-
سه شنبه, ۹ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ب.ظ
-
۹۷
در سالگرد راهپیمایی نه دی، بیشتر روزنامههای اصولگرا سرمقاله خود را به این مساله اختصاص دادهاند. ادامه اختلافات مجلس، دولت و دستگاههای نظارتی در باره ادعای برداشت غیرقانونی دولت از صندوق توسعه ملی و نگرانی یک روزنامه اصلاحطلب از تکرار عبارت برانداز در مورد اصلاحطلبان دیگر مطالب مهم روزنامههای سهشنبه است.
چرا راستهای سنتی هم اصلاحطلبان را برانداز مینامند؟
اعتماد در گزارشی با عنوان «عبور راست سنتی از مرام پیشینیان» و در پاسخ به این پرسش که «آیا ادبیات اصولگرایان نسبت به اصلاح طلبان تغییر کرده است؟» نوشته: آیا باید موضع گیری های اخیر اصولگرایان را مناسبتی دانست و از کنار آن عبور کرد یا باید این اظهارات را فصل تازه یی از تقابل و تخریب اصلاح طلبان دانست؟
این روزها اصولگرایان پررنگ تر از همیشه سیاست یکی به میخ و یکی به نعل را در پیش گرفته اند. از یک سو اظهار می کنند اصلاح طلبان را برانداز نمی دانند و از سوی دیگر چنان تعریف محدودی از دایره اصلاح طلبی ارایه می کنند که حتی سید محمد خاتمی که نماد تام و تمام اصلاحات در ایران است، هم در آن دایره نمی گنجد!
اگر سلسله اظهارنظرات اصولگرایان در روزهای اخیر را مورد بررسی قرار دهیم، می بینیم که این نوع موضع گیری با سخنان بادامچیان، قائم مقام دبیرکل حزب موتلفه کلید خورد. او در گفت وگو با خبرگزاری مهر صراحتا اظهار کرد: اصلاح طلبی و اصلاحات یک جریان است که قطعا با جریان صحیح انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه و خط امام خمینی(ره) انطباق ندارد.
این سخن عجیب از سوی یکی از کهنه کار ترین فعالین سیاسی جریان راست که اتفاقا وابستگی سیاسی به طیف سنتی این جریان دارد عجیب و حاکی از آغاز یک پروژه بود. پروژه یی که با اظهارات نبی حبیبی، دبیرکل حزب موتلفه ادامه یافت: خاتمی به جای آنکه در پس پرده صحبت کند باید در یک اظهارنظر رسمی و انتشار بیانیه از فتنه گران اعلام برائت کند اما خاتمی و دوستانش تاکنون این کار را انجام نداده اند: بنابراین این اظهارات نمی تواند لکه ننگ فتنه گری را از دامان اصلاح طلبان پاک کند.
اظهارات نبی حبیبی فاز بعدی این پروژه بود که حکایت از تحت فشار قراردادن رهبران اصلاح طلب بود. اگر چه این خود جای سوال دارد که چگونه از یک تشکل با سابقه و محترم اصولگرا نظیر موتلفه دبیرکلش اعلام می کند تمام اصلاح طلبان را برانداز نمی داند، اما قائم مقام وی کل جریان اصلاحات را بر خلاف آرمان ها و مواضع امام و انقلاب می داند.
اما اگر از این تناقض عبور کنیم به سرمقاله سید کاظم انبارلویی، سردبیر روزنامه رسالت می رسیم که از قضا او هم در طیف بندی های اصولگرا به سنتی ها نزدیک تر از امثال جبهه پایداری ارزیابی می شود. انبارلویی در سرمقاله یی که روزنامه رسالت به چاپ رساند مانند بادامچیان اصلاح طلبان را برانداز معرفی کرد اما در گفت وگوی روز گذشته خود با پایگاه خبری حزب ندای ایرانیان تلاش کرد تا مواضع خود را به دبیرکل موتلفه نزدیک کند. او گفت که ۱۸ تیر ۷۸ و حوادث سال ۸۸ باعث شده تا اصلاح طلبان را برانداز بداند و افزود: برخی اصلاح طلبان به دنبال اصلاح طلبی و بهبود خواهی نبودند. بلکه به دنبال براندازی بودند. واقعا همه اصلاح طلبان برانداز نیستند. منظور من همه اصلاح طلبان و گفتمان اصلاح طلبی نبود.
