجرای حکم نیست. نادری افزود: اعاده دادرسی هنوز پذیرفته نشده است و در مرحله بررسی قرار دارد.
اصرار بر استفاده از موقعیت منطقهای ایران برای تأثیرگذاری بر مذاکرات هستهای
امروز هم روزنامههای اصولگرایی چون کیهان، وطن امروز و جوان، نقش منطقهای ایران را در کانون توجه خود قرار دادهاند. محمد ایمانی در شروع یادداشت روز کیهان با تیتر «این نصاب نرمش قهرمانانه است» نوشته: ایران حریفی قدرتمند است که بسیاری از رویاهای آمریکا در آستانه قرن ۲۱ و هزاره سوم را تبدیل به کابوس کرد. این گزاره و ادعا ـ که باید در ابعاد آن گفتوگو کرد ـ میتواند از علت نافرجام ماندن مذاکرات ۱۱ ساله هستهای رازگشایی کند؛ اینکه ظاهرا ماجرا راه حلهای روشنی دارد اما آمریکا نمیپذیرد. ایران حریف قدرتمند اما پیچیده و نامتعارف برای آمریکاست. آمریکا روش پنجه انداختن و زیر گرفتن از رقیبی متعارف به نام شوروی را میدانست اما ایران حریفی نامتعارف، با رفتاری پیچیده و انعطاف بسیار بالاست که به ویژه در ۱۴ ساله آغازین قرن ۲۱ و هزاره سوم میلادی، بخشی از معادلات و محاسبات راهبردی آمریکا را به هم ریخته است. در این میان «چالش ـ مذاکره هستهای» به مثابه نوک کوه یخ میباشد و عمق و ابعاد ناپیدای این کوه یخ را باید در هماوردی پیچیده، نامتعارف و موثر ایران جستوجو کرد. در حقیقت نگاه آمریکا به مذاکرات نه نقطهای و موردی، بلکه «روند»ی و «فرآیند»ی است.
مهدی محمدی نیز در ابتدای سرمقاله وطن امروز با تیتر «پنجره ژئوپلیتیکی» نوشته است: وضعیت وخیم راهبردی آمریکا در منطقه مانع از آن شده که آمریکاییها بتوانند در مذاکرات هستهای دیدگاهی خردمندانه اتخاذ کنند.
تعداد تحلیلگران غربی که عقیده دارند ایران بازی ژئوپلیتیکی در منطقه را از آمریکا برده، مدتهاست از حد مجاز برای واشنگتن فراتر رفته است. به موازات اینکه آمریکاییها میخواهند در مذاکرات هستهای، با ایران به مثابه یک دولت ضعیف و دست بسته مذاکره کنند، حقایق مربوط به دست باز و برتر ایران در منطقه سخت آنها را آزار میدهد.
اجازه بدهید این نکته مهم ـ و نه البته جدید ـ را یادآوری کنم که از همان ابتدا هم برای آمریکاییها مسأله هستهای ایران بیش از آنکه یک مسأله خلع سلاحی باشد، یک مسأله ژئوپلیتیکی بوده است. ارزیابیهای اطلاعاتی دولت آمریکا مدتهاست میگوید برنامه هستهای ایران یک تهدید مرتبط با اشاعه نیست. به زبان سادهتر آمریکاییها قبول دارند برنامه هستهای ایران هرگز منجر به اینکه ایران سلاح هستهای بسازد و با آن کسی ـ از جمله آمریکا را تهدید کند ـ نخواهد شد. همین ارزیابیها اما تأکید میکند در صورتی که ایران «ظرفیت حساس هستهای» را به دست بیاورد، نظم ژئوپلیتیکی منطقه به سرعت دگرگون خواهد شد. اینجاست که مهمترین نگرانی آمریکا شکل میگیرد. آمریکا نگران است ظرفیت هستهای، اعتماد به نفس منطقهای ایران را بالا ببرد و با افزایش قدرت بازدارندگی ایران، برنامه منطقهای آن را از اینکه هست، بلندپروازانهتر کند.
