-
چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ب.ظ
-
۱۹۸
وقتی پیشنهاد رهبری آیتالله خامنهای مطرح شد، خود ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی مطابق قانون اساسی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟گفتم اکنون با رای خبرگان، رهبری فردی قانون شده و چارهای نیست.
کارنامه و خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی در سال 1368 با عنوان «بازسازی و سازندگی» که در بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رونمایی و عرضه شد، رویدادهایی همچون تشخیص بیماری و رحلت امام خمینی، انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری انقلاب و ریاست جمهوری هاشمی را در بر میگیرد.در سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی، خاطرات هاشمی رفسنجانی در روزهای 12 تا 17 خرداد 68 را به نقل از این کتاب که شرح روزهای وخیم شدن وضعیت جسمانی امام خمینی و درگذشت ایشان و نیز جلسه مجلس خبرگان و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری است را در ادامه بخوانید:
جمعه 12 خرداد | 27 شوال 1409 – 2 ژوئن 1989
صبح به بیت امام رفتم. احمد آقا اظهار نگرانی داشت. با دکترها صحبت کردم. درمان جدیدی شروع کردهاند. قرار شد اطلاعیهای پزشکی، به گونهای داده شود که کمی نگرانی در آن دیده شود. امام را زیارت کردیم. خیلی ضعیف شدهاند. گفتند درد دارند و اشتها ندارند و ناراحتند. صدایشان خیلی ضعیف است.
در حالی که پیشانی ایشان را میبوسیدم و دستم روی دستشان بود، فشار ملایم دستشان را احساس کردم. به زحمت بر خودم مسلط شدم، ولی جلوی اشکها را نتوانستم بگیرم. از چشمان نیمه باز امام حالت وداع دیدم. به ایشان عرض کردم میخواهم به نماز جمعه بروم، پیامی برای مردم ندارید؟ فرمودند به مردم بگویید دعا کنند که خداوند من را بپذیرد. بغض گلویم را فشرد. در نماز جمعه پیام ایشان را به صورت لطیفی گفتم که هم مردم متوجه شوند و دعا کنند و هم باعث انفجار نشود. با احمد آقا درباره رهبری و مسائل بازنگری [قانون اساسی] صحبت شد. قرار شد در اتمام کار تسریع نماییم.
عصر دکتر ولایتی [وزیر امور خارجه] آمد. راجع به سفر شوروی و حد روابط با آنها مذاکره شد. حاجیه والده امروز مهمانمان بودند. دکتر ولایتی ایشان را معاینه نمود؛ فشار خون بالا است ولی حالشان خوب است. اخوی احمد و اخوی محمد و استاندار کرمان هم امروز اینجا آمدند و مذاکراتی داشتیم.
شنبه 13 خرداد | 28 شوال 1409 - 3 ژوئن 1989
بعد از نماز صبح، سری به بیمارستان [قلب جماران] زدم و از آنجا به مجلس رفتم. در گزارشها خبری از اطلاع اجانب از بد بودن حال امام به چشم نمیخورد. کارهای دفتر را انجام دادم.
آقای بهزاد نبوی [وزیر صنایع سنگین] آمد. از احتمال استیضاح خود در مجلس در رابطه با پرونده سایپا نگران بود. گزارش آن را کمیسیون مربوطه به تحقیق و تفحص اصل 76 مجلس داده و پیشنهاد استیضاح داده است. برای جواب به گزارش تقاضای وقت کرد.
ظهر با سایر اعضای شورای بازنگری [قانون اساسی] مهمان رییسجمهور بودیم. در خصوص تعجیل در اتمام بازنگری قانون اساسی بحث شد، زیرا به نظر میرسد که با وضع حال امام، فرصت کمی داریم و بهتر است که اصلاحات به تایید امام برسد. قرار شد از این به بعد یکسره کار کنیم و عصر هم جلسه داشته باشیم.
