-
جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ
-
۱۲۶
رای بالای اصولگرایان و گروه پایداری به محمد فرهادی، این شائبه قوی را در اذهان عمومی ایجاد کرده که گویا معامله ای بین دو طرف بر سر رای اعتماد صورت گرفته است. این شائبه خصوصا در پی اظهارات علی مطهری شدت گرفت که رای بالای اصولگرایان را ناشی از دوگانه عمل کردن آنها و یا توافق و احتمال معامله فیمابین طرفین ارزیابی نمود.
روز گذشته یکی از روزنامه های اصلاحطلب نوشت: «حالا به نظر میرسد، فرهادی عزم جدیای برای تغییر معاونان وزارت علوم دارد. اما چهکسانی بیش از پیش در معرض تغییر در وزارت علوم قرار دارند؟ با توجه به رای بالای فرهادی از مجلس و حمایت اصولگرایان بهارستان از او، به نظر میرسد مهمترین تغییرات کسانی هستند که طی یکسال اخیر با برچسبهای سیاسی مورد انتقاد مجلس قرار گرفتند؛ کسانی همچون جعفر میلیمنفرد؛ معاون آموزشی و سعید سمنانیان، رییس مرکز هیاتهای امنای وزارت علوم که پیش از معرفی فرهادی به مجلس، از سمت خود استعفا داده بودند، اما محمدعلی نجفی استعفای آنان را نپذیرفت. حالا باید منتظر ماند و دید که فرهادی پس از آغاز کار رسمی خود در روز شنبه، چه تغییراتی در ستاد اجرایی وزارت علوم ایجاد میکند؛ تغییراتی که هم بهگفته خود «تیم خودش را بچیند» و هم با تغییر و تحولاتی، حاشیه امنیت بیشتری را برای خود در میان بهارستانیها ایجاد کند.»
البته با سکوت فرهادی پس از اخذ رای اعتماد و همچنین نوع گفتارش در مجلس، بسیاری از فعالان سیاسی و رسانه ای همراه افکار عمومی معتقدند، روحانی ناچار شده است وزارت علوم را هم به اصولگرایان تقدیم کند تا از چالش ایجاد شده رهایی یابد تا همچنان به اولویت اصلی و درجه اول خود، یعنی مذاکرات هستهای برسد. به تعبیری این شائبه همچنان در حال قوت گرفتن است که با عدم انجام توافق هستهای (که اختیار کاملش در دست روحانی و دولتش نیست) آیا رییسجمهور، به دلیل فشارهای وارده افراطیون در حال از دست دادن تمام اهرم های قدرت خود در سیاست داخلی و ارگانهایی چون وزارت کشور، وزارت علوم و ...نیست؟ آیا نتیجهای از افتضاح پرونده بورسیهها به اطلاع مردم خواهد رسید؟ آیا فضای دانشگاهها از این هم بسته تر و به میل پایداری ها و افراطیون سوق داده خواهد شد؟ و آیا رای 24 خرداد 92 مردم به روحانی و انتظاراتی که از او داشتند باد هوا شد؟
به فعلیت درآمدن شعارها و برنامه های آقای روحانی در موعد انتخابات مبنی بر اولویت داشتن باز شدن فضای سیاسی، حل مشکلات اقتصادی، بازگشت نشاط اجتماعی به کشور، پایان حصر، و... ظاهرا همچنان به مثابه مذاکرات هستهای در حال «تمدید» شدن هستند، غافل از اینکه دولت تدبیر و امید و در راسش آقای روحانی به این نکته کلیدی توجه عمیق داشته باشند که یکسال و نیم از عمر دولت یازدهم گذشته و چشم بر هم بزنید دو سال و نیم دیگر هم خواهد گذشت! حال جای این سئوال میماند با تداوم چنین وضعیتی که حکایتش را در ماجرای وزارت علوم شاهد بودیم، آنگاه برای به میدان آوردن و راضی کردن مردمی که با آن مطالبات پای صندوق ها آمدن چه خواهید کرد؟
شاید از این تحلیل، تعبیری افراطگرایانه برآید اما باید بپذیریم که واقعیات تعاملات سیاسی معاصر ایران همواره برای تحلیلگران تلخ بوده است. اما تجارب قبلی به ما می گویند که همواره و در چنین خط سیری، دیر نخواهد پایید که افکار عمومی و وجدانهای بیدار جامعه که متاسفانه در ایران معاصر، تریبونهایی برای بیان و اظهار وجود ندارند در بزنگاههای حساس، و با میدانداری «پوپولیستها» اتفاقاتی همچون انتخابات 84 را رقم خواهند زد! لذا باید به تیم مشاورهای به خواب رفته آقای رییسجمهور گوشزد کنیم که خیلی زود دیر میشود!