به هرحال محکومیم به امید، حرص و انتظار!

  • ۶۶

 تاریخ امید و انتظار ما ایرانیان ریشه در فرهنگ ما دارد. در اساطیر و افسانه ها. امید و آرزویی که حتی در نغمه های کهن نیز می‌توان آنان را یافت. پس از حمله اعراب به ایران و پایان امپراطوری ساسانی تا پایان جنگ جهانی دوم و سالهای پس از آن به ندرت و به اغماض می‌توان برهه زمانی با شکوه و خاصی را یافت که ایران یا اسیر تجاوز و هجوم بیگانگان و زیاده خواهان و یا درگیر مسایل و کلاف های سردرگم و پیچیده داخلی نشده باشد. 
به هرحال محکومیم به امید، حرص و انتظار!

با مطالعه تاریخ ایران پس از حمله اعراب باب هر فصلی که شروع می‌شود و گرفتاریها، تخقیرها و تلخ کامی‌ها که مرور می‌گردند همواره در دل امید آمدن شخصی در اذهانِ ناباورمان می‌گذرد. با اینکه بارها از زبان و متون و روایات مورخین مختلف بسیار تاریخ فلاکت و مصیبت بار سده های اشغال ایران را خوانده ایم باز هم چشم امید داشته‌ایم به آمدن شخصی که شرایط بغرنج دوران را تغییر دهد و یا دست بیگانگان را کوتاه کند یا اوضاع نابسامان داخلی را سروسامانی دهد.

امیدی که با هر برگی که ورق می‌خورد به سرعت رنگ می‌بازد و یاس و افسردگی جای آن را می‌گیرد تا جایی که لاجرم مجبور می‌شوی به سر فصل‌ها و سرسلسله‌ها بسنده کنی و صفحه‌ها را سریعتر، خوانده و نخوانده، ورق بزنی، در ذهن فجایع و ویرانی‌ها و تجاوز و تحقبرها را بسرعت مرور کنی به امیدی که یک نفر پیدا شود."کسی که مثل هیچکس نیست" و نومیدانه تلخ بیت اخوان ثالث(م.امید) را بارها از ذهن بگذرانی که: کاوه ای دیگر نمی‌آید دریغ / کاشکی اسکندری پیدا شود

سال‌ها و قرن‌ها را بسرعت و با اکراه ورق می‌زنی؛ امویان، عباسیان، ایلخانان مغول، افغانها و... - اما هر چه می‌گذرد بدتر از قبل است- کتاب را می‌بندی و گوشه ای می‌گذاری اما ناخودآگاهِ امیدوارِ ما کوتاه که نمی‌آید. امید اینکه ظهور هر چند یک "نادر" کمی از بار غم و محنت دوران چندصد ساله و رنجی که با خواندنشان به دوش کشیده ای بکاهد همچنان امیدوارت نگاه می‌دارد...

به هر روی پس از سالها و قرن‌ها و با طلوع خورشید مشروطه خواهی روح تازه ای در کالبد جامعه خسته و خمود ایران دمیده می‌شود. پیروزی انقلاب اسلامی1357 که استمرار و ادامه انقلاب مشروطه و ندای استقلال طلبی و آزادی خواهی ملت آزاد اندیش ایران بود و نیز پیروزی در هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی، بی شک نقاط عطف تاریخ ایران در تمام اعصار و بخصوص چند قرن اخیر هستند. بی شک در تحقق این دو رویداد ایمان و امید کلیدهای فتح این پیروزی‌ها بوده اند. امیدی که همیشه راه گشایش ما ایرانیان بوده و با همین امیدواری مصایب و جفای بیگانگان را تحمل و سپری کرده‌ایم.

به همین نزدیکی بپردازیم. مردمی که در 24 خرداد 1392 پای صندوقهای رای حضور یافتند و حماسه سیاسی مورد نظر رهبری را رقم زدند، بی شک با امیدواری بسیار به امید پایان هشت سال تورم، فقر و تحقیر، فساد، رانت و... پا به میدان حماسه ای دیگر گذاشتند. هنگام مبارزات انتخاباتی و سخنرانی‌ها و شعارهای تبلیغاتی در برابر خواسته‌های مردم شامل «رفع حصر، کنترل بازار و ثبات ارز و حفظ ارزش پول ملی، اشتغال‌زایی، برقراری روابط و دوستی با کشورهای جهان (منظور صرفا سیرالئون، گینه بیسائو، سوریه و ونزوئلا نبوده!) حفظ شان و منزلت متخصصان، نخبگان، هنرمندان، و شایسته سالاری در عرصه مدیران و انتخاب وزرا، و... انواع قول ها و وعده ها داده شد که اگر غیر از این بود مگر مشارکتی چنان حماسی شکل می‌گرفت؟

