-
چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۹ ب.ظ
-
۲۱۵
متحیر بودن از پدیده داعش همچنان ادامه دارد. این گروه نشان داده قابلیت استفاده از نارضایتی جمع شده ی مسلمانان را دارد. چه راه منطقی و عقلانی برای نابودی این گروه وجود دارد؟ چه راه حلی برای درمان این پدیده می توانیم ارائه دهیم؟
جنبش های اسلامی به اشکال مختلفی توانستند انحصار در زمینه مخالفت با دیکتاتوری در جهان اسلام – به ویژه درباره حاکمان دیکتاتور مورد حمایت غرب را در یک قرن اخیر کسب کنند. این جنبش ها به طور ثابتی بر ارزش های سیاسی و سنت اسلام بنیان نهاده شده اند – را در دست بگیرند، امری که جنبش های لیبرال سکولار خاورمیانه هیچ وقت به آن دست نیافتند. خشم جهان اسلام از امپریالیسم و مداخله گرایی غربی در دهه ها و حتی قرن های طولانی، منبع این جنبش ها بوده است.
انباشته شدن این خشم در نهایت در 11 سپتامبر منجر به حمله ی نظامی در خاک آمریکا شد – جنگ های بدون وقفه در بخش هایی از جهان اسلام از سال 2002، نیروهای نظامی آمریکا و وارد شدن خسارات عظیم به زیر ساخت ها و جان مسلمانان در افغانستان، سومالی، لیبی، عراق، سوریه، پاکستان و یمن – فضا را برای رادیکالیسم اسلامی آماده کرد. پدربزرگ این قبیل مشکل ها هم گرفتار شدن مردم فلسطین تحت اشغال ناگوار اسرائیل به مدت نیم قرن است. این سم همچنان در حال تراوش است و بیت المقدس در انتظار جرقه بزرگ دیگری است.
گرامر تروریسم در حال توسعه و پیشرفت است. القاعده خودش را به جهان این گونه معرفی کرد که مهارت زیادی در جنگ های چریکی دارد و در 11 سپتامبر جسورانه ترین ضربه را به آمریکا زد. برای بسیاری از مسلمانان ناتوان، القاعده نماد «ما می توانیم» بود و این که جهان اسلام در پاسخ دادن به قدرت نظامی بلند مدت غربی ها ناتوان نیست. این عملیات منجر به تولد شاخه های القاعده در بسیاری از نقاط جهان شد، حتی پس از مرگ بن لادن هم، هنوز این گروه مرگبار است. اما استراتژی القاعده ثابت مانده است و حملات جهادی علیه منافع ایالات متحده در همه جا را ادامه می دهد و شاخه ی افراطی اسلام را نمایندگی می کنند.
اما داعش «دولت اسلامی عراق و شام» فضای جدید را به وجود آورده است و علاوه بر مباحث رادیکال به دو جنبه عمده و جدید دست یافته و بر آنها تاکید دارد: قلمرو و خلافت. ادعای داعش مبنی بر خلافت، با دیده ی شک و تردید از سوی بسیاری از مسلمانان دیده می شود. با این وجود این اقدام بازخوانی تاریخ سیاسی اسلام است. آنها به دنبال ارائه ی مجدد دوران طلایی و باشکوه قدرت مسلمانان هستند، ولی نمی توانند موجب وحدت جهان اسلام شوند. خلافت هم احتمالاً نشان دهنده نماد عالی آرمان مسلمانان برای وحدت سیاسی و فرهنگی و دستیابی به حکومت عادلانه است.
در واقع من فکر می کنم که داعش نمی تواند به مدت طولانی از این اوضاع بهره مند شود. دلایل فروپاشی آن وابسته به وحشیگری، افراط گرایی و بیگانگی اجتناب ناپذیرشان در قبال دیگران است. چند نفر از جوانان مسلمان غربی این گروه می خواهند زنده به کشورشان بازگردند تا داستانشان را تعریف کنند؟ هیچ دولتی با آنها رابطه دیپلماتیک یا روابط اقتصادی و تجاری برقرار نمی کند. بن لادن قطعاً سال ها به گسترش القاعده، حتی زمانی که توانایی رهبری این قبیل گروه ها را از دست داده بود، کمک کرد.
اما شکی نیست که شرایط جنگی، تخریب فیزیکی، مرگ، پناهندگان، ضرب و شتم، جنگ داخلی، حضور نیروهای نظامی خارجی، حکومت های بد، همه منبعی برای پیشروی جهادی ها هستند. اکثریت مسلمانان رادیکالیسم، خشونت و تحریف ارزش ها و احکام اسلامی توسط داعش را محکوم می کنند. غرب هنوز شروع به حذف منابع اولیه این رادیکالیسم نکرده است.
واشنگتن باید بررسی کند که آیا نیروهای نظامی اش همیشه راه حل مشکلات هستند یا این که در بعضی اوقات آنها بخشی از مشکل هستند. ما چگونه می توانیم به فرآیند خشونت آمیز بیگانه ستیزی جوانان مسلمان از طریق این جنبش ها، پاسخ دهیم؟ حذف عینی ترین منبع این مشکلات – حضور نیروهای نظامی در خاک آن کشورها – شروعی اساسی برای پایان دادن به چرخه ی خشونت است. به نظر نمی رسد ما در این جهت باشیم.
* معاون سابق شورای اطلاعات ملی سازمان سیا. آخرین کتاب وی «ترکیه و بهار عربی: رهبری در خاورمیانه» است