-
شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۵۴ ق.ظ
-
۱۴۹
چندین روزنامه، به سخنان آیتالله مصباح درباره رابطه رهبری و مردم پرداخته و از اظهارات رهبر معنوی جبهه پایداری انتقاد کردهاند. پرسش از احتمال بروز بهاری در جنبش دانشجویی، آینده مذاکرات هستهای و هشت برابر شدن واردات روغن پالم با وجود هیاهوهای چند ماه پیش، دیگر مطالب مهم روزنامههای اول هفته است.
واکنش روزنامهها به سخنان آیتالله مصباح درباره رهبری و مردم
چندین روزنامه، به سخنان آیتالله مصباح درباره رابطه رهبری و مردم پرداخته و از اظهارات رهبر معنوی جبهه پایداری انتقاد کردهاند.
از جمله روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با تیتر «دفاع بد چرا؟» در این باره نوشته است: هنوز مجادلات مربوط به اظهارنظر آقای علم الهدی امام جمعه مشهد در پاسخ به یک نماینده مجلس شورای اسلامی بساط خود را از رسانهها و محافل جمع نکرده بود که آیتالله مصباح یزدی هم وارد صحنه شدند و مطلب جدیدی گفتند که بار دیگر رسانهها را درگیر خود کرده است. در حسن نیت نامبردگان و افرادی مانند آنان بحثی نیست ولی از کسانی که در چنین سطوحی از جایگاههای اجتماعی و علمی حضور دارند انتظار اینست که جامعه را به سوی وحدت و آرامش به پیش ببرند و کاری نکنند و سخنی نگویند که وقتها، نیروها و امکانات جامعه صرف امور غیرضروری شود.
آیتالله مصباح یزدی هفته گذشته در یادواره شهدای مؤسسه امام خمینی در قم گفتند: «یکی از نعمتهای بسیار بزرگ برای ما امام راحل بود که بسیار بزرگ بود و بعد از رحلت ایشان وجود نعمت جانشین ایشان، رهبر معظم انقلاب است که خدا را شاهد میگیرم جامعه ما لیاقت چنین رهبری را ندارد. ایشان بالاترین مراتب مدیریت را در جامعه دارد و بزرگترین دشمنان جامعه کسانی هستند که در زمینه تضعیف ولایت فعالیت میکنند».
این سخن آیتالله مصباح یزدی، که با گذشت چند روز و علی رغم سروصدایی که در رسانهها برپا کرد هنوز تکذیب نشده، دو بخش دارد. بخش اول این سخن، مردم ایران را فاقد لیاقت برخورداری از رهبری مانند رهبر معظم انقلاب دانسته و بخش دوم اینست که بزرگترین دشمنان جامعه کسانی هستند که در زمینه تضعیف ولایت فعالیت میکنند. در مورد بخش دوم، با آیتالله مصباح یزدی کاملاً موافق هستیم و البته تأکید مینمائیم که بخش اول سخن خود ایشان یکی از مصادیق بارز فعالیت برای تضعیف ولایت است هر چند اطمینان داریم که ایشان این سخن را با هدف تضعیف ولایت نگفتهاند.
برای اثبات نادرستی بخش اول سخن آیتالله مصباح یزدی دلایل زیادی وجود دارد ولی فقط به دو مورد از آنها اشاره میکنیم:
اول آنکه اصولاً فلسفه وجودی حکومت، تحکیم توحید و عدالت در میان مردم با هدف خدمت به خلق خدا و سوق دادن آنها به سوی هدایت و سعادت دنیا و آخرت است. بر همین اساس، فلسفه وجود حاکم اسلامی اینست که در خدمت مردم باشد و برخورداری حاکم از چنین جایگاهی برای او یک افتخار است کما اینکه وجود حاکم شایسته نیز نعمتی است که مردم باید خدا را به خاطر چنین نعمتی شاکر باشند. بنابراین، اگر حاکم اسلامی، که در تعبیر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در تعابیر عرفی جامعه ما «رهبر» نام دارد، دارای شایستگی بالائی باشد و از نعمتهای الهی محسوب شود، خود رهبر باید شکرگزار خدا باشد که چنین شایستگی را به وی داده و میتواند به نحو احسن در خدمت مردم باشد و بدین ترتیب اینکه گفته شود مردم لیاقت چنین رهبری را ندارند، سخن درستی نیست.
