-
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۲ ق.ظ
-
۲۸۲
اگر صراحت لهجه بی بدیل! سوژه این گزارش در پردهدری نسبت به یک بخش عظیم جامعه یعنی جوانان نبود، «بهارنیوز» مثل بسیاری از جنگ و جدلهای لفظی گاه و بیگاه رایج در کشور، بسیار ساده و بیتفاوت از آن می گذشت و فرض اصلی را بر «مدارا» و پاس داشتن «حرمت آزادی بیان»، «تحمل نظر مخالف» و ....می گذاشت اما چه می شود کرد وقتی حرمتها دریده میشود و نه تنها به یک عزیز از دست رفته، و نه حتی به یک نسل (و حداقل فوجی از این نسل که آیندهسازان جامعه مان می خوانیمشان) بلکه نسبت به یک ملت به سادگی آب خوردن، پرده دری و اسائه ادب میشود آن هم صرفا و صرفا به این دلیل که مثل ما نمیاندیشند، و در سادهترین نوع «تمامیت خواهی» مثلا به سان ما، به جای بتهوون و موتسارت به یک خواننده پاپ عشق میورزند! گزارش زیر تهیه شده است.

عصر روز سهشنبه ۱۸ آذرماه، تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شاهد برگزاری نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» بود که به بررسی جامعهشناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی اختصاص داشت. در این نشست، چندتن از اساتید دانشگاه و جامعهشناسانی چون حمیدرضا جلاییپور، محمدسعید ذکایی، نعمتالله فاضلی به ایراد سخنرانی و بیان تحلیلهای خود از اتفاقات رخ داده در خصوص تشییع جنازه مرتضی پاشایی پرداختند اما اظهارات موهن و شنیع یوسفعلی اباذری در این نشست با واکنش منفی حاضران در سالن مواجه شد.
ابتدا متن اظهارات موهن وی را بخوانید و در پی آن واکنشهای مردم و برخی اهالی رسانه و اساتید جامعه شناسی را:
وی ابتدا این سوال را مطرح کرد: «چه شده که میآیند و مسائل واقعیای را که ما با آن روبرو هستیم را از ذهن ما میبرند؟ ...این آقایی که عکسش را اینجا زدهاند (منظورش مرتضی پاشایی خواننده محبوب نسل جوان) و چراغها را تاریک کردهاند، یک خواننده پاپ بود و پاپ در سیر موسیقی، مبتذلترین نوع موسیقی است و این آقا، از مبتذلترین افرادی بود که این موسیقی پاپ را میخواند! کسانی میگویند موسیقی او را تحلیل نکن، چطور من میتوانم موسیقی کسی را که مرده است تحلیل نکنم؟ من دادهام یک موسیقیدان، فرمت موسیقی او را تحلیل کرده... مبتذل محض است! ما [موسیقی] پاپی داریم که پیچیده است. این سادهترین، مسخرهترین، احمقانهترین و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخرهتر. بنابراین من چطور میتوانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟»
وی سپس نوک انتقاد خود را به سمت مردم برد و گفت: «برای من خیلی جالب است که [۲۰۰-۳۰۰ هزار، یک میلیون نفر] یک ملتی میافتند به ابتذال، و در مجلس ترحیم چنین خواننده مسخرهای (!) شرکت میکنند و توی سرشان میزنند... و یک نفر در فیسبوک مینویسد که "من تا ابد میسوزم"... چرا مردم ایران به این افلاس افتادهاند؟ چطور مردم ایران به این فلاکت افتادهاند؟ اینجاست که تحلیل بسیار مهم است.»
