-
دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۲ ق.ظ
-
۹۰
دیگر برای همه عوامل تعویق توافق نهایی میان ایران با اعضای شورای امنیت به همراه آلمان روشن شده است. همچنین عوامل چالش برانگیز در مذاکرات و شکاف های موجود که همچنان وجود دارند و اختلاف ها را بر قرار کرده اند نیز روشن هستند.
اما شاید بتوان گفت عوامل دیگر پشت پرده ای نیز در تعویق رسیدن به توافق جامع هسته ای با ایران مرتبط بوده اند. حوادث مختلفی که منازعات و تمایلاتی ایجاد کرده اند که بر نتایج مذاکرات هسته ای چه در توفیق چه در شکست آن تاثیر گذاشته است.
بی شک پافشاری و اصرار ایران به خواسته های خود تلاش برای تاباندن نور به تونلی است که شاید در آخر بتواند امتیازی برای ایران به دنبال داشته باشد. تحلیل این رفتار ایران آسان است: ایران می داند فشارهای بین المللی بر سر سلاح هسته ای که علیه اسرائیل و هند و پاکستان و کره شمالی وارد آمده تا کنون هیچ نتیجه ای در بر نداشته است و آنها کار خودشان را کرده اند. مقاومت کشورهای جهان سوم مثل کره شمالی سبب شده است تا جامعه جهانی واقعیت هسته ای شدن آن کشور را بپذیرد.
ایرانی ها نیز در حد و توان خود بر روی نیرویشان حساب کرده اند، هر کشوری که بخواهد هسته ای شدن ایران را منکر شود باید با قضایای دیگری دست و پنجه نرم کند و تاوان مخالفت خود را بپردازد. رفتار ایرانی ها در طول سالیان گذشته خیلی ساده قابل فهم است، آنها بعد از انقلاب مردمی شان در سال 1979 از سوی عراق مورد حمله قرار گرفتند که اتفاقا آن حمله با انعطاف و تمایل بالای کشورهای غربی و عربی همراه شد. جنگی که نزدیک به یک دهه به طول انجامید و نزدیک به یک میلیون نفر کشته داد. اما همه دیدیم سرنوشت عاملان آن جنگ چه شد.
ایرانی ها می خواهند بار دیگر آن تاریخ را تکرار کنند، آنها نسبت به بازی های بین المللی خوش بین هستند و تلاش می کنند با صبر و مراقبت به اهداف خود برسند. به یاد توافقات ایران گیت و نقش اساسی ای که ایران در آزادسازی گروگان های غربی در لبنان داشت، بیفتید. امروز چه کسی می تواند منکر شود که واشنگتن که ادعای جنگ با تروریسم را دارد همانند ایران در این مبارزه نمی جنگد. یا به یاد همکاری های امریکا و ایران در افغانستان و عراق بعد از حملات 11 سپتامبر بیفتید.
در تهران، فرهنگ غالب سیاسی این است که فاصله کوتاهی میان آن چه الآن اتفاق افتاده با آن چه قرار است بعدا اتفاق بیفتد، وجود دارد. ایرانی ها همیشه با این تصور به آینده سیاسی خود نگاه کرده اند و توانسته اند میان زمان حال با آینده ارتباط برقرار کنند، حال این ارتباط سلبی باشد یا ایجابی. این رویکرد بر سیاست گذاری های ایران نیز تاثیر گذاشته است. اکنون 1953 نیست که سازمان امنیت مرکزی امریکا با دخالت در ایران توانست به دست ژنرال زاهدی دکتر محمد مصدق را سرنگون کند، تنها سالی که ایرانی ها سیاست ها و مواضع خود را تا این اندازه با امریکایی ها هماهنگ کردند. حتی سال 1907 نیست که روس ها و بریتانیایی ها بر دو بخش مجزا از ایران مسلط شدند تا نفوذ استراتژیک خود را گسترش دهند.
در مقابل، غربی ها به ویژه امریکایی ها کجای معادله ایستاده اند، آنها همچنان اشتباهات گذشته خود را فراموش می کنند و دوباره آنها را تکرار می کنند. آنها هم تجربه انقلاب ایران را فراموش کرده اند و هم حادثه گروگان گیری در سفارت امریکا در تهران. آنها حتی ظاهرا دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که غرب را بی محابا تهدید می کرد نیز فراموش کرده اند. تنها به ابزار اعتماد سازی بسنده کرده اند و می خواهند با این ابزار به ایران فشار بیاورند. اما همه می دانند که نه تنها امریکا بلکه هیچ کس نمی تواند با ادامه این گونه رفتارها و سیاست بازی ها به نتیجه برسد.