دوم اینکه خود رهبر انقلاب، همین واقعیت را مورد تأکید قرارداده و در اعتراض به زیادهرویها فرمودهاند: «بنده افتخارم به این است که بتوانم خدمتگزار شما مردم باشم. سرور، فقط خدای متعال است و به امر او در پیروی از عبودیت او بندگان صالح برجسته و معصومین علیهم السلاماند. ما بندگانی ناقص، نارسا و ضعیف هستیم. بزرگترین هنر ما اینست که بتوانیم در لا به لای همه ضعفهائی که داریم کاری انجام دهیم که انشاءالله طبق وظیفه باشد». ۲۴/۶/۱۳۷۷
امام خمینی نیز در مورد ملت ایران سخن معروفی دارند که حتی در وصیتنامه ایشان آمده است، آنجا که فرمودهاند: «من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله ـ صلیالله علیه و آله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمومنین و حسین بن علی ـ صلواتالله و سلامه علیهما ـ میباشند. آن حجاز که در عهد رسولالله ـ صلیالله علیه و آله ـ مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمیکردند و با بهانههایی به جبهه نمیرفتند که خداوند تعالی در سوره توبه با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. اما امروز میبینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبههها و مردم پشت جبههها با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها میکنند و چه حماسهها میآفرینند. و میبینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزندهای میکنند... اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. درصورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ هستند و نه در محضر امام معصوم ـ صلواتالله علیه ـ و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است».
با توجه به این واقعیتها، اکنون نوبت تأکید بر این نکته است که در چنین وضعیتی ما سه نگرانی داریم و امیدواریم با مطرح ساختن آنها کسانی که این نگرانیها را پدید میآورند با عزمی راسخ تلاش کنند از ورود به این قبیل مسائل پرهیز نمایند. یکی از این نگرانیها برای دفاع بد از رهبری است. اینکه کسانی درست بر خلاف نظر خود رهبری اولاً وارد مباحث غیرضروری شوند و جامعه را مشغول حواشی کنند و ثانیاً بگونهای از رهبری سخن بگویند که موجب توهین به مردم شود نه تنها خدمت به رهبری نیست بلکه تضعیف رهبری است.
نگرانی دوم برای خود حضرات است که به جای استفاده صحیح از موقعیت و جایگاه خود، بگونهای سخن میگویند که در افکار عمومی زیر سؤال میروند. آیتالله مصباح یزدی از نظر علمی از موقعیتی برخوردارند که میتوانند منشأ آثار مثبت زیادی در جامعه باشند. این موقعیت نباید خرج اموری شود که پذیرش عمومی مطالب ایشان را خدشهدار میکند و حتی دوستان ایشان را نیز نگران مینماید.
و نگرانی سوم برای مردم است که با آن همه فداکاری، وفاداری، صبر و تحمل و حضور قدرتمند و پایدار در صحنهها که موجب فشل شدن قدرتهای بزرگ شیطانی در مصاف با نظام جمهوری اسلامی و خنثی شدن تمام توطئههای آنها شد، اکنون با بیمهریهائی از قبیل اینکه بیلیاقت توصیف شوند مواجه میگردند. به مردم ایران به خاطر اینهمه امتیازات باید افتخار کرد همانگونه که رهبر معظم انقلاب با همین تعبیر درباره آنان سخن گفتند و امام خمینی نیز بارها خود را خادم و خدمتگزار مردم دانستند و به این خدمتگزاری افتخار کردند.
آیا بهار جنبش دانشجویی فرا رسیده است؟!
