-
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۶ ق.ظ
-
۱۰۷
با وجود آنکه مدتهاست مخالفان دولت سیاست سکوت را در دستور کار خود قرار دادهاند اما رئیس جمهور و اطرافیانش تمایل دارند تا با ایجاد یک جماعت غیرخودی فرضی اکثر ناکامیهای دولت یازدهم را بر گردن آنها بیاندازد. این سیاست که از چند ماه پیش با برچسبهایی چون «بدون شناسنامه بودن» و «تازه به دوران رسیده بودن» آغاز شد درواقع بدنبال غبارآلود کردن فضا برای مخفی کردن ادعاهایی است که در طول یک سال و چند ماه از عمر دولت ناکام ماندهاند.
هرچه جلوتر میرویم ؛ مشخص میشود که دولت توانایی تحقق وعدههای خود را ندارد و از سوی دیگر با خیزی آرام از مشوقهای اقتصادی چون یارانهها و مسکن مهر شانه خالی میکند. کاهش تورم و تعدیل قیمتها نیز علیرغم شعارهای رئیس جمهور با ناکامی مواجه شده است. در چنین شرایطی انداختن توپ به زمین منتقدان بهترین راهحل برای منحرف کردن ذهن افکار عمومی از موضوع اصلی یعنی عملکرد دولت است.
واقعیت این است که تیم سیاسی روحانی باور داشتند که میتوانند بهسرعت بر سر مساله هستهای با آمریکا و غرب به توافق برسند اما با جلو رفتن روند مذاکرات کم کم ماهیت زیادهخواهانه خواستههای غربیها برای دولت مشخص شد و با وجود آنکه دولتیها تا نزدیکی خطوط قرمز هستهای نظام عقب نشینی کردند اما با این حال باز هم نتوانستند در وین به توافق برسند. اینجاست که میتوان گفت هرچند تمدید توافق برای نظام، موضوعی علی السویه و فاقد سود و ضرر خاصی بود اما یک شکست جدی برای ادعای دولت درخصوص ترک برداشتن ساختار تحریمها محسوب میشد.
سیاست نظام از ابتدا این بود که اولا به مدعیان اثبات کند که غربیها به فکر توافق نیستند و ثانیا طرف غربی به بندهای هیچ توافقی پایبند نخواهد بود اما دولتیها تمام وعده و وعیدهای خود را بر پایه توافق احتمالی در وین استوار کرده بودند و جدا نسبت به آینده مذاکرات خوشبین بودند. این موضوع را میتوان براحتی با اظهار نظرهای آقای رئیس جمهور و سایر اعضای هیئت دولت در طول یک سال گذشته اثبات کرد.
با تمدید توافق در واقع تحریمها تمدید شد و تمدید تحریمها یعنی امتداد دوران احمدینژاد در زمان ریاست جمهوری روحانی. آن چیزی که میتوانست میان دوران احمدینژاد و روحانی تفاوت جدی در زندگی مردم ایجاد کند از بین رفتن تحریمها بود و الا دولت هیچ برنامهای برای مدیریت کشور در شرایط بحرانی تحریم نداشته و ندارد. نکته حائز اهمیت این است که اگر قرار بود با امتیاز دادنهای پیاپی به طرف غربی به توافق دست پیدا کنیم این رویه خیلی زودتر و شاید در زمان احمدینژاد قابل انجام بود و لازم نبود چندین سال فشار اقتصادی را به مردم تحمیل کنیم.
روحانی تمام سرمایه دولت خود را بر روی رسیدن به یک توافق هستهای با غرب و بهبود اوضاع روابط دوجانبه با کشورها متمرکز کرد اما شکست این سیاست و منتظر ایستادن برای چراغ سبز دیگر کشورها باعث شد تا وعدههای اقتصادی روحانی نیز تا حدود زیادی ناکام بماند. این سیاست آنقدر ضعیف و بدون نتیجه بود که حتی کشورهایی مانند عربستان که دوران افول قدرت منطقهای خود را تجربه میکنند واکنش خاصی به چراغ سبز روحانی نشان ندادند. شاید بتوان گفت که افزایش تولید نفت عربستان برای راحتتر کردن شرایط عدم توافق هستهای برای تیم مذاکره کننده غربی تنها نتیجه سیاست لبخند روحانی به عربستان بود.
در چنین شرایطی طبیعی است که آقای رئیس جمهور به دنبال مقصری برای ناکام ماندن سیاست داخلی و خارجی خود باشد و با عصبانیت تمام جناحها و گروههای سیاسی را هدف قرار دهد. اما آنچه که میتواند زنگ خطری برای صنعت هستهای کشور باشد فشار بیش از حد و غیرمتعارف دولت برای رسیدن به یک توافق بد با طرف غربی است تا شاید تیم روحانی بتواند ناکامیهای داخلی خود را در شرایط ایدهآل کنونی توجیح نماید.
از طرفی جریان سیاسی رئیس جمهور بدنه اجتماعی چندانی ندارد و همانطور که در انتخابات ریاست جمهوری تلاش کرد تا از بدنه جریان لیبرال استفاده کند این بار در تلاش است تا با قرار دادن خود در مواجهه با برخی نهادهای قدرت در کشور اعتبار بدست بیاورد لذا روحانی هر چند وقت یک بار در سخنرانیهای خود در قالب کنایه تلاش میکند تا منادی تحول جلوه کند.
جریان سیاسی رئیس جمهور در انتخابات ریاست جمهوری سابق تلاش کرد تا با شعار اعتدال سبد رای خود را تقویت کند اما بزودی به این نتیجه رسید که برای بقا نیازمند یک دشمن قدرتمند است لذا از شعار اعتدال عدول کرد و به سمت لیبرالها متمایل شد. احتمالا هر چه دامنه تحریمها گسترش پیدا کند و فاصله نظر و عمل دولت در بحثهای اقتصادی افزایش یابد شاهد لجن پراکنی بیشتر رسانههای وابسته به دولت و جریان لیبرال خواهیم بود.