-
دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۸ ق.ظ
-
۱۳۳
«هرگز به این اندازه به توافق نزدیک نشده بودیم.» جان کری، وزیرخارجه آمریکا و سرگئی ریابکف، معاون وزیر خارجه روسیه با بیان جملات کوتاه خوشبینانه با هم رقابت می کنند. این جملات برای آماده کردن افکار عمومی و مسئولان بلندپایه دیپلماتیک برای واقعه ای است که دروازه تغییرات بزرگ را در مناسبات قدرت در خاورمیانه خواهد گشود: بازگشت ایران به عنوان بازیگر سیاسی و اقتصادی فعال و نه صرفا بازیگری با رفتارهای واکنشی و منزوی شده با تحریم یا در موقعیت تقابل با جامعه بین المللی.
آیا ورق در روز دوشنبه (۲۴ نوامبر)، تاریخی که مذاکرات باید متوقف شود، برخواهد گشت؟ پرونده هسته ای موضوعی است که اهمیتی فرا تر از گسترش تسلیحات هسته ای دارد. بدون هیچ کم و کاستی باید گفت، به نتیجه رسیدن مذاکرات بر 35 سال مناقشه میان ایران و امریکا پایان خواهد داد. واضح است که متحدان منطقه ای غرب در شرایطی نیستند که بتوانند بحران فزاینده در حال تشدید را مدیریت کنند: بهار عربی، جنگ سوریه، ظهور گروه دولت اسلامی، رقابت های فزاینده میان ایران و عربستان سعودی که تدریجا به سمت مناقشه ای فرهنگی و کشمکش غیرقابل کنترل شیعی- سنی پیش می رود، و وخامت درگیری ها میان فلسطین و اسرائیل که آن هم به نوبه خود یک جنگ مذهبی است. سقوط قیمت نفت و مانورهای قابل توجه در بازار گاز در نهایت معادله جدید اقتصادی دیگری را به بحران اضافه می کند که ایران در آن بازیگر تاثیرگذاری است. توافق بین المللی بر سر پرونده هسته ای ایران، منجر به واژگونی اتحادهای سابق نخواهد شد بلکه باید گفت تنها شروع بازگشت به توازن و کمی عقلانیت است که برای ایجاد ثبات در منطقه ضروری است. در کوتاه مدت، به نتیجه رسیدن پرونده هسته ای ایران ضروری است. این ضرورت می گوید که بحران به وجود آمده توسط گروه دولت اسلامی نباید وضعیت را تا سر حد بروز یک جنگ دیگر وخیم کند. مسئله هسته ای ترجیح اول نیست. یک توافق خوب، قطعا ضروری است اما برگشتن ورق دیپلماتیک و اتخاذ اقداماتی برای مناسبات جدید قدرت در میدان خاورمیانه مسئله ای فوری است. حتی در اسرائیل بعضی از مقامات نظامی در ارزیابی هایشان بر این باورند که خطر اصلی نه تهدید هسته ای ایران است، نه فلسطین و نه حزب الله لبنان، بلکه بعد از حمله اسرائیل به غزه در تابستان گذشته سقوط چهره اسرائیل و از بین رفتن حمایت های سیاسی و رسانه ای سابق از همه تهدیدات مهم تر است.
وجود یک توافق کاری
شکست کامل مذاکرات در حال حاضر تقریبا غیرممکن است، چرا که از تقریبا یکسال پیش دیپلمات های ایرانی و امریکایی هر روز با هم ملاقات داشته اند، کاری که در حدود سی و پنج سال گذشته هم غیر ممکن بوده است و هم ممنوع. هیچ نیروی مخالفی نه در ایران و نه در امریکا بنظر می رسد قادر به عقب برگرداندن و مسدود کردن روند عادی سازی بالفعل روابط میان تهران و واشنگتن نیست. واضح است که ایجاد همزیستی مسالمت آمیز بعد از سه دهه شکاف میان این دو راه طولانی در پیش دارد و دشوار است. تغییر واژگان نخستین قدم است. دیپلمات ها و فن سالاران در هر دو طرف با احترام به منافع هر یک از طرفین از این مرحله عبور کرده اند. این موفقیتی غیرقابل بازگشت است.
