-
سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۳۰ ب.ظ
-
۲۲۶
اخیراً و در سالگرد 36 سالگی انقلاب آقای علم الهدی فرموده اند " جوانان نسل سوم در باره حقانیت انقلاب دچار تردید شده اند و این فکر به ذهنشان خطور کرده که شاید پهلوی حکومت بر حقی بوده است. برای جوانان این پرسش پیش آمده که چرا بنی صدر خائن بود، موسوی فتنه گر از آب در آمد، دولت خاتمی مروج بی بند وباری شد و احمدی نژاد هم آن گونه از آب در آمد. "
حقیقت واقع این است که اشاره به تردید جوانان صحیح است و نه تنها جوانان نسل سوم بلکه همگان و از جمله نسل اول و انقلابیون، بارها در ذهن خود این تردید را بررسی و تحلیل میکنند اما نه بر اساس تحلیل و نظر آقای علم الهدی، بلکه سوال اصلی و واقعیتی که آنرا ار ذهن میگذرانند به گونه ایی دیگر است. مانند آقای علم الهدی نمی پرسند که چرا " موسوی فتنه گر از آب در آمد" بلکه میپرسند چرا فردی که 8 سال در سخت ترین شرایط و در بحبوحه جنگ کشور را به بهترین وجه مدیریت کرد و نخست وزیر و مورد اعتماد امام بود، اکنون در پشت حصارها بسر میبرد، چرا زجر کشیدگان انقلاب و مبارزین قبل از انقلاب که آن زمان در اوین زندان بودند، پس از 36 سال باز هم در اوین زندانند.
ملتی که در سال 76 با پایبندی به ارزشهای ملی، اسلامی و انقلابی، بیست میلیون رای به آقای خاتمی میدهد و در دور بعدی ریاست جمهوری باز هم به آقای خاتمی اعتماد میکند و 22 میلیون رای میدهد، مسلماً از خود میپرسد چه شد که همه ارزشها به یکباره دگرگون شد و خاتمی مهر ممنوعیت خورد، ممنوع القلم شد، ممنوع البیان شد، ممنوع التصویرش کردند؟ آقای علم الهدی اگر به دنبال جواب مناسب و صحیحی هستید بهتر است سوال را به درستی مطرح کنید. انحراف در سوال و یا سوال ناقص، جواب درخوری نمی یابد.
جناب آیت الله وقتی ملت و خصوصا نسل جوان، دوگانگی و چند گانگی را در رفتار و نظر سردمداران و تریبون داران و داعیه داران میبیند تردید نکنید که دچار تردید میشود. نگاهی به گذشته تاکنون اگر مختصر بررسی داشته باشید آیا نمی بایست به مردم حق داد که تردید کنند؟ دوران وحشتناک ریاست جمهوری آقای احمدینژاد، انحرافی بزرگ در مسیر آرمانهای انقلاب بود، موجبات شک و تردید را فراهم آورد و متاسفانه حمایتهای گاه و بیگاه و گسترده از ایشان و دولت امام زمان نامیدنش و پاک دست بودنش گوش فلک را کر کرده بود از یادها نخواهد رفت، همان دولت پاکدستی! که کوس رسوایی اش به صدا در آمد و ارشدترین مقام مسئول یعنی معاون اولش مجرم شناخته شد و باید راهی زندان شود.
دولتی که مرتکب اختلاسهای کلان شد، دروغهای بسیار تحویل ملت داد، هنجارشکنی کرد، به خرافه پرستی و مسدود کردن عقلانیت روی آورد و با همراهان پایداریچی خود چون آر پی جی زنها راه خشونت و بی تدبیری و تندروی و دوری از عقل و منطق را پیشه کرد و متاسفانه مورد حمایت قرار گرفت و به دلیل همان حمایتهای بی دریغ، در عدول از اخلاق و ایجاد تنش در داخل و خارج تا در آستانه جنگ قرار دادن کشور پیش رفت.
آقای علم الهدی؛ جوانان از خود میپرسند چرا افرادی چون احمدی نژاد و پایداری چی ها با آن همه خسارتهای زیان بار به انقلاب و مردم و کشور همچنان آزادانه و در حاشیه امنیت به اعمال و رفتار خود ادامه میدهند و بزرگان اولیه این انقلاب در حبس و حصر بسر میبرند؟ آیا مردم حق ندارند تردید کنند؟
سید محمد خاتمی اسوه اخلاق و مدارا و مدیر و مدبر گفتگو و مدنیت و مورد احترام جهانیان و مردم ایران و رئیس جمهور 8 سال طلایی جمهوری اسلامی، اکنون مورد بغض قرار گرفته است و از هر نظر ممنوع شده است، آیا نباید جوانان تردید کنند؟ مجلسی که راه یافتگانش در 36 ساگی انقلاب به هنجارشکنی و تندروی و بی منطقی و ضدیت با آزادی نام گرفته است، چگونه میتواند جوانان را متقاعد سازد که برای آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی انقلاب شده است؟
اهانت به بسیاری از سابقون انقلاب از بیت امام گرفته، تا روسای جمهور و روسای مجلس گذشته و حال گرفته تا استوانه های انقلاب همچون آیتالله هاشمی رفسنجانی، و ... تردید بوجود میآورد.
آقای علم الهدی، در 8 سال محنت گذشته، مگر آقایان مصباح یزدی، جنتی و شاگردانشان با تمام وجود از احمدینژاد دفاع نکردند و دیدید که آن "مرد رفته" چه کارهایی کرده بود و آنان که اکنون در حصر و حبسند مگر چه گفته بودند الا اینکه این ره که میروید به ناکجا آباد است ولی نه تنها آن زمان گوش شنوایی نبود بلکه امروز هم از تریبون رسمی و از تلویزیون میلی و در نشریات اصولگرایان با کمال وقاحت احکام دین مبین را به سخره گرفته و حکم اعدام صادر میکنند و کیهاننشینان برای قتل روزنامه نگاران هم فتوا میدهند.
ماجرای مبهمی چون اسیدپاشیها، بورسیه ها، اختلاسهای خرد و کلان، عدم تمکین راه یافتگان مجلس به رای مردم، برخوردهای حذفی با منتقدان، روزنامه ها و دانشجویان، فسادهای مالی انبوه و مواردی از این قبیل آیا جای تردید ندارد؟ وقتی خطیب نماز جمعه تهران با آن ادبیات نامانوس با تمدن اسلامی و فرهنگ ایرانی، مرگ رهبر کشوری را تبریک میگوید و در زمانی که مردم انتظار دارند راحتی و آسایش را ببینند آنانرا به یک وعده غذا در روز سفارش میکند، باید تردید کرد.
اما و اما آقای علم الهدا؛ گرچه مشکل بسیار است و شاید برخی از جوانان تردید کرده اند اما نه آن تردیدی که در جان شما خانه کرده است و حق این است که همه، ماجراها را بخوبی میدانند و در اصل انقلاب تردید نکردهاند و رژیم پهلوی را هم نظامی برحق نمی دانند بلکه به فراست دریافته اند که انحرافی پدید آمده و به حول و قوه الهی و صبر و استقامت ملت و هوشیاری انقلابیون اصلی و مبارزین واقعی، مشکلات برطرف خواهد شد و ابتدا لازم است بعضی از تندروها را بر سر جای خود نشاند و انقلاب را به دست سکانداران واقعی و دلسوزش سپرد تا از بزنگاهها و پیچ و خمها بدرستی عبور کنیم. شما هم یاری بفرمایید تا ماجور باشید.
جای آنست که خون موج زند در دل لعل / زین تغابن که خزف میشکند بازارش