-
شنبه, ۶ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۵۷ ب.ظ
-
۸۷
معمار انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی میفرمود: «مردم ولی نعمتان این نظام هستند»؛ اما چه سخت و دردناک است که امروز عده ای در اتاقهای شیشه ای به نام ملت، بیانیه صادر میکنند و بر اساس آن محاکمه یک طرفه و رای ناعادلانه صادر کرده و به خورد ملت میدهند که گویی آنان ولی نعمتان این انقلاب و سخنگویهای نظام و ملتند!
سخت و دردناک است امروز کسانی خود را انقلابی و داعیه دار این نظام میدانند که حتی یک سیلی برای انقلاب هم نخوردهاند ولی تنگ نظریهای گذشته و تک صدایهای هشت ساله و بی تدبیریهای بی اصول ناپایدار دیروز، چنان عرصه را گسترده کرد که برخی به دنبال تسویه حساب با نیروهای اصیل انقلاب میپردازند تا کشتی عظیم و سترگ نظام را به قایقی مبدل سازند که تنها خود و اعیان و انصارشان حق ورود به اندیشههای انقلاب را داشته باشند و چنان بر این اندیشه اشتباه اصرار میورزند که فرهنگ خودی و غیر خودی را زایش و شهروند درجه دوم و سوم را روانه جامعه کردند تا اتحاد و وحدت ایران را نشانه روند و از آب گلآلود قدرت، ماهی اغراضشان را صید کنند!
آن زمان که در بهار آزادی نام انقلاب بر دلها نشست، قرار بود ایران برای همه اندیشههای وفادار به نظام باشد نه آنکه اندیشه ای به نام اصولگرایی به مصادره ارزشهای نظام، رهبری، جنگ و شهادت بپردازد و با ادعای حراست و حفاظت از آنان برای خود مصونیت و مشت آهنین ایجاد کند به طوری که هر که مانند آنان نیندیشید با ناجوانمردی تمام به دایره ضد نظام هدایتش کنند و با برچسپهای خود بافته و بی ریشه به آنان تهمت ضد میهنی و مردمی زنند تا به خیال خام خود عرصه را برای یکه تازی قدرت خویش هموار کنند.
چرا مدعیان اندیشه اصولگرایی، نظام را به دو قسمت تقسیم کرده اند و هر دو را بی مناقصه صاحب شده اند و آنان را که در بازی قدرتشان به رقص در نمی آیند و بر اساس دستور از پیش تعیین شده عمل نمی کنند؛ مورد تهمت، توهین و مجازات قرار میدهند و چنان در این وادی مغرور شده اند که خود را جلوتر از رهبری و حتی صاحب این نظام و این انقلاب میدانند! چگونه میشود اندیشه اصولگرایی، خود را یکه تاز جریان انقلاب بداند در حالی که روزی امام آنان را از اداره یک نانوایی هم عاجز و ناتوان خوانده بود؟
چگونه میتوان اندیشه اصولگرایی را مدافع خاص و حتمی انقلاب و راه رهبری خواند وقتی که به اندیشه و گفتمان رهبری گوشه چشمی ندارند و از فرمایشات ایشان، آن زمان که با اهدافشان سازگاری دارد تبعیت میکنند و آن زمان که در نقد رفتارشان هست با آگاهی تمام خود را به خواب عمیق میزنند که گویی مخاطب اندیشههای رهبری نبوده اند.
