-
دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ب.ظ
-
۱۲۶
فرانسه کشوری با معیارها و ضوابط خاص خود در اروپاست. مجموعه ویژگی ها، موقعیتی را برای فرانسه ترسیم کرده که امروز در فضای تقابلی بین جریان افراطی و بنیادگرایی اسلامی در حال ظهور و بروز است. همین مساله موجب شده که گروه های افراطی فرانسه را به عنوان نقطه اصلی حرکت خود در اروپا انتخاب کنند. از طرفی شاید به دلیل وجود این فضا و ساختاری که فرانسه دارد، با چنین واکنش هایی روبه رو شده است. برای پی بردن به این ویژگی ها می توان به دو نکته اشاره کرد:
نخست آنکه باید به نقطه آغازین یعنی انقلاب کبیر فرانسه و سپس انقلاب صنعتی که از مهمترین اتفاقات سیاسی مغرب زمین به حساب می آید، بازگشت. این دو اتفاق عملا تمامی تحولات سیاسی بعد از خود تا به امروز را تحت تاثیر قرار داده و به صورت مستقیم بر آن ها اثرگذار بوده است و در نهایت به بارور شدن و شکل گرفتن موضوعاتی تحت عنوان اعلامیه حقوق بشر می رسد. از این رو تحولاتی که در انقلاب کبیر فرانسه بعد از رنسانس روی داد و همچنین انقلاب صنعتی در اروپا، همگی نقطه عطفی برای تقسیم فرانسه به قبل و بعد شد.
دوم موقعیت امروز فرانسه در میان کشورهای اروپایی است که به خاطر جمعیت و میزان حضور مسلمانان می توان گفت بیشترین اقلیت مسلمان - حدود 6 و نیم تا 7 میلیون مسلمان که حدود 10 درصد جمعیت این کشور است - را در خود جای داده است. این مساله با در نظر گرفتن وضعیت افرادی که بر هویت فرانسوی خود از گذشته یعنی زمان لوئی چهاردهم و حتی قبل از آن، زمانی که فرانک ها در اروپا برای خود ویژگی هایی قائل بودند و به خصوص در حوزه زبان و ادبیات تعصب داشتند، موجب تحقیر آنها شده است. حتی بعد از جنگ جهانی دوم، فرانسه از دوره دوگل تا ژیسکاردستن رویه ای را در مقابل هژمونی آمریکا در پیش گرفتند.
فرانسه امروز از یک سو با 7 میلیون تبعه مسلمان که عمدتا آفریقایی تبار هستند – عمدتا از شمال آفریقا و از کشورهای الجزایر و تونس حوزه مستعمراتی فرانسه و نقش تعیین کننده ای نیز در فضای فرانسه دارند- و از سویی دیگر با قوت گرفتن راست افراطی مواجه است که با تکیه بر حساسیت های فرانسوی در حال مستحکم کردن آرای خود در سبد رای مردم هستند. همه این موارد به اضافه رفتار غرب در قبال سوریه و علایق فرانسوی ها به سوریه و لبنان به خاطر خصیصه استعماری و تلاش برای سرنگونی اسد، اشتباهات تاکتیکی بود که غرب و عمدتا فرانسه مرتکب شدند که در دام افتادند؛ دامی که کارگردانی آن را اسرائیل و هیات حاکمه این رژیم با کمک عربستان بر عهده داشت. این امر موجب شد که تعداد قابل توجهی از نسل دوم و سوم مسلمانان اروپا، برای ورود به عرصه جنگ جهادی ابتدا وارد سوریه و سپس عراق شده و پدیده داعش را شکل دادند.
بخشی از علت حضور نسل دوم و سوم نیز به خاطر هویت مسلمانی اقلیت و ویژگی های زبانی یا نژادی و تحقیر مداوم از سوی جامعه فرانسه بود که سبب شد فرصتی را برای اثبات خود در فضای جدید با رویکرد آرمان خواهانه به دست آورند. این در حالی است که تقابلی هم از سوی دولت با آنها نمی شود. شاید علت این امر نیز به تصور دستگاه های تصمیم گیری اطلاعاتی بر می گردد که بر این باورند با بروز چنین اتفاقی از دو طرف سود می برند: نخست موجب تضعیف دولت اسد می شوند و دیگر آنکه تعدادی از شهروندان که چهره آرامی ندارند در این جنگ شرکت کرده و از آن ها خلاص می شوند.
