-
چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ
-
۱۵۷
یکبار دیگر محمود احمدینژاد روی آنتن رفته است! این بار گفتهاند که یک تماس تلفنی از ولنجک به خیابان یاسر برقرار شده و رئیسجمهور سابق سراغ رئیسجمهور اسبق را گرفته است.
راوی خبر هم، حسن رسولی، فرد نزدیک و حاضر در دفتر سیدمحمد خاتمی بوده است. او گفته است: «دفتر احمدینژاد تماسی را با دفتر حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمد خاتمی لیدر اصلاحطلبان داشته اما هیچ حساسیت و واکنشی نسبت به این تماسها از طرفین نشان داده نشده است.» وی اضافه کرده بود: «اخیرا تلاشهایی از سوی محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق کشورمان به منظور برقراری ارتباط تلفنی و دیداری با شخصیتها و چهرههای شاخص جریان رقیب یعنی اصلاحطلبی صورت گرفته که میتوان به نمونه دیدارش با آیتالله سیدحسن خمینی در مرقد بنیانگذار انقلاب اسلامی اشاره داشت. وی شخصا یا با واسطه با برخی چهرههای اجتماعی و فرهنگی اصلاحطلب تماس گرفته و از آنها درخواست کرده تا در انتخابات آینده در لیست انتخاباتی وی قرار گیرند.» یک مساله عجیب و البته مهم. شاید سادهترین تفسیرش این باشد که یک اتفاق احمدینژادی دیگر رخ داده است. اما چه دلیل یا دلایلی موجب شده که احمدینژاد در یک شیفت تعجببرانگیز رو بهسوی اصلاحطلبان کرده و ندای ائتلاف سردهد.
در سطحی از تحلیل میتوان گفت در واقع آنچه رخ داده تلاش برای بازگشت به قدرت رسمی آنهم با سرمایه اجتماعی رقیب به نظر میآید. این گزاره البته چندان غیرقابل باور نمیآید. احمدینژاد یک مهندس است. او بارها با تغییر جاگیری سیاسی تلاش کرده تا به آنچه در ذهن دارد برسد. یادمان نرفته او در دورهای از اعضای ستاد انتخاباتی اکبر هاشمیرفسنجانی بود. او حتی از معترضین به نتایج آن انتخابات هم بود. چندسال بعد این مهندس میانسال با یک تغییر مشهود به سمت دیگری حرکت کرده و از منتقدان اکبر هاشمیرفسنجانی میشود. اینبار اما در شرایطی این اتفاق رخ میدهد که هاشمی رقیبش در انتخابات ریاستجمهوری شده است. در نگاهی دقیقتر آنچه رخ داد این بود که محمود احمدینژاد با یک تاکتیک انتخاباتی فضا را عوض کرد. در آن رقابت، صورت ظاهری براساس نظرسنجیها این بود که محمدباقر قالیباف و هاشمیرفسنجانی شانس اول انتخابات هستند. او برای اینکه رئیسجمهور شود راهی نداشت جز اینکه یک دوقطبی تشکیل دهد که البته یک سر آن خودش باشد. مسلما او نمیتوانست با محمدباقر قالیباف این دوقطبی را تشکیل دهد چرا که درصد رای منفی او در جامعه چندان بالا نبود و زمینهای برای طبقهسازی هم وجود نداشت. اما در سوی دیگر این ماجرا اکبر هاشمیرفسنجانی قرار داشت. او اگرچه در نظرسنجیها حتی از محمدباقر قالیباف هم پیشی گرفته بود، اما در سطح عمومی جامعه به همان میزان رای منفی داشت. این نکته محمود احمدینژاد را بر آن داشت تا از همین رای منفی یک قطب بسازد. جامعه گفتمان هاشمیرفسنجانی را نماد اشرافیگری میدانست. به نظر میآمد که پس از اتفاقات سالهای آخر دولت سیدمحمد خاتمی جامعه دیگر دنبال پروژه جدالهای سیاسی از «پایین به بالا» برای چانهزنی مقامات سیاسی در «بالا» نبود. مردم در آن زمان گویا به مدلی از حکومتداری در دولت فکر میکردند که براساس آن رئیس دولت میباید حقشان را در مباحث اقتصادی و معیشتی بستاند. درست همین جاست که محمود احمدینژاد رفاقت پیشین با مدیر سابق را به رقابت تبدیل میکند و مدل ذهنی جامعه را به این شکل تغییر میدهد: «رئیس دولت باید حق مردم را از اشراف جامعه بگیرد». او اعلام میکند که بنا دارد رئیس چنین دولتی شود. تمام مبنای رقابت او هم میشود ایجاد یک دوقطبی در این زمینه با هاشمیرفسنجانی. در چنین مجادله بزرگی آن هم در سطح رقابت ریاستجمهوری طبیعتا کسی فرصت رجوع به برگههای تاریخ و ماجرای حمایت از هاشمیرفسنجانی در ادوار قبلی انتخابات توسط احمدینژاد را نمیکند.
