-
جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ
-
۱۱۸
برخی از تحلیلگران معتقدند که سال 2014 طلیعه دوره جدیدی از جنگ سرد ژئوپولیتیک بود. اشغال اوکراین و الحاق کریمه توسط ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه موجب اعمال تحریم های اقتصادی سنگین اروپا و ایالات متحده علیه این کشور شده است و در نهایت روابط روسیه با غرب کاهش یافته و در عوض اتحاد میان کرملین و چین تقویت شده است. سوال این است که روسیه تا چه حد می تواند ائتلافی واقعی با چین را مدیریت کند؟
در نگاه اول این مسئله قابل قبول به نظر می رسد. در واقع تئوری سنتی موازنه قوا نشان می دهد که اولویت ایالات متحده در منابع قدرت باید با توجه به همکاری چین-روسیه تغییر کند. با اشاره به سابقه تاریخی برای چنین همکاری ای، شاید مسئله قانع کننده تر به نظر برسد. در دهه 1950 چین و اتحاد جماهیر شوروی علیه آمریکا متحد بودند. رویکرد ریچارد نیکسون در زمینه بهبود روابط با چین در سال 1972 موازنه را تغییر داد و ایالات متحده و چین با یکدیگر بر سر محدود کردن قدرت رو به ظهور و خطرناک شوروی همکاری کردند.
با فروپاشی شوروی ائتلاف عملی ایالات متحده و چین به پایان رسید و روابط چین و روسیه بهبود یافت. در 1992 دو کشور اعلام کردند که به دنبال «همکاری سازنده» هستند و در 1996 به سمت «همکاری استراتژیک» رفتند و در 2001 هم پیمان «دوستی و همکاری» را امضا کردند. در سال های اخیر چین و روسیه همکاری نزدیکی در شورای امنیت سازمان ملل متحد و مواضع مشابهی در زمینه قانون گذاری درباره اینترنت داشته اند. آنها از چارچوب های دیپلماتیک- همانند گروه بریکس (در کنار برزیل، هند و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگهای (در کنار قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان) برای هماهنگی مواضعشان استفاده می کنند. پوتین هم رابطه کاری خوبی با شی جینپینگ، رئیس جمهور چین براساس مسائل داخلی مشترک و تمایل به مقابله با ایدئولوژی و نفوذ ایالات متحده دارد.
به نظر می رسد روابط اقتصادی آنها هم در حال پیشرفت است. ماه می گذشته، اندکی پس از الحاق کریمه، روسیه اعلام کرد که قراردادی 400 میلیارد دلاری با چین منعقد کرده است که براساس آن از سال 2019 به مدت 30 سال، 38 میلیارد متر مکعب گاز برای این کشور تامین کند. این قرارداد میان غول انرژی گازپروم متعلق به دولت روسیه و شرکت ملی نفت چین نیاز به ساخت 2500 مایل لوله گاز از طریق منطقه هیلونگجیانگ چین دارد (منطقه ای که چند دهه پیش دو کشور قصد جنگ بر سر آن را داشتند). هر چند قیمت دقیق آن محرمانه باقی مانده است اما به نظر می رسد که روسیه پس از نزدیک به یک دهه مذاکرات، امتیازات عمده ای برای اطمینان یافتن از موفقیت توافق داده است.
علاوه بر این گازپروم در ماه نوامبر اعلام کرد که توافق همکاری دیگری بر سر خط لوله جدیدی از سیبری غربی به استان سینکیانگ به مدت 30 سال و حجم 30 میلیارد متر مکعب به دست آمده است. اگر خط لوله شرق و غرب همان طور که برنامه ریزی شده است، تکمیل شود، 68 میلیارد متر مکعب صادرات به چین بیشتر از صادرات سالیانه 40 میلیارد متر مکعب به آلمان، بزرگترین مشتری فعلی روسیه خواهد بود.
به نظر می رسد که این مسائل باعث تعمیق روابط دوجانبه می شود، اما یک دردسر وجود دارد: معاملات گاز عدم توازن تجاری میان دو کشور را افزایش می دهد، چون روسیه مواد اولیه چین را تامین می کند و روسیه واردکننده تولیدات چینی است. معاملات گاز منجر به جبران عدم دسترسی روسیه به تکنولوژی غربی که به آن برای توسعه منابع قطب شمال و تبدیل به ابرقدرت انرژی دارد، نمی شود.
در واقع مشکلات اتحاد چین-روسیه می تواند عمیق تر هم بشود. در حالی که مسائل نظامی، اقتصادی و جمعیتی قابل توجهی وجود داد، چین موجب ناراحتی روسیه هم هست. کافی است وضعیت جمعیتی شرق سیبری را در نظر بگیرید، جایی که شش میلیون روس در مقابل 120 میلیون چینی زندگی می کنند. علاوه بر این قدرت اقتصادی و نظامی روسیه در حال کاهش است، درحالی که این امور در چین در حال انفجار است. به طور خلاصه وقتی صحبت از اتحاد چین-روسیه و چالش های آن برای غرب می شود، تاریخ تکرار نخواهد شد. برخلاف امیدهای پوتین، از سال 2014 به عنوان سال موفقیت های سیاست خارجی روسیه یاد نخواهد شد.