-
دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۱۱ ب.ظ
-
۱۰۱
من* هم همچون وینستون چرچیل معتقدم، دموکراسی با وجود تمام کاستیها و دردسرهایش، یک نظام خوب و کارآمد در اختیار کشورهای مدرن میگذارد و در عین حال که راه را برای پیشرفت و تکامل شهروندان باز گذاشته و سوپاپ اطمینانی را برای تغییر آرام دولت فراهم میآورد.
جدای از اینها، دموکراسی برای این که کارآمد باشد، به دستگاه قضایی مستقل و تا حدی هم مدارا نیاز دارد. در چین، برخی از ستونهای دموکراسی که میتوانند این کشور را در مسیر دموکراسی رقابتی هدایت کنند، غایبند.
از جمله ایدۀ دستگاه قضایی مستقل در چین وجود ندارد. در این کشور به جای آنکه قانون وسیلهای برای به چالش کشیدن مسئولان و طلب پاسخگویی باشد، مدتهاست که به ابزاری بدل شده تا حاکمان به وسیلۀ آن بتوانند تصمیمات خود را اجرایی کنند.
همچنین پیشینۀ تاریخی دموکراسی نیز در چین غایب است. تنها انتخابات شبه آزاد و ملی که در این کشور برگزار شده است به سال 1912 بازمیگردد که در نهایت به ترور رهبر حزب برنده منتهی شد و پس از آن نیز قدرت به چنگ نظامیان افتاد.
زمانی که حزب کمونیست از دموکراسی دم میزند، منظور فرآیندهای درون حزبیای است که منجر به کارآمدتر شدن حاکمیت حزب میشوند. انتخابات روستایی در این کشور برگزار میشود، اما حتی در آن انتخابات نیز نامزدها به دقت دستچین میشوند.
در سوی دیگر، انتخاب اعضای پولیتبرو و کمیتۀ دائمی پشت درهای بسته و در کنگرههای حزب که هر پنج سال یک بار تشکیل میشود، صورت میگیرد.
برخی ناظران دیدی مثبت به این موضوع دارند. از نظر آنها، چین نیازی به نظام پردردسر دموکراسی ندارد، و ادارۀ آن از طریق گروهی از نخبگان که از سوی حزب انتخاب میشوند بهتر صورت میگیرند و البته آنها معتقدند که این سیستم در عمل نشان داده که از دولتهای غربی بسیار کارآمدتر است.
اگر در این استدلال دقیق شویم، و آن ایدۀ تکراری نظام کنفسیوسی در چین را کنار بگذاریم، متوجه میشویم که چندان مستحکم نیست.
موفقیت اقتصادی
چین با رشد اقتصادی زیادش که از دهۀ هشتاد میلادی آغاز شد، حیرت جهانیان را برانگیخته است.
چین با ترکیب نیروی کار ارزان و فراوان، با سرمایۀ ارزان، و مقاصد صادراتی مشتاق، توانسته است در مدت زمانی کوتاه بیش از هر کشوری در طول تاریخ، مردم را از فقر بیرون بکشد.
در این روند، هدف دنگ ژیائوپینگ برای تضمین ادامۀ حکومت تک حزبی با بدل کردن حزب کمونیست به وسیلهی تحقق رشد اقتصادی، به رژیم کمونیستی مشروعیتی تازه بخشیده است.
اما در حال حاضر، رهبری کنونی چین به ریاست ژی جینپینگ که همزمان ریاست جمهوری کشور و ریاست حزب کمونیست را برعهده دارد (به علاوۀ پنج شغل مهم دیگر) چالشی پیش روی خود میبیند که با چالشی که دنگ ژیائوپینگ در جنگ قدرتی که پس مرگ مائو در سال 1976 با آن مواجه شد متفاوت است.
ژی جینپینگ
معادلۀ دهۀ هشتاد که شامل نیروی کار ارزان، سرمایۀ ارزان و مقاصد صادراتی بود، دیگر جواب نمیدهد. دستمزدها بالا رفته، هزینۀ تحصیل اعتبار نیز بالا رفته و میزان تقاضای کشورهای پیشرفته نیز به میزان سابق نیست.
نظام مالی چین توانایی رفع و رجوع نیازهای اقتصاد حجیم چین را ندارد.
ظرفیت مازاد نیاز مشکل دیگر اقتصاد چین است و از سوی دیگر تورم منفی را نیز میبایست به مشکلات آن افزود. اصلاحات سیاسی در دستور کار نیست. مخالفان به زندان میافتند و رسانههای رسمی مرتباً تکرار میکنند که غرب در حال توطئه برای ضربه زدن به نظام است.
اما به نظر میرسد که آزمون بزرگ پیش روی رهبری فعلی چین نه از جانب اقتصاد و نه از جانب حوزۀ سیاسی باشد.
