مخالفان رابطه با ایران وابسته به عربستان هستند

  • ۱۱۵

یمن اکنون در برابر چالش هایی سخت قرار دارد که مهمترین آنها را می توان در درگیری های مسلحانه شمال و عملیات های گروه تروریستی القاعده در جنوب مشاهده کرد.

 انصارالله به عنوان بزرگترین گروه مخالف دولت، همچنان بر خواسته های خود مبنی بر برگزاری انتخابات آزاد، استقلال سیاسی در برقراری روابط و مشارکت در سیاست، فرهنگ و اقتصاد تاکید دارد. از سویی دیگر القاعده از زمان سرنگونی حکومت «علی عبدالله صالح» از شرایط پیش آمده نهایت استفاده را برد و عملیات های خود را در استان های جنوبی یمن به شدت افزایش داد و توانست سیطره خود را بر بخش های گسترده ای از استان «ابین» زادگاه رئیس جمهوری یمن بسط دهد و بخش هایی از استان شیوه و البیضاء را به تصرف خود در آورد و نفوذ خود را تا شرق یمن هم گسترش دهد. همچنین گروه های جدایی طلب جنوب همچنان بر طبل استقلال از شمال می کوبند. مجموعه عوامل درونی یمن موجب شد تا با دکتر عبدالرحمن الراجح، رئیس مرکز تقارب و بررسی های سیاسی و فرهنگی یمن به گفت وگو بپردازیم:

با توجه اوضاع کنونی یمن، چه گروه ها و احزابی در شکل گیری تحولات دخیل هستند؟

به طور کلی می توان گفت همه گروه های سیاسی و احزاب در اوضاع یمن دخیل هستند، اما به طور اخص نیروهای جنبش انصارالله یعنی حوثی ها، حزب تجمع ملی یمن برای صلح یعنی اخوانی ها، و همچنین نیروهای عبدربه منصور الهادی رییس جمهور کنونی سه بازیگر اصلی صحنه سیاسی یمن بوده و بیشتر فعالیت می کنند.

نقش دولت یمن در شکل گیری و تحولات اخیر یمن به چه میزان بوده است؟

اگر منظور از دولت، کابینه باشد، چندان نقشی ندارد، زیرا این کابینه بر اساس توافق در 21 سپتامبر میان همه احزاب و گروه های سیاسی با منصور الهادی به عنوان ریاست جمهوری بر مبنای ایجاد یک دولت ائتلافی تشکیل شد. اما اگر منظور از دولت، رییس جمهور یعنی منصور الهادی باشد، با توجه به تابعیت ارتش از او و همچنین برخی گروه ها و احزاب، نقش بسیاری در تحولات داشته و سعی می کند سیاست های خود را در یمن پیاده سازی کند. از جمله این سیاست ها تقسیم یمن به شش ایالت، تضعیف جنبش انصارالله و همچنین منتسب کردن مخالفان به نیروهای خارجی است. اما بیشتر گروه های سیاسی مخالف منصور الهادی او را دست نشانده خارج یعنی آمریکا و عربستان می دانند. با این حال منصور الهادی سعی دارد وجهه مثبتی از اقدامات خود به منظور برون رفت از چالش سیاسی ایجاد شده نشان دهد.

ارتش از چه جایگاهی برخوردار است؟

ارتش یمن از دوران زمامداری علی عبدالله صالح، قوی، منسجم و تابع ملت و کشور نبوده است.  ارتش تابع گروه های ذی نفوذ از جمله علی عبدالله صالح، پسرش و بخشی هم تابع ژنرال علی محسن الاحمر بود. پس از انقلاب 2011 و روی کار آمدن منصور الهادی، قرار بود ارتش تابع ملت باشد؛ در عین حال ارتشی که پیش از این تقسیم بندی شده بود، منسجم و با هدف حمایت از ملت یمن و تمامیت ارضی حضور داشته باشد. گرچه این کار صورت گرفت اما اصولی نبوده و اکنون ارتش بسیار ضعیف و تجزیه شده است. در حال حاضر افراد موثر و رهبران سیاسی در داخل یمن ترور می شوند. گروه های تروریستی مانند القاعده و داعش دست به اقدامات تروریستی و عملیات های انتحاری علیه ارتش می زنند. اقدامات انجام شده برای انسجام ارتش موجب تضعیف آن شده و امروز نقش زیادی ندارد. این در حالی است که همه گروه های سیاسی ارتش را به دفاع از ملت، حقوق ملی و استقلال این کشور دعوت می کنند.