در آستانه روز دانشجو، معدودی از روزنامههای امروز مسائل این روز را مورد توجه قرار دادهاند. روزنامه دولتی ایران در خبری کوتاه با تیتر «رأی منفی ۷۰ درصدی به فضای نامطلوب سیاسی در دانشگاهها» نوشته: در نظرسنجی برنامه «دیروز، امروز، فردا» ۷۰ درصد مردم فضای سیاسی دانشگاهها را مطلوب ندانستند. این برنامه که پنجشنبه شب روی آنتن تلویزیون رفت، به موضوع دانشگاه اختصاص داشت. این برنامه به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو برگزار شد، لیکن در پایان مخاطبان برنامه با رأی منفی ۷۰درصدی اعلام کردند فضای سیاسی دانشگاهها مطلوب نیست.
روزنامه ابتکار نیز در سرمقاله خود با تیتر «آیا بهار جنبش دانشجویی فرا رسیده است؟!» به قلم محمدعلی وکیلی نوشته: جنبش دانشجویی شصت و یکساله شد. این جنبش راه پر فراز و نشیبی را طی کرده است. مسیر جنبش دانشجویی همچون مسیر توسعه در ایران یکنواخت و هم آهنگ نبوده است، یعنی دورههای رکود، فعالیت و شکوفایی را پشت سر خود دارد. انقباض و انبساط این جنبش تابع قبض و بسط فضای سیاسی جامعه است. البته این ارتباط یکطرفه نبوده است بلکه در مواردی این فضای جامعه بوده که از شرایط دانشگاه تأثیر پذیرفته است، که البته این دوران بسیار محدود است. تمرکز جنبش دانشجویی در دهه ۶۰ متناسب با شرایط عمومی جامعهٔ درگیر دفاع مقدس بود و به همین خاطر شهدای بسیاری را تقدیم کشور کرد و با خلاقیت و ابتکار عمل، بسیاری از نیازهای جنگ را برآورده نمود؛ بنیانگذار جهاد دانشگاهی و جهاد سازندگی شد و نقش کلیدی در استقلال کشور و رفع نیازهای جنگ ایفا نمود. با پایان جنگ و تغییر فضای عمومی جامعه، گفتمان جنبش نیز تغییر محسوسی کرد. بخشی از دانشجویان با همان گفتمان دهه شصت به ارزیابی رویکردهای حاکم در دهه هفتاد پرداختند. آنان با ملاکهای دهه ۶۰ عملکردی همچون دوران دفاع مقدس را مطالبه میکردند و در مقابل برخی نیز متاثر از گفتمان حلقه کیان خواستار تغییرات دیگری بودند. ولی شرایط جدید اقتضای دیگر داشت. مسئولان وقت ترجیح دادند فضای کشور برای سازندگی آرام باشد و مطالبات را ذیل گفتمان سازندگی تحمل میکردند.
بر این اساس دوره رکود و رخوت شروع شد. به عبارتی مسئولان وقت شرط انبساط در فعالیت سازندگی را انقباض در فعالیتهای دانشجویی و مدنی میدیدند و این هم رخ نمود. برخی از تشکلهای شناسنامه دار همچون دفتر تحکیم، گفتمانی متفاوت با گفتمان دهه ۶۰ برگزید. عناصر گفتمانی جنبش دانشجویی از آرمانها و ارزشهای اولیه به آزادی، دموکراسی، جامعه مدنی و پلورالیسم تغییر یافت. این تغییر رویکرد که در نتیجه قبض صورت گرفته بود باعث تشکل سازی توسط مدیران وقت آموزش عالی گردید. تشکل سازی نه تنها به تکثر و چند صدایی ختم نشد، بلکه به دلیل رویکرد تشکل سازی از بالا، به انسداد صداهای متکثر در بدنه و حاکم سازی صداهای تحمیل شده گردید. با فشار و افت ظاهری فعالیت تشکلهای دانشجویی و همزمان با آتش فشان حضور مردم در خرداد ۷۶، جنبش دانشجویی تولدی دیگر یافت و بهار این جنبش شروع گردید. در آن زمان گفتمان جنبش بیشتر از اینکه خود ساخته باشد، تابعی از گفتمان سیاسیون آن دوره بود. گفتمان جنبش با گفتمان دولتمردان یکی گردید و دانشجویان موتور محرکه دولت دوم خرداد گردیدند.