با این وجود این را هم بخوبی می دانیم که عمده مشکلات اقتصادی به ارث گداشته شده بر دوش دولت حسن روحانی و علیرغم خرابه هایی که برجای مانده و به این زودی درست نمی‌شوند اما بسیاری از مطالبات غیر اقتصادی رای دهندگان نیز عملا نه تنها عملیاتی نشده‌اند که حتی در برخی موارد در جهت عکس بوده است! دولت یازدهم به زعم دکتر حسن روحانی و نیز اکثر صاحب نظران، ویرانه ای را تحویل گرفته است. 

ویرانه‌ای که ساختن آن بسیار سخت و البته زمان بر است لذا هجمه به تیم اقتصادی دولت در یک دوره یکسال و نیمه، بابت عدم حل مشکلات اقتصادی غیرمنصفانه است اما در سایر موارد و حوزه هایی چون فرهنگ، سیاست و امور اجتماعی چه؟ مگر حل معضلات و مشکلات این حوزه‌ها، از شعارهای مطرح و کلیدی انتخاباتی دکتر روحانی نبود که اتفاقا در آرای ایشان بسیار هم کارگر افتاد؟ 

مگر همین امور و شعارها و وعده های داده شده، بخش وسیعی از جوانان، دانشجویان، نخبگان و بسیاری از اصلاح‌طلبانی را که پس از وقایع انتخابات 88 مایوس شده بودند را با وی هم‌رای نکرد و به سیاست‌ها و کلید آقای روحانی امید نبستند؟ اما واقعا و بدون افراط و تفریط، از عرصه‌های اجتماعی گرفته تا حوزه فرهنگ و هنر نشان ملموسی از عملی شدن وعده‌های داده شده وجود دارد؟ به نظر می رسد اگر نگوییم اکثریت، حداقل پاسخ بخشی از جامعه رای دهنده به آقای روحانی، به سئوالات فوق منفی است با این توضیح که در برخی موارد، زیر بار فشار تندروها، دلواپسان و... (حامیان آقایان جلیلی و احمدی نژاد) اوضاع رفته رفته بدتر هم شده است! در اینجا به برخی شعارها و واقعیت‌های ملموس نگاهی اجمالی می‌اندازیم:
 
-اقتصاد و داستان یک مشت دلار

چک اول را همان ابتدا گویی رییس بانک مرکزی زد. جایی که در گیراگیر پایین آمدن ارزش دلار همه را غافلگیر می‌کند با این رویکرد که اجازه نخواهیم داد دلار به زیر 3هزارتومان سقوط کند. اگر این رویکرد (یعنی ثبات قیمت ارز) را کاری لازم و اصولی در عرصه اقتصاد بدانیم، پس آن خورده‌هایی که بر دولت پیشین گرفته می‌شد و از آنها به عنوان نقاط ضعف و عوامل تورم یاد می‌شد و از رفع این نقیصه با پایین نگاه داشتن قیمت ارز در قالب شعارهای اقتصادی یاد می‌شد چه بود؟ شعار دیگر در عرصه اقتصاد که در اوایل پیروزی جناب دکتر روحانی نیز به صراحت تکرار شد لزوم عدم حضور برخی نهادها و ارگانهای غیر مربوط با اقتصاد در مسایل اقتصادی اعم از مناقصه ها، و...بود که چندی پیش نیز به آن اشاره شد هر چند این بار صراحت لهجه جای خود را به ایما و اشاره داده بود. 

-غیر از هنر که تاج سر آفرینش است 

موسیقی، سینما، تئاتر و... هم چنان حال و روز خوبی ندارند که یک عقب گرد ملموس را تجربه کرده‌اند. بی شک از مهم ترین شعارهای انتخاباتی جناب دکتر روحانی مصاحبه ایشان با مجله چلچراغ و نام بردن از شخصی بود که بی شک نامش و صدای ملکوتیش با رمضان و افطار و دعای ربناعجین شده است اما پس از قریب به دو سال نه احترامی به او و نه به خدماتش گذاشته نمی‌شود که اجازه برپایی کنسرت هم در ایران به ایشان داده نمی‌شود و از انتقادها و اخیرا توهین‌ها و تهدیدها هم مصون نمانده اند و سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت تدبیر و امید برای خسو آواز ایران خط و نشان هم می‌کشد، کاری که حتی ارشادی‌های احمدی‌نژاد هم نکردند!