نگاه و رویکرد شورای همکاری خلیج فارس به تحولات یمن چگونه است؟

کشورهای حاشیه خلیج فارس سعی داشتند با برنامه سیاسی انقلاب یمن را کنترل کنند. آنها از بروز یک انقلاب و برپایی یک جمهوری واقعی و دموکراسی در یمن واهمه داشته و احساس می کردند حضور کشوری قوی به نام یمن تهدیدی برای مشایخ و امیرنشینان آنها خواهد بود. از این رو سعی بر این داشتند تا با برنامه ریزها انقلاب یمن را به اهدافش نرسانند و انتقال قدرت نیز در یمن بدون خونریزی صورت نگیرد. پس از حضور انصارالله و تسلط مردم بر صنعا، برخی از این کشورها عملکرد نیروهای مردمی را صراحتا محکوم کردند. آنها سعی داشتند از منصور الهادی و اخوان حمایت کنند. از طرفی با حمایت از گروه های تکفیری و تزریق پول و اسلحه، جنبش انصارالله و همچنین ارتش را مورد حمله قرار دادند تا یمن را همواره در حالتی از ابهام و نا آرامی قرار دهند.

عربستان چه جایگاهی در تحولات یمن داشته و چه هدفی را دنبال می کند؟

عربستان، یمن را حیاط خلوت خود می داند، از این رو هر تحولی در یمن زیر سلطه عربستان صورت می گیرد. تقریبا بیش از 15 هزار نیرو در یمن از عربستان حقوق مستقیم دریافت می کنند. بدان معنا که بیشترین نخبگان سیاسی، مشایخ عشایر و دیگران حقوق بگیر عربستان هستند. طی چند سال اخیر دیپلماسی یمن، دنباله رو سیاست عربستان چه از منظر داخلی و چه خارجی بوده است. به طور حتم یکی از اهداف انقلاب یمن بعد از 2011 استقلال سیاسی و ایجاد روابط برابر با عربستان و همچنین تغییر در سیاست خارجی بود؛ اما عربستان آن را رد کرده و سیاست های مداخله جویانه ای در یمن از جمله کمک به ژنرال علی محسن الاحمر علیه انقلابیون و سرکوب آنان داشته است. اکنون سیاست عربستان این است که با تبلیغات گسترده نیروهای مردمی -جنبش انصار الله - را دست نشانده ایران نشان دهد و انقلاب یمن را مخدوش کند.

نقش کشورهای فرامنطقه ای در تحولات یمن به چه میزان است؟

بدون شک همه قدرت های منطقه ای و برون مرزی در تحولات یمن نقش دارند. در حال حاضر آمریکا نقش قابل توجهی داشته و حتی به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، سفیر آمریکا در یمن، حاکم فعلی است و به جای منصور الهادی ایفای نقش می کند. همچنین مساله تقسیم بندی ایالتی یمن نیز طرح آمریکاست. انگلستان نیز نقش زیادی به خصوص در جنوب بازی می کند. جنوب یمن سال ها در دست انگلستان بود. انگلستان جنوب یمن را مستعمره خودش می داند. از این رو با وجود افراد بانفوذ سعی در جدایی جنوب از شمال دارد.

بعد از انقلاب یمن شاهد فعالیت گروه های جدایی طلب در جنوب هستیم. نقش گروه های جدایی طلب در تشدید بحران های یمن چه مقدار بوده است؟

بحران سیاسی جنوب به دو یا سه سال اخیر مربوط نمی شود. این بحران - جدایی طلبی جنوب - از زمان وحدت یمن شروع شد،  پس از آنکه یمن جنوبی و شمالی با هم به توافق رسیدند. به دلیل سیاست های غلط علی عبدالله صالح، شاهد بروز مخالفت هایی از جنوب بودیم که منادی جدایی طلبی شدند. این اتفاق به دنبال دیکتاتوری شکل گرفته در یمن بود. در حال حاضر نیروهای سیاسی زیادی در جنوب منادی جدایی شمال از جنوب هستند. به اعتقاد انصار الله و برخی از جنبش های شمالی، مظلومیت جنوب مشخص است. اما انصار الله و گروه های سیاسی شمال معتقدند که اختلافات باید از طریق گفت وگوی ملی به منظور دست یافتن به راه حل سیاسی صورت گیرد تا وحدت یمن حفظ شود و در عین حال جنوب را راضی نگه دارند.