احمدینژاد متفاوت
هرچه بود محمود احمدینژاد توانست بهعنوان نامزد پیروز جانشین سیدمحمد خاتمی شود. او اگرچه نامزد اصلی اصولگرایان در انتخابات نبود اما به جهت هویت سیاسیاش مورد حمایت این طیف در آغاز دولتش قرار گرفت. به همین دلیل هم بود که میشد چهرههای فراوانی از اصولگرایان را در کابینهاش مشاهده کرد. زمان گذشت و محمود احمدینژاد به رسم پیشین بار دیگر دست عوض کرد. او پس از فارغشدن از مجادلات پس از انتخابات دور دومش اختلافات با اصولگرایان را عیان کرد و به یک تسویهحساب اساسی دست زد. دیگر به سختی میشد چهرههای اصولگرا را دور میز کابینه مشاهده کرد. چرخش جدید او هزینههای سیاسی فراوانی به همراه داشت. آنچه در سر داشت تشکیل یک خط سیاسی جدید در کشور بود. خطی مجزا از اصولگرایان و اصلاحطلبان. حواریون او که مستظهر به حمایت رئیس دولت بودند پیاده نظام او شدند تا شاید رویای ماندگاری در قدرت به حقیقت منجر شود. او البته تا روز آخر یعنی تا همان زمانی که عقربههای ساعت دیواری وزارت کشور نشان از پایان مهلت نام نویسی را میداد بر ایده خود پا برجا ماند تا دست در دست اسفندیار رحیممشایی در پی اجرای مدل پوتین - مدودفش باشد.
دوران دوری از قدرت
حالا محمود احمدینژاد روزهای زیادی است که به صندلی اتاق کار سابقش در ساختمان قرمز ریاستجمهوری تکیه نزده است. او خیلی وقت است که راهی به ساختمانهای بخش شرقی محوطه پاستور ندارد. او فقط میتواند هفتهای یکبار از درب غربی محوطه به محل کار هاشمیرفسنجانی برود تا در جلسات مجمع تشخیص مصلحت حضور یابد. پس از هشت سال سیاستورزی آن هم در قامت نفر دوم کشور خیلی سخت است که تحمل کنی دیگر صف محافظها برایت تشکیل نشود و نتوانی احمدینژاد 84 تا 92 باشی. شاید چنین است که احمدینژاد هر هفته راهش را از ولنجک به پاستور تغییر میدهد تا نفر اول حاضر در جلسهای باشد که ریاست آن بر عهده بزرگترین رقیب دوران صدارتش است. او به قول بعضیها شاگرد اول مجمع تشخیص مصلحت نظام شده است، همانجا که در دورانی دوست شفیقش میگفت جای بیکاران و بازنشستههای سیاسی است. حالا باید به این فکر کنیم که «مهندس» گزارش ما چه تاکتیکی برای دوران جدید سیاستورزی جدیدش در ذهن دارد. فعلا صورت مساله این است: «آقای دکتر، یک شیفت بزرگ سیاسی دیگر را دنبال میکند. این بار او به جناح چپ سیاست ایران چشم دوخته است.»