اما این گفتمان در فضای عمومی غیریت ساز بود. عنصر غیریت گفتمان دوم خرداد بسیار پر رنگ و حساسیت زا و پُر هزینه گردید اما به طور طبیعی دولتمردان به لحاظ حقوقی مصون ماندند ولی جنبش دانشجویی خاکریز اول قربانیان این معرکه گردیدند. در آن دوران فعالیتهای فکری، سیاسی و فرهنگی دانشجویان فزونی یافت، بطوری که خیل عظیمی از دانشجویان در قالبهای مختلف فعالیت داشتند اما تندرویهای صورت گرفته به سرعت بهار فعالیت دانشجویی را به خزان تبدیل نمود. برخی از سیاسیون بیرحمانه هزینه خواستهای خود را بر دوش دانشجویان بیپناه گذاشتند و آنان را به مسلخ پرداخت هزینه رفتارهای خود بردند. با پایان حاکمیت دوم خرداد، زمستان جنبش دانشجویی شروع گردید. با انقباض فضای سیاسی کشور، فضای دانشجویی هم گرفتار قبض شدید شد و انجماد فعالیت همه جا را فرا گرفت. فضای دانشگاه امنیتی گردید و فعالیتهای دانشجویی پُر هزینه و بیرمق شد و تشکلهای مستقل دانشجویی به مرور به محاق رفتند. تشکلهای محدود با پوشش حداقلی در حوزههای صنفی، سیاسی و فرهنگی فعال مایشاء شدند. اکثریت دانشجویان عطای فعالیتهای جمعی را به لقایش بخشیدند و تفرد گرایی و تفریح گرایی، روح حاکم گردید. اما اکنون با سرکار آمدن دولت اعتدال گرای دکتر روحانی امید به شکفتن شکوفه بهاری جنبش دانشجویی روز افزون شده است ولی در این مسیر مشکلات بسیاری همچنان وجود دارد.
۱ـ ذائقه دانشجویان درآن هشت سال انجماد و تک صدایی تغییر کرده است و دانشجویان رغبت کمتری به فعالیتهای جمعی مستقل از خود نشان میدهند.
۲ـ دمیدن حیات دوباره به کالبد جنبش دانشجویی و به حرکت درآوردن آن نیازمند دمی مسیحیایی میباشد. این نقش را مدیران آموزش عالی بر عهده دارند و برای تحقق آن بایست تلخی انتقاد را بر شیرینی تملق و تمجید بر خود هموار کنند.
۳ـ دانشجویان نیز با آسیبشناسی راه طی شده، فرصت فراهم آمده را مغتنم شمرند و اجازه ندهند که این فرصت همچون گذشته به بهانه تندرویها و خود خواهیها به بیراهه برود.
۴ـ حیات جنبش دانشجویی در مطالبهگری و انتقاد میباشد. جنبش دانشجویی همچنان باید مطالبه گر و منتقد وضع موجود باشد. آغوش باز مسئولان در مقابل مطالبهگری و انتقاد دانشجویان امکان دمیدن روح تازه را به جنبش دانشجویی فراهم میآورد.
۵ـ تندروی و فعالیتهای رادیکال سمی مهلک برای فضای دانشگاه است و بهانهای برای واکنشهای رادیکال خواهد بود.