اباذری سپس به روند تبدیل ورزشکاران محبوب به نماینده و سیاستمدار اشاره کرد و گفت: «دولت بر مبنای فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد یک سری ورزشکار که محبوبیت مردمی دارند، مثل همین محبوبیت مبتذلی که الان وجود دارد، یک عده فوتبالیست و کشتیگیر و کاراتهکار را تپاندند درون مجلس و شورای شهر برای اینکه سیاستمدار [واقعی] را بکنند بیرون. مرحله دوم که شروع شد، خوانندگان و نوازندگان و [دست اندرکاران] پاپ و خانم هدیه تهرانی در مراسم یکی دیگر شرکت کرد و خانم مهتاب کرامتی در مراسم آقای روحانی شرکت کرد... متوسل شدند به خوانندگان پاپ برای اینکه سیاست واقعی در این مملکت را... وقتی قرار است سیاستزدایی انجام شود، لاجرم چنین وقایعی پیش میآید. متوسل میشوند به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرند.»
اباذری، سپس تشییع جنازه بزرگ مرتضی پاشایی را با تشییع جنازه و بزرگداشت مهوش مقایسه کرد و در ادامه گفت: «لات و سوسول! دست به دست هم دادهاند که سیاست واقعی این مملکت را داغان کنند و از بین ببرند و دولت و حاکمیت نه تنها با این مساله مشکلی ندارد، که تشویق میکند. توی ستادهای تبلیغاتیشان میآورد. سخنگویشان میکند، مقام بهشان میدهد، کار بهشان میدهد، در تلویزیون برایشان تبلیغ میکند... و حاصل همین میشود که در مرگ یک خوانندهای که فالش میخواند و در پایینترین سطح موسیقی جهان قرار دارد... پاپ هم درجات دارد... موقعی که [پاشایی] میمیرد، از او به عنوان یک قهرمان استقبال میکنند...
وی سپس گفت: «بعد از وقایع ۸۸، دولت یا حاکمیت از مردم میترسید، مردم هم از دولت میترسیدند... مکانیزمی وجود دارد به نام Identification with aggressor ... یعنی، اینهمانی شدن با متجاوز. اتفاقی که افتاده این است که دولت از طریق این مکانیزم میخواهد با مردمی که سیاستزدوده هستند، یکی شود و مردم هم همین حالت را دارند و میخواهند با دولتی که متجاوز است یکی شوند. مردم میآیند در جلسه آقای روحانی، یک سوالی که به نظرشان سیاسی است از ایشان میپرسند، ایشان یک جواب بسیار تکراری میدهد... تکرار، یکی از شگردهای فاشیزم است (من نمیگویم که ایشان فاشیست است) و افراد برایش دست میزنند. انگار یک ریچوال (Ritual - مراسم آیینی) است که مجبورند و محکومند انجام بدهند، مثل هر آدم کامپالسیو (Compulsive) که یک سوال را بپرسند و او هم جواب بدهد و دست بزنند... هیچ محتوایی ندارد. هیچ تقاضایی ندارد.»
اباذری ادامه داد: «مردم آنقدر به فلاکت افتادهاند... شناخت و سلیقه موسیقی مردم میشود این... بر مبنای همین مانیزم (Monism - وحدت)، دولت و ملت یکی شدهاند و برای این آقا «مرتضی پاشایی» این کار را کردند و مردم دارند میسوزند... نه مقاومتی در برابر دولت انجام گرفته، نه دولت کاری کرده، دو تا آدمی که از هم میترسند، دست به دست هم دادهاند و این مضحکه را بار آوردهاند و این افتضاح را بار آوردهاند... هنر یا حقیقت را میگوید یا دروغ میگوید. این آقا با شعر مبتذلش دارد دروغ میگوید. دولت اعتدال تمام قصدش این است که مسائل سیاسی را کنار بزند، مسائل حقیقی سیاسی مطرح نشود، با توسل به مسائل شبهسیاسی. از اقتصاد استفاده کند که مسالهای است به شدت سیاسی تا سیاست را کنار بزند. از خواننده پاپ استفاده میکند تا سیاست را کنار بزند. ماجرای کنفرانس و برنامه اتمی را کار میکند که مردم کاری به کارش نداشته باشند و سیاستزدایی بشود.»