به دفتر رفتم. ساعت سه بعدازظهر احمد آقا تلفنی اطلاع داد که حال امام وخیم شده و خواست با سایر روسای قوا سریعا به جماران برویم. در نتیجه جلسه عملا تشکیل نشد و خودمان را با عجله به جماران رساندیم.
لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام به زحمت نفس میکشیدند. فقط یک بار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاهشان بود. دکترها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند. تا ساعت ده و بیست دقیقه شب، ایشان را به این صورت نگاه داشتند، ولی دیگر مغز کار نمیکرد. فقط یک بار اطلاع دادند که تنفس طبیعی شده ولی زود این وضع تمام شد.
در این فاصله درباره کیفیت اعلان خبر و برنامههای اداره کشور و انتخاب رهبری و... مشاوره شد. در جبهه با آقای [محسن] رضایی تماس گرفتیم و دستور آمادگی کامل دادم. هلیکوپتر و هواپیما خواست. دستور ارسال دادیم.
با تلفن اعضای [مجلس] خبرگان را احضار کردیم که تا فردا صبح خودشان را به تهران برسانند. قرار شد اعلان فوت را به پس فردا موکول کنیم؛ یعنی پس از انتخاب رهبر و برگشت نمایندگان خبرگان به شهرها. با اعلان مراسم امام، شیون از داخل خانه و بیمارستان و سپس بیرون خانه بلند شد. حضار را دعوت به صبر کردم و برنامه را برای آنها توضیح دادم. پذیرفتند و آرام گرفتند و قرار شد به عنوان دعای توسل گریه کنند. صبر خانمهای بیت برای ما جالب بود.
تا ساعت دوازده شب برای تنظیم برنامهها ماندیم. به خانه آمدم و با استفاده از قرص آرامشبخش خوابیدم. عفت و محسن فهمیده بودند، چون در بیمارستان بودند، اما بقیه اعضای خانه نمیدانستند.
یکشنبه 14 خرداد | 29 شوال 1409 – 4 ژوئن 1989
بعد از نماز به مجلس رفتم. اعضای هیات رئیسه مجلس خبرگان، شب در مجلس خوابیده بودند. صبحانه را باهم صرف کردیم و درباره برنامه جلسه خبرگان مذاکره کردیم. دیشب تا امروز صبح، خبرگان از اطراف کشور به تهران رسیده بودند.
اطلاع دادند جلسه مجلس شورای اسلامی آماده است. به آنجا رفتم. جلسه غیرعلنی بود. نمایندگان از رحلت امام مطلع بودند. با رسیدنم، من و نمایندگان گریه زیادی کردیم. کمی با آنها درباره رحلت امام صحبت کردم. جلسه غیررسمی بود. یک هفته مدت مسوولیت هیات رئیسه را تمدید کردیم، چون دو سه روز دیگر تمام میشود و هفته آینده بعد از تعطیلات که مجلس شروع به کار میکند، وقت اعتبار هیات رئیسه تمام شده. با این تمدید، مشکل برطرف شد.
بیانیهای برای مجلس خبرگان تهیه کردیم و برای انتشار دادیم. حدود ساعت هشت و نیم صبح جلسه مجلس خبرگان آماده شد و رسمیت جلسه را به ریاست آیتالله مشکینی اعلان کردیم. ایشان صحبت کوتاهی کردند.
وصیتنامه امام در صندوق امانات در دفتر من بود. بیرون آوردیم و در جلسه رسمی پلمب شکسته شد. وصیتنامه را از پاکت بیرون آوردیم. در سال 1361 نوشته شده و سال گذشته تجدید نظر شده است. آخر وصیتنامه نوشته شده بود که آن را به ترتیب احمد آقا، رییسجمهور، رییس مجلس، رییس دیوان عالی کشور و یا یکی از اعضای شورای نگهبان برای مردم بخوانند. احمد آقا اطلاع داد که آمادگی ندارد. نوبت به [آیتالله خامنهای] رییسجمهور رسید. ایشان وصیتنامه را برای حضار خواندند. حضار جلسه خبرگان، نمایندگان مجلس، اعضای دولت، شورای نگهبان و شورای عالی قضایی و دیگران بودند. قرائت وصیتنامه حدود دو ساعت و نیم طول کشید. نزدیک ظهر جلسه ختم شد.