سیروس ناصری: تمدید مذاکرات دام نیست
کیهان ترجیح داده است سخنان خطیب جمعه تهران را به تیتر «مذاکرات بردـ برد بیمعناست آمریکا طلبی از ایران ندارد!» به تیتر اول امروز خود اختصاص دهد. در مقدمه این مطلب آمده است: خطیب این هفته نماز جمعه تهران با بیان اینکه نتیجه برد – برد در مذاکرات هستهای بیمعناست گفت: آیا عقبنشینی و قبول ذلت ما در مقابل پول ارزش دارد؟
ایران نیز «تحرک تندروهای کنگره حول موضوع هستهای ایران» را مورد توجه قرار داده و نوشته: تمدید هفت ماهه مذاکرات هستهای ایران و ۱+ ۵ فرصت دوبارهای برای تندروهای امریکا و اسرائیل فراهم کرده است تا دوباره تحرکات خود را برای مانع تراشی در مسیر رو به پیشرفت گفتوگوهای هستهای از سرگیرند. با پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای کنگره امریکا، این دیدگاه شکل گرفته است که احتمالاً کنگره جدید که از سوم ژانویه آغاز به کار خواهد کرد با اتخاذ مواضعی تندتر، برای جلوگیری از به دست آمدن توافق نهایی میان ایران و ۱+ ۵ تلاش های خود را دوچندان خواهد کرد. این در حالی است که تندروهای کنگره مدعیاند مذاکرات به نقطهای رسیده است که ایران همه آنچه را که میخواسته به دست آورده و متقابلاً امتیاز قابل توجهی ارائه نداده است. به همین منظور تعدادی از جمهوریخواهان امریکا که بعد از پیروزی در انتخابات میان کنگرهای اخیر این کشور، برتری قابل توجهی به دست آوردهاند دست به کار شدهاند تا تحریمهای تازهای علیه ایران تصویب کنند.
اقدامی که در صورت وقوع به توقف مذاکرات از سوی ایران منجر خواهد شد. «رابرت منندز» رئیس کمیته روابط خارجی سنای امریکا از جمله نمایندگانی که همواره اقدامات ضد ایرانی در کنگره را هدایت کرده است در اظهاراتی تازه با نادرست خواندن مسیر مذاکرات هستهای گفته است: «مسأله این است که بعد از این همه سال مذاکره، تنها دلیل پیشرفت مذاکرات، این است که ایالات متحده و اروپا آرام آرام به موضعی رسیدهاند که هدف ایرانیها در مذاکرات به دست آید». به گزارش والاستریت ژورنال، منندز همچنین گفت در ابتدای مذاکرات، هدف برچیدن رآکتورهای ایران بود، اما اکنون این هدف تغییر کرده است.
وی افزود: «به ما گفته شد که هیچ حقی برای غنیسازی وجود ندارد و حالا کار به جایی رسیده که مسأله این است که چقدر غنیسازی میتواند صورت گیرد». وی با اشاره به اینکه ایران تهدید به حمله نظامی و تشدید تحریمها را جدی تلقی نمیکند، گفت تلاش میکند تا تحریمهای تازهای را به عنوان متمم لایحه مجوز دفاعی پیش از پایان دوره جاری کنگره (۲۱ آذر) تصویب کند. با این حال وی گفت مطمئن نیست که روند بررسی لایحه، اجازه افزودن متمم را بدهد.
صاحبنظران سیاسی با اشاره به تحرکات جدید قانونگذاران امریکایی میگویند که اعضای کنگره تلاش می کنند تا به طرق مختلف از جمله تصویب تحریمهای تازه علیه ایران، محدود کردن اختیارات اوباما برای برداشتن تحریمها علیه ایران و همچنین تهیه دستورالعملهای جدیدی به منظور موافقت نکردن با توافق احتمالی با ایران، درصددند مذاکرات را از مسیر رو به پیشرفت خود بازدارند.
