-
جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۷ ب.ظ
-
۱۷۱
خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد،
یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود. کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا بیست و چهارمین بخش آن را می خوانید: ]گفت وگوی دوم؛ صلاح عمر العلی، نماینده سابق عراق در سازمان ملل[ برگردیم به حرفی که خودش ]حسین کامل[ درباره خودش گفت؟ گفت مقدماتی که برای تحولات جاری پیش آمد تا اندازه بسیاری نزد او تنش همیشگی به وجود آورد. رئیس جمهور هیچ ملاحظه یا تجدید نظری را قبول نمی کند و اجازه نمی دهد هیچ اعتراضی صورت بگیرد. ادامه سکوت یعنی اجازه دادن به این که کشور به سمت پرتگاه بلغزد. و افزود: تنش سمی برای اکثر رفتارهای من در تعامل با دیگران از جمله شماری از مسئولان شد. دیگر نمی توانم چیزی را احتمال بدهم. و در این جا است که می توان بگویم صدام به دست عدی پسر "رئیس" افتاده است. دلیل این اتفاق برای صدام چه بود؟ جزئیات را به دقت یادآور نشد و ظن غالب بر این است که مشکلات جمع شدند. گفت که صدام سرکش و طوفانی شده است و این به دلیل هوشیاری و پیش بینی اش نسبت به آینده ای است که او را به آخر خط می رساند. و ترک عراق را برگزیده برای این که بتواند فرصت تازه ای برای کار علیه این حکومت بیابد. و افزود: من الآن می خواهم خودم را آماده کنم و از همه امکانات و تجربه و روابط و هر آن چه دارم استفاده کنم برای نجات عراق و امت از این حکومت تا بتوانم خودم را در برابر وجدانم و همچنین در برابر تاریخ مبرا کنم. حکومت همه چیز به من داد، جایگاه و امکانات و نفود، اما وجدانم مرا از ادامه علی رغم امکاناتی که در اختیارم بود، بازداشت. حسین کامل نسبت به آن چه می گفت پرحرارت و مشتاق بود. اما مشکل شخصیتی بود که این مواضع را بیان می داشت. شخص ساده تقریبا امی و بی سواد. مردی باهوش و شجاع که معنای ترس را نمی فهمید اما افق سیاسی اش محدود بود. البته مشکلاتی در وجهه او نزد دیگران نیز بود. مردی از حلقه کوچک پیرامون مردی که فقط خودش تصمیم می گرفت. با رئیس جمهور ارتباطات نزدیک و خویشاوندی داشت. مردی که نظام او را به بالاترین موقعیت ها و حساس ترین جایگاه ها رساند و زیر دستش بیشتر پرونده های خطرناک را قرار داد، اما ظرف یک شبانه روز کشور را ترک می کند و خودش را در وجهه مخالف نشان می دهد. او ظرفیت تشخیص افق آینده را نداشت. نه از تجربه ها خبر داشت و نه آن را مطالعه کرده بود. در ماشین ]حکومت[ به طور ناگهانی بالا رفته بود و بزرگ شده بود. دلیل اصلی اتخاذ چنین مواضعی از سوی او در قبال صدام چه بود؟ این جا البته ملاحظه ای هم است. ما جلسه های بسیاری با هم برگزار کردیم و با یکدیگر بارها غذا خوردیم. حقیقت این است که او شخصا حمله ای به صدام نمی کرد حتی با یک کلمه، و اسم او را نمی آورد مگر این که قبل از آن کلمه "سید الرئیس" را نیاورد و به او احترام نگذاشته باشد. درباره نظام به طور کلی صحبت می کرد و آن را متهم به ارتکاب جنایت های بزرگ علیه مردم می کرد. این که اعدام های بسیاری انجام دادند و به مردم ستم کردند و حرمت همه چیز را از بین بردند. و می گفت: متاسفانه دیر برای کشف آن چه نظام در حق مردم کرد اقدام کردم. در آن موقع بر آغاز کار برای سرنگونی حکومت اصرار داشت اما به سرعت با حکومت اردن برخورد کرد. و به دلیل کمبود تجربه صحبت از حکومتی برای کشور با استفاده از واژگانی می کرد که بسیار از واقعیت و دیپلماسی فاصله داشت. بارها احساس کردم که او درک نمی کند عملا خارج از عراق قرار دارد و او در سرزمینی دیگر زیر سایه حکومتی دیگر قرار گرفته است. عصبانی می شد گویی که هنوز در بغداد است و صاحب نفوذ است نه پناهنده ای که مجبور است برای وضعیت جدید هزینه بدهد. با مسئولان اردنی به گونه ای برخورد می کرد گویی که همچنان مسئولی بزرگ در عراق است و شانش از آنها بالاتر است. به سرعت با اردنی ها برخورد پیدا کرد و مقام های اردنی فشار بر او را آغاز کردند. وقتی که احساس کرد ضروری است که از اردن خارج شود تماس هایی با مقام های سوری و عربستانی برقرار کرد. با مخالفت قاطع و ابتدایی برای استقبال از او مواجه نبود اما هیچ کدام از کشورها هم عجله ای برای میزبانی از او و سرعتی که او می خواست، نداشتند. البته موضوع حساس بود و کشورها حق داشتند انتظار توضیحی بیش از آن چه می گذشت نه فقط درباره حسین کامل بلکه درباره دو دختر صدام حسین نیز داشته باشند، مساله ای که شاید مورد محاسبه هم قرار می گرفت. واقعیت این است که شخصیت حسین کامل مشکلی هم برای کشورها و هم برای افراد بود. وضعیتش پیچیده بود. این اعتقاد وجود داشت که کسی که در بسیاری از جنایت های نظام مشارکت داشته به شدت مغرور شده تا آن جا که می خواهد به جایگاه اول برسد، خروجش از کشور دلایل شخصی داشته است و می خواهد آن را با مسائل دیگر بپوشاند. عده ای گفتند که حسین کامل نمونه صدامی دیگری است اگر به قدرت برسد.