اما وقتی از او خواسته می شود سندی برای ادعای براندازی اصلاح طلبان ارایه کند، می گوید: رادیو امریکا و بی بی سی مرتبا از این اقدامات آنها حمایت می کردند. برنامه های ۲۴ ساعته بی بی سی و رادیو امریکا گویای این بود که چه نیت هایی پشت این قضیه قرار داشت. امپریالیسم رسانه یی غرب تمام قد پشت این قضیه و آن افراد ایستاده بود. هم اکنون هم نه آنها از بحث های خود کوتاه می آیند و نه امپریالیسم رسانه یی غرب حمایتش را از آنها برمی دارد. ما در کارنامه اصلاح طلبی، نشانه های فساد، وابستگی و ضد انقلاب بودن را شاهد هستیم.
پس از این اظهارات است که انبارلویی صراحتا خواسته اصولگرایان را از اصلاح طلبان عنوان می کند و به تعیین تکلیف برای این جریان ریشه دار می پردازد: چرا اصلاح طلبان در مقابل اظهارات آنها موضع گیری نکردند و نایستادند؟ همراه شدن و سکوت اصلاح طلبان اگر براندازی نیست پس چیست؟
با این حال به نظر می رسد اصولگرایان به این هم راضی نمی شوند و بنا را بر اعمال فشار به شخص سید محمد خاتمی می گذارند تا با ادعای خود ثابت کنند او نیز نه یک مصلح خیرخواه برای نظام جمهوری اسلامی بلکه یک برانداز تمام عیار است.
این شکل تازه رفتاری از سوی اصولگرایانی که پیشتر به معتدلین این جریان نزدیک بودند اگر چه ممکن است مقطعی و مناسبتی باشد اما به نظر می رسد پس از کوچ چهره های قدیمی و ریش سفید این جریان به دیار باقی، در صورتی که این شیوه دستورکار جدیدی از سوی جریان راست سنتی عنوان شود باید با دقت بیشتری آن را رصد کرد چرا که حاوی یک پیام روشن است: «عبور راست سنتی از اعتدال به سمت تندروی».
ادامه اختلافات در باره ادعای برداشت غیرقانونی دولت از صندوق توسعه ملی
وطن امروز روزنامه منتقد دولت در مطلبی با عنوان «اسناد برداشت غیرقانونی رونمایی شد» نوشته: با وجود تهدید معاون اول رئیسجمهور و هیات دولت مبنی بر پیگرد قانونی منتشرکنندگان خبر برداشت غیرقانونی دولت از صندوق توسعه ملی، دیروز دادستان دیوان محاسبات اقدام به ارائه اسناد این برداشت غیرقانونی کرد. فیاض شجاعی در نشست خبری تاکید کرد: قرار بود طلب صندوق توسعه ملی از محل وصولیهای بانک مرکزی از طلبهای شرکت نیکو و شرکت اماراتی خریدار نفت وصول شود اما تاکنون این وصول انجام نشده است و دولت با اصلاح این سند، طلب صندوق توسعه را از منابع ارزی بانک مرکزی تسویه کرد. فیاض شجاعی اظهار داشت: ما قصد نداشتیم این موضوع را قبل از اینکه به قطعیت برسد، رسانهای کنیم اما در مقطع کنونی هم اهالی رسانه و هم افکارعمومی منتظرند تا این موضوع شفاف شود و متوجه شوند که بالاخره اظهارات دولت صحت دارد یا دستگاههای نظارتی و مجلس. دیوان جایگاه نظارتی در حوزههای مالی دارد و خود را ناظر میداند و رسیدگیهایش متکی بر علم، یقین، اسناد و دوری از هرگونه سیاسیکاری و پرهیز از ارتکا به