اعتماد نیز برای بررسی گذشته و آینده پرونده هستهای پای گفتوگو با سیروس ناصری نشسته است. در مقدمه این مطلب با تیتر «تمدید مذاکرات دام نیست» آمده است: «دور از ذهن است که ما و امریکا به شرایط تقابل تمام عیار با یکدیگر بازگردیم. ضمنا اگر به آن دوره نیز بازگردیم آقای دکتر روحانی مرد آن میدان هم هستند و اگر به شرایط تقابل برسد، امریکاییها ضرر خواهند کرد» شاید این جمله، شاه بیت گفتههای سیروس ناصری، عضو اسبق تیم مذاکره کننده ایران در گفتوگو با «اعتماد» باشد. سفیر سابق ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل متحد در ژنو، سفیر سابق ایران در سوییس و نماینده سابق ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین تنها بخشی از سمتها و مسئولیتهای سیروس ناصری است. این دیپلمات ارشد سابق که از ابتدای پرونده هستهای ایران مسئولیت داشته است در گفتوگوی پیش رو به تشریح برهههای حساس و روندهای برنامه هستهای در طول این سالها میپردازد.
ناصری در خصوص اینکه چرا ایران نتوانست در مذاکراتی که حدود ١٠ سال پیش با سه کشور اروپایی انجام میداد، به نتیجه برسد، میگوید: این سه کشور نه اختیار و نه اقتدار کافی برای رسیدن به توافق جامع را نداشتند و مجموع، طرف اصلی دعوا در آن مذاکرات نبود. وی همچنین به ضرورت اجماع ملی در شرایط فعلی کشور در خصوص پرونده هستهای تاکید میکند. ناصری درباره دور جدید مذکرات هستهای ایران با ١+۵ نیز میگوید که تیم بسیار متبحر، قوی و توانا که مسئولیتش با محمدجواد ظریف است، توانسته مسیری را شروع کند که امروز به تدریج آثار مثبتش معلوم میشود و تلاشهایشان میتواند منجر به توافق ارزشمند و عزتمندانهای برای کشور شود. او درباره انتقاداتی که به مذاکرات و توافق میشود بیان میکند که توافق ژنو بسیار ماهرانه از سوی تیم مذاکره کننده ما نسخهاش پیچیده شد و هم روحانی و هم ظریف مرد این هستند و سینهشان پهن است.
روزنامه اعتماد جملات کلیدی این گفتوگوی مفصل را به صورت زیر خلاصه کرده است:
دوره اول در پرونده هستهای را دوران موفقی میدانم چون بدون کمترین تبعات منفی برای کشور و حتی: گرفتن سلسله امتیازات، برنامه هستهای به نقطه کامل و پایانی رسید.
از ویژگیهای مذاکراتی در دوران دکتر جلیلی، یکی این بود که امریکاییها به تدریج نقش بارزتری را در مذاکرات پیدا کردند و گاهی طرف مستقیم هیات ایرانی بودند.
در یک مقطعی چون امریکا، پایش در عراق خیلی گیر کرد، قراینی وجود داشت که میخواست با ایران صحبتی مستقیم و پنهانی کند تا به راه حلی برسد ولی امکان صحبت مستقیم در آن مقطع فراهم نبود.
موضوع هستهای به خصوص امروز که در حال رفتن به سمت توافق است نیازمند اجماع ملی است.
آنچه من از مذاکرات وین برداشت میکنم این است که طرف مقابل یعنی امریکاییها متوجه شدند که باید برای رسیدن به توافق تعدیل در مواضع داشته باشند و فکر میکنم حرکتهایی در این مسیر انجام دادند که امکان رسیدن به توافق فراهم شد ولی از آنجایی که این مساله در وقتهای اضافی رخ داد امکان منعقد کردن یک توافق در آن فرصت کوتاه فراهم نشد.
من ترجیح میدادم که صرفا با طرف اصلی دعوا یعنی امریکا مذاکره کنیم. حضور بقیه بیشتر مزاحم مذاکرات است تا اینکه فایدهای برای مذاکرات داشته باشند.
افزایش ۸ برابری واردات پالم
روزنامه وطن امروز نوشته: واردات روغن پالم با افزایش ۸۳۳ درصدی نسبت به سال گذشته، به بیش از ۵۶ هزار تن در ماه رسیده و رتبه هشتم واردات را در جدول گمرک به خود اختصاص داده است!