اباذری، ادامه داد: «شما اسمش را بگذارید مقدس یا نامقدس، خودشان را دارند با یکدیگر همهویت میکنند. منتهی کجا؟ در اینجا. موسیقی این آقا در برابر آرمانهای اولیه انقلاب چه جایی دارد؟ هیچ. ابتذال و سقوط. مردم و دولت با هم این سقوط را انجام میدهند. این مساله، یک نکته شبه فاشیستی دارد که من از آن وحشت دارم. یک ترس متقابل است... سیاستزدایی، انهدام هر آن چیزی است که برایش انقلاب شد و عده زیادی برایش ایستادهاند... چرا وقتی یک روشنفکر میمیرد کسی برای تشییع جنازهاش نمیرود؟ مگر وقتی [ساموئل] بکت مرد، چند نفر رفتند؟ سه نفر... این ماجرا نشانه بدی است، نشان این است که سیاستزدایی دارد به یک جاهای بدی کشیده میشود و خود مردم طالب این هستند.»
اباذری در پاسخ به اعتراض حاضران در جلسه که او را متهم به اهانت به خواستههای مردم کردند، تعابیرش را شنیعتر و چالهمیدانیتر کرد و گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم!! برای اینکه این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود!! تا برود و بفهمد که شما نمیتوانید هم به این آقا گوش بدهید، هم به بتهوون گوش بدهید بعد هم تسکین بگیرید و بخوابید!!».
این جامعهشناس! در ادامه در پاسخ یکی از حضار که او را خطاب قرار داده و گفت که «شما نماینده مردم نیستید»، اظهار داشت: «معلوم است من نماینده مردم نیستم. شما نماینده مردم هستید. من همین کسی هستم که دارم میگویم این مردم ابلهاند. معلوم است که من نماینده مردم نیستم. چه کسی گفته من نماینده مردم هستم؟ من از جانب خودم حرف میزنم به عنوان یک آدم. معلوم است که نماینده این مردم نیستم. شما این مردم هستید»!!

یک وبلاگ نویس:
....اباذری درباره خواست دولت برای دور کردن مردم از سیاست گفته، اگر سیاستی از سوی دولت روحانی باشد و اگر آن طور که ادعا شده به حقیقت پیوسته باشد، خوب است یا بد؟
سالهاست روشنفکران از جامعه توده وار ایران می نالند. از اینکه در هیچ یک از کشورهای پیشرفته دنیا مردم عامی این قدر از همه چیز نمی دانند و در تاکسی های شان از بحث انرژی هسته ای تا گونتانامو، قیمت نان، آلودگی هوا، فرستادن انسان به فضا و مذاکرات پشت درهای بسته ظریف و اشتون سخن نمی گویند. در کشورهای جهان اولی مردم این قدر نمی دانند و این قدر سیاست زده نیستند. سرشان به کارشان گرم است و همیشه قشر نخبه و اندیشمند جامعه ایرانی از این نوع رفتار توده عام مردم نالان است.اینکه جامعه نیازی به این سطح از سیاستزدگی ندارد . این بار اما یک اندیشمند توده ها و دولت مرکزی را مورد نکوهش قرار می دهد چون به زعم او دست در دست هم به سمت سیاست گریزی فرار کرده اند. این بار متهمند به سخیف گرایی . که چرا سیاست زده نیستند ... و البته دکتر اباذری خود اذعان دارند آنها توده ها هستند و حتی اگر با رفتار احساسی شان برای درگذشت یک خواننده عامی که شاید حتی فالش می خواند جو بدی را رقم می زنند. آنها قشر نخبه نیستند پس گناهی به گردن شان نیست اگر موتزارت گوش نمی کنند، ورزش مورد علاقه شان شطرنج نیست و احتمالا نوشته های سارتر یا میشل فوکو را از بر نیستند.