داستان یک تماس
آنچه اکنون رخ داده دقیقا چیست؟ «دفتر احمدینژاد تماسی را با دفتر حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمد خاتمی لیدر اصلاحطلبان داشته اما هیچ حساسیت و واکنشی نسبت به این تماسها از طرفین نشان داده نشده است.» این همه اتفاقی است که اطرافیان خاتمی بر وقوع آن تاکید میکنند. انتشار این خبر دقیقا یکماه بعد از حضور احمدینژاد در حرم مطهر حضرت امام(ره) و دیدار دو ساعته وی با سیدحسن خمینی، گمانهزنیها را در مورد دلایل تحرکات سیاسی وی بیش از پیش حساس کرده است. رسولی گفته است احمدینژاد با برخی از چهرههای سیاسی اصلاحطلبان تماس گرفته و درخواست کرده تا آنها در لیست انتخاباتی وی قرار بگیرند و این موضوع نیز گمانهزنیهایی را درمورد اهداف احمدینژاد مبنیبر ایجاد تفرقه بین اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بهوجود آورده اما بنابر گفته رسولی، اصلاحطلبان هوشمندتر از آنند که بازیگر چنین کارگردانی شوند. این خبر البته با تکذیب شدید احمدینژادیها مواجه شده است. در یکی از این واکنشها معاون پارلمانی دولت دهم خبر درخواست احمدینژاد برای دیدار با سیدمحمد خاتمی را رد کرد و گفت: «خود آقای دکتر گفته است که چنین درخواستی نکردیم و چنین برنامهای هم نداریم. دکتر احمدینژاد، درخواست دیدار با آقای خاتمی یا دیدار با ایشان را تکذیب کردند. من از نزدیکانش هم پرسیدم گفتند که خود آقای دکتر گفته که چنین درخواستی نکردیم و چنین برنامهای هم نداریم.» میرتاجالدینی درباره سکوت رئیسجمهور سابق هم توضیح داد: «آقای احمدینژاد میگفت که دولت روی کار آمده و باید کارها را انجام بدهد و بر امور کشور مسلط شود، بنابراین اگر ایشان ورود پیدا کند و در هر موضوعی بحث کند یک فضای سنگینی پیش میآید، بنابراین آقای احمدینژاد ترجیح دادند که وارد منازعات و بحثها با دولت نشوند.» البته مرحله دیگری که همه خدمات دولت قبل زیر سوال رفت، آقای احمدینژاد آنجا اظهار کرد:« این بیانصافی است که همه چیز را صفر کنید و من حاضرم دفاع و مناظره کنم و در مقام مناظره از عملکرد دولت قبلی دفاع کنم. من احساس میکنم فعلا همین رویکرد را دارند اما ارتباطاتشان با مردم، گروههای مختلف در دفترشان و رفتوآمدها همیشه هست.»
معاون پارلمانی رئیسجمهور سابق احتمال حضور احمدینژاد در دهمین دوره انتخابات مجلس را هم رد کرد: «من اطلاعی از برنامههای آقای احمدینژاد برای انتخابات مجلس ندارم. البته قطعا خودش در انتخابات مجلس کاندیدا نمیشود. آقای احمدینژاد در دیدارهایی که با مجموعههای مختلف داشتند و در اظهارنظرهایی که دارند، میگویند این دیدارها به خاطر انتخابات نیست، بلکه ما میخواهیم ارتباطات خود را حفظ کنیم.» پس از او علیاکبر جوانفکر هم این اتفاق را تکذیب کرد.
