-
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۵۹ ق.ظ
-
۱۰۰
روحانی در این همایش از انجام رفراندوم نیز سخن گفت و اعلام کرد که هیچ ایرادی ندارد که برای بعضی مسائل از مردم نظر بخواهیم و در کشور رفراندوم برگزار کنیم. از این دو گفتمان تازه روحانی نمیشود به راحتی گذشت. این سخنان رئیس دولت یازدهم حاوی یک پیام مهم است و آنهم اینکه روحانی به دنبال نشان دادن چهره یک رئیس جمهور متفاوت به ایران و جهان است. کمتر کسی تصور میکرد که روحانی آرام و ساکت سالهای نه چندان دور امروز تبدیل به رئیس جمهوری با گفتمان تازه شود. کسی که میتواند سخن از شکستن استراتژیهایی بزند که سالها برای جمهوری اسلامی یک تابو بوده است.
نحوه واکنش محافظه کاران به این دو درخواست روحانی به خوبی نشان میدهد که این سخنان رئیس جمهور چقدر مهم و استراتژیک است. در این دو روز به اندازه کافی در مورد این نظرات روحانی سخن به میان آمده است. در این نوشتار به چرایی این رفتار روحانی پرداخته می شود تا معلوم شود چرا رئیس دولت یازدهم در یک سال و نیم گذشته سعی کرده است خود را یک رئیس جمهور متفاوت معرفی کند.
برای پاسخ به این سوال و این چرایی باید بعد هشت سال گذشته برگردیم و رفتار محمود احمدی نژاد را واکاوی کنیم. احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوریای که از سال 84 آغاز و تا سال 92 ادامه داشت همیشه سعی کرده چهرهای متفاوت تر از هاشمی رفسنجانی و خاتمی از خود نشان دهد و کارهایی را بکند که آن تا آن روز انجام نداده بودند.
او از همان روزهای ابتدایی دولت سعی کرد که هر کاری هاشمی و خاتمی انجام دادهاند را انجام ندهد و کارهایی را که آن دو انجام نداده اند را انجام دهد. رئیس دولتهای نهم و دهم دوست داشت همه از او حرف بزنند و یا به زبان بهتر مردم او را « امیر کبیر» جمهوری اسلامی معرفی کنند که آمده است کشور را درچار یک تحول بزرگ کنند.
نامههای او به بوش و اوباما، رفتن های متعدد به سازمان ملل، نحوه سخن گفتن و لباس پوشیدنش، سفرهای متعدد استانی و ... نمونه بارز این تفاوتهایی بود که احمدی نژاد ایجاد کرد و تغییری در تعریف مردم از رئیس جمهور ایران بوجود آورد.
پیروزی حسن روحانی در انتخابات اما حکایت دگر نسبت به محمود احمدی نژاد بود. روحانی یک سیاستمدار کارکشته از جنس هاشمی و خاتمی بود. او تمام نهادهای سیاسی این را میشناخت و با آنها کار کرده بود و به خوبی میدانست چه مسائلی برای نظام خط قرمز است و بر روی چه مسائلی بدون هیچ مشکلی میتواند مانور دهد. روحانی اما یک مسئله را به خوبی درک کرده بود و آنهم اینکه او نمیتواند بدون ایجاد هیجان و گفتمان تازهای در کشور تبدیل به یک سیاستمدار محبوب میان ایرانیان شود.
روحانی هم باید متفاوت میبود باید تغییراتی را ایجاد میکرد. رئیس دولت یازدهم برای این کار ابتدا از سیاست خارجی شروع کرد. روحانی در اقدامی بی سابقه با رئیس جمهور آمریکا تلفنی گفتوگو کرد تا تابوی مذاکره میان سران ایران وآمریکا بعد از 35 سال بشکند. در کنار این حتی ظریف و کری با لبانی خندان پشت یک میز در مورد پرونده هستهای مذاکره کردند.
این تابو شکنیها برای روحانی هزینههای زیادی داشت اما برای تغییر گفتمان در ایران لازم بود، او باید نشان میداد که یک رئیس جمهور متفاوت است. حالا هم سخنان او در مرود رفراندوم و تغییر نگاه در سیاست خارجی بیانگر همین معناست که روحانی میخواهد بازهم دست به تابو شکنیهای بزرگ بزند. شاید اگر روحانی بعد از خاتمی و یا هاشمی به قدرت میرسید احتیاج به این همه گفتمان تغییر در سیاست ایران نبود. اما رسیدن به قدرت بعد از احمدی نژاد و تغییراتی که او در ساحت سیاست ایران بودجود آورده بود، روحانی را مجبور کرد دست به حرکات گاها انتحاری در سیاست خارجی و داخلی بزند.
احمدی نژاد مسیر ریاست جمهوری در ایران را عوض کرد. درست است که روحانی سعی میکند چهره یک رئیس جمهور عقل گرا و به دور از احساسات و گرایشات پوپولیستی را به مردم نشان دهد اما در کنار آن تغییرات خود را نیز آغاز کرده است. نه تنها روحانی بلکه هر سیاستمدار دیگری نیز که بعد از احمدی نژاد به قدرت میرسید باید تابع این تغییر میبود و منتظر میماند تا آنارشی احمدی نژاد به فراموشی سپرده شود.
روحانی آنارشی احمدی نژاد را در قالب عقلانیت و اعتدال معرفی میکند تا بتواند مسیر متفاوتی را برای خود باز کند تا انگ تکرار سیاستهای احمدی نژاد به او نخورد. روحانی آرام با آن لبخندهای همیشگی در مسیر سختی پای گذشته است. مسیری که توسط احمدی نژاد مهندسی شده بود و حالا باید رئیس جمهور همان مسیر را با سیاستهای متفاوت طی کند تا بتواند ایرادهای آن را بگیرد. شاید بتوان گفت دیگر مردم رئیس جمهوری که نتواند تغییرات گسترده و تابوها را بشکند را نمیپذیرند. مردم از رئیس جمهور خود تغییر میخواهند. آنها میخواهند گذشته تکرار نشود و به روحانی به خوبی این معنا را درک کرده است.