اگرچه آنچه رخ داده نه سیاست گریزی است و نه دولت توانی برای هدایتش داشته اما اگر روزی دولت می توانست مردم را به سویی ببرد که مثلا مردم ژاپن یا کره جنوبی هستند آیا اتفاق بدی افتاده است؟ اگر مردم آمریکا برای مرگ مایکل جکسون یا الویس آنچنان هیجان زده می شوند یا مردم کره در سوگ مرگ خواننده جوان پاپ رفتاری مشابه را بروز می دهند آیاکار سخیفی انجام داده اند؟ آیا آنجا هم دولت ها برای سطحی کردن باورهای عمومی ملت را به آن واکنش ها سوق داده اند که اگر در ایران این اتفاق افتاد، نامش را بگذاریم تلاشی دولتی برای انحراف ملت از دانش سیاسی؟
خواسته و ناخواسته این بار این خود مردم هستند که هیجان شان را شکل داده اند و آگاهانه جو زده شده اند. شاید این کارکرد رسانه های جدید در شکل دادن هیجانات مردمی دارد حقیقتی را بازگو می کند، اینکه مردم نیاز دارند به داشتن ستاره و ما، همه ما از رسانه ها، دولت و جامعه نخبه ستاره سازی را حرام کردیم برای ملت.
استاد ناصر فکوهی، دانشیار گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی تهران، نویسنده، مترجم و جامعه شناس:
استاد فکوهی چندی پیش، به تحلیل جامعهشناختی مرتضی پاشایی و ماجراهای پس از مرگ او پرداخت. او در این گفتوگو با اشاره به نسل جوان جامعه ایران و ویژگیهای آن اعلام کرد: «این جوانان اصولا هر چه کمتر و کمتر تحمل آن را دارند که سبک زندگی و شیوههای متعارف زندگی آنها را دیگران، هر دیگرانی، چه سیاستمداران، چه روشنفکران و چه حتی نسل پیشین، تعیین کنند». این صاحبنظر حوزه جامعه شناسی با تاکید بر اینکه امروز بسیاری از موسیقی دانان، منتقدان هنری و حتی بسیاری از افراد عادی جامعه ما، موسیقی پاپ را سطحی، سبک، بیارزش و حتی غیر اخلاقی میدانند، گفت: «این افراد ممکن است تصورشان آن باشد که همه مردم باید به موسیقی کلاسیک غربی یا ایرانی گوش بسپارند و کتابهای عمیق فلسفی و سیاسی و اقتصادی مطالعه کنند؛ اما هیچ جامعهای در جهان به این صورت اداره نمیشود و مردم سلایق خود را دارند». فکوهی، افزود: «بر اساس این سلایق و سبکهای زندگی، نمیتوان جامعه را برتر یا پستتر یا گروههای مختلف را مورد ارزیابی قرار داد، چون این عین مقابله با مدرنیته است».
دکتر حمیدرضا جلاییپور؛
جامعه شناس و فعال رسانه ای اصلاحطلب:
جلایی پور در همان نشست که اباذری حضور داشت در سخنانی با اشاره به اینکه جمعیت، بیدلیل به جنبش واداشته نمی شود، گفت :«هزاران بچه دبیرستانی و راهنمایی به طور خودجوش در روز تشییع جنازه پاشایی به مدرسه نرفتند یا در روزهای بعد ترانههای او را دستهجمعی خواندند. در گذشته چنین اتفاقاتی در این سطح نداشتیم. این چه پدیده اجتماعی است که اینقدر جمعیت را به حرکت خودجوش واداشته است؟» جلاییپور در ادامه با بیان اینکه صدا و سیما به محض فوت پاشایی روی مذهبی و انقلابی بودن خانوده او تاکید کرد، گفت: «لابد دستاندرکاران فکر میکردند دیگر جوانانی که پوشش و رفتارشان مطلوب صدا و سیما نیست کمتر میآیند، ولی اتفاقا هم آنها آمدند و هم زنان چادری و با حجاب اسلامی. از منظر جامعهشناختی پدیدهای در این ابعاد تصادفی شکل نمیگیرد». این جامعهشناس با اشاره به پرمخاطب بودن آثار مرتضی پاشایی در میان مردم گفت: «او دو ماه پیش از فوتش توانست چندین شب سالن چند هزار نفره برج میلاد را برای کنسرتهایش پر از جمعیت کند و در سایت پرمخاطبِ رادیو جوان که ربطی به صداوسیما ندارد هم مدتهاست پرلایکترین خواننده ایرانی بوده است. اینها نشان میدهد که با هر معیاری پاشایی خواننده و آهنگساز عامهپسند و پرمخاطب و محبوبی بوده و تعداد زیادی از ایرانیان و فارسیزبانان با ترانههایش خاطره و ارتباط عاطفی نزدیک دارند».
