-
دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۳۳ ب.ظ
-
۵۹
ناصر ایمانی معتقد است که: «مسلما دیگر اصولگرایان درباره آقای احمدینژاد مانند اوایلی که در سال 84 رئیسجمهور شد و حتی دوره اول ریاستجمهوریاش فکر نمیکنند» این تحلیلگر اصولگرا بر این باور است که اصولگرایان به گزینههای دیگری غیر از احمدینژاد فکر میکنند.
اصولگرایان بعد از انتخابات ریاستجمهوری 92 تاکنون رابطه خود را با احمدینژاد چگونه تعریف کرده اند؟
اصولگرایان مسلما آن ارتباطی که بین خود و احمدینژاد در دوره اول ریاستجمهوری او تعریف کرده بودند را دیگر ندارند. در واقع ارتباط بین اصولگرایان و احمدینژاد به مقدار زیادی پس از 11 روز خانه نشینی وی تعدیل شد. البته اگر بخواهم دقیقتر بگویم از مناظرات انتخابات ریاستجمهوری سال 88 مقداری تشکیک در ذهن اصولگرایان نسبت به احمدینژاد و تیمش به وجود آمد. بعد از انتخابات ریاستجمهوری آن سال نیز وقتی احمدینژاد با حکمیمعاون اولی آقای مشایی را اعلام کرد و وقتی از نظر رهبری معظم نیز مطلع شد و آن واکنش را نشان داد یک مقدار این ذهنیت تشکیکی درباره آقای احمدینژاد در اصولگرایان بیشتر تقویت شد. ماجرای 11 روز خانهنشینی احمدینژاد نیز این ذهنیت را خیلی جدی کرد. این چالشهای مستمر تا پایان دوره دوم ریاستجمهوری احمدینژاد ادامه داشت. بعد از آنکه او سکان ریاستجمهوری را تحویل داد، اصولگرایان کوشیدند دوران سیاسی آقای احمدینژاد و تیم فکری او را تقریبا به فراموشی بسپارند و آن را خاتمه یافته تلقی کنند. برای همین خیلی دیگر وارد جزئیات موضوع دولت او در دوره دوم ریاستجمهوری و کارهایی که کرد نشدند. موضوع را در واقع به تاریخ سپردند.
این به تاریخ سپاری دوره دوم ریاستجمهوری آقای احمدینژاد نزد اصولگرایان فکر میکنید تداوم داشته باشد؟
بستگی به عملکرد آینده آقای احمدینژاد و اطرافیان او دارد. یعنی مسلما دیگر اصولگرایان درباره آقای احمدینژاد مانند اوایلی که در سال 84 رئیسجمهور شد و حتی دوره اول ریاستجمهوریاش فکر نمیکنند یعنی دیگر باور ندارند که احمدینژادی یک اصولگرای ناب، سادهزیست، انقلابی، پرکار و پرتوان و پیرو ولایت است. درباره او قطعا دیگر این تعابیر را نمیگویند. ضمن آنکه هنوز آقای احمدینژاد از طریق اخباری که وجود دارد در یک سال بعد از اتمام ریاستجمهوریاش همچنان به اطرافیان و تیمش مانند مشایی و بقایی و دیگران مصر است بنابراین اصولگرایان هنوز با او آشتی نکردهاند و احتمالش هم ضعیف است که آشتی کنند. باتوجه به فاکتورهایی که گفتم اصولگرایان حداکثر احمدینژاد و تیمش را بهعنوان یکی از طیفهای جریان اصولگرایی قلمداد میکنند. در واقع او را دارند تحمل میکنند. البته در داخل اصولگرایان طیفهای مختلفی داریم؛ یکسری طیفها مقداری غلظت مخالفتشان با آقای احمدینژاد و تیمش ضعیفتر است. یک طیف دیگر خیلی محکمتر درباره او و اطرافیانش نظر میدهد و حتی آنها را در داخل دایره اصولگرایان هم قبول ندارند حداقل به این عنوان که آنها بازی خراب کن هستند و روال کار را در لحظات حساس از دست خارج میکنند. اگر بخواهیم معدلی از این نظرات بگیریم حداکثر این طیف بهعنوان یکی از طیفهای داخل اردوگاه اصولگرایی تلقی میشود، ولی اصولگرایان با نگاه کاملا شکاکانه و مضطرب به جریان آقای احمدینژاد نگاه میکنند، اگرچه نمیتوانند حافظه تاریخی 6،5 سال گذشته خود را درباره آقای احمدینژاد و تیمش بهخصوص در دوره دوم ریاستجمهوری او از ذهن خود پاک کنند.
آقای مشایی چندی پیش اعلام کرد که از عرصه سیاسی کنار رفته است، آقای احمدینژاد هم چنین جملهای را اخیرا گفت. به نظر شما او دارد به اردوگاه اصولگرایان پیام دوستی میدهد؟
اخبار برخلاف این هم هست که احمدینژاد در جاهایی گفته هنوز کاملا به آقای مشایی ارادت دارد. ضمن اینکه به خاطر بدبینی که الان نسبت به آقای احمدینژاد و اطرافیانش وجود دارد تصور میکنم ذهنیت منفی اصولگرایان با این نوع صحبتها زدوده نمیشود، مگر آنکه اصولگرایان در عمل ببینند این دو کاملا از همدیگر جدا شدند.