به گزارش «وطن امروز»، با توجه به اخبار اعلام شده از سوی وزیر بهداشت دولت یازدهم مبنی بر استفاده از روغن پالم در برخی محصولات لبنی، انتظار میرفت نظارت ویژهای بر واردات و مصرف آن اعمال شود اما جدول شماره ۳ گمرک با عنوان «اقلام عمده واردات به ترتیب ارزش دلاری» که مهرماه امسال تدوین شده است، نشان میدهد واردات روغن پالم در ظروف ۲۰۰ لیتری و بیشتر در مهرماه ۱۳۹۳ به ۵۶ هزار تن رسیده و ارزش ارزی آن بیش از ۵۱ میلیون دلار است! یعنی افزایش ۸۳۳ درصدی از نظر وزنی و افزایش ۸۵۴ درصدی از نظر ارزش دلاری.
همچنین در این جدول، روغن پالم در رتبه هشتم واردات (از نظر ارزش دلاری) قرار دارد (!) و رتبههای اول تا هفتم به ترتیب مربوط به دانه بجز گندم دامی، کنجاله و سایر آخالهای جامد، وسایل نقلیه موتوری، برنج نیمهسفید شده، ماژول نمایشگر و محصولات آهنی یا فولادی است. روغن خام سویا اما ۳ پله پایینتر از روغن پالم و در رتبه یازدهم واردات قرار دارد.
موضوعی که موجب عجیب شدن این میزان واردات روغن پالم میشود این است که در مهرماه ۱۳۹۲ که تقریبا دو ماه از آغاز به کار دولت یازدهم میگذشت، ۶ هزار تن روغن پالم به ارزش تقریبی ۵ میلیون دلار وارد کشور شده بود. سؤال و ابهام اینجاست که افزایش ۸۳۳ درصدی واردات روغن پالم در دولت تدبیر و امید با چه توجیه و تدبیری انجام شده است؟! و آیا بهتر نبود دولت یازدهم با توجه به حاشیهها و اخبار منتشر شده مبنی بر استفاده برخی شرکتهای لبنی از روغن پالم، برای کنترل واردات آن تدابیر ویژهای اتخاذ میکرد؟
در شرایطی که وزیر بهداشت نیز استفاده از روغن پالم توسط چند شرکت لبنی را تایید کرده و نسبت به آن هشدار داده بود، نهتنها از واردات این محصول کاسته نشد بلکه میزان آن بهطور عجیب و غریبی افزایش یافته است.
از سوی دیگر رسول دیناروند، رئیس سازمان غذا و داروی کشور ۲۴ مهرماه امسال گفته بود: «واردات روغن پالم از ۵۰ درصد در سال به ۳۰ درصد کاهش یافته است» اما همزمان با مصاحبه وی، گمرک جمهوری اسلامی ایران در حال تدوین و انتشار آماری از واردات روغن پالم بود که به هیچ وجه با اظهارات این مقام وزارت بهداشت همخوانی نداشت.
ارزش وزنی واردات روغن پالم در شهریور ۹۳ نیز ۵۹ هزار تن و ارزش ارزی آن ۵۵ میلیون دلار بوده است. این ارقام در خرداد، تیر و مرداد امسال به ترتیب ۶، ۱۰ و ۳۰ هزار تن و ارزش دلاری آن به ترتیب ۶، ۹ و ۲۷ میلیون دلار بوده است؛ به عبارتی در حالی که برخی مدیران و مسؤولان دولتی از کاهش واردات روغن پالم به کشور خبر میدهند، آمار گمرک حکایت از روند و حقیقت دیگری دارد.
در مجموع میتوان گفت، از فروردین تا شهریور امسال ۱۷۵ هزار تن روغن پالم وارد کشور شده است؛ از ۳ هزار تن در فروردین امسال تا ۵۶ هزار تن در مهرماه امسال!