-
پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۵ ق.ظ
-
۱۱۱
اینکه مسئولان بعد از مردم از وجود واقعیتی تلخ آگاه شوند، شاید برای ما چیز عجیبی نباشد، ولی نه آنقدر که ببینیم مسئولی بی اطلاعی خود را حکم بداند و بر اساس آن واقعیات را منکر شود!
اگر روزگاری نه چندان دور، شنیدن واژههایی چون «ازدواج سفید» برای جامعه ایرانی که در آن همسایه از حال همسایه اطلاع داشت و گردش و شب نشینی جزئی لاینفک از زندگی روزمره بود، شبیه تماشای فیلمهای عجیب و غریب و انتزاعی بود، اکنون به فاصله یکی دو دهه آنقدر همه چیز تغییر کرده که گاه احساس میکنیم زندگی یکی دو دهه پیشمان خوابی بیش نبوده است.
تغییرات اینقدر گسترده بوده که حتی بنیان خانواده نیز از گزند آن در امان نمانده تا از جامعهای که طلاق در آن به نوعی تابو بود و با گذشتن سن فرزندان از هفده هجده سال، پسوند «عذب» به پسر و دختر میچسبید و در شرف ازدواج بودنش را نشان میداد، به جایی برسیم که میبینیم میزان ازدواج روز به روز کاهش یافته و در مقابل طلاق با شدتی هولناک فزونی مییابد، سن ازدواج بالا رفته، میزان تجرد قطعی به ویژه در دختران بحرانی به نظر میرسد و... .
البته تمامی این تغییرات، ولو ذره ذره و تدریجی به وجود آمده باشند، اینقدر ملموس شدهاند که همگی از وجودشان آگاهیم و برای اثباتشان نیاز به قسم و آیه آوردن نیست؛ هم آگاهیم و هم به نوعی خود را مقابلشان ناگزیر میدانیم؛ چه از جمله مسئولان باشیم و چه از زمره افراد معمولی اجتماع.
سالهاست میدانیم با گذار از ازدواجهای سنتی و رسیدن به آشناییهای که خانواده در آن نقش ندارد، سن پایداری ازدواج و احتمال در کنار هم ماندن زوجها به شدت کاهش یافته و پیرو آن، غول طلاق به زندگی خیلیهایمان سرک کشیده و خواهد کشید؛ اما نه قصد بازگشت به سبک قدیمی و جواب پس داده زندگیمان را داریم و نه به نظر میرسد که توان چنین رجوعی را داشته باشیم.
اما هر چه این واقعیات تلخ، غیر قابل انکار به نظر میرسد، برخی مسئولان ترجیح میدهند قسمتهای ناخوشش را منکر شوند تا مبادا انگ کم کاری و خدای ناکرده قصور بخورند؛ از جمله این مسئولان، معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان است که به تازگی وجود ازدواجهای سفید در کشور را تأیید نشده خوانده و در اقدامی رو به جلو، از رسانهها خواسته «به مسألهای که در کشور وجود ندارد و از فرهنگ ایرانی اسلامی تبعیت نمیکند، دامن نزنند».
محمود گلزاری در ادامه با تأکید بر اینکه «معتقد هستیم که اصلاً در جامعه ما ازدواجهای سفید وجود ندارد»، افزود: «این موضوع در غرب وجود دارد و آسیبهای زیادی به همراه داشته است، اما در ایران هیچ سازمانی برای بررسی این موضوع وجود ندارد که از آمار دقیقی از این نوع ازدواج در کشور خبر دهد؛ البته احتمال این وجود دارد که جوانانی به تبعیت از کشورهای غربی این کار را انجام داده باشند، ولی هنوز این موضوع تأیید شده نیست».
بدین ترتیب آشکار میشود که معاون وزیر از این رو منکر وجود این پدیده شده که سازمانی برای بررسی و احصای شمار کسانی که ازدواج بدون عقد را برای زندگی مشترک با یکدیگر انتخاب کردهاند، وجود ندارد؛ سازمانی که به نظر شکلگیری آن ضروری است و عجیب اینکه اگر قرار باشد زمانی شکل گیرد، به نظر میرسد مسئولیت دایر کردن آن بر عهده وزارت ورزش و جوانان و مدیرانی چون گلزاری است.
اما این تنها بخش عجیب سخنان این مقام مسئول نیست، بلکه گلزاری در ادامه با بیان اینکه «در ازدواجی که دختر و پسر بدون هیچ عقد شرعی و تعهدی با یکدیگر زندگی میکنند، بیثباتی وجود دارد»، تصریح کرده: «گر در ایران ثابت شود که ازدواج سفید وجود دارد، به طور یقین باید کارهای آموزشی انجام دهیم تا از آن جلوگیری کنیم؛ قطعاَ اگر این موضوع در کشور وجود داشته باشد، میتوانیم آن را به کانالهای ازدواج دائم منتقل کنیم».
معنای این سخنان چیزی نیست جز اینکه ظاهرا مسئولان منتظرند ابتدا مشکل شناسایی و به ایشان اعلام شود تا بعد برایش تدبیری بیندیشند، وگرنه در غیر این صورت وجود مشکل را غیر ممکن فرض کرده و طرح نشانههای بروز آن در رسانهها را هم جایز نمیدانند؛ با این تفاسیر، این سؤال برایمان پیش خواهد آمد که چگونه وقتی سازمانی برای بررسی چنین پدیده شومی وجود ندارد، مشکل آشکار خواهد شد؟
آیا باید منتظر بمانیم ازدواج سفید اینقدر بالا بگیرد که اثرات جانبی آن گریبانگیر جامعهمان شود تا بعد برایش سازمان شکل دهیم و راهکار بجوییم یا بهتر است سازمان، نهاد و یا کارگروهی به منظور بررسی این موضوع تدارک ببینیم و مشکل را از ابتدا تدبیر کنیم؟ کدام راه کم هزینهتر است؟!