-
پنجشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۵۸ ب.ظ
-
۹۵
در ایالات متحده این اعتقاد وجود داشت که روسای نهادهای اصلی جمهوری اسلامی ایران که شرکای ولی فقیه، آیت الله سید علی خامنه ای رهبر انقلاب در حکومت محسوب می شوند، بنا به شناختی که از قانون اساسی این کشور به دست آورده بودند، حرف اول و آخر را در کشور می زنند. برای همین بود که بر روی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در دو دوره زمان ریاست جمهوری اش حساب کرده بودند و گفت وگوهایی نیز میان ایران و امریکا در آن زمان انجام شده بود. همین کار را محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران نیز می خواست انجام دهد اما موفق نشد.
دقیقا وجود همین دریچه های مذاکره بود که امریکا با ایران برای حمله نظامی به افغانستان بعد از حملات 11 سپتامبر وارد گفت وگو شد. همچنین همکاری سیاسی غیر مستقیم دو کشور در عراق در جنگ نظامی علیه این کشور که برای همه معروف است نیز به همین ترتیب حاصل شد. البته کاملا روشن است که تلاقی مصالح دلیل اصلی همکاری های دو کشور بود و نه وجود روسای جمهور. کما این که در حال حاضر شاهدیم ایران و امریکا هنوز بر سر موارد اختلافی با یکدیگر وارد گفت وگو نشده اند.
البته بسیاری از کسانی که روابط امریکا و ایران را دنبال می کنند، بر این باورند که مسئولان امریکایی ماهیت حکومت ایران را هنوز درک نکرده اند. به اعتقاد آنها دقیقا همین مساله است که سبب می شود امریکایی ها بر اسامی و جایگاه افراد توجه و تمرکز کنند. اما خیلی های دیگر نیز می گویند که امریکایی ها اکنون فهمیده اند که چه کسی در ایران حرف آخر را می زند، واشنگتن اکنون قانع شده است که آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب حرف آخر را می زند و برای اثبات حرف خود نیز به این موارد اشاره می کنند:
قدرتمندترین فرد در عراق و سوریه و کسی که همواره همراه حزب الله لبنان بوده است و در فلسطین حرف اول و آخر را می زند، حاج قاسم سلیمانی است. او قدرتش را از ولی فقیه و اعتماد او به دست آورده و در طول سال ها دستاوردهای بسیاری برای کشورش داشته است. البته اتفاقاتی که بعدا رخ دادند و تحولاتی که بر عراق گذشت سبب شدند تا پرونده برخی از این امور به شمخانی محول شود، در حال حاضر ژنرال شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در این پرونده ها قدرت دارد. البته همچنان سلیمانی مسئولیت های مهمی بر عهده دارد و به هیچ وجه از قدرتش در پرونده هایی که به او محول شده کاسته نشده است. البته شیوه عمل آنها هم با یکدیگر تفاوت چندانی ندارد و هر دو یک هدف را دنبال می کنند.
امریکایی ها سیاست ژنرال شمخانی را به گونه ای می دانند که در نهایت کار به گشایش در روابط ایران و عربستان خواهد انجامید. البته با توجه به توصیه های ولی فقیه و با اجرای دستورات و توصیه های او. نقش شمخانی در ترغیب گفت وگوها میان حزب الله و جریان المستقبل در لبنان کم نیست اگر چه تا کنون گفت وگوهایشان راه به جایی نبرده و اختلافات دو طرف به قوت خود باقی است. هدف از این کار آماده سازی فضا برای گفت وگوهای عربستان و ایران در زمان مناسب است که احتمالا زمان آن بعد از تفاهم امریکا و جامعه جهانی با ایران بر سر برنامه هسته ای اش از طریقی که مورد توافق همه باشد، خواهد بود. در عین حال درگیری در روابط سنی – شیعی در لبنان که به یک جنگ سیاسی و شاید هم غیر سیاسی در این کشور تبدیل شده بود و باعث درگیری نیابتی از سوی ریاض و تهران شده بود، در حال حاضر فروکش کرده است. این به آن معنا است که گفت وگوهای لبنانی گفت وگوهای عربستانی – ایرانی علی رغم تمایل لبنانی ها به القای آن، نیست.
در این میان امریکایی ها خوب می دانند که عربستان همچنان گفت وگو با ایران را رد می کند، حداقل در وضعیت فعلی، شاید گمان می کند که ایران همچنان درصدد تضعیف یا رقابت با آن است. برای همین است که ایرانی ها از امریکایی ها خواسته اند که برای آغاز باب گفت وگوهایشان با عربستانی ها کمک کنند، که این هم منوط به توافق نهایی آنها با 1+5 بر سر پرونده هسته ای است. توافقی که علی رغم نشانه های مثبت هنوز به دست نیامده است.