امضای رسمی یک توافق جهانی بر سر پرونده هسته ای ایران، «شورانگیز» خواهد بود اما از همه مهمتر این است که این توافق بتواند زمینه ساز ثبات در توافق سیاسی و ضامن اجرای خوب توافق تکنیکی باشد. چیزی که مجددا تجربه دردناک توافق ایران- اتحادیه اروپا در اکتبر ۲۰۰۳ را که تقریبا هیچ کس نمی خواست آن را اجرا کند، تداعی نکند. بعد از این مشخص است که دو طرف خواهان و نیازمند یک توافق هستند. رئیس جمهور امریکا مصمم است و در مورد ایران باید گفت که این توافق موفقیتی در حل و فصل بحران های منطقه ای برای این کشور به همراه خواهد آورد. باراک اوباما نامه خود را ۶ نوامبر به رهبر عالی ایران می فرستد و نشست هماهنگ شده ای در ۹ نوامبر در عمان میان ایران، امریکا و اشتون برگزار می شود. برگزاری این نشست تایید کرد که اجماعی بر سر وضعیت موجود و سناریوهای محتمل و البته چارچوب کلی سیاسی (موضوعات کلی) بنابر اظهارات عباس عراقچی وجود داشته است. می تواند چنین ارزیابی کرد که برنامه هسته ای ایران از این به بعد تحت کنترل است و اصل رفع تحریم های اقتصادی بین المللی علیه ایران نیز بدست آمده است.
برای اینکه از این کلیات فرا تر برویم، باید در ظرف مدت چند روز توافق دقیق و تکنیکی در خصوص چند موضوع بدست بیاید: تعداد سانتریفیوژهای فعال، کنترل ذخیره اورانیوم غنی شده، مشخص شدن وضعیت راکتور اراک، تقویم برداشتن تحریم های اقتصادی و برنامه نظارت و کنترل. می توان حدس زد که حصول توافق ممکن است اما «توافقی موردی» که تصمیمات سرنوشت ساز مهم و نقشه راه برای حل جزئیاتی معلق مانده را تعیین تکلیف کند. این توافق (احتمالا ضعیف) بسیار راحت تر از ترمیم اعتمادی است که باید با از سرگیری روابط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی «عادی» بدست آید. بعد از پشت سر گذاشتن مواردی مثل دولت اسلامی و مسئله فلسطین، بحران پرونده اتمی ایران، در اصل تدریجا و با حزم و احتیاط راه حل جهانی خود را پیدا خواهد کرد.
مخالفان چه می گویند؟
بنابراین شبی که توافق «سوراخ» امضا می شود شب بزرگی نیست بلکه ترجیح بر این است که توافقی امضا بشود، چرا که مخالفان یک توافق قطعی که موجبات بازگشت ایران را به جامعه بین المللی فراهم می کند، بیشمار هستند. اسرائیلی ها و اکثریت سنای امریکا - دموکرات هایی که مثل جمهوری خواهان هستند - و امیرنشینان نفتی خلیج فارس از گفتن اینکه نرسیدن به توافق بهتر از توافق بد است، سر باز ایستادن ندارند. موضع دولت فرانسه بنظر می رسد بر سر این موضوع تا حدودی تغییر کرده است. این توافق میان ایران و امریکا حال چه جهانی و کلی باشد چه موردی از چشم اسرائیلی ها و امیرنشینان نفتی دومین عقب نشینی است که بعد از واگذری قدرت به شیعیان در عراق در سال ۲۰۰۳ در منطقه اتفاق افتاده است. در اسرائیل صحبت از اقدامات نظامی است و در عربستان سعودی دستیابی به صنایع هسته ای به کمک پاکستان مطرح شده است، همپای آنچه ایرانی ها دارند. در کنگره امریکا گروه های فشار که ایران را مهم ترین منبع شکل گیری مناقشات منطقه ای می بینند مشغول آماده کردن تحریم های شدید تر علیه ایران هستند. ترس و بیم ها ازایران شدید است و اراده برای محدود کردن ایران بیش از هر زمان دیگری، اما همه این مخالفان در عین حال می دانند که دیگر دوره حمایت های ویژه امریکا هم بسر آمده است. پس از این، آن ها هستند که باید با بازگشت ایران کنار بیایند، ایرانی که در هر صورت نه متحد غرب خواهد بود اما شاید بعد از مدت ها اینچنین بشود.