مهمترین حامیان جدایی و استقلال جنوب یمن چه کسانی هستند و چه منافعی را در جدایی دنبال می کنند؟

در حال حاضر مهمترین مدافعان جدایی جنوب، علی سالم البیض، باعوم و چند شخصیت دیگرند که خواهان استقلال جنوب هستند. هدف آنها نیز مشخص است. آنها می گویند در ابتدا یک دولت مستقل بودند، سپس با شمال متحد شده و الان دوباره خواهان استقلال هستند. از طرفی با توجه به اینکه رییس جمهور سابق  - علی عبدالله صالح - از شمال بوده و با استبداد خود اقدامات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی علیه جنوب انجام می داده، اکنون خواهان جدایی هستیم.

حکومت چه نقشی در تشدید جدایی طلبی دارد؟

از گذشته تا به امروز حکومت نقش روشنی داشته است. اقدام علی عبدالله صالح مبنی بر جنگ علیه جنوب و برقراری استبداد سیاسی، عامل مهمی برای جدایی طلبی به حساب می آمد. از طرفی بعد از 2011 نیز در ادامه بحران های جنوب و عدم ارایه راه حلی برای برون رفت از اوضاع کنونی، همچنین گسترش نا آرامی در جنوب، مطالبه جدایی طلبی ادامه داشته است.

طی سال های اخیر، حضور جنبش انصار الله در قالب نیروهای نظامی و امنیتی بیشتر مشاهده می شود. آیا این حضور بر ثبات یمن اثر می گذارد یا نتیجه معکوس خواهد داشت؟

با توجه به اینکه انصارالله جنبشی فراگیر و دارای طرفداران زیادی است، هم می تواند منجر به ثبات و هم گسترش ناآرامی در یمن شود. اگر دولت و گروه های سیاسی بخواهند از این گروه به عنوان یک عضو بهره ببرند، به طور حتم انصارالله به عنوان یک جنبش مردمی حرفی برای گفتن داشته و می تواند فضا را به لحاظ نظامی، فرهنگی و کمک های مردمی مناسب کند. اما اگر احزاب سیاسی و به خصوص منصور الهادی به عنوان قدرت حاکمه، آنها را در قدرت و ثروت شریک نکنند، به صور حتم درگیری ها و کشمکش ها در بحرین ادامه خواهد داشت.

گرچه حضور انصارالله گسترده است اما گفته شده این گروه به دنبال کسب قدرت نیست؛ از این رو انصارالله چه هدفی را دنبال می کند و چه آینده ای را برای خودش در نظر گرفته است؟

اینگونه نیست که انصارالله به دنبال قدرت در یمن باشد. اینکه گفته شده آنها با وجود قدمت 70 ساله خواهان احیا کردن دولت زیدی ها هستند و نه جمهوری، اتهامی است که زده می شود. در حالی که انصارالله اعلام کرده که به دنبال قدرت و جلوگیری از جمهوری نیست. آنها خواهان مشارکت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه یمن هستند. آنها نمی خواهند در یمن دولت تشکیل دهند، بلکه می خواهند همانند دیگران مشارکت داشته و در بدنه دولت حضور داشته باشند. انصارالله چند دهه از مشارکت در ثروت و قدرت محروم بوده است. با این حال حرفی از تصاحب قدرت و ثروت نمی زند. آنها نمی گویند که بقیه احزاب یا گروه های سیاسی کنار بروند یا از قدرت کنار گذاشته شوند. می گویند باید قبول کنند که آنها جزو بزرگی از ملت یمن هستند و باید به حرفشان گوش داده شود. می گویند اینکه چه کسی رییس جمهور بشود یا نه، انتخابات تعیین می کند. زمانی که انتخابات برگزار شود، بر اساس وزنی که هر گروه یا حزب دارد، در نهایت مشخص می شود که چه کسی قدرت را در دست گیرد.

