-
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ب.ظ
-
۱۴۳
مرحوم پاشایی اگر چه دیگر در این دنیا حضور ندارد، اما بحثهای مرتبط با تشییع جنازه دهها هزار نفری او موضوع خوبی برای جامعه شناسان است. جامعه شناسانی که برخی از آنان مانند یوسف اباذری نگاهی منتقدانه دارند و بر چنین واقعه ای سخت شوریدند.
اباذری در ماجرای تشییع جنازه شلوغ پاشایی هم ملت و هم دولت را مقصر میداند و معتقد است که نه فرم و نه محتوای آثار پاشایی در خور چنین قدردانی که ملت در روز تشیع از او کردند نبوده است.
بر اساس این گزارش، وی در انتقادی که لحن مناسبی هم نداشت، دولت را از این بابت در پدیده تشییع پاشایی مقصر میداند که سعی میکند سیاستزدایی کند و به جای پرداختن مردم به سیاست و امور مهم، آنها را سرگرم اشخاص و افراد معروف و مشهور کند.
اباذری دولت را سرزنش می کند که چرا با سیاستزدایی مردم را از امورات مهم خود دور کرده است و به جای میدان دادن به خبرگان سیاست، فرصت را در اختیار بازیگران و ورزشکاران مشهور برای ورود به سیاست قرار داده است؛ کسانی که نه اهل سیاست هستند و نه دردی از مردم می توانند دوا کنند.
اباذری البته با الفاظی ناپسند، بر مردم هم می تازد و مردم را به دلیل همراهی با چنین سیاستی، مورد سرزنش قرار می دهد و معتقد است مردم هم به صورت آگاهانه با جریان سیاستزدایی همراهی می کنند و خود را به امورات غیر مهم مشغول می کنند. وی مصداق چنین اداعایی را حضور ده ها هزار نفری مردم در تشیع جنازه پاشایی می داند.
به هر صورت ادعاهای اباذری، ممکن است در این میان،در یچه ای را برای بحث جامعه شناسان در این باب باز کند.آنچه مشخص است پدیده پاشایی،پدیده ساده ای نیست که بتوان آن را نادیده گرفت.پدیده ای است که قبل از آنکه در برهه های آینده اپیدمی شود،باید آن را تحلیل و رفتار مناسب کرد.
منتظران313، برای اطلاع مخاطبان محترم، بدون قضاوت، گزیده ای از سخنان این جامعه شناس را منتشر می کند:
... «حدود یک ماه پیش فیلم مستندی با عنوان «ماهیها در سکوت میمیرند» از تلویزیون پخش شد که در آن نشان میداد مردم سیستان و بلوچستان در حال مرگ هستند، بچههایشان را بغل میکنند و چون جایی را ندارند بروند در راهها میمیرند. دیوانگان و مجانینی که زیر فشار زندگی دیوانه شدهاند در سطح شهر پراکندهاند، با بعضیشان صحبت میکرد. مردم غذا ندارند که بخورند.
تمام مسوولان استانی که صحبت میکردند میگفتند اگر دولت تا دو ماه دیگر به اینجا نرسد این استان خواهد مرد. این فیلم را تلویزیون نشان داد و نکته جالب برای من این است که هیچ کس، هیچ کس به این فیلم کوچکترین توجهی نکرد و حتی شما هم که اینجا هستید نمیدانید که چنین فیلمی ساخته شده و نمایش داده شده است.
این فیلم درباره زندگی و مرگ استانی است که زمانی فراهم کننده گندم این مملکت بود. بنابراین میخواهم بگویم که مودهای اجتماعی چه شکلی میآیند و میخواهند مسائل واقعی را که ما با آنها مواجه هستیم، از ذهن ما ببرند اما این مودها حقیقیاند، واقعی اند.»
برای این کار اتفاقاتی رخ داد؛ ابتدا دولت یا حاکمیت بر مبنای یک سری فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد تا یک سری ورزشکار را بیاورد چون فکر میکرد که اینها محبوبیت مردمی دارند.
خانم هدیه تهرانی در مراسم آن یکی شرکت کرد. خانم مهتاب کرامتی در مراسم آقای روحانی شرکت کرد. متوسل شدند به خوانندگان پاپ برای اینکه سیاست واقعی را در این مملکت راه نیاندازند. وقتی میگویم این کار را میکنند، منظورم این نیست که کسی این کار را میکند. این ساختار است، یعنی وقتی قرار است سیاست زدایی شود، لاجرم چنین وقایعی پیش میآید.
متوسل میشوند به خوانندگان پاپ تا جای سیاست واقعی را بگیرند. متوسل میشوند به یک عده کارانه باز و کشتیگیر که مقامشان در جای دیگر محترم، تا بروند و به صندلی فلان جا تکیه بدهند و برای مردم تهران تصمیم بگیرند... .»
این صحبت ها جای پرداختن و حتی نقد جدی دارد. پدیده پاشایی هر چه هست، باید آن را تحلیل کرد. چه در سطح دولت و چه در سطح مردم.