بزرگان اصولگرایی که خود را مکتب دار تبعیت از رهبر انقلاب میدانند چرا به فرمایشات ایشان که فرمود: اگر به نام انقلابی گری به برادران خودمان که از لحاظ فکری با ما مخالفند اما به اصل نظام وفادارند و اعتقاد دارند توهین و اهانت کرده و آنها را مورد آزار قرار دهیم از خط امام منحرف شده ایم” بی توجه هستند و نسبت به این جمله صریح و شفاف، روزه سکوت میگیرند؟
این چه اندیشه اصولگرائیست که در زیر شعلههای صریح وشفاف خورشید رنگ عوض میکند و دائم از پایداری به ناپایداری و از خوشی به نا خوشی مبدل میشود! چرا اصولگرایان هیچگاه به پایگاه رای و انتخابهای معنا دار و روشن ملت که همواره در انتخاباتهای تاریخ ساز حماسه با شکوه ساخته اند بی توجه هستند که در عین توهین و تهمتهای که به دیگر رقیب سیاسی خود زده اند و در حالی که رقیب را از صحنه سیمای ملی، میلی کردند و صندلیش را حذف، چهره اش را کدر، صدایش را با پارازیت خط خطی کردند و بر دهانش لب سانسور دوختند و بر دکه ها، روزنامه ها را جمع کردند و بر سایت هایشان مهر فیلتر نقاشی کردند و بر دفترهایشان زنجیر سفت ساختند اما باز این ملت، همان حافظان و ولی نعمتان انقلاب بودند که باز در صحنه و میدان انقلاب حاضر شدند و با رای تاریخی دوم خرداد ۷۶و ۲۴ خرداد ۹۲ حماسه ای جاودان، غرور انگیز و با شکوه ساختند که هنوز هم با گذشت چندین دهه و چند سال از ۷۶ تا ۹۲ نام و یاد حماسههای که رهبر انقلاب خرداد پر حادثه ۷۶ را به عنوان بیمه شدن انقلاب و از خرداد ۹۲ به عنوان حماسه ای با شکوه سیاسی یاد کردند.
هنوز هم عده ای با مرور و تکرار تاریخ به خود میپیچند و به جای پذیرش و احترام به انتخاب ملت دست به تسویه حساب با مردمی میزنند که با عقلانیت و تدبیر به آنان “نه” تاریخی دادند تا نشان دهند عزت و بزرگی در دست خدا و سپس ملتی ست که شاید هیچ گاه نتواند اندیشه ای را در سیمای ملی ببیند و به میلی بودنش اعتراض کند اما میتواند در قالب رقابت انتخاباتی فرزندان خویش را انتخاب کنند تا ثابت کنند بزرگی نام و قدرت صدا و ثروت افسانه ای، دال بر مشروعیت مردمی و مقبولیت عام نیست بلکه عزت و بزرگی در درست پینه بسته اما حلال مردمیست که روزی میتواند از عرش به فرش آورند کسانی را که به سیمای ملت سیلی زدند.
کاش کسانی که خود را میراث دار اندیشه اصولگرایی میدانند و با اهرم قانون دست به بی قانونی و آشوبهای رسانه ای میزنند تا آرامشی که بعد از سالها با تدبیر و امید متولد شده است را بر هم زنند، به گفتار خود پایبند و معتقد بودند! کاش به اصل بیست و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که میگوید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد. رجوع میکردند و در برابر درک و پذیرش آن مقاومت نمی کردند!