و سایتهایی که سخنان این فرد را منتشر کردهاند:
...سخنانی مزخرف در مزخرف. ابتذال واقعی چسباندن واژه روشنفکر به فردی مانند ایشونه. درستترین سخن ایشون این بود که در رویارویی فاشیستیشون با اون خانم معترض، خود او را ابله خواند.
...از حرفها و طرز حرف زدن ایشان چیزی مبتذل تر هم هست؟ اصلاً این آقا برای چه کسی حرف میزند؟ از هر 4 کلمه ایشان یکی اتگلیسی است! این آقا خودش تو دنیای خیالی خودش گم شده است، گوش باید داد ولی زیاد نباید جدی گرفت، از این ...ها تو ایران زیادند....
...گرفتاری بزرگ کشور وجود افرادی مثل این در سیستم دانشگاهی است که برای مردم هیچ حقی قائل نیست حتی حق انتخاب نوع موسیقی که می خواهند گوش کنند. این ها اگر قدرت داشتند از استالین بدتر بودند.
...ایشان یک تکنیکی که در ایران مد شده است بکار بردند. اول ذکر کوتاهی در مورد فیلم مستند درباره سیستان و بلوچستان بیان می کنند که یعنی ما بله. ولی به جای اینکه بیشتر در این مورد صحبت کنند، بیشترین وقت را میگذارند برای فحاشی به مردم. وضغیت مردم بلوچستان در اینجا حاشیه ترین موضوع میشود.
...مصداق خود روشنفکر بینی است. یکی باید بهش حرص نخور تو خوبی...
...ایشون ادعای اندیشمندیش میشه ولی هرچی از دهانش در میاد با حرص و یک نوعی دشنامه
...آقای یوسف اباذری وقتی میخواهد برای غذا خوردن یک غذا را انتخاب کند ..اول میرود کاملا آشپزی یاد میگیرد و بعد میگوید من این غذا را دوست دارم؟ که میگوید همه مردم باید بروند موسیقی شناس شوند؟ مثلا ایشان قورمه سبزی یا قیمه بادنجان را از نطر ویتامینها و کالری و چربی و غیره تجزیه تحلیل میکند بعد به آن علاقه مند میشود؟
...تحصیلات از دبستان آغاز میشود "دبستان به معنی ادبستان است که ادب یاد میدهد" ایکاش مقام استادی را به کسی میدادند که اگر تربیت خانوادگی نداشته حداقل در طول تحصیلات کسب ادب کرده باشد و به دیگران توهین نکند.
...در وجود همه ما یک دیکتاتور مخوف خوابیده که میگوید هرکس مثل من فکر نمیکند ابله و بیشعور و خودفروخته و نفهم است و باید بمیرد. وای به وقتی آن دیکتاتور لباس روشنفکر و تحصیل کرده و نویسنده و شاعر و هنرمند بپوشد. باعث تاسف است. جناب استاد دانشگاه، احتیاجی به این همه توهین و پرخاش و تحقیر نبود، میتوانستید با احترام نظر خود را بگویید.