او در پاسخ به خبرگزاری آریا گفته بود: «دکتر احمدینژاد با هیچ یک از افراد مورد نظر شما تماس نگرفتهاند و چنین به نظر میرسد که اینگونه ادعاها با اغراض سیاسی مطرح میشود. گذشته از آن توجه داشته باشید که مقامات و شخصیتهای سیاسی همواره با یکدیگر در تماس هستند و جویای احوال یکدیگر میشوند. اینگونه ارتباطات صرفا دارای جنبههای اخلاقی، ادب، انصاف و انسانیت است و نباید با نگاه سیاسی و انتخاباتی مورد ارزیابی قرار گیرند. آموزههای دینی به یک مسلمان انقلابی و ارزشگرا حکم میکند که در مواجهه با دیگران، اهتمام خود را مصروف تقویت جنبههای مثبت و تبدیل جنبههای منفی به مثبت کند. متاسفانه برخی افراد با هر نام و عنوانی که بر خودشان مترتب کردهاند، یک خطای کوچک را تا سرحد نابودی افراد بزرگنمایی کرده و او را از همهچیز ساقط میکنند و هیچ فرصت جبرانی برای افراد در نظر نمیگیرند، در حالی که اسلام چنین اجازهای به ما نمیدهد و باید دست حمایت و کمک خود را به سوی کسی که در حال غرقشدن است دراز کنیم و هیچ اولویتی بالاتر از کمک به نجات آن فرد نیست.»
احمدینژاد و اصولگرایان
بیایید ماجرا را یکبار دیگر و از زاویه متفاوت بررسی کنیم. اگر فرض را بر درستی خبر تماس احمدینژاد با خاتمی بگذاریم و آن را در ادامه ماجرای دیدارش با سیدحسن خمینی بپنداریم، بد نیست به وضعیت میان او با اصولگرایان هم نظری بیندازیم:
l باهنر در پاسخ به این سوال که در صورت حضور احمدینژاد در انتخابات آتی و عرصه سیاسی آیا از وی حمایت میکنید، گفت: «خیر، به هیچ وجه از وی حمایت نمیکنیم.»
l توکلی در پاسخ به این سوال که به نظر شما احمدینژاد به عرصه سیاست بازخواهد گشت تنها به گفتن این جمله اکتفا کرد که پناه بر خدا.
l زریبافان درباره زمزمههای بازگشت احمدینژاد به قدرت و ارزیابی وی اظهار داشت: «من این موضوع را نه به صلاح خودشان میدانم و نه نظام اسلامی. هر کس دورهای داشته و باید اجازه داد افراد و افکار جدید نیز روی کار بیایند. ضمن اینکه آقای احمدینژاد چون وقت اضافه میگذاشت، طی هشت سال مسئولیت دولت به اندازه چند رئیسجمهور کار کرده و هرچه در توان داشته انجام داده است.»
l اینکه احمدینژاد بتواند به قدرت بازگردد، تردیدهایی جدی را در پی دارد. اصولا مردم ایران رفتارشان بهگونهای است که اجازه بازگشت به قدرت را به صاحبان قدرتِ کنار رفته از قدرت نمیدهند. شاید آنها «از قدرت به کنار رفتهها» را محترم بشمارند و حتی قبولشان هم داشته باشند، اما اینکه مجددا قدرت را به آنها بسپارند، اتفاقی است که بسیار بعید به نظر میرسد. ما این نوع رفتار را در طول این سی و چند سال مشاهده کردهایم و هیچ رئیسجمهوری نبوده است که بعد از چند سال بتواند دوباره خودش را در پاستور ببیند. البته جریان فوق میتواند با حرفها و رویکرد جدید، شخص جدیدی را به قدرت برساند اما مردم «افراد»ی را که قدرت را تجربه کردهاند، دوباره بر سر کار نمیآورند.