ظن، گمان و شایعه است. وی تاکید کرد: مطالبی که درباره برداشت 1/4 میلیارد دلاری اعلام میکنیم متکی بر اسناد است نه براساس شایعه، ظن و گمان. دادستان دیوان محاسبات اظهار داشت: در راستای رسیدگی به اجرای قانون بودجه سال 92 و عملکرد و فعالیتهای مالی بانک مرکزی و صندوق توسعه ملی حسابرسان ما متوجه یک سند مالی مورخ 26/12/92 شدند که مبین برداشت مبلغ 4 میلیارد و 105 میلیون و 419 هزار و 136 دلار بود. وی تصریح کرد: با توجه به احکام مقرر در بند 2 قانون بودجه سال 92 هرگونه استفاده از ذخایر ارزی بانک مرکزی و صندوق توسعه ملی برای تامین نیازهای بودجه به هر شکل ممنوع است که محتوای سند مکشوفه با حکم مقرر در این بند مغایر بود. دادستان دیوان محاسبات ادامه داد: ما موضوع را به مسؤولان بانک مرکزی منعکس کردیم که این سند مغایر با حکم قانون بودجه است. شجاعی اظهار داشت: همزمان با ورود دیوان محاسبات بانک مرکزی سند معکوسی را صادر کرد یعنی سندی را که محل برداشت از صندوق توسعه ملی بود اصلاح شد و برداشت از منابع ارزی بانک مرکزی به امضای معاونت ارزی بانک مرکزی انجام شد. دادستان دیوان محاسبات با تاکید بر اینکه اصل برداشت از صندوق توسعه ملی مستند به اسناد محرز است، گفت: اقدام بعدی بانک مرکزی برای اصلاح این سند مفهومی نداشت چون این برداشت انجام شده بود. فیاضشجاعی گفت: براساس قانون بودجه هر وجهی که از صادرات نفت حاصل شود باید تسهیم شود؛ بر این اساس 5/14 درصد سهم شرکت ملی نفت، 2 درصد عیدانه، 26 درصد سهم صندوق توسعه ملی و 5/57 درصد سهم ردیفهای درآمدی خزانه است. وی ادامه داد: بر این اساس برداشت از صندوق توسعه ملی انجام شده، سهمبندی صورت گرفت و سهم 5/57 درصدی ردیفهای درآمدی خزانه به صورت ریالی پرداخت شد.
شجاعی اظهار داشت: قرار بود طلب صندوق از محل وصولیهای بانک مرکزی از بدهیهای شرکت نیکو و شرکت اماراتی به بانک مرکزی پرداخت شود اما تاکنون این طلب وصول نشده و بدهی شرکت نیکو بابت صادرات نفت و میعانات گازی به بانک مرکزی پرداخت نشده است. وی گفت: با اصلاح این سند دولت طلب صندوق توسعه را از منابع ارزی بانک مرکزی تسویه کرد و طلب دولت از شرکت نیکو و شرکت اماراتی به بانک مرکزی منتقل شد و در حال حاضر شرکت اماراتی بدهکار بانک مرکزی است.
در مقابل روزنامه دولتی ایران، نامه رسمی رئیس سازمان بازرسی به سران 3 قوه را «مهر ابطال بر ادعای 4 میلیارد دلاری» خوانده و نوشته: یک روز پس از آنکه محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت در واکنش به مدعیان برداشت دولت از صندوق توسعه ملی، از آنان خواست مدارک خود را عرضه کنند تا نادرستی حرف آنان اثبات شود. دیروز مقامهای سرشناس نهادهای نظارتی کشور وارد این ماجرا شده و صراحتاً از دروغ بودن ادعای برداشت 4 میلیارد دلاری از صندوق توسعه ملی سخن گفتند.
