-
چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ق.ظ
-
۹۰
اعظم طالقانی گفت: من در این باره از مرحوم پدرم چیزی نشنیدهام. ولی شنیدهام که آقای ناطق نوری روایت کردند که مرحوم طالقانی گفته بودند مردم نگویند مرگ برشاه چون که خطرناک است اما امام نپذیرفته و گفته بودند که مردم بیرون بیایند و بگویند. وی مجددا تأکید کرد: به هرحال من این موضوع را از پدرم نشنیدم که بگویند امام گفته باشند این دستور از جایی دیگر صادر شده است. اعظم طالقانی در مورد نقل قولهای متفاوت در این باره اظهار کرد: تفکر آقای علم الهدی با آقای مطهری فرق میکند و به شنیدهها خیلی نمیشود تکیه کرد.
وی در عین حال گفت: شاید هم آقای مطهری درست بگوید؛ چون من چنین چیزی از پدرم نشنیدم. طالقانی همچنین درباره سخنان علم الهدی در مورد نقش نظارتی خبرگان رهبری گفت: آقای علم الهدی بگویند پس فلسفه خبرگان رهبری که در قانون اساسی تصریح شده، چیست؟ اگر وظیفه نظارتی خبرگان رهبری نباشد، پس کارایی آن چیست. از سوی دیگر، وحیده طالقانی، دیگر فرزند مرحوم طالقانی با اشاره به خاطرههایی که از عنایت امام زمان در تصمیمهای رهبری حکایت دارد، اظهار کرد: نباید گفت که رهبر یک انقلاب بزرگ همیشه از امام زمان دستور میگرفته است. اینها در واقع، سست کردن جایگاه امام خمینی نیز هست چراکه امام خمینی خود بر عقل تأکید داشته و بنا بر عقل، مردم را رهبری میکرده است. وحیده طالقانی همچنین تأکید کرد: امروز مردم دغدغههای مهمتری دارند و پرداختن به این موضوعات که نمیتوان آنها را رد یا تأیید کرد، درست نیست.
چندی پیش سید احمد علمالهدی در واکنش به موضعگیریهای علی مطهری در مورد وظیفه نظارتی خبرگان رهبری، گفته بود: «ولی فقیه موید از جانب امام زمان (عج) است و آیا امام زمان(عج)، جامعه اسلامی را تحویل آقایی میدهند که بعد یک 'ابوالیلغوزی' از گوشه ای بیاید و بگوید او اشتباه میکند؟». این اظهارات امام جمعه مشهد، با پاسخ علی مطهری مواجه شد که وی به رد یک نقل قول مشهور از امام خمینی(ره) پرداخت و گفت: «پس از اعلام حکومت نظامی در روز 21 بهمن سال 57، شایع شد پس از آن که امام خمینی اعلام کردند که مردم به حکومت نظامی اعتنا نکنند و به خیابانها بیایند، مرحوم آقای طالقانی از علت این تصمیم سؤال کردند و امام فرمودند «به من دستور داده شده است» یعنی امام زمان فرمودهاند. این در حالی است که من همان روزها قضیه را مستقیماً از پدرم شنیدم. ایشان فرمودند: «وقتی در روز 21 بهمن حکومت نظامی اعلام شد، در اتاق، من بودم و امام(ره). از امام پرسیدم مردم چه بکنند؟ امام فرمودند مردم اعتنا نکنند و به خیابانها بیایند. گفتم خوب است این را به صورت اعلامیه بنویسید تا در سطح شهر از پشت بلندگوها خوانده شود، و همین کار انجام شد.» بنابراین هیچ صحبتی از امام زمان نبوده است و این، تمایل ذاتی عوام مردم بوده که این شایعه را ساخته است.»
گفتنی است، پیش از این نیز اظهاراتی در زمینه عنایات امام زمان به انقلاب اسلامی و بیان آن از سوی امام، مطرح شده که قابل توجه است. سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی به نقل از آیتالله خزعلی در یک سخنرانی عمومی آورده است: «امام زمان (عج) در جریان پیروزی انقلاب دوبار به رهبر انقلاب، امام خمینی پیام پیروزی داده است و هدایت فرموده است و این دو پیام به وسیلهی شخصی بزرگوار و معنوی به نام «لطیفی» که ساکن تهران است و من او را میشناسم، به امام خمینی ابلاغ گردیده است».
سید علی اکبر قرشی، نماینده خبرگان در این باره در کتاب خاطرات خود که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده، مینویسد: این مسئله برای من خیلی عجیب آمد و سعی کردم به حقیقت آن پی ببرم. تا اینکه چند ماه بعد در مجلس خبرگان، آیتالله خزعلی را دیدم و در آن مورد از ایشان سؤال کردم. آقای خزعلی مسئله را کاملاً تأیید کرد. گفتم: «پس اگر من این موضوع را کتبی برای شما بنویسم، جواب مکتوب مینویسید؟».گفت: «بله، مانعی ندارد، شما بنویسید، من هر دو قضیه را در جواب شما مینویسم.»
وی همچنین با نقل خاطرهای از مرحوم محمود مرتضاییفر {مشهور به وزیر شعار} نوشته است: وی در یکی از مجلات سپاه پاسداران نقل شده و پیام پیروزی امام زمان (عج) به امام خمینی(ره) را تأیید میکند.
مرتضایی فر در آن خاطره میگوید: «ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیتالله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام پیام داده که مردم در خانههای خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند». آقای طالقانی گفت: «امام مدت پانزده سال از ایران دور بودهاند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بیرحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام میکنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانهها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه میشود؟».
بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانههایشان بیرون نیاورند. ما حرفهای آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانهها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید.
تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشهای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند! حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت.
ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است. امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت:
«نه، نه، اصلاً مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیههایش را پس بگیرد و امام هرچه میگفت، من قانع نمیشدم، در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج) است!» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بیاختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد!».