از طرفی شاهد فعالیت چشمگیر القاعده در یمن هستیم، این فعالیت ها و حضور القاعده چه تاثیری بر روند اعتراضات مردم در قبال دولت می گذارد؟

حضور القاعده و گروه های تندرو در یمن را می توان از دو بعد مطرح کرد: نخست اینکه این نیرو ها در گذشته به کمک دولت یمن و متحدان خارجی یعنی عربستان و آمریکا، به منظور مقابله با نیروهای شوروی در افغانستان به آن کشور اعزام شدند، اما پس از بازگشت به یمن تهدیدی امنیتی علیه یمن به حساب آمدند. دوم آنکه پس بازگشت به یمن، مدارس دینی آنها که توسط نیروهای متحجر و متعصب اداره می شد، گسترش پیدا کرد و حتی برخی از آنها زیر نظر دولت برای از بین بردن جنبش انصارالله و مذهب زیدی و صوفیان، فعالیت می کردند که خود این مساله عامل مهمی در گسترش تروریسم شد. با توجه به اینکه این گروه ها از سوی عربستان مورد حمایت قرار می گیرند، شاهد گسترش و تهدید جدی علیه جامعه یمن هستیم. در حال حاضر نیز عملیات تروریستی از سوی این گروه صورت گرفته است.

حکومت چه نقشی در تشدید و تقویت القاعده داشته است؟

دولت درصدد تضعیف پایگاه زیدی ها و شیعیان است. از این رو سعی کرده مدارس وهابی ها که توسط نیروهای آمده از عربستان ایجاد شده را در یمن گسترش دهد. همچنین از این گروه به منظور جنگ بین نیروها در یمن استفاده کرده که اکنون موجب گسترش آن شده است.

نگاه گروه های تندرو به حضور حوثی ها و انصارالله در قدرت چگونه است؟

در گذاشته آنچه در ادبیات القاعده و نیروهای تکفیری مشاهده می شود، اقدام علیه غربی ها و انجام عملیات های تخریبی و تروریستی علیه شرکت های خارجی و سفارتخانه ها و همچنین ارتش بوده است. اما امروز سیاست القاعده و داعش و همه گروه های تندرو عوض شده و هدفشان لطمه زدن به حرکت انصارالله شده است. بعد از انقلاب 2011 عملیات های انتحاری و تروریستی را علیه انصارالله و ارتش انجام دادند. اما تا به امروز انصارالله آنها را سرکوب و حتی از چند منطقه خارج کرده است.

سؤال دیگر آنکه چه گروه ها و احزابی از بهبود رابطه ایران و یمن استقبال و چه گروه هایی نیز مخالف برقراری رابطه با ایران هستند و چه دلایلی دارند؟

اینکه چه گروه یا گروه هایی موافق بهبود رابطه با ایران هستند، مهمترین آنها جنبش انصارالله است. آنها می گویند سیاستشان با ایران واحد بوده و دشمن اصلی منطقه، جهان اسلام و کل جهان، اسرائیل و آمریکاست. از این رو دولت را دعوت به داشتن رابطه خوب با ایران می کنند که این روابط نیز در راستای منافع ملی باشد. اما در مقابل مخالفان برقراری روابط نیروها و احزاب زیادی از جمله اخوان و حزب کنگره ملی هستند که معتقدند انصارالله و حوثی ها از ایران کمک دریافت کرده و سعی در تضعیف دولت و گسترش مذهب تشیع در یمن دارند. اما واقعیت  و هدف سیاسی مخالفت آنها، در واقع تابعیت از سیاست های عربستان است. عربستان مشخص می کند که با ایران رابطه داشته باشند یا نه. بنابراین ادعای آنها نمی تواند دلیلی بر مخالف برقراری روابط با ایران باشد.

تا چه حد می توان تحولات یمن و حضور القاعده و حضور عربستان را در راستای رقابت منطقه ای با ایران دانست؟

در حال حاضر با توجه به تحولات منطقه، همه گروه های که در خاورمیانه فعالیت می کنند نیاز به نزدیکی دارند. آنها باید برای رسیدن به یک راه حل سیاسی کوشش کنند، زیرا منافع همه کشورها و هدف همه گروه ها در گرو با هم بودن است. به هیچ وجه هیچ کشوری نمی تواند بر کشور دیگری غلبه کند. ایران دشمن نیست. هر کشوری که از اقدامات تروریستی تکفیری ها در منطقه حمایت کند، محکوم به شکست است.

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
hansen_html_code