...این استاد دانشگاه نه درک درستی از جامعه شناسی داره نه از موسیقی پاپ و نه از موسیقی کلاسیک. نمونه فناتیک روشنفکران فسیل شده که زمان شاه خیلی زیاد بودند و کارشان تلخ کردن کام مردم بود. جالبه که اینهمه که سنگ موسیقی کلاسیک را به سینه میزنند بحز اسم دوتا بتهوون و موتزارت هم کسی را نمیشناسند و با تحولات همان موسیقی کلاسیک هم آشنا نیستند. مثلا وقتی جان کیچ را میذاری جلوشون اصلا گم و گیج میشوند و توی فکرشان نمیگنجه که اینهم موسیقی کلاسیکه!
...امثال ایشان ژست روشنفکری میگیرند اما کوچکترین اطلاعی از سیر و تاریخ موسیقی مدرن هم ندارند. همه باید مثل آنها دگم فکر کنند و عین سلیقه بشدت محدود آنها را داشته باشند وگرنه احمقند!...موسیقی پاپ محبوبترین ژانر موسیقی و دارای بیشترین و گسترده ترین مخاطبان در سراسر دنیاست. حتی کسی مانند "لوچیانو پاواروتی" که خود خدای اپرای کلاسیک بود با خوانندگان پاپ ".
... اگر مردم ابله هستند، اگر مردم و حکومت در سیاستزدایی شریک هم هستند، دربارهی آقای اباذری چه باید گفت که آگاهانه مدافع سیاستی بود که در بنمایهی خود، سیاستزدایی کنونی نتیجهی بلافصل آن است؟ این وضعیت یکشبه درست نشده است. حاصل سالهاست: سالها تحمیق و سیاستزدایی و کار را به نخبگان سپردن و مسخره کردن مفهوم انقلاب در برابر اصلاحات است و آقای اباذری کجا با این روند مخالفت کرد؟ کجا اعلام کرد ای مردم عوام به کدامین سو ره میسپارید؟ آیا آقای اباذری یادش میرود که در جنبش سال 88 همین ابلهان به خیابان ریختند؟ آقای اباذری از آرمان 57 سخن میگوید. آیا انقلاب 57 هم کار مردم نافرهیخته بود؟...
...جناب به اصطلاح استاد دانشگاه، شما خیلی محترمانه می توانستید نظرتان را بیان کنید و دلایل درست بودن أنرا هم بدون توهین به دیگران، بگویید. از صحبت هایتان کاملا مشخص است که شما بیشتر إز هر کسی در درونتان نهاد بالقوه فاشیست دارید و با نسل بعد إز خود خیلی فاصله دارید. با احترام. (یک نسل اول انقلاب و مدرس دانشگاه)
...من هم تا یک هفته قبل از مرگ پاشایی حتی اسمش را هم نشنیده بودم چه برسه به موزیکش. اون اون حال و هوا هم بر اثر موج فیس بوکی یکی دو تا از موزیکهایش رو شنیدم. اونم نه تا به آخر. خوب به مذاق من سازگار نبود اما خوب یا بد به قول شما فالش یا درست مخاطب خودش را داشت. اما جناب اباذری حیف عنوان لاتچسبک دکتر! شما یه لمپن بورژا به تمام معنا هستی. دانشگاه رفتن و کسب مدرک در ذات لمپن بودنت تغییر حاصل نکرده است. بلکه از طبقه لمپن پرولتاریا به لمپن بورژوا پیشرفت معکوس کرده ای. توهم این را داری که ذائقه مشمئز کنندهات را با لیچار و لات بازی به خورد دیگران بدی.