در ایران مخالفان هیچ چیز کم ندارند. کمیته ای برای حفظ منافع ملی ایران، به رهبری مهدی کوچک زاده بلافاصله بعد از گفت و گوی تلفنی باراک اوباما و روحانی در سپتامبر ۲۰۱۳ تشکیل می شود. رسانه های محافظه کاری مثل کیهان و جوان، نمایندگان جبهه پایداری، گروه یکدست اما بسیار فعال رسانه ای را شکل می دهند که دائما یادآوری می کنند ایران نباید از هیچ یک از حقوق و دستاوردهای خود کوتاه بیاید و به امریکا و رئیس جمهوری آن اعتماد کند.
چشم اندازهای تغییر
این افراطی ها حسرت می خورند که رهبری مخالف توافقی ضروری نیست و بنظر می رسد که در حال آرایش رقابت جدیدی هستند. آن ها مشغول آماده شدن برای رویارویی با پیامدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند که بعد از عادی شدن روابط سیاسی، گشایش های اقتصادی و حضور خارجی های در ایران بدنبال خواهد آمد. اجرای یک توافق (حتی توافق موردی) در کوتاه مدت و میان مدت، ریسک بروز گفتمانی ضد اسرائیلی، تشدید وضعیت در حوزه های فرهنگی، حقوق بشر و وضعیت زنان را در برخواهد داشت. اما همه می دانند که بازگشت کمپانی های غربی به ایران با رفع تحریم ها موجب شکل گیری تغییری عمیق و غیر قابل بازگشت خواهد بود. در این میان مجلس جایگاه بسیار مهمی در چنین منازعاتی دارد و سعی دارد جایگاه خود را در صحنه سیاسی داخلی بعد از توافق بازسازی کند. علاالدین بروجردی رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس، در جریان دیدار ۲۹ اکتبر خود در پاریس تاکید کرده بود که مجلس باید برای توافق چانه زنی کند، آن را تایید کند چرا که مجلس دارای مشروعیت مردمی و حمایت مذهبی رهبری است. مجلس برای اینکه جایگاه خود را در حوزه های فرهنگی و اجتماعی در مقابل دولت نشان بدهد وزیرعلوم را استیضاح کرد و از دادن رای اعتماد به وزرای پیشنهادی دولت برای تصدی وزارت علوم چهار دفعه سرباز زده است.
همه سعی می کنند خود را برای رسیدن به پیروزی که می تواند توافقی جهانی «ضعیف» یا حتی غیرممکن باشد آماده کنند. این توافق پیروزی برای ایران خواهد بود که اجازه داده توافقی صورت بگیرد. برای حکومت ایران یک توافق کلی موفقیتی سیاسی درسطح گسترده است که انتخاب مجدد روحانی را تضمین خواهد کرد و زمینه ساز اجماعی ملی برای تغییر سیاسی و اجتماعی است که اتفاقا ضدیتی هم با جمهوری اسلامی ندارد. در صورت شکستی بزرگ، ظریف و دولت روحانی با حفظ چهره خود می توانند ادعا کنند که در مقابل خواست های جاه طلبانه قدرت های بزرگ کوتاه نیامده اند.
اما این استدلال ناسیونالیستی چندان قرین موفقیت نیست. همه در ایران می دانند که شکست توافق یا فقدان حسن اجرای آن زمینه ساز پیروزی تندرو ها و محافظه کاران و یا حتی طرفداران احمدی نژاد درانتخابات ۲۰۱۵ مجلس خواهد بود. به ویژه اینکه، تنش های بین المللی در حال افزایش است و با وجود جنگ احتمالی در عراق و وجود ناخرسندی در میان مردم و نخبگان سیاسی که خواهان حل و فصل پرونده و گشایش هستند، در داخل ایران همانند جامعه بین المللی مردم دیگر مایل به صبوری بیشتر نیستند.