جامعۀ در حال تکامل
جامعۀ چین همزمان با رشد مادی، تکامل بسیاری را هم تجربه کرده است. در حالیکه رشد محض به تنها انگیزۀ سیاست رسمی بدل شده و معیار ترقی مسئولان است، معضلات زندگی روزمره در کنار نبود کنترل کارآمد روز به روز در حال افزایش است.
در نتیجۀ این موضوع، چین در میان همۀ اقتصادهای بزرگ، با بدترین بحران زیست محیطی مواجه است.
امید به زندگی در شهرهای آلودۀ شمالی به نسبت شهرهای جنوبی که پاکتر هستند، پنج سال و نیم کمتر است. هیچکس جرئت نوشیدن آب لوله کشی را ندارد. در برخی نواحی آب چنان سمی است که حتی امکان استفاده از آن در صنایع نیز وجود ندارد. جلبک دریاچههای بزرگ چین را فراگرفته است.
پشت سد "سه دره" در استان یانگ تسه، باتلاقی از ضایعاتی که از بالادست رودخانه میآید تشکیل شده است.
سد سه دره
زبالههای کارخانهها و سموم کشاورزی راه یافته به رودخانهها، تقریباً ده درصد از زمینهای کشاورزی را به زمینهایی ناامن برای کشت بدل کرده است.
امنیت خوراکیها به یکی از نگرانیهای همیشگی در چین بدل شده است. از سوسیس هایی که در آنها گوشت بچه به کار رفته و ترکیبات سمی در شیر خشک بگیرد تا هندوانههایی که به خاطر مواد شیمیایی تزریق شده در آنها منفجر میشوند.
استانداردهای ایمنی در چین پایین است و اغلب جدی گرفته نمیشود. شهروندان به دلیل نبود نهادهای مسئول یا قانون مرتبط، امکان شکایت موثر را ندارند.
کارزار ضدفسادی که اخیراً در چین به راه افتاده، نشان میدهد که فساد در این کشور به چه حد اسفناکی رسیده است. نزدیکان یکی از مسئولان ارشد سابق، نزدیک به سی میلیارد دلار برای خود دارای اندوختهاند، در موردی دیگر یک هفته زمان برد تا بازرسان بتوانند ثروت یکی از ژنرالهای ارشد سابق این کشور را محاسبه کنند.
مردم روز به روز بیشتر سوالهایی میپرسند که با "چرا" شروع میشوند: "چرا باید موقع بیرون رفتن ماسک بزنیم؟ چرا آب را پیش از نوشیدن باید بجوشانیم؟ چرا خوراکیهای وارداتی از تولیدات داخل سالمتر هستند؟"
این نگرانیها به خصوص دغدغۀ نسلهای جوانتری است که به طبقۀ متوسط شهری تعلق دارند.
شبکههای اجتماعی (چین بیش از ششصد میلیون کاربر اینترنتی دارد) و سفرهای خارجی (سالانه بیش از صد میلیون سفر خارجی از مبدا چین صورت میگیرد) آتش این سوالات را تندتر کردهاند.
اینها همه منطقاً به این سوال دامن میزنند که آیا توسعۀ اقتصادی به تنهایی کافی است و اینکه آیا چین میبایست به سراغ حل مشکلاتی که توسعه پدید آورده است برود یا نه؟
پاسخ ترکیبی
همزمان با اینکه ژی جینپینگ جای پای خود را در قدرت مستحکم میکند، این سوالات احتمالا به یکی از بزرگترین چالشهای پیش رویش بدل خواهند شد.
با توجه به اصرار وی بر اقتدار حزب کمونیست، پاسخ او به این چالش مطمئناً جهشی به سوی دموکراسی که در آن شهروندان حق انتخاب حاکم خود را داشته باشند، نخواهد بود.
شمارش معکوس آغاز شده و پاسخ وی به این چالش احتمالاً جنسی ترکیبی خواهد داشت. یعنی یافتن سیاستهایی که اکثریت را راضی کند و موجب ثبات اجتماعی گردد.
این دموکراسی نیست، اما نشان میدهد که حتی در کشوری که از بالا تا پایین آن به دست یک حزب اداره میشود هم دغدغههای عمومی اهمیت دارند، و نمیتوان تنها با این حکم سادهانگارانه که چین راهی برتر را برای کشورداری یافته و گذشتۀ آن متضمن آیندۀ آن است، به آنها بیتوجهی کرد.
همه چیز به توانایی حزب در ارتقای وضعیت در جبهههای اجتماعی و کیفیت زندگی بستگی دارد. و این وظیفه یکی از سنگینترین وظایفی است که حکومتی در کشوری با ابعاد چین میتواند با آن روبه رو شود.
*نویسنده: جاناتان فنبی، نویسندۀ کتابهای "آیا چین حاکم جهان خواهد شد؟"، "چین: سر ببر، دم مار" و "تاریخ چین مدرن" (انتشارات پنگوئن)