-
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۵۷ ق.ظ
-
۷۲
تمدید مذاکرات هسته ای تمدید بحران های منطقه نیز هستند. مذاکره کنندگان که بر تمدید مذاکرات اصرار دارند، تاکید می کنند که فاصله ای میان برنامه هسته ای ایران با این بحران ها وجود دارد.
اما حوادثی که در منطقه می گذرند خلاف آن را می گویند. اتفاقاتی که در این جا و آن جا می افتند نشان می دهند که این اتفاقات همگی به هم ربط دارند و همانند دو خط موازی ادامه می یابند و اگر در مساله ای پیشرفتی حاصل نشود پیشرفتی در دیگری نیز حاصل نخواهد شد. همه چیز به تاخیر افتاده یا معلق منتظر توافق میان جمهوری اسلامی ایران با 1+5 به ویژه با ایالات متحده امریکا باقی مانده است. برای همین می بینیم که افکار استفان دی میستورا، نماینده سازمان ملل در امور سوریه نیز بیان کننده تابیدن نوری تازه در تحولات نیست. بر طرح تعلیق کشتار در حلب یا هر جای دیگر فضایی حاکم است که تقریبا یک قناعت شبه تامی وجود دارد که به سختی می توان این طرح را تطبیق داد. سرنوشت اندیشه های روس ها هم بهتر از این نیست. تلاش برای احیای عملیات ژنو یا انتقال فرایند سیاسی به مسکو نیز تا به این لحظه مورد قبول تمام و کمال دمشق واقع نشده است.. حتی مورد توافق مبارزان داخلی نیز نیست. درباره حملات هوایی به مواقع داعش به ویژره در سوریه نیز تا به این لحظه اتفاق تازه ای به روی زمین رخ نداده است. مواضع ترکیه نیز در گرو حالتی از پیمان بین المللی – عربی مانده است. حتی دعوت باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا از اعضای کاخ سفید برای تجدید نظر در گزینه های موجود بر سر سوریه نیز تا الآن در حد یک حرف گذرا باقی مانده است.
هیچ چیز تغییر نکرده و به نظر هم نمی رسد سیاست های رئیس جمهور اوباما بر سر جنگ موجود علیه تروریسم یا در قبال آینده حکومت در سوریه فعلا تغییر کند. مگر استعفا یا برکناری (فرقی نمی کند) وزیر دفاعش، چاک هیگل. برای همین بعید نیست که حمله پیمان بین المللی – عربی مبارزه با داعش و جبهه النصره بتواند جای خود را به چیز دیگری تغییر دهد تازه اگر این جنگ طولانی مبارزه با تروریسم که از ایام رئیس جمهور بوش پسر آغاز شده، به شکست نینجامد. عملیات سیاسی در بغداد برای رویارویی با مشکلات و بحران های جاری نیز پیشرفت کمی خواهد داشت مگر این که توافق هسته ای ایران به نتیجه برسد. گویی همه این تحرکات سیاسی و نظامی کارشان به وقت اضافه بازی رسیده است. یا تلاش برای بهبود وضعیت در انتظار نتیجه مذاکرات هسته ای است که می تواند بازتاب های گسترده ای بر منطقه و حتی داخل امریکا و ایران داشته باشد.
البته مرحله بعد از توافق، اگر در ماه های آینده حاصل شود، از سختی های آن نمی کاهد. جمهوریخواهان مطمئن نیستند که با امضای توافق نهایی پرونده هسته ای ایران به طور کامل بسته شود و همچنان ابرازهای فشار و توانایی لازم برای اعمال تحریم های بیشتر در اختیار دارند که در آن صورت به دشمنان تندروی حسن روحانی اجازه خواهد داد تا توافق نهایی را از بین ببرند و اجازه ندهند که به تعهداتش پایبند بماند. آنها بازخواست وزیر امور خارجه، جواد ظریف را از هم اکنون آغاز کرده اند. اما شکست مذاکرات در 7 ماه دیگر آتش بیشتری را بر بحران های مشتعل خاورمیانه خواهد افزود و اگر افراد درگیر از قواعد بازی عبور نکنند جنگی گسترده تر و بازتر پیش رو خواهد بود.
