-
سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ب.ظ
-
۲۷۶
توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم
شب اول یه سیاه پوست هم اومد روضه
براش یه مترجم گذاشتیم
شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاهپوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم بگیریم
شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن که میخوان شیعه بشن!
پرسیدم برای چی میخواین شیعه بشین؟!
همه نگاه کردن به سیاهپوستی که شب اول اومده بود روضه!
ازش پرسیدم برای چی شیعه؟
گفت: شب اول یه تیکه از روضه جون رو خوندی( غلام سیاه امام حسین)
همونی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت روی پای خودش، سه بار سرش رو انداخت گفت جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!؟
ولی امام حسین سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد..
من رفتم به این سیاهپوستا گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره....
ای شاه این غلام که همرنگ موی توست
عمری دراز شد که هوادار روی توست
رسواتر از سراب شوم، گر برانی ام
زیرا که آبروی من ، از آبروی توست