این رفتار نادرست و عدم دقت در دیدگاهی است که یک حکومت نسبت به شهروندانش دارد. اروپایی که شعار اصلی آن حقوق بشر بوده و در این حوزه فعالیت می کند، بی توجه به این مساله موجب تغییر معادلاتی در سوریه شده و پدیده داعش را به وجود آورد که به سرعت به موفقیت هایی برسد. اما داعش، غرب به خصوص فرانسه، سپس آلمان و انگلیس و بعد از آن بلژیک را که بیشترین جنگجوی جهادی را داشته با معضل بسیار پیچیده روبه رو کرد. در نهایت داعش سعی کرد بعد از مشکلات پیش آمده پس از نبرد بزرگ - ائتلاف علیه تروریسم - عملیات خود را به اروپا منتقل کند. انتخاب پاریس نیز از این منظر می تواند بزرگترین هدف باشد. فرانسه سالی 70 میلیون گردشگر دارد و خود را مرکز فرهنگی دنیای غرب می داند. همچنین مرکز لائیسیته بوده و با توجه به تصویب قانون حجاب، رفتارش نسبت به مسلمانان در مقایسه با انگلیس با نوعی پختگی و متانت همراه نیست. انگلیسی ها بهتر و مناسب تر توانستند اقلیت مسلمان را در خود حل کنند، اما فرانسه نتوانست چنین کاری را انجام دهد. مجموعه این عوامل با اقدام شارلی ابدو مبنی بر رویکرد هتاکانه نسبت به پیامبر اسلام، بهانه خوبی را به دست جریان های تندرو داد. با وجود رفتارهای خشونت طلبی که از خود در کشورهای مسلمان با کشتن تعداد قابل توجهی از شیعیان، ایزدی ها و اهل سنت بروز دادند، اما به سراغ مجله ای رفتند که پیامبر اسلام را مورد هدف قرار داد. این امر می تواند موجب بازسازی چهره داعش شود و حتی فرصتی را برای سربازی گیری آنها فراهم کند. به همین دلیل به نظر می رسد حرکت این گروه هوشمند بوده است. حمله به نشریه شارلی ابدو و سپس فروشگاه یهودی ها، دو اتفاقی است که داعش سعی می کند برای بازسازی خود در میان کسانی که از میان ها پیشتر سربازی گیری را می کرد، بهره ببرد.
اما متاسفانه نشریه شارلی ابدو نیز بار دیگر اشتباه خود را تکرار کرد که این بار شاهد موج عظیم اعتراضی در کشورهای مختلف از جمله اندونزی، پاکستان و شمال آفریقا بودیم. بنابراین این روند هوشمندی است که داعش از یک طرف برای بازسازی خود و از طرف دیگر استفاده حداکثری مسئولان فرانسوی انجام داده اند. با توجه به مقبولیت پایین فرانسوا اولاند در سطح جامعه فرانسه، اقدام تروریستی موجب شد که حرکت نمایشی بی سابقه ای را بعد از جنگ جهانی دوم به راه بیاندازند. حرکتی که در آن نزدیک به 40 رییس کشور و میلیون ها فرانسوی شرکت داشتند. عجب تر از آن تیراژ نشریه ای است که تا پیش از این حمله، تیراژ زیادی نداشته و اما توانست شماره بعدی خود را با 5 میلیون نسخه به فروش برساند. مسئولان فرانسوی از این ماجرا حداکثر بهره را بردند. آنها با مدیریت درست بحران به تقویت ملیت گرایی فرانسوی با تاکید بر مبانی حقوق بشری یا لائیتسه پرداختند. اما شاید این پرسش مطرح شود که غرب تجربه اینچنینی را داشته است. زمانی که نشریه دانمارکی دست به چنین اقدامی زد، چرا غرب و به طور اخص فرانسه از گذشته خود عبرت نگرفت؟ در پاسخ باید گفت که فرانسه خود را پیشرو در حقوق بشر و آزادی بیان می داند. آنها حتی خود را نسبت به آلمان و انگلیس و حتی بسیاری از ملت های اروپایی، در موقعیت برتر می دانند. فرانسه خود را با بلژیک یا دانمارک مقایسه نمی کند. اگر خواهان مقایسه است، در نهایت این مقایسه با فرانسه و حداکثر آمریکا صورت می گیرد. فرانسه در همین راستا نقش تعیین کننده، راهبر و تاثیرگذار را ترسیم می کند. آنها بر این باورند که از آزادی به دست آمده باید پاسداری کنند. ضمن آنکه نباید فراموش کرد که دست اندرکاران مجله شارلی ابدو، گرایش های سوسیالیستی داشته و با این دید اقدام به انتشار کاریکاتور کردند. با همه این ها روند پیش آمده موجب شد نشریه ای که در وضعیت بسیار معمولی حرکت می کرد، به یکباره به تیراژ میلیونی برسد.