در عرصه موسیقی داستان تنها به جفا به استاد آواز ختم نمی‌شود و این جفاها دامنگیر بسیاری از بزرگان دیگر این عرصه نیز بوده است. اعم از لغو کنسرتها و حذف موسیقی از فعالیتهای فرهنگسرا‌ها و... که گوشه ای دیگر از این بازگشت به عقب و بی مهری هاست که بالطبع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان نهاد ذی ربط می‌بایست پاسخگوی آن باشد که البته اینگونه نیست و گویی تهدید به استیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (بی شک فعالیتهای او کارنامه دولت نزد الیت جامعه است) او را اینچنین منفعل کرده است.

وزارت فرهنگ و ارشاد مگر متصدی و پاسخگوی فعالیتهای مربوط به این حوزه نیست و اگر جواب مثبت است چرا رویکرد آن کمترین مطابقتی با شعارهای انتخاباتی انتخابات اخیر دارد؟ عدم اکران و خاک خوردن فیلمها، ورشکستگی تهیه کنندگان و سر در گمی کارگردانان و هجمه های گروه تندرو بر پیکره بی جان سینما و اعمال نظر و تصمیم گیری و اجرای تصمیمات خودسرانه چیزی از اختیارات این وزارت خانه دولت باقی نگذاشته است. هرچند که بی شک مجلس و طیف اکثریت اصولگرای و دلواپس آن ( که بی شک حضور آنان در مسند و کرسی نمایندگی از آثار عدم مشارکت مردم در انتخابات پیشین مجلس است) یکی از دلایل کوتاهی و به نوعی سکوت در برابر این اقلیت است اما دلیل به بی اعتنایی به رای و خواسته های به حق مردم نمی‌شود.

- آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر که از شعارها و خواسته های روشن و آشکار و دلیل اقبال رای دهندگان به دولت یازدهم بود در تمامی سخنرانی‌ها با استقبال ایشان از رفع حصر همراه بود اما این خواسته اکثریت آرا، هم رفته رفته به انشا اله و ماشااله و اینکه این مساله از وظایف دولت نیست در حد شعار و حرف باقی مانده است و مشاور روحانی آقای روحانی (اکرمی) صراحتا مواضعی می گیرد که هرکس عنوان و سمتش را نداند می پندارد ایشان سخنگوی گروه پایداری است و نه دولت روحانی! 

و استاندار همین دولت، پای سخنرانی افراطی‌ترین عناصر جناح راست، می‌نشیند و سینه می‌زند و «لعن و نفرین و فحش و افترا و اتهام و ....علیه کارگزاران و رییس‌جمهور محبوب سابق (آقای خاتمی)  که خود آقای روحانی به خوبی می‌داند، انتخابش چقدر مدیون حمایت هم بود، می فرستد! واقعا اینها قرار است حاملان امید و تدبیر برای رای دهندگان به آقای رییس‌جمهور باشند...؟!

برای ممانعت از اطاله کلام از بسیاری دیگر از حوزه های سیاسی، اجتماعی و ... مثلا وضع مطبوعات و رسانه‌ها خودداری می‌کنیم و فقط می گوییم: به هر حال مردمی که با امید فراوان پس از وقایع سال 88 بار دیگر درایت و صداقت شخصی را به درستی مورد اطمینان خویش یافتند بی تردید با خود می‌اندیشند که تمام شعارها در یک ماه تب و تاب انتخابات تاریخ مصرف دارند؟ درست مثل رسانه ملی که هنگام انتخابات با حجاب‌ها و بی حجاب‌ها را (به تعبیر خود) به قاب تصویر می‌آورد و همه چیز در آن برهه گل و بلبل است! با همه این ها و بازگشت به چند پارگراف اول این مقاله، باید گفت: «به هرحال محکومیم به امید، حرص و انتظار!» چون تنها گزینه عقلانی پیش روی ماست! روی همه تجارب چندصد ساله ما ایرانی‌ها... به آب‌دیدگی ما می‌افزاید!

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
hansen_html_code