....موسیقی پاشائی را با فاشیسم مقایسه کردن؟ جدا مسخره است و شما اصلا نمیدانید که فاشیسم چیست. آقای "جامعه شناس" شما بروید جامعه شناسی مثل آدرنو را که تحلیل جامعه شناسی موسیقی را دارد مطالعه کنید. آدرنو مثل شما فحاشی نمیکند. چی میگی؟ موزیک پاشائی در "فلاکت" , "ابتذال " "احمقانه" است. در پائین ترین رتبه " شعرش مبتذل " است؟؟ این که اصلن چیزی جز فحاشی شما نیست. این همه فحش به پاشائی چرا ؟ منطق نداری و توهین میکنی. آبروی هر چه جامعه شناس را بردید و خجالت هم خوب چیزیست.
... نوار سخنانش را بدقت شنیدم. فقط باید بگویم که اگر علاقه به موسیقی آن متوفی بوی فاشیسم میدهد ایشان چگونه جوانان را به شنیدن واگنر وبتهوون دعوت میکنند اما ایشان شاید ندانند که فاشیست ها بهنگام سوزاندن مردم بیگناه خود به واگنر و بتهوون گوش میکردند پس دعوت ایشان برای گوش دادن به موسیقی مورد نظرشان مثل رفتارشان بوی فاشیسم میدهد همچنان که عمل مردم و دولت در مورد اخیر بوی فاشسم میداد. سخنران فاشیست (اباذری) بوی فاشسیم را بهتر درک میکند بخصوص که با لحن خارجی های فاشیست و بکار بردن لغات غربی برتری خود را نسبت به مخاطبان نشان میداد درست مثل غرب زدگان دوران گذشته ایران با این تفاوت که ایشان 36 سال عقبند. البته این نظر من دلیل علاقه به موسیقی آن جوان در گذشته نیست بلکه اعتراض به رفتار غیر علمی یک جامعه شناس است. جامعه شناس مثل پزشک راه علاج بیمار را باید نشان دهد نه آنکه به بیمار حمله کند...
...مرگ یک خواننده جوان و محبوب و اندوه عده ای را می توان تحلیل کرد اما قضاوت نه. کشور ما به سوی جامعه شدن پیش می رود و از فرد گرایی کاسته می شود و چنین حرکت های مردمی، جوانه ها و آزمون های جنبش های دیگری هستند که خواستگاه آنها از رسانه های دولتی نیست و از دل مردم است....
...افرادی مانند یوسف اباذری وقتی اینطور صحبت میکند وبه جامعه توهین میکند اصولا هدفش ای است که بتواند برای خود نامی دست و پا کند.چون وقتی مخالف همه حرف می زند و توهین میکند فکر میکند بهش توجه میشود و از این راه میخواهد مورد توجه واقع شود.
...باید در جواب آقای اباذری بگویم موسیقی که شما مبتذل می دانید برای جوانان ما آرامش بخش است شما خود را جامعه شناس می دانید آیا تا حالا در جامعه رفتی ببینی جوانان ما به چه آهنگ هایی گوش می کنند؟
...ایشون اگه دغدغه های اجتماعی دارند در مورد مسائل زیادی میشه صحبت کرد مسائل مهمی مثل آزادی بیان، حقوق زنان و.... منتهی جراتشو نداره و از قرار معلوم دنبال شهرت و اسم در کردن هست اینجوری حرف زده.
.... ای آقای جامعه شناس ...اگر شعور و معرفت داشتی همانند به مردم توهین نمیکردی و شعور آن را داشتی که چرا این جمعیت بخاطر یک خواننده اینگونه اجتماع کردن...
...ای آقایی که به ملت توهین می کنی و آنها را ابله میخوانی ابله تویی که خود را جامعهات را نمیشناسی. ولی زبان گفتارت نشان داد چیزی حالیت نیست فقط مدرک جامعه شناسی داری! شما از تبار همان کسانی هستید که مردم را خس و خاشاک خواندند. اما این مردم آگاه شده اند دیگر گول حرف های مفت شما را نمی خورند.
...نمونه ای عینی از یک روشنفکرنمای بریده از ملت که یک دغدغه بیشتر ندارد: مطرح شدن از راه خلاف جهت آب شنا کردن! بگذارید در عالم خودش باشد!