-
يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۵۵ ب.ظ
-
۱۰۶
سخنگفتن از فروپاشی یا پایان انقلاب کوبا زود است، اما میتوان از تجدیدنظرهای اساسی گفت، زیرا اکنون دو کشور پس از نقطه عطف در تحولی دیپلماتیک، وارد سیکلی از اتهامزنی و چانهزنی در تعیین مقصر نیمقرن رابطه پر از فرازونشیب و پیچیده شدهاند.
باراک اوباما پس از آغاز گشایشهای عملگرایانه دوجانبه از طریق آزادسازی محکومان به جاسوسی از سیستم کوبا و لزوم تغییر آن سخن گفت، گرچه برخی در لایههای پنهان آن را نمایش دموکراتها برای کارآمدنشاندادن آنان و شکافاندازی بین کشورهای آمریکای لاتین میدانند، اما به نظرم موضوع فراتر از اینهاست. رائول کاسترو نیز از ضد تحریم و استمرار نظام کمونیستی و لزوم احترام گذاشتن به سیستم سیاسی کشورش صحبت کرد.
هر دو کار اصلی و شجاعانه نوآوری در صحنه دیپلماسی را به انجام رساندهاند و اکنون به نظر میرسد این لفاظیها و جملات برای آرامکردن مخالفان داخلی دو کشور کاربرد داشته باشد. عموم مردم در ایالاتمتحده و خود کوباییها بهشدت از این تحول استقبال کردهاند. تنها مخالفان تئوریک، سوسیالیستهای جهان هستند که همواره پیروزی آخرین مرحله سوسیالیسم را در این جزیره کوچک به انتظار نشستهاند و همچنین مهاجران کوبایی برانداز میامی آمریکا. پس از مهاجرت شمار زیادی از کوباییها به ایالاتمتحده جامعه تبعیدیهای کوبا در میامی مستقر شد. ارتباط بین واشنگتن و آنها گسترش یافت. در دهه 1960 سازمان سیا دفتری برای ارتباط با این جامعه در میامی تاسیس کرد که در دهه 1970 متوقف شد، لکن فعالترین بدنه اپوزیسیون حکومت کوبا همینها هستند. اکنون به نظر میرسد سیستم سیاسی کوبا در تغییرات داخلی حفظ نظام موجود را با چرخشی به سمت ایدههای نو توسعهمحوری در سوسیالیسم و راه سوم پذیرفته است؛ نظامی شبیه به انعطافپذیری برزیل و آرژانتین. چرخش به سمت رها سازی از نوع لیبرالیسم اقتصادی سالهاست در اردوگاه رائولیستها آغاز شده است. مهم تفاوت دو بخش فیدلیستها و رائولیستها در نگاه به اقتصاد است.
ویژگی فیدلیستها در حزب و بخشهای اقتصادی ماهیتی قدیمی دارد و در خط مقدم مقولات امنیتی و حفظ سنتهای سوسیالیستی پرتعصب هستند. رائولیستها عموما از نسل جدیدی هستند که از نظامیان جدید و کادر تکنوکراتی تشکیل شدهاند که در مقولات امنیتی قوی هستند اما به تجربیات توسعه کوتاهمدت مکانیسم بازار آزاد نیز علاقه دارند. شاید مهمترین فشار در روزهای اخیر به نظام کوبا بحث نفت یا حداقل آیندهنگری سیاستمداران کوبا باشد. زمانی که متروپلهای نفتی با کاهش شدید بهای نفت مواجه میشوند، ناگهان به درون کشور و مردم متمرکز میشوند و به تدریج اقمار متروپلها خاصیت و حساسیت خود را از دست میدهند و اولین تاثیر کاهش بهای نفت، دست برداشتن از سیاستهای خارجی پرهزینه، بلندپروازانه و جاهطلبانه خواهد بود. اگر ونزوئلا متروپل کوبا باشد، اکنون با مشکلات سخت و تورم بالا در حال نبرد است و در شرایط نارضایتی داخلی دیگر چه اهمیتی دارد سوسیالیسم حفظ شود یا نشود. گرچه مادورو به کوبا قول داده نفت صادراتی به آن کشور را حفظ کند، اما مشخص نیست کاهش بهای نفت چه اثری بر ادامه روابط اقتصادی بگذارد و اگر ونزوئلا نتواند نفت ترجیحی به کوبا را تامین کند، دومین ضربه پس از فروپاشی شوروی سابق برای کوبا خواهد بود. کوبا دیگر با توتون و تنباکویی که آنهم تحریم بوده و با اقتصاد سراسر دولتی و یکپارچه نمیتواند ادامه حیات دهد، توریسم و ورود آمریکاییها و بازگشایی تحریمهاست که میتواند تنفسی عمیق برای حکومت کوبا ایجاد کند و این موضوع را رائول کاستروی عملگرا به زیرکی سالهاست که دریافته است. آمریکاییها روابط پرتنشی با کوبا در سالهای گذشته داشتهاند. کوبا نیز مانند اکثر کشورهای آمریکای لاتین از پیامدهای منفی توزیع نابرابر ثروت و دیکتاتوریهای اولیگارشیک گذشته خود آسیب فراوان دیده است.