پاسخ قاطع رئیس سازمان بازرسی را باید فصل الخطاب این کشمکش به حساب آورد. ناصر سراج رئیس سازمان بازرسی کل کشور که خود ریاست هیأت نظارت بر صندوق توسعه ملی را نیز برعهده دارد، آب پاکی را روی دست مخالفان ریخت. او در جلسه ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی تأکید کرد: «بنده به عنوان رئیس هیأت نظارت بر صندوق توسعه ملی تأکید میکنم که هیچ برداشتی از صندوق صورت نگرفته و صندوق حتی یک دلار هم کسری ندارد و این موضوع را طی نامهای به سران قوا نیز اعلام کرده ام.» به نظر میرسد نامه سراج که خطاب به سران قوا نوشته شده است، زمینه ساز موضعگیری جدید اعضای هیأت دولت شده است، آنجا که معاون اول رئیس جمهوری در جلسه هیأت وزیران از پیگرد قانونی اشاعه دهندگان این ادعای کذب خبر داد.
روزنامههای اصولگرا و نهم دی
رسالت در باره «ماهیت فتنه 88» نوشته: فتنه سال 88 یک نقطه عطف در نبرد نرم دشمن علیه ملت ما بود. طی 8 ماه آشوب و اغتشاش، حوادثی به وجود آمد که صدها کتاب در مورد آن در داخل و خارج کشور نوشته شده است. هزاران گزارش صوتی و تصویری در رسانههای غربی و فضای مجازی وجود دارد تا از نزدیک ماهیت این حادثه مورد بررسی و مداقه قرار گیرد. اسناد مشهود این توطئه به قدری گویاست که نیازی به اسناد غیرمشهود برای اثبات ادعاها نیست. ما در انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری با یک ضلع رقیب روبهرو نیستیم. اگر دقیق بخواهیم نگاه کنیم با یک "جنبش" روبهرو هستیم.
شناسایی رهبران این جنبش در داخل و خارج، واکاوی شعارهای آنان، تحلیل سازماندهی و تقسیم کار آنها، ارتباط آنها با سرویسهای بیگانه و بالاخره بررسی اهداف آنها کمک میکند پس از 5 سال تصویر روشنتری از فتنه سال 88 داشته باشیم؛
1- فتنه، کودتا علیه رای ملت بود
هنوز رایگیری پایان نیافته بود و مردم در تهران و برخی شهرهای بزرگ در پای صندوقهای رای بودند که آقای موسوی طی مصاحبهای با خبرنگاران داخلی و خارجی، خود را پیروز انتخابات معرفی کرد. با اعلام نتایج انتخابات، "دروغ تقلب" رمز فرمان آشوب شد و کشور را هشت ماه دچار تلاطم اردوکشیهای خیابانی کرد.
آشوب برای غلبه بر حریف نبود. بازخوانی شعارهای شورشهای خیابانی نشان میدهد آنها اسلامیت و جمهوریت نظام را هدف قرار دادهاند. لذا فتنه 88 ضربه توامان به جمهوریت و اسلامیت نظام بود.
2- فتنه یک همگرایی تمامعیار با اهداف دشمنان اسلام بود
هر کسی که مشروح اظهارات دادگاه فتنه 88 در مورد محاکمه جاسوسان و وابستگان به سفارتخانهها را دنبال کرده باشد، میتواند جرم مشهود آنها را در کف خیابان هم ببیند. در حقیقت میتوان گفت فتنه، دعوت از بیگانگان برای براندازی نظام بود. بیبیسی و رادیو آمریکا سنگ تمام گذاشتند و اخبار بیرون روی موسوی و کروبی از خیمه انقلاب را به روز منتشر میکردند.
3- فتنه، رونمایی از همکاری منافقین، مارکسیستها، سلطنتطلبها و بهائیها با سران فتنه بود
شمار زیادی از منافقین و بهائیها و سلطنتطلبها در آشوبهای خیابانی در حین ارتکاب جرم آتش زدن اموال عمومی و خصوصی و قتل و غارت دستگیر شدند. آنها در محاکمات علنی به جرم خود اعتراف کردند. آنان که مجالی در خارج از کشور داشتند، با بیبیسی و رادیو آمریکا و شبکههای امپریالیستی و صهیونیستی رسانههای دشمن هر روز مصاحبه داشتند و علیه نظام و مردم، هتاکی و اهانت میکردند.
