-
چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ
-
۱۱۹
تصمیم نتانیاهو به حمله نکردن به ایران، ناشی از بزدلی او نیست بلکه یک انتخاب استراتژیک عقلانی است. نکته درداور این است که مقامات امریکایی نمیتوانند آن چیزی را که درباره رفتار اسرائیل و یا نوع رابطه با آن در دلشان است، علنی بر زبان بیاورند. انتقادات ملایم از اسرائیل باعث واکنش خودکار لابیهای طرفدار آن میشود و البته هر فردی که به دنبال پست و مقامی در سیاست خارجی است، مجبور است طرفداری زشت از اسرائیل را ادامه دهد.
استفن والت اندیشمند سرشناس آمریکایی معتقد است که دولت آمریکا بزدل است زیرا نظر واقعی خودش در باره روابط خاص آمریکا با رژیم اسرائیل را بیان نمیکند.
والت که به عنوان یکی از برجستهترین نظریهپردازان کنونی روابط بینالملل شناخته میشود، مقاله خود در فارین پالیسی درباره اظهارات منتشر شده برخی مقامات دولت آمریکا در باره نتانیاهو که از جمله وی را بزدل نامیدهاند، با یادآوری این نکته آغاز میکند که تمایلی نداشته در این باره اظهار نظر کند زیرا این سخنان از نظر وی اهمیت چندان زیادی ندارد.
وی در این باره نوشته است که در سالهای 2006 و 2007 به همراه جان میرشایمر دیگر اندیشمند آمریکایی این استدلال را مطرح کردند که هم به نفع آمریکا و هم به نفع اسرائیل است که روابط دو طرف به شکل عادی در آید و از وضعیت ویژه فعلی که آمریکا تحت هر شرایطی از اسرائیل حمایت میکند خارج شود. والت اذعان دارد که از زمان انتشار کتاب مهمشان تاکنون اگر چه عده زیادی توصیه انها و نگرانی از قدرت لابیهای هوادار اسرائیل را تکرار کردهاند ولی اتفاق خاصی در دولت نیفتاده و به همین دلیل مساله جدیدی در این حوزه وجود نداشته که وی در باره آن اظهار نظر جدیدی بکند.
ولی اظهاراتی که اخیرا از زبان مقامات آمریکایی در باره نتانیاهو منتشر شده است از نگاه وی جذاب است زیرا واقعیات درونی دستگاههای سیاست خارجی دو طرف را نشان میدهد. به عقیده وی اگر چه اتفاقی قابل توجه در سیاستهای آمریکا حادث نشده ولی مطالب منتشره در مقاله آتلانتیک که در پاراگراف ابتدایی آن از بزدل نامیدن نتانیاهو سخن گفته میشود قابل توجه است.
والت ادامه میدهد که این سخنان مطرح شده نشان میدهد که ما با یک قدرت بزرگ بالغ و یک دولت مورد حمایت و قدرشناس رو به رو نیستیم بلکه در واقع دعوا شبیه دعوای بچههایی صغیر با اختیاراتی به اندازه انسانهای بالغ است.
برای شروع باید یادآور شد که آتلانتیک در حالی از بحران در روابط آمریکا و اسرائیل سخن میگوید که به طور معمول، بحران به تقابل منافع و وجود خطر اشاره دارد؛ بحران جولای که به جنگ جهانی اول منجر شد و یا بحران موشکی کوبا در سال 1962 مثالهایی از بحران هستند.. ولی مسائل کنونی بین آمریکا و اسرائیل از این دست نیست. ایالات متحده هنوز هر سال میلیاردها دلار کمک به اسرائیل ثروتمند اعطا میکند، بهترین سلاحهای موجود را در اختیار آنها قرار میدهد، از اسرائیل در سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی حمایت دیپلماتیک میکند و حتی با وجود ملاحظات عقلانی و اخلاقی در جریان حمله اخیر به غزه از اسرائیل حمایت کرد و حالا هم مقامات آمریکایی تلاش دارند از آسیبهای ناشی از سخنان منتشر شده درباره نتانیاهو جلوگیری کنند و همچنان بر شراکت موثر با اسرائیل تاکید میکنند.
در واقع به جای این که بحرانی بین دو طرف وجود داشته باشد، شواهد حاکی از این است که برخی مقامات آمریکایی نظر مثبتی نسبت به نتانیاهو ندارند و برخی از این مقامات از زبان گزندهای برای نشان دادن ناراحتی خود استفاده کردهاند.
خبرها حاکی از این است که جمعی از سیاستمداران آمریکایی و از جمله بیل کلینتون دل خوشی از نتانیاهو ندارند. او مجموعهای از خصوصیات آزاردهنده دارد و همچنان بر سیاست انتحاری شهرکسازی اسرائیل اصرار دارد، هر تلاشی هم برای متوقف کردن وی بیفایده است و در پاسخ با لحنی توهینآمیز با آمریکاییها برخورد میکند و این روی هم رفته باعث دلخوری امریکاییها میشود.
