-
دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۰۸ ب.ظ
-
۸۶
انبوه تحریمهای بینالمللی، چندجانبه و یکجانبهای که در سی و چند سال اخیر به شکلی غیرانسانی، غیرحقوقی و ظالمانه بر ملت ایران تحمیل شده است، اکنون به مرحلهای رسیده که به شکل مجموعهای از تارهای در هم تنیده، حتی دست و پای مقامات غربی در روند مذاکرات با ایران را نیز بسته است. مشکل اصلی آن جایی است که عدهای که اتفاقا در روند گمراهسازی جامعه در برابر این تحریمها نقش داشتهاند، اکنون برای لاپوشانی اشتباهات خود، تحریمها را به حوادث تلخ بعد از انتخابات سال 88 گره میزنند.
رژیم تحریمهای بینالمللی، چندجانبه و یکجانبهای که غالبا به رهبری دولت و کنگره آمریکا در بیش از سه دهه اخیر بر مردم ایران تحمیل شده است، اگر چه مانند بیشتر موارد تحریم در عرصه بینالمللی به تغییر استراتژیک رفتار ایران منجر نشد ولی بنا به تصور عمومی و واقعیات موجود، بر بخش گستردهای از مردم ایران فشار اقتصادی وارد کرده است.
اگر چه اکنون بر خلاف چهار یا پنج سال پیش، اصل وارد شدن این فشار بر مردم و اقتصاد ایران را کمتر کسی انکار میکند ولی ادعاهای گمراهکننده در باره چرایی بروز این فشار در ماههای اخیر از سوی عدهای از تحلیلگران و فعالان سیاسی و اقتصادی در حال تشدید است.
نمیتوان آثار خسارتبار ناآرامی سیاسی در سالهای 88 و 89 بر اقتصاد ایران را انکار کرد؛ نمیتوان انگیزه پیدا کردن طرف غربی برای تشدید فشارهای اقتصادی به ایران با فرض تبدیل فشار اقتصادی به تغییرات سیاسی در ایران را منکر شد، نمیتوان تلاش عدهای جفاکار و از جمله گروههایی مانند منافقین برای تشدید تحریمها علیه مردم ایران را فراموش کرد ولی اصل دانستن فتنه در ایجاد رژیم خشن تحریمها و تاثیرگذاری آن بر زندگی عامه مردم ایران، لاپوشانی اشتباهات ثبت شده عدهای از مدعیان امروزی نیز هست.
عدهای این روزها مدعی هستند که « تحریم را سران فتنه به آمریکا پیشنهاد کردند » یا این که « فتنه 88 کشور را در گرداب تحریم های فلج کننده فرو برد».
اما آیا واقعیات تاریخی چنین ادعاهایی را تائید میکند؟
اکنون فهرست قطعنامههای مصوب شورای امنیت سازمان ملل در باره ایران دو رقمی شده است. قطعنامه 1969 در آخرین روز جولای سال 2006 ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد تصویب شد. قطعنامه 1737 در دسامبر 2006، قطعنامه 1747 در مارس 2007 و قطعنامه 1803 در مارس 2008 همگی قطعنامههایی فصل هفتمی (با ادعای تهدید صلح و امنیت) بودند. قطعنامه غیر فصل هفتمی 1835 آخرین قطعنامه شورای امنیت در دوره دولت نهم بود و بعد از آن تنها یک قطعنامه جدی در مورد مساله هستهای ایران یعنی قطعنامه 1929 در دوره بعد از انتخابات سال 88 در نهم ژوئن 2010 یعنی اواخر بهار سال 89 و یک سال بعد از انتخابات سال 88 به تصویب شورای امنیت رسید.
از آن سال به بعد، شورای امنیت هر سال یک بار در دهه اول ماه ژوئن قطعنامههایی در باره تمدید شرایط کار کمیته تحریمهای ایران صادر کرده است (قطعنامههای 1984، 2049، 2105 و 2159)
بدین ترتیب، تنها قطعنامه قابل توجهی که بعد از حوادث سال 88 در موضوع هستهای ایران به تصویب شورای امنیت رسیده است، قطعنامه 1929 است که شدیدترین و پیچیدهترین قطعنامه نیز هست. در فاصله انتخابات تا تصویب این قطعنامه، توافق هستهای ایران، ترکیه و برزیل با خلف وعده اوباما رئیس جمهور آمریکا و اختلاف بر سر ادامه غنیسازی در ایران ناکام ماند و ایران برای رفع نیاز خود به اورانیوم بیست درصد، دست به غنیسازی بیست درصدی زد و دهها کیلوگرم اورانیوم با غنای بیست درصد تولید کرد.