برای آمریکا ژئوپلیتیک خاورمیانه بسیار مهمتر از موضوع هستهای است. پس از یک دوره انحراف در بیداریهای اسلامی منطقه، ایران دوباره در حال از سر گرفتن پیروزیهای خود است. در واقع این ایران نیست که پیروز میشود بلکه ملتهای منطقه هستند که علیه سلطه غرب به پای خاستهاند و به طور طبیعی هر جا کسانی در مقابل آمریکا بایستند متحد ایران هستند، حتی اگر یک بار هم گذرشان به تهران نیفتاده باشد.
آمریکا اکنون توان واکنش به پیشرفتهای سریع منطقهای ایران را از دست داده است. آمریکاییها درباره تحولات منطقه هیچ راهبردی ندارند. مهمتر از آن، حالا معلوم شده حتی توانایی تاکتیکی آنها هم بشدت تحلیل رفته است.
در پایان این سرمقاله نیز آمده است: «الان وقت امتیاز دادن به آمریکا نیست. الان زمان گرفتن یک تصمیم راهبردی است که میتواند دگرگونیهای اساسی در نحوه حضور آمریکا در منطقه ایجاد کند و امنیتی پایدار و زوالناپذیر را برای ایران و ملتهای مسلمان به ارمغان بیاورد. نگاه از منظر ژئوپلیتیکی به ما میگوید یک توافق خوب برای ایران ممکن است به شرط اینکه میزان قدرت منطقهای خود را درست درک کند. کاش اتاق مذاکرات هستهای یک پنجره داشت؛ پنجرهای که به صنعا، بیروت، دمشق و بغداد باز شود».
در این میان روزنامه جوان از «فتنه جدید در قلب بغداد» خبر داده و نوشته: حیدر العبادی، نخست وزیر عراق، در طول مدت نخست وزیری خود سعی داشته حداقل امنیت بغداد را به هر نحو که شده تأمین کند و این تلاش او در حالی است که از ابتدای کار خود پرونده داعش را داشت و باید دائم به فکر مبارزه با این گروه تروریستی باشد. نشانه روشن این تلاش العبادی در لغو حکومت نظامی در بغداد بود که او چند روز پیش فرمانش را داد تا آنکه مردم این شهر بعد از ۱۲ سال آزادانه تردد شبانه داشته باشند و دیگر مجبور نباشند شبها را در خانه خود محبوس بمانند. او علاوه بر این از تعداد پستهای ایست و بازرسی در سطح شهر هم کم کرد تا آنکه تردد مردم راحتتر انجام بگیرد و مجبور به توقف در پستهای متوالی ایست نشوند. حالا حمله یک گروه مسلح به زید الجنابی، نماینده اهل سنت پارلمان، نخستین و جدیترین شک سیاسی را برای او ایجاد کرده و حتی میتواند بر تلاشهای او از ماه اوت تأثیر بگذارد که عهدهدار پست نخستوزیری شد.
نمایندههای دو فراکسیون پارلمانی به نامهای نیروهای عراقی و فهرست ملی تصمیم گرفتهاند که شرکت در جلسات پارلمان را به مدت چهار روز معلق کنند و از نمایندگان خود در کابینه العبادی هم تعلیق چهار روزه شرکت در جلسات دولت را خواستهاند تا برای تصمیمهای بعدی در این چهار روز شور و مشورت کنند. ایاد علاوی و اسامه النجیفی دو معاون از سه معاون رئیسجمهور به همراه سلیم الجبوری، رئیس پارلمان، و صالح المطلک، معاون نخستوزیر، هم تصمیم مشابهی گرفتهاند. این موج کنارهگیری و تعلیق همکاریها با کابینه شوک سیاسی علیه دولت است که العبادی در این چند ماه با آن مواجه نشده بود و نشاندهنده برنامهای برای اعمال فشار سیاسی بر نخست وزیر است. این فشار و هجمه سیاسی در حالی صورت میگیرد که وزیر دفاع به همراه هیئتی وارد پایگاه نظامی عینالاسد شد تا وضعیت نظامی در شهرک البغدادی را بررسی کند و جنگ در مناطق دیگر با داعش به شدت ادامه دارد.
