-
دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ
-
۱۳۲
گفت و گوهای هسته ای با ایران بدون رسیدن به یک توافق و بدون هیچ پیچیدگی یکبار دیگر تمدید شد. بحرانی که یکسال پیش تبدیل به انباشتی از تهدید ها و نگرانی ها شده بود بدون هیچ سناریوی دراماتیک و دشواری مدیریت شده است. پاسخ جدید برای به توافق نرسیدن خود بیانگر چرخشی در روابط ایران و امریکاست؛ چرخشی که بدون درک گردش های ژئوپلتیکی عمده ای که در خاورمیانه رخ داده است و اولویت و فوریت مسئله هسته ای را تغییر داده، غیرقابل فهم است.
این چرخش ها ریشه در ظهور دولت اسلامی داعش دارد. از نظر ایدئولوژیکی تفاوت ناچیزی میان دولت اسلامی و دیگر جنبش های جهادی تندرو وجود دارد. اما از منظر جغرافیایی، آرایش و حضور دولت اسلامی کاملا متفاوت است. درحالی که القاعده علاقمند بود کنترل دولت- ملت را بدست بگیرد، با وجود گسترش زیادی که پیدا کرد، در درجه اول سازمان تروریستی پراکنده ای باقی ماند. هیچ قلمرو مهم دولتی را برای مدت طولانی نتوانست نگهدارد؛ بیشتر شکل یک جنبش داشت تا سازمانی به دنبال مکان. اما دولت اسلامی، همانطور که اسمش هم نشان می دهد، متفاوت است. این سازمان خود را هسته ای از یک دولت اسلامی فراملی می بیند که باید رشد کند. دولتی که به عنوان موجودیتی جغرافیایی در سوریه و عراق استقرار پیدا کرده است.
گروه دولت اسلامی تقریبا منطقه تعریف شده ای را در دو کشور در دست گرفته است و سازمان نظامی متعارفی است که وظیفه دفاع و کنترل دولت را در دست دارد. تا حالا هر پیشرفت یا پسرفتی بدست آمده دولت اسلامی این ویژگی را حفظ کرده است.
در حالی که گروه دولت اسلامی بخش مهمی از قدرت خود را به سمت تشکیلات چریکی پراکنده سوق داده همچنان دستگاه تروریسم منطقه ای مهمی را حفظ کرده است؛ اما این سازمان موجودیت نسبتا جدیدی برای منطقه است؛ چرا که جنبش اسلامی است که بصورت یک دولت منطقه ای عمل می کند.
هنوز مشخص نیست که دولت اسلامی بتواند دوام بیاورد یا نه؛ هم اکنون زیر حملات هوایی ارتش امریکاست و واشنگتن تلاش می کند ائتلافی از نیرو ها را برای حمله و غلبه بر این گروه تروریستی بسیج کند. هنوز هم مشخص نیست که گروه بتواند باز گسترش پیدا کند یا نه. گروه دولت اسلامی در مقابل کرد ها و ارتش عراق محدودیت هایی از خود نشان داده است. این گروه ها تا حدودی توانستند ضد حملاتی را ساماندهی کنند.
یک تهدید جدید قلمرویی
دولت اسلامی گردابی در منطقه بوجود آورده و قدرت های منطقه ای و جهانی را به درون آن کشیده است، موضوعی که باعث شده این قدرت ها رفتار خود را بازتعریف کنند. حضور این گروه هم بی سابقه است و هم غیرقابل انکار چرا که این گروه موجودیتی قلمرویی پیدا کرده است. در نتیجه، کشورهای دیگر با توجه به این تغییرات مشغول تنظیم سیاست ها و روابط خود با یکدیگرند. در درون سوریه و عراق می بینیم که دمشق و بغداد تنها مراکزی نیستند که روبروی دولت اسلامی قرار گرفته اند بلکه دیگر دولت های منطقه ای مثل ایران، ترکیه و عربستان سعودی هم نیاز به محاسبه و ارزیابی وضعیت دارند. یک سازمان تروریستی می تواند موجب آشوب و پریشانی شود، اما به صورت پراکنده دوام می آورد. دولت اسلامی عنصر تروریستی را دارد، اما در عین حال نیروی متمرکزی دارد که می تواند بطور بالقوه قلمروی خود را هم گسترش دهد. گروه به شیوه ای ژئوپلتیکی رفتار می کند و تا زمانی که دوام بیاورد چالشی ژئوپلتیکی باقی خواهد ماند.