بر کسی پوشیده نیست که کاخ سفید در حال حاضر بر دو اولویت تمرکز کرده و به سراغ اولویت سومی نیست: رسیدن به توافق هسته ای با ایران و تلاش برای شکست داعش در عراق و جلوگیری از گسترش آن تا حد ممکن تا آن جا که بتوان آن را از بین برد. امریکا می خواهد مصالح خود را در این کشور نفت خیز حفظ کند، همچنین از بروز هر گونه جنگ مذهبی که جمهوری اسلامی ایران را وارد جنگ در تمامی حوزه های نفوذی اش کند، خودداری می کند چرا که می تواند رویارویی های بزرگ منطقه ای پیش بینی نشده ای به دنبال داشته باشد. روشن است که کارهایش در این دو میدان با یکدیگر مرتبط هستند. آن چه در حال حاضر برداشت می شود جنگ پیمان مبارزه با داعش تا به این لحظه موفقیت های بزرگی به دست نیاورده است. چند روز پیش واشنگتن پست مقاله ای منتشر کرد که در آن نشان می داد: نیروهای امریکایی در افغانستان ظرف 75 روز (از 7 اکتبر تا 23 دسامبر 2001) 6500 حمله هوایی انجام دادند و 17500 بمب و موشک شلیک کردند. در حالی که در عراق و سوریه در 76 روز (از 8 اوت تا 23 اکتبر گذشته) 632 حمله هوایی انجام داده و 1700 بمب و موشک شلیک کردند!
ارقام به تنهایی خود توضیح می دهند. مقایسه این ارقام به روشنی نشان می دهند که نیروهای داعش همچنان در کوبانی هستند علی رغم این که حملات هوایی پیمان مبارزه با داعش از دو ماه پیش به شکل عریض و طویلی جریان داشته است. شاید اگر صحبت از سیر درگیری ها در عراق کنیم، و مثلا بخواهیم آن را شامل معرکه آزادسازی موصل مثلا کنیم، بتوانیم بگوییم که تا کنون دستاوردی به دنبال نداشته است. تا کنون امریکایی ها به بغداد بازگشته اند. امریکایی ها سقوط نوری مالکی را به عنوان یک شرط تعیین کردند. و همچنان در احیای فرایند سیاسی در عراق و بازسازی و اصلاح نهادهای حکومتی و مشارکت دادن همه طیف های سیاسی و طایفه ای تلاش می کنند شاید که بتوانند از ثقل حضور ایران در عراق بکاهند. ایرانی که باعث نگرانی کشورهای همسایه اش شده و می تواند دست خود را روی دیگر پایتخت های عربی نیز دراز کند. بر کسی پوشیده نیست که جنگ امریکایی ها در عراق به تاخیر افتاد در انتظار این که رهبر دولت قانون از قدرت کنار برود و حکومتی جامع بر سر کار آید. برای همین حمله به «دولت خلافت» در گرو پیشرفت عملیات سیاسی در بغداد است، و این که تا کجا می تواند مطالبات عشایر و اهل سنت را به طور کل، اجابت کند. اما در مقابل دست گروه های شبه نظامی وابسته به خود را باز گذاشته است تا آن چه در برابر داعش از دست دادند را پس بگیرند. و با احتیاط منتظر بازگشت ارتباطات میان بغداد با پایتخت های کشورهای همسایه است.
بر کسی هم پوشیده نیست که کاخ سفید در راس اولویت خود برنامه سرنگونی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه را در این مرحله دارد. محدود کردن حملات هوایی پیمان مبارزه با داعش بر فراز سوریه و خودداری از حمله به نیروهای حکومت سوریه چیزی جز ترس از واکنش ایران و گروه های شبه نظامی شیعی در عراق نیست. فقط تفاوت در این است که می خواهند وقت را طولانی کنند تا ایران را در برابر «نمونه» عراق در سوریه قرار دهند. آنها می خواهند تهران خود صحبت از جانشینی بشار اسد با حفظ آن چه از حکومت او باقی مانده با حفظ مصالحش در این کشور پیش آورد. غرب از این راه حل چندان دور نیست و حتی از چهار سال پیش که بحران آغاز شد به دنبال آن بود. برای همین افکاری که استفان دی میستورا، نماینده سازمان ملل در امور سوریه می کند را چندان مضر نمی داند برای این که احساس می کند می تواند به کمک آن فشار بیاورد تا از یک سو به جنگ علیه داعش ادامه دهد و از سوی دیگر به همراه آن اسد را وادار به کناره گیری کند. همه می دانند که این افکار به طرح راه حل های ریشه ای ختم نخواهند شد. برای این که حقایق موجود به ما می گویند که عناصر لازم برای رسیدن به موفقیت حتی برای مسائل جزئی وجود ندارند. والا توقف کشتار در حلب، مثلا، آن طور که دی میستورا پیشنهاد می دهد، به نظر می رسد غیر ممکن باشد تا زمانی که تعادلی در قدرت در شمال کشور به سود ارتش آزاد و جریان های معتدل به وجود نیاید. در غیر این صورت نیروهای حکومت سوریه می توانند از فرصت استفاده کنند تا کار را به سود خود تمام کنند. به سود حکومت اسد است که از افکار نماینده سازمان ملل در امور سوریه، حداقل در بخش تعلیق مبارزه، استقبال کند تا به این ترتیب مواضع خود را تقویت کند تا بتواند بر زدن نیروهای مخالف متمرکز شود. اما این که فقط حملات ائتلاف بین المللی مبارزه با داعش بر حمله بر نیروهای تندرو متمرکز باشد، به اعتقاد بسیاری از گروه های نظامی مخالف سوریه تنها به سود دمشق است که در سایه آن می تواند تفاهمی امریکایی – ایرانی به وجود آورد. در این رابطه احتمال آموزش نیروهای معتدل، آن طور که امریکا پیش از این وعده داده بود نیز، به ویژه در شمال سوریه، بسیار کم است.