نمیتوان ارتباط بین هجمه سیاسی از سوی دو فراکسیون پارلمان و معاونان رئیسجمهور و نخست وزیر را با حمله داعش به البغدادی نادیده گرفت. اگر حمله داعش را جنبه سختافزاری فشار بر العبادی بدانیم، هجمه سیاسی این طیف جنبه نرمافزاری فشار بر او است که همزمانی این دو دلالت بر ارتباط نزدیک هر دو فشار و هماهنگی بین آنها دارد. به عبارت دیگر، طیف سیاسی مورد نظر از حمله گروه مسلح به الجنابی و کشتن شیخ قاسم سویدان، عموی جنابی، بهانهای به دست این طیف سیاسی داده تا از همزمان به نخستین تحرک نظامی جدی داعش در طول ماههای اخیر، بر العبادی فشار وارد کرده و او را مجبور به دادن امتیاز کنند.
«تفسیر سیاسی دو نکتهٔ چینی»
سفر وزیر خارجه چین به ایران پس از چند سال و اظهارات وی در باره مذاکرات هستهای در روزنامهها بازتاب متفاوتی داشته است.
جوان در پایان مطلبی با تیتر «اتحاد دوباره شیر و اژدها علیه عقاب» نوشته: از آنجایی که تحریمها کاملاً ایران را از بازار جهانی انرژی جدا کرده چین به بازاری مهم برای صادرات نفت ایران تبدیل شده است. در عوض، ایران کالاهای مصرفی ارزان و ارز قوی در کنار کمکهایی در زمینه گسترش اقتصادی و حمایت شورای امنیت سازمان ملل از چین دریافت کرده است. بهعلاوه، چین و ایران هردو در انزجار از امریکا مشترک هستند. چین امریکا را قدرتی میداند که در صدد است قدرت این کشور را در جنوب شرقی آسیا محدود کند و در مقابل چینیها هم به دنبال این هستند که از محاصره این کشور توسط امریکا جلوگیری کنند.
به نظر میرسد در چنین شرایطی با انزجار از امریکا که چین و ایران میتوانند بستری جدید برای همکاریهای دو جانبه تعریف کنند سفر وزیر امورخارجه چین به ایران با توجه به مذاکرات هستهای نکتهای است که غیر قابل چشم پوشی است.
سیاست خارجی ایران و چین در برخی حوزهها واجد همپوشیهای مهمی است. دو کشور بر چندجانبهگرایی تأکید دارند، مداخله در امور داخلی کشورها را برنمیتابند و برای ارتقای جایگاه کشورهای در حال توسعه در نظم بینالمللی تلاش میکنند. این همپوشیها میتواند همکاریهای سیاسی دو کشور را معنادار سازد. به نظر میرسد باید به تماشای اتحاد شیر و اژدها علیه عقاب امریکایی نشست.
بهزاد شاهنده استاد مطالعات شرق آسیا در دانشگاه تهران در شروع مطلبی با تیتر «علاقه چین به تعامل با ایران» برای روزنامه شرق نوشته: علت عمده سفر آقای وانگ یی، وزیرخارجه چین به ایران، هماهنگی با مقامات ایرانی برای سفر «شی جین پینگ»، رئیسجمهوری خلق چین است که قرار است بهزودی به ایران سفر کند و این سفر از همین منظر بسیار مهم است. رئیسجمهوری سابق چین در مدت ١٠سالی که رئیسجمهور بود؛ حتی یکبار به ایران سفر نکرد. آخرین سفر رئیسجمهوری چین به ایران، به سفر «جیانگ زمین» در دولت آقای خاتمی بازمیگردد.