در درون عراق و سوریه، دولت اسلامی نمایانگر عنصر جمعیت عرب سنی است. این گروه خود را بر مناطق سنی عرب عراق تحمیل کرده است؛ البته از میان جمعیت سنی عراق مقاومت هایی علیه آن وجود دارد؛ اما باید دانست که در مقابل شکل گیری هر دولتی ظهور مقاومت هایی غیرقابل اجتناب است. دولت اسلامی چنین مقاومت هایی را در هم شکسته است. اما گروه مرزهای کرد ها و شیعیان را تحت فشار قرار داده است و سعی دارد تا پیوندهای جغرافیایی را با نیرو هایش در سوریه برقرار کند و پویش های سیاسی داخلی عراق را زیر و رو کند. در نقاطی که سنی ها پراکنده و ضعیف اند، دولت اسلامی تبدیل به نیروی اساسی در منطقه شمال و غرب بغداد و تهدید اصلی علیه مناطق نفتی کردنشین و دولت عراق شده است. این گروه تاثیرات به مراتب پیچیده تری هم در سوریه داشته است. این گروه باعث تضعیف موقعیت گروه های مخالف دولت و تقویت جایگاه بشار اسد شد. این پویش ها نشان دهنده پیچیدگی ژئوپلتیکی حضور دولت اسلامی است.
مقابله با یک ائتلاف
امریکا با این امید از عراق بیرون رفت که بغداد حتی اگر نتواند سطح پایداری از اقتدار را بر قلمرو خود اعمال کند، می تواند توازن قوا را در عراق برقرار کند که در آن سطوح مختلفی از خودگردانی، رسمی یا غیررسمی تضمین خواهد شد. هدف مبهم و حتی غیرقابل دسترسی بود. اما ظهور دولت اسلامی این توازن قوا را کلا برهم زد. ضعف های اولیه در میان نیروهای عراقی و کرد روبروی جنگجویان دولت اسلامی، امریکا را مجبور کرد روی گروه هایی حساب کند که بخش های وسیعی از عراق و سوریه را در دست داشتند. این وضعیت چالش برانگیزی را رقم زد که امریکا نه می توانست عقب نشینی کند و نه می توانست کاملا درگیر شود. راه حل واشنگتن اعزام هواپیما و گروه های حداقلی برای حمله به دولت اسلامی بود در حالی که همچنان به دنبال برپاکردن ائتلاف منطقه ای برای اقدام بود.
امروز کلید این ائتلاف ترکیه است. آنکارا قدرت مهم منطقه ای است. بزرگترین اقتصاد و نیروی نظامی را در منطقه دارد و در مقابل وقایع سوریه و عراق از طرف مرزهای جنوبی از همه آسیب پذیر تر است. استراتژی ترکیه تحت ریاست جمهوری رجب طیب اردوغان اجتناب از درگیری و مناقشه با همسایگان بوده است؛ این استراتژی فاصله زیادی تا موفقیت دارد. امریکا هم اکنون می خواهد که ترکیه تامین کننده نیروهای به ویژه زمینی برای مقابله با دولت اسلامی باشد. آنکارا در پیگیری چنین سیاستی منافعی هم دارد: نفت عراق می تواند بخشی از نیاز هایش را تامین کند و در عین حال مانع تسری بحران به داخل ترکیه هم خواهد شد. دولت ترکیه به شدت تلاش می کند تا بحران سوریه به خارج از مرز ها سرریز نکند و تا آنجایی که ممکن است وارد جنگ داخلی سوریه نشود. آنکارا اصلا نمی خواهد که دولت اسلامی انقدر کردهای عراقی را تحت فشار بگذارد که این فشار به کردهای ترکیه هم تسری پیدا کند.
