-
يكشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ق.ظ
-
۱۲۰
چه در آمریکا و چه در جامعه بین المللی، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در پی شرکت نکردن در راهپیمایی در پاریس و یا نفرستادن مقامی رده بالا به این راهپیمایی، مورد انتقاد شدید قرار گرفت. از سوی دیگر از رئیس جمهور فرانسه و دیگر مقامات اروپایی در پی نشان دادن رویکردی جدی در مقابله با جهادگرایان تمجدید شد. اما در واقعیت، این اروپایی ها بودند که مطابق خواسته القاعده عمل کردند و آمریکا رویکردی هوشمندانه در مورد حمله در پاریس داشت.
این مسئله که القاعده در یمن با خشنودی و مشتاقانه مسئولیت حمله به دفتر نشریه فکاهی شارلی ابدو را بر عهده گرفت، چندان تعجب آور نبود. اما برای القاعده پیروزی در عملیات تا مشاهده واکنش به آن کامل نمی شود و القاعده چه واکنشی گسترده تر از راهپیمایی مقامات ارشد اروپایی در اعتراض به حمله روز چهارشنبه در پاریس می توانست انتظار داشته باشد؟!
از زمان حمله یازده سپتامبر کشورهای غربی از جمله آمریکا تلاش کردند تا بر چالش استراتژی القاعده فائق آیند. کشورهای غربی هنوز نمی دانند که در مقابله به سیاست کلی القاعده چه واکنشی باید نشان دهند تا از جذب افراد جدید به این گروه تروریستی افراطی جلوگیری کنند.
القاعده که دست کم تا پیش از ظهور داعش مشهورترین گروه تروریستی جهان بود، چندین دهه را صرف مسئله چگونگی تحریک مسلمانان جهان به شورش علیه غرب، کرده است. این گروه همواره برای پیشبرد اهداف خود بر مسائل و مشکلات ژئوپولتیک تکیه و از قدرت دشمن بر علیه آنها و برای اثبات دیدگاه های خود استفاده کرده است.
اما به طور کلی القاعده در استفاده از این شیوه فعالیت، موفقیت های بیشتری در اروپا کسب کرد تا در آمریکا. القاعده دریافته استفاده از عصبانیت جمعیت جوان مسلمان منتقد بر تمایزات اجتماعی در ارپا ساده تر از آمریکاست. القاعده به اعتراضات جوانان مسلمان در اروپا گوش می سپارد و هم آوا با آنها به ناهنجاری ها اعتراض می کند و بدین ترتیب جوانان را به خود جذب می کند. به عبارت دیگر القاعده با استفاده از نارضایتی های جوانان مسلمان در اروپا به عنوان ناجی آنها پیشقدم می شود و آنها را به انجام فعالیت هایی به عنوان نشانه اعتراض ترغیب می کند.
مشکل بزرگ القاعده در جهان همواره این بوده است که اگرچه شمار بسیاری از مسلمان جهان با سیاست های خارجی بسیاری از کشورهای غربی مخالف هستند، اما اقدامات افراطی و جنگ را راه حل مناسبی برای مقابله با این سیاست ها نمی دانند.
القاعده برای فائق آمدن بر مشکل عدم محبوبیت در میان مسلمانان جهان تلاش کرد، دیدگاهی از جهان دو قطبی (مسلمانان در برابر غرب) را ارائه کند و اوج موفقیت این دیدگاه را می توان در بسیاری از جوامع مسلمان در اروپا مشاهده کرد؛ چرا که در بسیاری از کشورهای اروپایی، مشکلات و تمایزهای اجتماعی حتی پیش از تلاش های القاعده، دیدگاهی دو قطبی ایجاد کرده بود. ایده کلی در این راهبرد «تقسیم جوامع به دو گروه مخالف و ایجاد درگیری شدیدی میان آنها» است. از سوی دیگر حملات باید توجیه مناسبی داشته باشند تا عموم مردم بتوانند علت حمله را درک کنند و در این زمینه، شارلی ابدو در پی انتشار کاریکاتورهایی در مورد عقاید اسلامی، هدف مناسبی برای القاعده محسوب می شد.
درست همانند استراتژی القاعده حمله به شارلی ابدو تمایز میان جوامع مسلمان و مقامات دولتی را در کشورهای اروپایی تشدید کرد. بسیاری از جوامع مسلمان اکنون با انتخابی غیر ممکن مواجه شده اند: مخالفت با افراطی گری و کشتار و در طرف مقابل حمایت یا دفاع از نشریه ای که کاریکاتورهای آن بی حرمتی به اعتقاداتشان بوده است.
به طور کلی مناظرات عمومی در غرب مطابق میل القاعده پیش می روند و اثبات این مسئله هستند که مسلمانان بدون نادیده گرفتن اعتقاداتشان قادر به زندگی در غرب نخواهند بود. از سوی دیگر، افزایش خشونت ها علیه مسلمانان در پی حملات در پاریس مسئله در خطر بودن مسلمانان در کشورهای غربی را پیش می آورد. شدت این خشونت ها به اندازه ای زیاد بود که حتی پاپ فرانسیس به حمایت از مسلمانان برخواست و اعلام کرد: «نمی توان به عقاید دیگران بی حرمتی کردد. نباید اعتقادات دیگران را به سخره گرفت.»
حمله به شارلی ابدو به وضوح نشان داد القاعده در جذب جمعیت جوان مسلمان در کشورهای اروپایی موفق بوده و توانسته است مخاطب خود را در میان قشر جوان مسلمان که از بی عدالتی های اجتماعی در اروپا به ستوه آمده اند، بیابد.