اصل دانستن فتنه در تصویب این قطعنامه، آیا بیاعتبار کردن دستاورد ایران در غنیسازی بیست درصدی و بیاحترامی به خون شهدایی نیست که خون خود را نثار آن کردند؟
حتی اگر واقعیت مهمتر بودن پیشرفتهای هستهای ایران در روند صدور قطعنامهها نادیده گرفته شود و طبق ادعای مدعیان فرض شود که در اعمال تحریمهای جدید، حمایت از فتنهگران اصل بوده است، آن گاه این سوال پیش خواهد آمد که آیا چین و روسیه که با وجود آگاهی از فشار تحریمها بر عامه مردم ایران که اتفاقا در متن صورت جلسه تصویب تحریمها نیز به آن اشاره شده، به قطعنامه 1929 رای مثبت دادند، حامی فتنه بودند؟ ممکن است مدعیان ادعا کنند که فشار آمریکا بر این کشورها برای تحریم علیه ایران زیاد بوده است، ولی آیا این فشار از فشار به ترکیه و برزیل که به قطعنامه علیه ایران رای منفی دادند و یا فشار بر کشوری کوچک مانند لبنان که به قطعنامه رای ممتنع داد، بیشتر بوده است؟
علاوه بر این، بین فتنه 88 و تحریمهای سخت داخلی آمریکا علیه ایران نیز نمیتوان ارتباط محکمی برقرار کرد اگر چه باز هم میتوان تصور کرد که طولانی شدن فتنه انگیزه بیشتری برای اعمال تحریم ها ایجاد کرد؟
تحریم صادرات بنزین به ایران از زمان ریاست جمهوری بوش و به عبارت دقیقتر حداقل دو یا سه سال پیش از انتخابات سال 88 در آمریکا مطرح بود و یک سال پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، در مناظره انتخاباتی آمریکا بین اوباما و مککین در اکتبر 2008 مطرح شده بود.
همین تصمیم آمریکاییها در ابتدای سال 88 به پیشنهاد قانون تحریم محصولات پالایشی ایران یا Iran Refined Petroleum Sanctions Act منجر شد و بعدتر به سختترین تحریمهای ایران در قالب قانونCISADA در خرداد 1389 تبدیل شد.
خطر گره زدن تحریمهای سخت علیه مردم ایران با فتنه چیست؟
مرور مواضع برخی مقامات دولت قبل و هواداران آنها در قبال تحریمها و شیوه سیاستگذاری آنها در قبال آن ریشه ادعای گمراهکننده فوق را نشان میدهد.
در ماه اخیر و پس از شروع تحریمهای غرب علیه روسیه، مقامات کرملین در برابر مردم این کشور حاضر شدند و با آگاهی از تبعات تحریمها صریحا از مردم این کشور خواستند کمربندهای خود را برای مقابله با تحریم محکم کنند، این در حالی است که وزیر خارجه وقت ایران، در برنامه گفت و گوی ویژه خبری شبکه دو حاضر شد و قطعنامه 1929 را شکست و افتضاح سیاسی برای آمریکا دانست.
تحلیلهایی تا این حد اشتباه در باره قطعنامههای شورای امنیت قاعدتا به سطوح تصمیمگیری و سیاستگذاری اقتصادی نیز رسوخ کرد و آسیبهای تحریمها بر معیشت مردم ایران را تشدید کرد. رمز مرتبط کردن فتنه و تحریمها نیز به احتمال زیاد پوشاندن همین اشتباهات است.
یک پژوهش اخیر که به سفارش پژوهشکده پولی و بانکی انجام شده است، نشان میدهد که شرایط رکود تورمی به این سبب بر اقتصاد ایران حاکم شده است که تحت تاثیر اشتباهات محاسباتی مسئولان وقت، تبعات تحریمها تا سال 89 جدی تلقی نمیشده است، همین تصور اشتباه به جامعه و احاد مصرفکنندگان نیز تلقین شده است، در این مدت دولت و بانک مرکزی فرصتهای مهمی برای غلبه بر مشکل را از دست دادهاند و زمانی به فکر افتادهاند که فرصتهای زیادی از دست رفته بود.