4- خسارتهای مادی فتنه88
برآورد خسارتهای مادی فتنه 324 هزار میلیارد تومان است که میتوانست دو میلیون و 162 هزار فرصت شغلی پدید آورد.
- فتنه سرمایهگذاری خارجی را به خطر انداخت.
- در ایجاد رابطه اقتصادی با دنیا اخلال ایجاد کرد.
- از همه مهمتر تحریمها را تشدید کرد که نمیتوان خسارات آن را احصا نمود.
5- سازمان فتنه و رجال سیاسی سبز
فتنه سال 88 از روی انقلابات رنگی در جهان که توسط سیا مدیریت میشود، کپیبرداری شده بود. رنگ سبز، رنگی بود که این جنبش را فارغ از هر طرز تفکری در کنار هم قرار میداد. وقتی منافقین، سلطنتطلبها و بهائیان در کنار حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون مبارز برای اتصال به هم از این رنگ استفاده میکردند، خود به خود در یک سازمان به نام "فتنه" در کنار هم قرار میگرفتند. مجمع روحانیون مبارز روز 30خرداد 88 رسما اعلام راهپیمایی به عنوان اعتراض به نتایج انتخابات کرد. این روز درست همان روزی بود که منافقین با نظام در زمان امام(ره) اعلام جنگ مسلحانه کرده بودند. آنها زمانی متوجه خبط خود شدند که دیگر دیر شده بود. در هیچ مقطعی از آشوب، موسوی و کروبی حاضر نشدند مرز خود را با ضدانقلاب و سرویسهای اطلاعاتی دشمن مشخص کنند و از آنها تبری جویند. آنها برعکس مشتاق این پیوند نانوشته بودند و عملا از فتنهگریها و آشوبآفرینی خط نفاق و کفر و الحاد سود میبردند بدون اینکه بخواهند هزینهای پرداخت کنند.
کیهان نیز در یادداشت روز خود، نهم دی را «روز جمهور» نامیده و نوشته: رویداد روز 9 دی 1388 پاسخ متقارن و متناسب انقلاب اسلامی به طرح انقلاب مخملی در ایران است. در این روز دو مدعا به هم رسیدند و در ترازوی واقعیت نهاده شدند. آمریکا و غرب تا آن زمان انقلابهای مخملی و رنگی متعددی را در کشورهایی مانند اوکراین، گرجستان، قرقیزستان، لبنان و...- با شدت و ضعفها و تشابه و تمایزهایی- به پیش برده بودند. رسانههای غرب با اتفاقات تلخی که قبل از انتخابات 22 خرداد 88 تدارک شد و بعد از آن به مدت 8 ماه تداوم پیدا کرد، این انگاره از پیش مهیا را برساختند که جنبش تازهای در مقابل انقلاب اسلامی پدید آمده و حاکی از دگرگونی اعتقادی ملت ایران است. همان سال نشریه اکونومیست با بررسی رفتار یکی از سران فتنه و حامیان وی نوشت «او قصد دارد بنیانهای انقلاب اسلامی را به چالش بکشد.»