القاعده در این راهبرد جوانان دارای سوء پیشینه، افرادی از سطح پایین اجتماع و اشخاصی با سابقه رفتارهای خشونت آمیز را هدف قرار می دهد؛ به ویژه افرادی که دیدی منفی در مورد جامعه محل زندگی خود دارند و از انجام اقدامات غیر قانونی هراس ندارند.
با توجه به بررسی راهبرد القاعده در جذب نیرو و با توجه به افزایش موارد جرم و جنایت در میان جوامع آمریکایی، منطقی بود اگر شمار زیادی از آمریکایی ها به افراط گرایان می پیوستند. اما در مقابل کمتر از 100 آمریکایی به درگیری ها در عراق و سوریه جذب شده و تنها 20 تا 30 نفر از آنها به گروه های افراطی همچون داعش پیوسته اند.
در آمریکا افرادی به افراط گرایی گرویده اند که از نظر احساس تحت تاثیر تحولات و اتفاقات در جهان اسلام قرار گرفته اند. برای نمونه، انور الاولکی پس از مشاهده گزارش ها در مورد خشونت ها و آزارهای نیروهای آمریکایی در افغانستان و عراق به افراط گرایان پیوست.
به طور عمده مسلمانان در آمریکا از شرایط خوب اجتماعی برخورداند و موفقیت اکثریت جامعه مسلمان در جنبه های تحصیلی، مالی و اجتماعی از گرویدن افراد به گروه های افراطی جلوگیری کرده است. طبق تحقیقات شورای روابط آمریکا و اسلام گرایان حدود 76 درصد از جمعیت مسلمان در این کشور را مهاجران تشکیل داده اند؛ بیشتر مسلمانان آمریکایی افرادی تحصیلکرده، متخصص و با درآمدهای بالا هستند و در مقایسه با دیگر اقشار آمریکایی، مسلمانان تمایل بالایی به مشارکت در فعالیت های سیاسی و شرکت در انتخابات دارند.
در مقابل در فرانسه، بیشتر مسلمانان بیکار هستند، فقیرند یا در شغل های متفرقه و کم درآمد مشغول به کارند. در انگلیس، مسلمانان کمترین گروه مذهبی صاحب خانه در این کشور هستند و عمدتا در مناطق پر جمعیت زندگی می کنند و بیکارند. همچنین بسیاری از جوانان مسلمان در انگلیس و فرانسه در پی رفتارهای خشونت آمیز زندان را تجربه کرده اند.
از این رو توانایی القاعده در جلب نیرو در آمریکا کمتر از اروپاست. اما شرایط اقتصادی و اجتماعی تنها دلایل برای این امر نیستند. احساس امنیت مسلمانان در جواع غربی نیز تاثیر زیادی در روند جذب افراد به گروه هایی همچون القاعده در اروپا داشته است.
در آمریکا بسیاری از چهره های سیاسی برای افزایش امینت جامعه مسلمان تلاش کردند وحتی جورج دابلیو بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا در مواجهه با افزایش حملات به مسلمانان در روزهای پس از حمله یازده سپتامبر، به شدت از جایگاه مسلمانان در زندگی آمریکایی دفاع و اعلام کرد رهبران جوامع مسلمان آمریکایی به اندازه وی مملکت خود را دوست دارند.
مقامات اروپایی در چنین رویکردی ناموفق بودند. پس از حمله سال 2005 القاعده در لندن خشونت ها علیه جوامع مسلمان در انگلیس تشدید شد و تونی بلر، نخست وزیر وقت انگلیس نیز تلاش چندانی برای مقابله با ایدئولوژی دو قطبی سازی جوامع غربی در مقابل مسلمانان انجام نداد.
جایگاه اجتماعی افراد و احساس آنها در مورد جامعه تاثیر مستقیمی در کشیده شدن آنها به سمت گروه های افراطی دارد. زمانی که یک گروه احساس کند در جامعه قربانی شده است، آن گاه فرصتی برای نمایان شدن یک ناجی فراهم می شود و القاعده از این فرصت برای تحریک این افراد به اقدامات خشونت آمیز استفاده می کند.
به نظر می رسد هدف اصلی از شارلی ابدو بازگرداندن القاعده به کانون توجه در زمانی بود که این گروه در پی کشتار افراد غیر نظامی و دامن زدن به درگیری های فرقه ای، اعتبار خود را در میان مسلمانان از دست داده بود. القاعده بار دیگر سعی دارد از شرایط نابسامان سیاسی و اجتماعی برای پیشبرد دیدگاه های جهانی خود استفاده کند.
اگرچه اکثریت مسلمانان در جهان مخالف اقدامات خشونت آمیز هستند و افراطی گرایی را راه حل مناسبی برای مقابله با مشکلات سیاسی نمی دانند، اما باز هم واکنش های عجولانه همچون راهپیمایی پاریس می تواند بهانه کافی را برای تبلیغات در زمینه رویارویی اسلام و غرب، در اختیار القاعده بگذارد.
بهترین درسی که می توان از اتفاقات و تحولات در شرایط آمریکا و اروپا گرفت این است که در مبارزه با افراط گرایی، بهترین شیوه برای جذب نیروهای خارجی به این گروه ها پایان دادن به تمایزهای اجتماعی بر مبنای مذهب است.
* آمیل خان پیشتر خبرنگار رویترز و بی بی سی بوده و اکنون به عنوان مشاور ارتباطات در انگلیس مشغول به کار است