l مصباحیمقدم: «سال ۸۸ هم آقای احمدینژاد بهعنوان کاندیدای جریان اصولگرا به میدان نیامد، بهعنوان شخص خودش آمد. برای بار دوم هم این طور نبود که او کاندیدای جریان اصولگرا باشد بلکه اقدام شخصی و فردی بود که به میدان آمد. البته ما یقین داشتیم بخش مهمی از آرا را بهدست خواهد آورد. یک دوره ریاستجمهوری را پشت سر داشت و دور دوم هم بهطور طبیعی به همان فرد داده مىشد. میدانستیم رقبای دیگر از جریان اصولگرا نمیتوانند در مقابل او قد علم کنند و نمىخواستیم به رقیب او راى بدهیم.»
lسایت الف نزدیک به احمد توکلی: «شکی نیست که محمود احمدینژاد سودای بازگشت به قدرت اول اجرایی کشور را در سر میپروراند و با حضورهای مردمی در حسینیهها و سخنرانیهای کم و بیش حساب شده بهدنبال انسجام و بازسازی پایگاه اجتماعی خویش است، این رفتار وی، تحرکات وی در سالهایی را به ذهن متبادر میسازد. باید این را به یاران احمدینژاد یادآوری کرد که این روزها با سال 84 تفاوت معناداری دارد، این پایگاه اجتماعی هر قدر هم که فراهم گردد، وی یک چیز را فراموش کرده است. این احمدینژاد، مانند دیکتهای است که، نهتنها املای نانوشته ندارد، بلکه املایی دارد که حتی اگر از تصحیح ملت بگذرد که بسیار بعید به نظر میرسد، از تصحیح شوراینگهبان نخواهد گذشت. احمدینژاد فراموش کرده است که نظام و سایر قوا در دوسال آخر دولت وی با او مدارا کردهاند تا دولتش به پایان برسد. فراموش کرده است به خاطر مقاومت در مقابل حکم حکومتی رهبری، کاری کرده است که هیچ رئیسجمهوری تا قبل از آن مرتکب این نافرمانی و قانونشکنی نشده بود، یازده روز خانهنشینی برای تحت فشار قرار دادن رهبری، در عدم رعایت اصل التزم عملی به ولایتفقیه چه شک و شبههای باقی میگذارد؟ وی و یارانش فراموش کردهاند که در رویارویی و عدم تمکین به قانون و مجلس، کار را به جایی رساندند که حدادعادل (رئیس مجلس وقت) دست به دامن رهبری شود که رئیسجمهور قانون مصوب مجلس و موید شورای نگهبان را تمکین نمیکند! یادشان رفته با تکرار حرکات تشنجآفرین مناظرات در مجلس، بعد از اخطار صریح رهبری به مسئولان مبنیبر اینکه: «از امروز تا روز انتخابات، هرکسی که بخواهد اختلافها را به میان مردم بکشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده کند، قطعا به کشور خیانت کرده است»، کاری کردند که برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، رهبری در زمان روی کار بودن دولت، اقدام رئیسجمهور را خلاف شرع، خلاف قانون، خلاف اخلاق، تضییع حقوق اساسی ملت و... بخوانند. احمدینژاد، به احتمال زیاد، رد صلاحیت خواهد شد.»
l پرویز امینی: «خطای راهبردی احمدینژاد از دست دادن پایگاه ایدئولوژیک خود در سیاست و بین قشر حزباللهی بود. باید به این نکته توجه کرد که زنده ماندن در فضای سیاسی وابسته به پیروزی در انتخابات نیست چراکه انسانها میآیند و میروند و آنهایی در سیاست زنده میمانند که پایگاههای ایدئولوژیک را جذب خود کنند. احمدینژاد اگر بخواهد بازسازی کامل شود و بتواند رقیب جدی برای دولت مستقر شود، لازم است پایگاه ایدئولوژیک خود را احیا کند.» حالا که به اینجای گزارش رسیدهایم بد نیست نظر حواریون محمود احمدینژاد را درباره اصولگرایان بدانیم:
lجوانفکر: «برخلاف گفتههای اصولگرایان احمدینژاد هنوز هم پایگاه وسیعی میان اصولگرایان دارد. اصولگرایان دربرگیرنده طیفی ناهمگون از عناصر سیاسی هستند. فکر میکنم این ناهمگونی که آشفتگی و درهمریختگی مواضع را بهدنبال دارد، از دلایل اصلی عدم موفقیت اصولگرایان بوده است. اگر چهرههای شاخص اصولگرا را کنار بگذاریم، فکر میکنم دکتر احمدینژاد از مقبولیت زیادی نزد بدنه اصولگرایی که همین جوانان حزباللهی و متدین جامعه هستند، برخوردار است.»