واقعا مشکل اصلی اصولگرایان با احمدینژاد، پیوند او با آقای مشایی است؟
الان عمدتا روی این موضوع است. البته به اعتقاد من اصولگرایانی که این باور را دارند اشتباه میکنند. چون مساله اصلی درباره خود آقای احمدینژاد است نه اطرافیان او ولی بخشی از اصولگرایان با تسامح این طور نگاه میکنند که بیشتر مشکل مربوط به اطرافیان احمدینژاد است چون آنها باعث شدند که در دولت دهم این تنشها ایجاد شود. حال آنکه باید عکس این نظریه صدق کند یعنی مشکل اصلی را از جانب خود آقای احمدینژاد ببینند و بعد سرایت به اطرافیان بدهند.
احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 هنگام ثبتنام نامزدها همراه با مشایی در وزارت کشور حضور پیدا کرد و گفت «احمدینژاد یعنی مشایی»، او فکر میکرد اگر مشایی ردصلاحیت شود یک موج اجتماعی به راه میافتد اما هیچ کس اعتراضی به این موضوع نکرد، به نظر شما احمدینژاد از سر ناچاری همراه مشایی شد یا در این انتخاب یک اشتباه تاکتیکی داشت؟
به نظر میآید که رابطه احمدینژاد با مشایی فراتر از یک رابطه سیاسی است، نوعی رابطه مرید و مرادی است و ریشهاش به بعضی مسائل عرفانی برمیگردد. آقای احمدینژاد این طور که نشان داد خیلی سخت است که از آقای مشایی جدا شود. آقای احمدینژاد آسیبهای زیادی به همین خاطر خورد. پس از آن داستان 11 روز خانه نشینی که به خاطر آقای مشایی اتفاق افتاد، جایگاه احمدینژاد نزد متدینین و اصولگرایان بهشدت آسیب دید اما همچنان تا روزهای آخر ریاستجمهوری بر ارتباط خود با آقای مشایی و تیمی که داشت پافشاری کرد. یک فرد سیاستمدار وقتی ببیند که روی برخی اطرافیانش حساسیت است علیالقاعده حداقل سعی میکند در ظاهر این ارتباط را کاهش بدهد یا کم نشان دهد اما او این کار را نه تنها نکرد بلکه عکس آن رفتار کرد و بارها و بارها علنی از میزان ارادتش به آقای مشایی گفت. این نشان میدهد که مساله ایدئولوژیک است .
آقای احمدینژاد میتواند آلترناتیو آقای روحانی در سال 96 باشد؟
الان که در شرایط سال 93 صحبت میکنم میگویم قطعا احمدینژاد نمیتواند آلترناتیو آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 باشد. اما اینکه در سه سال آینده چه اتفاقاتی میافتد حوادث زیادی ممکن است پیش آید اما در بدترین حادثهای که برای آقای روحانی رخ دهد آلترناتیوهای خیلی قویتری از داخل مجموعه اصولگرایان میتوانند برای آقای روحانی مطرح شوند تا آقای احمدینژاد. در فضای فعلی قطعا آقای احمدینژاد نمیتواند آلترناتیوی برای آقای روحانی باشد. فکر میکنم خود او و تیمش هم بیشتر جهتگیریشان به سمت انتخابات مجلس است تا انتخابات ریاستجمهوری آینده.
این به خاطر آن است که دیگر ظرفیت و کشش اجتماعی سال 84 را ندارد؟
بله، او یک ظرفیت اجتماعی بزرگی را در سال 84 پشتوانه خود داشت. این ظرفیت اجتماعی بالاخص در دوره دوم او به سرعت تحلیل رفت. هم به علت مساله اطرافیان و اصطکاکی که با نهادهای قانونی نظام به وجود آورد و همچنین عملکرد دولتش و شکل اداره کشور به ویژه در حوزه اقتصادی، تصور میکنم که اینها مقدار زیادی پایگاه اجتماعی او را از بین برد، گرچه هنوز پایگاه اجتماعی فعالی دارد منتها فعال بودن با اینکه تعداد آنها قابل توجه باشد خیلی متفاوت است.
یعنی پایگاه اجتماعی فعالی دارد اما تاثیرگذار و تعیین کننده نیست؟
حتی آن اصولگرایانی که منتقد جدی دولت آقای روحانی هستند معلوم نیست گزینه شان بهعنوان آلترناتیو آقای احمدینژاد باشد. آلترناتیو بودن برای روحانی میان بخشی از اصولگرایان آقای احمدینژاد نیست ممکن است خیلی منتقد روحانی باشند اما بخش عمده اصولگرایان آقای احمدینژاد را برای قرار گرفتن در این جایگاه قبول ندارند.
شخصی مثل آقای جلیلی را قبول دارند؟
مثلا ممکن است جلیلی، لاریجانی و قالیباف را در نظر داشته باشند بعضیها نیز هیچ کس را برای آلترناتیو بودن با آقای روحانی درنظر ندارند و فقط منتقد جدی دولت روحانی هستند. البته برخی هم آقای احمدینژاد را آلترناتیو روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 میدانند اما به لحاظ وزن اجتماعی ضعیف هستند و تعدادشان خیلی کم است.