اما سفر وزیر خارجه جمهوری خلق چین و برنامهریزی برای سفر رئیسجمهوری این کشور در این شرایط نشانه اهمیتیابی تهران در منطقه است که کاملا مشهود است. اکنون برای چین داشتن رابطه نزدیکتر با ایران از اهمیت بالایی برخوردار است. اگرچه در این سالها رابطه اقتصادی دو کشور گسترش یافته و براساس آمارها ۴٢میلیارددلار رابطه اقتصادی بین دو کشور وجود دارد اما هنوز اشکالاتی نسبت به آن مطرح است که عمدهترین آن، موضوع دامپینگ است. چینیها علاقهمند هستند که در حوزه نفت با ایران کار کنند اما سابقه خوبی در این حوزه نداشتهاند. برخی پروژههای اقتصادی در ایران را رها کردهاند که حتی منجر به این شد که آقای زنگنه، وزیر نفت، برخی از این پروژهها را بهخاطر بدقولی چینیها کنسل کند. ایران نشان داد که دنبال داشتن رابطه برابر با چینیهاست. در همین شرایط برنامهریزی برای سفر رئیسجمهوری چین به ایران نشان از علاقه چین به داشتن رابطه با ایران دارد.
در مقابل روزنامه ابتکار نگاه بدبینانهای به روابط با چین دارد و در ابتدای سرمقاله خود با تیتر «تفسیر سیاسی دو نکتهٔ چینی» به قلم مهدی روزبهانی نوشته: «وانگ یی» وزیر خارجه چین دو نکته کلیدی را در تهران متذکر شد: یکی افزایش اعتماد سیاسی و دیگری حمایت دو کشور از منافع کلیدی.
وی در پایان نوشته: نکته دوم اظهارات وانگ یی حمایت از منافع کلیدی است. مسلم است که در مرحله نخست منافع کلیدی چینیها در منطقه با سرمایه گذاریهای اقتصادی پیوند دارد. مسئلهای که چینیها سالهاست از فرصتهای مختلف از جمله تحریم ایران بهره کافی بردهاند و در بحث سرمایه گذاری در خاورمیانه و ایران از خیلی کشورهای غربی گوی سبقت را ربودهاند. حالا مسلم است که با گسترش روابط ایران و غرب و حذف تحریمها نگرانیهای چین از بابت کاهش نفوذ اقتصادی در ایران افزایش مییابد. بنابراین وانگ یی احتمالا در تهران خواستار حمایت ایران از منافع کلیدیاش یا همان سرمایه گذاریهای اقتصادی است. مسئلهای که در صورت توافق جامع هستهای و بهبود روابط بینالمللی ایران احتمالا برای آنها نگران کننده است. بر این مبنا میتوان گفت که چینیها بیشتر نگران آینده منافع کلیدیشان در ایران هستند.
بر اساس آنچه گفته شد، لازم است که وزارت خارجه کشورمان برای پردازش این پیامهای سیاسی و برنامه ریزی برای گسترش و پیچیدگی رابطه ایران و چین نظرات عمومی مردم ایران و همچنین برخی جریانهای سیاسی را در نظر بگیرد. چرا که هر قدر عموم مردم نسبت به چینیها بیاعتماد هستند و تصویر خوبی از آنها به خصوص در مسائل اقتصادی ندارند برعکس برخی جریانهای سیاسی روی چینیها حساب میکنند و چین را یک آلترناتیو مناسب در روابط خارجی میدانند. اما این توجه به چینیها طی سالهای گذشته نتایج مناسبی برای منافع ملی ایران در بر نداشته است. از این روی، لازم است که توازن همکاری با چین در مقابل رقبای بینالمللی او برقرار شود تا بلکه به این ترتیب کیفیت اقدامات آنها در قبال ایران بهبود پیدا کند.
در این رابطه بیشتر بخوانید: http://www.tabnak.ir/fa/news/475816/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B6%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86-%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA © www.tabnak.ir