ترکیه در موقعیت دشواری است. اگر ترکیه در کنار امریکا علیه دولت اسلامی مداخله کند ارتش این کشور بعد از جنگ کره برای اولین بار است که مورد آزمون قرار می گیرد و کیفیت کارایی آن نیز محل سوال است. مخاطرات زیادی وجود دارد در حالی که پیروزی هیچ تضمینی ندارد. ترکیه به دنبال از سرگیری نقشی است که در جهان عرب در دوران امپراتوری اسلامی بازی می کرد و تلاش می کرد سیاست های اعراب را به شیوه ای که رضایت بخش می دید، دنبال کند. امریکا در عراق موفق نبوده است و هیچ تضمینی هم نیست که ترکیه بتواند موفق شود. در واقع ترکیه می تواند با دولت های عربی درگیر گردابی شود که چندان بهتر از امریکا از آن سر سالم بیرون نمی آید.
در عین حال، بی ثباتی درجنوب ترکیه و ظهور قدرت قلمرویی در سوریه و عراق گویای تهدیدات جدی برای آنکاراست. ادعاهایی وجود دارد که ترکیه حمایت های پنهانی از دولت اسلامی می کند اما من در این مورد تردیدهای جدی دارم. ممکن است ترکیه علاقمند باشد که به سمت دیگر گروه های اسلامی سوق پیدا کند، اما دولت اسلامی هم خطرناک است و هم اینکه ترکیه از سوی امریکا برای عدم حمایت به شدت تحت فشار است. البته تا همین امروز ترکیه به سادگی چندان از امریکا حرف شنوی نداشته است؛ ترکیه در سوریه منافعی دارد که مایل نیست با منافع امریکا تداخل پیدا کند.
ترکیه می خواهد سقوط رژیم اسد را ببیند، اما امریکا سقوط اسد را بازشدن دروازه استقرار رژیم سنی جهادی یا حداقل ظهور یک آنارشی جهادی می داند که البته با وجود یک دولت اسلامی عملیاتی (داعش) وقوع چنین چیزی غیرممکن است.
تا حدی ترک ها با مسئله اسد غوطه ورند و آن را بهانه ای برای درگیر نشدن در بحران قرار داده اند. اما آنکارا می خواهد که اسد برود و یک رژیم سنی طرفدار ترکیه در دمشق به قدرت برسد. اگر امریکا از پذیرش این درخواست سرباز زند، ترکیه بهانه خوبی برای مداخله نکردن دارد و اگر واشنگتن موافقت کند، ترکیه به نتایج دلخواهش در سوریه می رسد، البته با این ملاحظه که مخاطرات بیشتری درعراق منتظر اوست. بنابراین، دولت اسلامی تبدیل به نقطه کانونی روابط آمریکا و ترکیه شده است. موضوعی که جایگزین موضوعات قبلی مثل روابط آنکارا با اسرائیل شده است.
نقش منطقه ای در حال تغییر ایران
ظهور دولت اسلامی ظاهرا موقعیت ایران را در منطقه بازتعریف کرده است. برای تهران یک دولت طرفدار ایرانی و شیعه در بغداد همان اندازه برای منافع اش حیاتی است که تسلط بر جنوب عراق. ایران در دهه ۱۹۸۰ درگیر جنگ با عراقی بود که در دست سنی ها اداره می شد، جنگ ویرانگری که خسارات زیادی به بار آورد. اجتناب از وقوع مجدد چنین جنگی در سیاست امنیت ملی ایران موضوعی اساسی است. از دید تهران دولت اسلامی توانایی مچاله کردن دولت بغداد و به خطر انداختن موقعیت ایران در این کشور را دارد. البته این گزاره ها محتمل ترین گزاره ها نیستند اما تهدیدات بالقوه ای هستند که ایران باید با آن روبرو شود.