اما آن چه دمشق و تهران می توانند در مرحله پیش رو به دست آورند می تواند تحولات بسیاری را موجب شود. در نبود استراتژی ای از سوی امریکا در مبارزه با داعش در سوریه، حکومت اسد می تواند از یک سو به جنگ مخالفان معتدل برود و آنها را ناکام کند اما از سوی دیگر باعث تقویت جبهه گروه های تروریستی و جریان های تندرو نیز خواهد شد که این مساله خطری بزرگ برای حکومت دمشق محسوب می شود. در این صورت دمشق خود را در برابر خطری پیش بینی نشده خواهد دید که می تواند برای ایران گران تمام شود که در آن صورت تهران برای اجتناب از این وضعیت، مجبور است برای نجات خود و مصالحش به فکر گزینه ای برای خروج از این وضعیت باشد که شاید نمونه عراق یکی از این گزینه ها باشد.
هر چه ایران در حال حاضر از گفت وگو با امریکا و نتایج حمله بین المللی علیه داعش احساس آسودگی می کند، به نظر می رسد مسکو در وضعیت متفاوتی باشد. مسکو درک می کند که در هر گونه توافق هسته ای با ایران خود نخستین قربانی خواهد بود چرا که این توافق موقعیت قدیمی ایران را در نقشه غرب احیا خواهد کرد و دروازه ها را به روی آن برای رسیدن به آب های گرم خواهد گشود. شاید بتوان گفت در این صورت روسیه به جایگاه ایران حسادت خواهد کرد چرا که آن گاه مجبور خواهد شد از ایران بخواهد که برای نقش آفرینی در بحران ها و پرونده ها به آن توجه کند. پرونده هایی که در بیشتر آنها روسیه غایب است. روسیه همچنین از این که با توافق هسته ای غرب با ایران منافعش در سوریه به خطر بیفتد، نگران است. برای همین تحرکات تازه ای را در این پرونده آغاز کرده است تا شاید بتواند از هزینه هایش بکاهد. این فقط روسیه نیست که خود را در چنین وضعیتی می بیند، ترکیه نیز از تفاهم میان ایران و غرب نگران است. همان طور که از اهداف ائتلاف مبارزه با داعش نگرانی دارد. ترکیه نمی تواند ساکت باشد و فقط به مراقبت از اوضاع اکتفا کند. به ویژه که با عراق و سوریه مرزهای مشترک دارد. برای همین است که رجب طیب اردوغان به سیاست های امریکا می تازد و بر لزوم سرنگونی حکومت بشار اسد اصرار دارد.
برای همین تغییر در سیاست بازیگران فعال در خاورمیانه در سایه آینده مذاکرات هسته ای ایران است که تمدید یافته، حالا چه شکست بخورد چه به موفقیت برسد. همه افکار به تعویق افتاده اند: افکار دی میستورا برای نجات حلب، افکار مسکو برای پیشبرد فرایند سیاسی در سوریه، مطالبات ترکیه برای تعیین سرنوشت حکومت اسد و ورود به فهرست اهداف پیمان مبارزه با داعش. جنگ با داعش در وضعیتی که اکنون کوبانی مواجه است، باقی می ماند. برای همین می توان گفت که این جنگ ادامه می یابد و به دنبال آن انتظار منتظران نیز ادامه خواهد یافت.. تا این که دوران ریاست جمهوری باراک اوباما در کاخ سفید هم به پایان برسد!