اما شایسته است که مدعیان اصولگرایی بدانند که اهرم ما برای پاسخ به پرسشهای زورمندانه و ناعادلانه آنان، نه خشم و کینه! و نه صدایهای بلند و بی منطق! و نه نیروهای ماورایی؛ بلکه قانون اساسی کشوریست که هزاران لاله سرخ را به پایش هدیه داد تا در آن قانون فصل الخطاب باشد نه آنکه اقلیتی تندر رو به نام ملت تصمیم سازی کنند و فرزندان ملت را به مسلخ بکشانند. چگونه میتوانید ادعای قانونمداری داشته باشید اما به سیمای ملت چنگ زنید و آنان را در دانشگاه به تفتیش عقاید محاکمه کنید؟ بر اساس کدام حکم، قانون و جایگاه دست به آزار ملت میبرید؟
مگر دانشگاه جای اندیشه و آزادی بیان نیست؟
مگر رهبر انقلاب بارها بر شکوفایی آزادی بیان و اندیشه ولو با وجود مخالفت با تفکرهای ما را ابلاغ نکردند تا اینگونه محافل در دل جامعه و دانشگاه برگزار شوند چرا که اعتقاد دارند انجام و برگزاری آن نشانه قوت و ظرفیت پاسخگویی حاکمیت میدانند نه ضعف و ناتوانی آن؟ حال بر اساس کدام محکمه و کدام دستور و کدام پشتوانه جایگاه عده ای که همواره در اقلیت مطلق به سر میبرند و با جایگاه ۷ درصدی ادعای ۱۰۰ درصدی دارند در دل دانشگاه بر لب آزاداندیشان مهر سکوت میزنند و دانشجویان را عروسک خیمه شب بازی دیگران تلقی میکنند و به شان، فکر و وجود سرو گونه یشان توهین و برای دیگران در دل دانشگاه دادگاه برگزار میکنند؟
چرا خود را فراتر و بزرگتر از قانون میدانید؟ مگر میشود ادعای تبعیت از رهبری را داشت و جلوتر ازاو گام برداشت؟ چرا به نام حمایت از رهبری برای نظام هزینه ایجاد میکنید؟ چرا به بهانه دفاع ازخون شهدا، بر راه و اندیشه شهدا که همانا استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود پا میگذارید و استقلال فکری و آزادی اندیشه را ضایع میکنید؟ چرا با اعمال خود سرانه نیروهای وفادار و معتقد به نظام و رهبری را میرنجانید تا دیگران از این افراطی گری مدعیان اصولگرایی سوء استفاده کرده و به نظام حمله کنند؟
از مدعیان و اخلاق مدارن اصولگرایی که به ظاهر معلمین اخلاق و دین پروری هستند و از توهین و هتک حرمت به یک فرد مومن مخالف هستند می پرسیم: بر اساس اصل سی و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است. حال چگونه میتوان با پذیرش دین و کلام وحی و اعتقاد قلبی به راه امام و فصل الخطاب بودن قانون اساسی عده ای که گویا اعتقادی به قانون اساسی ندارند اینچنین دست به هتک حرمت شهروندان وفادار به انقلاب میزنند که بر اساس حکم قانون سرزنش، کنایه و توهین به آنان جرم و خطاست؟
مگر شما همواره اصلاح طلبان را با ناجوانمردی تمام بدون دادن یک دقیقه وقت دفاع، به هرج و مرج و زیر پا گذاشتن قانون متهم نمی کردید؟ حال چگونه میشود امروز خود ترویج دهنده بذر بی قانونی در کشور شدهاید؟ اساسا تعریف و تعبیر شما از قانون چیست؟ آیا میتوان قانون را برای هم مسلکان خویش نرم و کج کرد و برای رقیبان خود آن زمان که از فهم و منطق اندیشه یشان عاجز و ناتوان میمانید، قانون را سفت و سخت و ناجوانمردانه قرائت و اجرا کنید؟
آیا با خود اندیشیده اید که جایگاه امروزتان حاصل بی قانونیهای دیروزست که با “نه” تاریخی ملت مواجهه شدید؟ اما پرسش واقعی این است، آیا رفتار شما در حالی که نشستهای سیاسی رقیب سنتی یتان با آرامش،احترام،شور و نشاط برگزار میشود تداعی کننده نوعی نا آرامی در دل دانشگاه و کشور نیست تا بار دیگر همانند دولت اصلاحات که هر ۹ روز یک بحران برای آن ایجاد میکردید اینک در دل دولت اعتدال هر ۴ روز یک بحران بیافریند که گویی حیات عده ای در بحران آفرینی حکایت دارد و با آرامش و امنیت بیگانه اند؟
آیا حماسه با شکوه ۲۴ خرداد ۹۲ پاسخی واضح و روشن برای مدعیان اصولگرایی نبود تا از تابوی اکثریت خود ساخته حبابیشان خارج شوند و درک کنند سالهاست که از انتخابهای مردمی خارج شده اند و مردم سلیقه، رفتار و اندیشه ای را میپذیرند که در حقیقت اکثریت ایران را شامل میشوند اما رقیب به خاطر حسادت و کینه همواره آنان را اقلیت میخواند.