تشکیلات محدود و کوچکی از ایران در شرق کردستان برپا شده است و پرسنل ایرانی هدایت هواپیماهای عراقی علیه مواضع داعش را بر عهده دارند. حتی فرض محال تسلط دولت اسلامی بر بخش هایی از عراق برای تهران غیرقابل قبول است، نکته ای که منافع تهران و واشنگتن را در یک محور قرار می دهد. هر دو کشور خواهان از هم پاشیده شدن دولت اسلامی و بقای موثر دولت بغداد هستند. امریکایی ها هیچ مشکلی با برقراری امنیت ایران در جنوب ندارند و ایرانی ها هیچ اعتراضی به کردستان طرفدار امریکا مادامی که بر جریان های نفتی جنوب تسلط داشته باشند، ندارند.
هم بواسطه ظهور دولت اسلامی و هم روندهای درازمدت دیگر امریکا و ایران منافع مشترک ترسیم شده ای دارند. گزارش های متعددی از همکاری نظامی ایران و امریکا علیه دولت اسلامی منتشر شده در حالی که مهم ترین منبع اختلاف جداکننده دو کشور پرونده هسته ای است که دیگر به حاشیه رانده شده است. در پایان روز دوشنبه که اعلام شد هیچ توافقی بدست نیامد آرامش ممتدی از تمدید قرارداد دیده می شد و هیچ یک از طرفین نه دیگری را تهدید کرد و نه نشانه ای از شکست و ناکامی در مذاکرات بروز داد. از دید ما همانطور که همیشه هم گفته ایم دسترسی به سلاح هسته ای پرتابی خیلی پیچیده تر از غنی سازی صرف است و ایران قدرت قریب الوقوع اتمی نیست. ظاهرا موضع دولت امریکا هم همین است. نه واشنگتن و نه تهران نمی خواهند روابطشان را بر سر موضوع هسته ای دچار کشمکش کنند، روابطی که بخاطر ظهور دولت اسلامی تا حدودی آرام شده است.
این تنش زدایی جدید میان دو کشور بطور طبیعی برای عربستان سعودی هشدارآمیز است. عربستان سومین قدرت بزرگ منطقه ای است که به پشتوانه ثروتش توانایی تامین مالی جنبش های سیاسی را دارد. ریاض، تهران را رقیب خود در خلیج فارس می بیند، رقیبی که بطور بالقوه می تواند از طریق شیعیان عربستان را ناامن کند. عربستان هم امریکا را ضامن اصلی امنیت ملی اش می داند، حتی اگر بعد از بهار عربی چندان هم مطابق با نظر آمریکا حرکت نمی کند. سعودی های هم از گرم شن روابط تهران واشنگتن در هراسند و هم از رشد خودکفایی امریکا در بخش انرژی، چرا که این وضعیت اهمیت سیاسی عربستان را تا میزان زیادی برای امریکا کم می کند.
گمانه زنی هایی دال بر ارسال کمک های مالی از سوی دولت های عرب منطقه به گروه داعش وجود دارد، اما چنین کاری برای ریاض بسیار غیرعقلایی است. هرچه دولت اسلامی داعش تقویت بشود، پیوندهای میان تهران و واشنگتن هم محکمتر خواهد شد. واشنگتن هرگز با یک خلیفه فراملی که می تواند روزی در سطح منطقه ای قدرتمند باشد، کنار نمی آید. هر چه تهدید دولت اسلامی جدی تر بشود، ایران و امریکا بیشتر به یکدیگر نیاز خواهند داشت. روابطی که کاملا در تضاد با منافع امنیتی سعودی هاست. سعودی های به تنش در روابط تهران و واشنگتن نیاز دارند. بدون توجه به انگیزه های مذهبی یا ایدئولوژیکی اتحاد تهران با واشنگتن نیروی براندازی است که بقای رژیم سعودی را تهدید می کند. دولت اسلامی هم علاقه قلبی به خانواده سلطنتی سعودی ندارد. خلافت مورد ادعای دولت اسلامی می تواند تا عربستان هم گسترش پیدا کند در حالی که فعالیت های گسترده مرتبطی هم با داعش در پادشاهی عربستان دیده شده است. عربستان پیش از این درعراق درگیر بوده است و هم اکنون تلاش می کند تا نیروهای سنی را بیش از گروه دولت اسلامی تقویت کند تا این نیرو ها تهران و واشنگتن را با هم به عقب برانند.