محسن کوهکن عضو کمیسیون امنیت ملی در مجلس هشتم نیز در باره « ضرورت تبیین زوایای حماسه 9 دی» در روزنامه خراسان نوشته: روز ۹ دی به معنی واقعی حکم اجابت دعاهای مقام معظم رهبری برای استقلال و سربلندی کشور بود. معنا و مفهوم کلمه فتنه این است که حق و باطل را در هم می آمیزد و تشخیص حق از باطل برای مردم عادی و حتی برای کسانی که بعضاً مدعی هستند بسیار سخت می شود و تصمیم گیری را سخت تر می کند و امکان دارد که از این ماجرا موفق بیرون نیایند. حرکت مردم در روز ۹ دی دست رد زدن به سینه وابستگی و کسانی بود که در مقابل استقلال و جمهوریت و اسلامیت کشور ایستاده بودند. باید جریان فتنه ۸۸ را در ابعاد مختلف هم چنین از زوایای پشت پرده آن برای مردم و اقشار مختلف به خصوص برای جوانان و نوجوانان روشن و ادله خود را ارائه بدهیم. به نظرم این یک امر ضروری است. اکتفا کردن به محکوم کردن آن اقدامات کافی نیست و باید مردم، جوانان و نوجوانان را از زوایا و مسائل مختلف فتنه ۸۸ مطلع و آگاه کنیم. ملت باید بدانند که چرا و به چه دلیل فتنه ۸۸ رخ داد تا کشور در مقابل اقدامات و توطئه های احتمالی دشمنان خارجی و نادانان داخلی بیمه شود.این به معنای نفی محکوم کردن فتنه ۸۸ نیست بلکه تأکید بر تبیین تفهیم آن برای مردم است. در این راستا یکی از مواردی که باید در این فضا به آن پرداخت شفاف کردن ضررها و زیان هایی است که کشور و منافع ملی از قبال این قانون شکنی ها متحمل شد .
یدالله جوانی نیز در بخشهایی از سرمقاله روزنامه جوان با عنوان « 9 دی یومالله اکبر» نوشته: فتنه 88 سه بازیگر اصلی دارد؛ نظام سلطه و متحدانش، جریان ضدانقلاب داخل و خارج کشور و جریانی که با عبارتهایی چون «تجدیدنظرطلبان»، «استحاله شدهها»، «ریزشهای انقلاب» و «انقلابیون فرسوده و پشیمان از مبارزه» قابل توصیف هستند. در این صحنه بسیار پیچیده، طراح اصلی نظامی سلطه است و افراد جریان سوم، خواسته و ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه در پیوند با دشمنان اسلام و انقلاب و همچنین جریان ضدانقلاب روی نظام شمشیر کشیده و با ادعای دروغین «تقلب»، مردم را برای مقابله با نظام، به صحنه فرا میخوانند. نقشآفرینی جریان سوم دراین توطئه بزرگ، به توطئه ماهیت فتنه داد.
بازیگری موسوی، خاتمی و کروبی با سوابقی روشن در انقلاب و اداره کشور از یک طرف و همراه شدن احزاب و گروههایی چون مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین، حزب مشارکت و کارگزاران با این افراد از طرف دیگر در پازل دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام اسلامی، تشخیص توطئه را برای عدهای دشوار ساخت. سکوت برخی از خواص و سخنان مبهم و دوپهلوی برخی دیگر از آنان، امر را بر بخشی از جامعه مشتبه نمود. مردم ایران با نفاق پیچیدهای در سال 88 مواجه شدند؛ نفاقی که نمونههایش در تاریخ اندک است.
برای پدید آمدن چنین نفاقی در جامعه انقلابی ایران، دو نیروی شیطانی دست در دست یکدیگر نهاده و سالیان متمادی کار کردند. شیطان بزرگ، امریکا و ایادیاش از یک طرف و شیطان درونی هر انسان از طرف دیگر، کار را به جایی رساندند که با نفوذ روی انسانهای ضعیف الایمان قدرتطلب، از افراد با سابقه خدمت، افراد خائن به انقلاب، نظام اسلامی و ملت درست کردند و این خائنهای دست پرورده دو شیطان درون و برون، با رویکردی منافقانه، فتنه 88 را در یک پیوند نانوشته با دشمنان خارجی پدید آورده و تأمل در اعترافات عطریانفر، عضو برجسته کارگزاران در دادگاه حوادث پس از انتخابات مبنی بر اینکه آنان به یک نفاق سازمانی مبتلا شده بودند از یک طرف و اعترافات عضو دیگر کارگزاران یعنی آقایی مبنی بر پدید آمدن یک انحراف فکری از 10 یا 11 سال قبل در جریان مدعی اصلاحات از طرف دیگر، اهداف فتنه و فتنهگران را آشکار میسازد.