l مهدی کوچکزاده با اشاره به روابط بین رئیسجمهور سابق با اصولگرایان گفت: «آقای احمدینژاد احتیاجی به بازسازی روابط خود با اصولگرایان ندارد. البته اصولگرایان را باید تعریف کرد. وقتی میگوییم اصولگرایان به نظر من جمع 40-30 نفرهای میآید شامل عدهای به اسم سران قوم! آیا آقای احمدینژاد نیازی به بازسازی روابطش با اینها دارد؟ اگر ایشان نیاز به جلبنظر اصولگرایان داشت در هشت سال دوره خدمتش جور دیگری رفتار میکرد. برخی معتقدند که احمدینژاد دچار انزوای سیاسی شده است. من مخالف این تفسیرم. احمدینژادی که من میشناسم کسی نیست که نسبت به مسائل کشور و سرنوشت مردم بیتفاوت باشد و این بیتفاوتی را گناه کبیره میداند. یعنی مرام و روش او این اجازه را به او نمیدهد که بیتفاوت باشد. اگر ایشان میخواست بیتفاوت باشد، هشت سال شبانه روز در حال خدمت نمیبود.»
خبرهای جدید
در این میان اما خبرهای جدیدی هم درمورد تحرکات تازه رئیس جمهور پیشین شنیده میشود در همین ارتباط شنیده شده است که مسئولیت کمیته رسانه احمدی نژاد پس از اختلافات پدید آمده در تشکیلات هما به غلامحسین الهام سپرده شده است. شمس الدین حسینی و تمدن هم گویا در همین ستاد فعال هستند. برخی گزارش کردهاند که مسئولیت ستاد استانها با شیخ الاسلام و امیدی شهرکی است. گزارش دیگری نیز حاکی است که تیم رئیس جمهور سابق با ستادهای پیشین شهرستانها تماس گرفته و از آنها ارزیابی وضعیت موجود و پیشنهاد برای آینده را میخواهند. گروهةا قرار است در آینده نزدیک میان آنها و احمدی نژاد برگزار شود.
چرا اصلاحطلبان؟
آنچه در سطور فوق آمد نشان میدهد احمدینژاد دیگر هیچ جایگاه انتخاباتی در میان اصولگرایان ندارد. او در تشکیل خط سوم به رهبری خودش هم ناکام مانده، پسلازم است مانند ادوار قبلی یک شیفت جدید صورت پذیرد. این بار او بهتر دیده به سمت جناح چپ حرکت کند. او حتما به این فکر میکند که میتواند با این بخش از سیاست ایران ائتلاف یا رفاقتی از نوع رفاقت احمدینژادی صورت دهد. شاید او به اصلاحطلبان این پیام را داده باشد: «من از حمایت بدنه پایین جامعه برخوردار هستم و شما از حمایت طیفی از نخبگان. ما البته یک وجه اشتراک داریم و آن اینکه با بخشهای مهمی از لایههای حکومتی زاویه داریم. این میتوان شروعی برای همکاری و نتیجهگیری باشد.» آری، شاید این راز تماس با اصلاحطلبان باشد. جمله آخر اینکه احمدینژاد بدونشک از حاضرین انتخابات 94 و 99خواهد بود اما با این وجه تمایز که او از تنهاترین حاضران در این رقابت خواهد بود.