از زمان استقلال کوبا از اسپانیا در 1898 تا آغاز حرکت کاسترو حکومت کوبا تحت کنترل گروه نخبگان، زمینداران و تجار ثروتمندی بود که از قدرت سیاسی برای تأمین منافع خویش استفاده میکردند. در واقع حضور در حکومت فرضی برای ثروتمندسازی آنان بود. فساد و فامیلگرایی مشخصه سیاست کوبا طی نیمه اول قرن20 بود. تا قبل از 1898 ایالاتمتحده از طریق شرکتهای خود بر همه جنبههای حیات اقتصادی کوبا سیطره داشت. رکود اقتصادی اواخر دهه 1920 و دهه 1930 و خشم ناشی از بیعدالتیهای اقتصادی و سرکوب سیاسی اعتراضاتی بهدنبال داشت که منجر به خلع رئیسجمهور وقت (ماچادو) شد و سپس فولخنسیوباتیستا شورش گروهبانان را رهبری کرد و گراومارتین به ریاستجمهوری کوبا رسید. وی با لغو یکجانبه متمم پلات (
Platt Amendment) که از 1903 بر روابط ایالاتمتحده و کوبا حاکم بود، آمریکا را عصبانی کرد. متمم پلات کوبا را از انعقاد پیمانهایی با دیگر قدرتهای خارجی منع میکرد و ایالاتمتحده را از حق حفظ نظم سیاسی در جزیره کوبا بهرهمند میساخت. سپس با تبانی ایالاتمتحده و باتیستا وی در 1934 از قدرت خلع شد و دولت جدید با آمریکا به توافق رسید و تا 18 سال بعد تفوق شرکتهای تجاری آمریکا همراه با فساد و پارتیبازی بر این کشور تداوم یافت. در 10 مارس 1952 باتیستا علیه رئیسجمهور وقت کودتا کرد و با انتخاباتی بدون رقیب رئیسجمهور شد.
در دهه 1950 ایالاتمتحده 75 درصد کالاهای وارداتی کوبا را تأمین میکرد و تقریبا 65 درصد صادرات کشور را نیز به خود اختصاص داده بود. رشد اقتصادی کوبا به ظاهر یکی از بالاترین استانداردها را در آمریکای لاتین در دهه 1950 داشت اما باتوجه به اقتصاد غیرعادلانه، عدم توزیع مناسب ثروت و سرمایهگذاری ثروتمندان کوبایی در خارج از کشور و فساد دولت، طبقات مختلف علیه باتیستا بسیج شدند و کاسترو تنها راه ایجاد تغییر را از طریق سرنگونی خشونتآمیز تشخیص داد. در 1958 کاسترو وارد کوبا شد و وعده ایجاد حکومتی بر مبنای عدالت اجتماعی و دموکراسی را نوید داد. کاسترو با اقدامات خود شخصا به محور انقلاب تبدیل شد. لکن طی دهه 1960 روابط ایالاتمتحده با کوبا بهشدت بحرانی و وخیم شد. آیزنهاور سیاست آمریکا را سرنگونی کاسترو از طریق فشار اقتصادی اعلام کرد. تحریمها باعث مهاجرت 280 هزار کوبایی به ایالاتمتحده شد. سال 1961 اقدامات سازمان سیا از پشتیبانی از ناراضیان کاسترو و اقدام در خلیج خوکها به شکست انجامید و همین موضوع باعث ضربه به پرستیژ ایالاتمتحده شد و زیربنای سیاستی خصمانه شد که طی سالها تا 2014 ادامه یافت. تقریبا بحثهای مربوط به آینده کوبا در دهه 1960 و در دوره ریاستجمهوری جان افکندی آغاز شد. موسسه
RAND ابتدا طرحی برای مطالعه درباره کوبای پس از کمونیسم ارائه داد. از آن زمان مطالعات متنوع و زیادی درباره آینده کوبا از سوی محافل مختلف سیاسی و اداری و پژوهشی آمریکا مطرح شده است که بهطور عمده همگی سه ویژگی داشتهاند: 1- تغییر رژیم 2- گذار به دموکراسی و 3- استمرار جانشینی حکومت فعلی.
این سه موضوع چارچوب تمام مطالعات و گمانهزنیها درباره کوبای پس از فیدل کاسترو بوده است.پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هدف ایالاتمتحده آمریکا این بود که انقلاب رنگی یا مخملی مشابه کشورهای پیمان ورشو در کوبا ایجاد شود. اما این اتفاق در کوبا نیفتاد. شکست در تمام طرحهای ضدکوبا که به آزادسازی معروف است به دلیل وفاداری حزب کمونیست به فیدل و فقدان جایگزین مناسب و ناتوانی اپوزیسیون ضدحکومت منجر به اتخاذ سیاستهای جدید توسط اوباما شد. اوباما از ابتدا با شعار تغییر آمد و اکنون به نظر میرسد در پایان سال 2014 محیط داخلی و خارجی را برای پیگیری سیاست تغییر مساعد یافته است و از تمام سناریوها، حفظ وضع موجود در کوبا با هیات حاکمه فعلی و قبول تجدیدنظرهای اساسی را در دو طرف ماجرا پذیرفته است. رائول کاسترو در داخل کوبا اکنون و در آینده نزد سوسیالیستهای دوآتشه بهعنوان خائن به اصول و نزد جوانان و نسل تغییر یافته و بیگانه با آرمانهای جهانی بهعنوان قهرمان و معمار کوبای آینده و استاد تجدیدنظرطلب معروف خواهدشد.