جایگاه امریکا در مرکز خاورمیانه
ظهور دولت اسلامی به واشنگتن نشان داد که ایده ترک منطقه غیرواقع گرایانه بوده است. در عین حال امریکا در جنگ چندفرقه ای عراق هم خود را درگیر نخواهد کرد. امریکا نتوانست به ثبات مورد نظر خود دست پیدا کند و رسیدن به چنین ثباتی هم اکنون شدنی نیست. نیروی هوایی امریکا توان زیادی را علیه دولت اسلامی صرف کرده است که البته نشانه قدرت و حضور امریکا و البته محدودیت هایش است. استراتژی امریکا در ایجاد اتحادی علیه دولت اسلامی بی نهایت پیچیده است چرا که ترک ها بدون گرفتن امتیازهای قابل توجه وارد هیچ جنگی نخواهند شد و ایرانی ها هم در مقابل اعطای کمک، خواهان کاهش فشار ها بر برنامه اتمی شان هستند و در این بین سعودی ها از خطرات ایران آگاهند.
آنچه شایان توجه است تاثیری است که دولت اسلامی بر روابط قدرت در منطقه گذاشته است. ظهور این گروه یکبار دیگر امریکا را در مرکز نظام منطقه ای خاورمیانه قرار داد و قدرت های منطقه را مجبور به بازتعریف روابطشان به شیوه های مختلف با واشنگتن کرد. دولت اسلامی موجب زنده شدن ترس های ترکیه، ایران و عربستان سعودی شده است. ترکیه می خواهد از کشیده شدن به کابوس کنترل اعراب در دوران عثمانی دور بماند، ایران مجبور است به اتحاد مجدد با امریکا برای مقابله با ظهور عراق و عربستان سنی همانگونه که شاه مجبور به آن بود، راضی شود. در این میان، دولت اسلامی ترس های سعودی ها را از ترک امریکا و پیوند با ایران افزایش داده است و وحشت امریکا از درگیرشدن مجدد در عراق باعث شده تا امریکا همه اقداماتش را از اول بازخوانی کند.
بعید می دانم که دولت قلمرویی داعش دوام بیاورد. حقیقت این است که ترکیه، ایران و سعودی همگی منتظر ایالات متحده هستند تا مشکل دولت اسلامی را با نیروی هوایی و معدود حملات زمینی حل کند. این اقدامات دولت اسلامی را منهدم نخواهد کرد بلکه تنها انسجام قلمرویی این گروه را از بین خواهد برد و مجبور می کند این گروه به تاکتیک های چریکی و تروریستی برگردند. اتفاقی که هم اکنون در حال وقوع است. اما موجودیت اولیه این گروه بطور موقت منطقه را دچار آشفتگی کرد و زمان برد تا آن ها دریافتند که مفروضات قبلی چندان با واقعیت های موجود تطبیق نداشته است. آنکارا نمی تواند چندان هم از مناقشه دور بماند و در آن درگیر نشود. تهران مجبور است با امریکا سر کند و ریاض بالاجبار باید بطور جدی آسیب پذیری هایش را مورد توجه قرار دهد. در مورد امریکایی ها باید گفت حتی اگر منطقه در آشوب باشد باید به خانه شان برگردند. اما مابقی سر جای خود هستند و این نکته ای است که دولت اسلامی کاملا آن را روشن کرده است.