-
سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۲۶ ق.ظ
-
۷۷
هفته گذشته بود که «مهدی کوچک زاده» در یادداشتی با عنوان «حسن خطر داره حسن» تلاش کرد تا در مورد برخی موضوعات چون مذاکرات هستهای و یارانه ها به رئیسجمهور هشدار دهد. فارغ از بحثهای مطرح شده در یادداشت کوچک زاده بی شک نوع ادبیات به کار رفته اصلا در شان یک نماینده مجلس نیست. و یقیننا نباید به گونهای سخن گفته شود که جایگاه حقوقی ریاست جمهوری مورد تضعیف قرار بگیرد. اما فارغ از این امر سوال این است که چگونه ادبیات سیاسی کشور به این ابتذال افتاده است؟ آیا نمی توان جا افتادن این ادبیات در فضای سیاسی کشور را تا حدود زیادی محصول رفتارهای نهچندان مناسب روسای جمهور دانست؟
با اندکی تامل متوجه میشویم که ادبیات سیاسی کشور از فاصله ریاست جمهوری احمدی نژاد تا به امروز کاملا دچار دگرگونی شده است و ادبیات سخیف در میان سیاستمداران و استفاده از واژههای نامرسوم در فرهنگ عامه به یک نوع پرستیژ سیاسی تبدیل شده است. از سوی دیگر فرهنگ اتهامزنی و تخریب جناح مخالف به هر بهانه ممکن کاملا در میان شخصیتهای اصلاحطلب و اصولگرا دیده میشود. این رویه غلط که صاحبنظران سیاسی احمدینژاد را پایهگذار آن میدادند در مدت چهار سال محصولی به جز ملتهب کردن فضای کشور و ایجاد زمینههای اختلافی بیشتر هیچ ثمره دیگری نداشت. پس از روی کار آمدن روحانی خیلیها از مردم و شخصیتهای سیاسی انتظار داشتند تا وی یک بازنگری کلی در این رویه نماید اما با گذشت بیش از یک سال و نیم از دولت روحانی متاسفانه اینگونه به نظر میرسد که وی نیز در برخی مواقع خاص متاثر از ادبیات احمدینژادی است.
البته دامنه استفاده از اهرم هوچیگری به همین افراد نیز محدود نشد و در ادامه ماجرا بسیاری از چهرههای دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا را نیز در برگرفت. نوع رفتار دو جناح روزهای کشمکشهای بیثمر مجلس ششم را به یاد مردم میآورد که نهتنها سودی برای کشور نداشت بلکه تنها زمینه را برای سیاهنمایی دشمنان فراهم میکرد.
در گام بعد این شیوه برخورد سیاسی به ادبیات مطبوعات کشور نیز راه پیدا کرد تا جایی که در مواردی برخی افراد رسما از تریبون رسانههای دو طرف ترور شخصیتی میشوند. ادامه این روند نهتنها جایگاه نقد منصفانه را بشدت تضعیف میکند بلکه احتمالا شرایط را برای فروافتادن پردهها و دریده شدن آبروی افراد درمقاطع حساس چون انتخابات مجلس فراهم میکند.
اعتدال و ابتذال!
با وجود اینکه دولت با شعار اعتدال پا به میدان سیاست گذاشت اما با سرعت بیسابقهای شاهد حرکت سیاسیون به سمت افراط و تفریط هستیم تا جایی که بیم آن میرود که برخی منافع ملی قربانی خواستههای جناحی و حزبی جماعت هوچیگر شود. امروز بحث درخصوص مواردی چون مذاکرات هستهای چنان به نقل و نبات جریانات سیاسی تبدیل شده است و دو طرف تلاش میکنند شکست یا موفقیت مذاکرات را به رخ جناح مخالفت بکشند که انگار فراموش کردهاند که مذاکرات هستهای یک موضوع ملی است نه منافع شخصی دو جناح سوخته که هر کدام بهنحوی مردم را از عملکرد خود ناامید کردهاند.
از سوی دیگر دولت که فاقد چهرههای سیاسی شاخص و بدنه اجتماعی قابل قبول است برخلاف شعار خود نهتنها در مقابل این رفتار واکنش نشان نمیدهد بلکه تلاش میکند تا از آب گلآلود درگیریهای سیاسی برای خود ماهی بگیرد. در واقع یک اختلاف جدی میان شعار و عمل دولت وجود دارد.
تجربه نشان داده زمانی که دولتها حواشی را در اولویت برنامههای خود قرار میدهند و به اتهامزنی روی میآورند درواقع چیزی برای ارائه مردم در چنته ندارند. با مقایسه دور اول ریاست جمهوری احمدینژاد با دور دوم بهخوبی مشخص میشود که وقتی رئیسجمهور سابق میبیند میان وعدههای وی به مردم و آنچه در واقعیت امکان آن وجود دارد فاصله زیادی وجود دارد سریعا به اتهامزنی میپردازد. روحانی هم بعد از روی کار آمدن در سال گذشته وقتی در وعدههای عجیب و غریب چون ایجاد ثبات اقتصادی و کنترل تورم ظرف مدت صد روز و وعده تعیین و تکلیف سریع مذاکرات هستهای ناکام ماند با شیبی تند به سمت ادبیات خاص سیاسی روی آورد.
عقلانیت غایب، هیجان حاضر!
فضای بهوجود آمده در میان جناحهای سیاسی دور از عقلانیت و کاملا هیجانی است که اگر سیاسیون نتوانند آن را کنترل کنند در آینده با چالشهای جدی روبرو خواهند شد. نوع برخورد دولت با قانون امر به معروف و نهی از منکر، حواشی انتخاب وزیر علوم، کنایههای تلویحی روحانی به نهادهای قدرت که دارای اختلاف سلیقه با دولت هستند، انگ زدن و ادبیات غلط در مواجه با منتقدان تنها گوشهای از رفتار غیر اعتدالی دولت است. از طرف دیگر نمایندگان مجلس که قاطبه آنها را اصولگرایان تشکیل میدهند در برخورد با نطق میان دستور مطهری - درست از همین شیوه رفتار هواداران دولت استفاده کردند.
این شیوه غلط رفتار سیاسی در دو رئیس جمهور گذشته امروز کاملا فضای سیاسی کشور را مسموم کرده است به گونهای که حتی برخی خواص هم که از قضا صاحبان تریبون هم هستند به سمت این افراطیگری تمایل یافتهاند. این نوع برخورد هرچند از جانب جناحهای سیاسی پذیرفته نیست اما ارتکاب آن از خواص و معتمدین مردم کاملا خارج از چارچوب و غیرقابل پذیرش است.