ولی حتی اگر این ناراحتی شدید آمریکاییها از دست نتانیاهو قابل توجیه باشد، هدف مقام ناشناخته امریکایی از این که موضعش را نزد یک روزنامهنگار و آن هم فردی مانند جفری گولدبرگ بیان کند چیست؟ آیا ترسو خطاب کردن نتانیاهو با این هدف انجام شد که او را به انجام اقدامی علیه ایران تحریک کند؟ البته که خیر. آیا هدف ان مقام آمریکایی این بود که مخالفت جدیتر با توافق هستهای با ایران را کلید بزند؟ فکر کردن به این کار هم درست نیست. یا این که یک مقام آمریکایی قصد داشت، نتانیاهو را وادار کند با کشتن چند فلسطینی دیگر مردانگی خود را نشان دهد؟ این گزینه هم نمیتواند شانسی داشته باشد. پس آن مقام آمریکایی چرا آن اظهارات را بر زبان آورد؟ این تنها نمایش کودکانه ناراحتی امریکاییها بود که به دلیل لحن گزنده آن، ارزش خبری پیدا کرد.
یک لحظه تامل کنید و معنای این کار را بررسی کنید. آیا این رفتار بالغانه یک مقام ارشد یک قدرت بزرگ است؟ اگر کسی با یک هدف خاص این حرف را زده باشد نشان از کم عقلی وی است ولی اگر از سر استیصال چنین حرفی زده، نشاندهنده بیکفایتی کاری آنها است. مسئولیت مقامات ارشد این است که منافع ملی آمریکا را به پیش ببرند و به همین خاطر آنها نباید ناراحتیهای شخصی خود را تا زمان نوشتن کتاب خاطراتشان بروز دهند، چنین کاری بدتر از جنایت و یک آبروریزی است.
به علاوه این ادعا که نتانیاهوی بزدل جربزه اقدام نظامی علیه ایران را ندارد به این معنا است که اسرائیل ابزارهای نظامی لازم برای این کار را دارد ولی در واقع گزافهگوییهای نتانیاهو علیه ایران همیشه یک بلوف بوده زیرا اسرائیل ابزار نظامی انجام اقدام نظامی به لحاظ استراتژیک موثر علیه برنامه هستهای ایران را ندارد. البته نیروی هوایی اسرائیل میتواند آسیبهایی به برنامه هستهای ایران بزند ولی ایران، عراق 1981 یا سوریه 2007 نیست که تنها تاسیسات انها را اسرائیل از بین برد. حمله اسرائیل نهایتا میتواند برنامه به مراتب پیشرفتهتر ایران را چند ماه و یا نهایتا یک سال به عقب براند ولی چنین حملهای میتواند ایرانیها را تشویق کند که خیز تمام عیاری به سوی سلاح هستهای بردارند. ممکن است برخی خیالپردازان اسرائیلی فکر کنند، چنین حملهای پای امریکا را هم به میان میکشد تا انها کار را تمام کنند ولی هر دو دولت بوش و اوباما نشان دادند که اهل چنین قماری نیستند.
به طور خلاصه، تصمیم نتانیاهو به حمله نکردن به ایران، ناشی از بزدلی او نیست بلکه یک انتخاب استراتژیک عقلانی است ولی نکته درداور این است که مقامات امریکایی هنوز نمیتوانند آن چیزی را که درباره رفتار اسرائیل و یا نوع رابطه با این دولت در دلشان است، علنی بر زبان بیاورند. انتقادات ملایم از اسرائیل باعث واکنش خودکار لابیهای طرفدار آن میشود و البته هر فردی که به دنبال پست و مقامی در سیاست خارجی است، مجبور است طرفداری زشت از اسرائیل را ادامه دهد و هر انتقاد پیشینی را رد کند تا به پست و مقام مورد نظر خودش برسد. فقط لازم است از سامانتا پاور نماینده آمریکا در سازمان ملل و یا چاک هیگل وزیر دفاع در باره چگونگی عملکرد این روند سوال بپرسید. نکته مسخره این است که در واقع این رهبران آمریکا هستند که شجاعت کافی را ندارند و نه نتانیاهو.
این حادثه به ما یادآوری میکند که هیچ دو دولتی منافع یکسانی ندارند حتی اگر مقامات آمریکایی دائما این ادعا را در اجلاس سالانه لابی طرفدار اسرائیل یعنی آیپک تکرار کنند. ایالات متحده به دنبال راه حل دو دولت برای مساله فلسطین و کاهش تنشها با ایران است و دولت نتانیاهو با هر دوی اینها مخالف است و این اختلاف احتمالا با گذر زمان افزایش هم خواهد یافت.
این روزهای روابط آمریکا و اسرائیل البته نشان میدهد که مقامات آمریکایی تا چه حد دوست دارند به اسرائیل فشار بیاورند تا رفتار خود را تغییر دهد. یک قدرت جهانی بالغ که مدعی رهبری جهان است دقیقا همین کار را میکند ولی مقامات آمریکایی از این کار خودداری میکنند زیرا قدرت لابی آیپک مانع آنها میشود. به همین خاطر است که مواضع علنی و خصوصی مقامات آمریکایی در باره اسرائیل تفاوت زیادی دارد.