به دفترم رفتم. ناهار و نماز و استراحت انجام شد و سپس برای ادامه جلسه خبرگان به تالار مجلس رفتم. با صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه شروع و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفت و نیم بعدازظهر با یک تنفس ادامه یافت.
بحثهای زیادی شد. بعضیها طرفدار رهبری شورایی و بعضی خواهان رهبری فردی بودند. بعضی آیتالله خامنهای و بعضیها آیتالله [سید محمدرضا] گلپایگانی را مطرح کردند و برای شورا هم اسمهایی برده شد. قبلا در مشورتهای سران قوا و جمعی دیگر از بزرگان به این نتیجه رسیده بودیم که شورایی مرکب از آیات خامنهای، موسوی اردبیلی و مشکینی رهبری را به عهده بگیرند ولی در مذاکرات، رهبری فردی رای بیشتری آورد. آیتالله خامنهای با رهبری فردی مخالفت کردند. من هم مخالف بودم. نوبت نرسید. ابتدا به پیشنهاد اعضای جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] که عضو مجلس خبرگان بودند، آیتالله گلپایگانی مطرح شد. حدود 14 نفر به ایشان رای دادند. سپس پیشنهاد رهبری آیتالله خامنهای مطرح شد. خود ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی مطابق قانون اساسی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟
من که جلسه را اداره میکردم، گفتم اکنون با رای خبرگان، رهبری فردی قانون شده و چارهای نیست. سرانجام آقای خامنهای با 60 رای از 74 عضو حاضر رای آوردند و مساله به این مهمی به این خوبی حل شد. من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام را درباره صلاحیت رهبری آقای خامنهای نقل کردم. از قول حاج احمد آقا و آیتالله موسوی اردبیلی هم که در جلسه خدمت امام بودند، همین مضامین تایید شد.
خبر آماده باش نیروهای عراقی در مقابل منطقه عین خوش که در اثنای جلسه توسط دکتر [حسن] روحانی رسید و من به جلسه اطلاع دادم، تاثیر زیادی در آمادگی اعضای خبرگان برای ختم کار داشت؛ موفقیت بزرگی است.
به دفتر آمدم. نمایندگان مجلس جمع بودند. خواستند که جریان جلسه خبرگان را برایشان تعریف کنم؛ پذیرفتم. متنی برای تایید و امضاء این انتخاب تهیه شد. بعضی از رادیکالها مخالفت دارند.
آیتالله خامنهای آمدند، برای شیوه انجام وظایف رهبری با هم صحبت کردیم. قرار شد احکام انتخابات یا انتصابات امام را ایشان تایید کنند و قرار شد به صدا و سیما بگویم بهای لازم را به موضوع بدهد. تصمیمات مهمی با هم گرفتیم.
شب عفت اطلاع داد به خاطر آمد و رفت وسیع مردم به بیت امام و کوچه مجاور، امنیت کافی در خانه نیست و بهتر است در مجلس بمانم. پذیرفتم.
دوشنبه 15 خرداد | 1 ذیقعده 1409 – 5 ژوئن 1989
بعد از نماز صبح کارهای عقب افتاده دیروز را انجام دادم. متن بیانیه مجلس خبرگان در خصوص تصویب رهبری آیتالله خامنهای را نوشتم و برای انتشار دادم. با بعضی از اعضای هیات رییسه درباره به کار بردن آیتالله به جای حجتالاسلام والمسلمین مشورت کردم؛ موافقت داشتند.
گزارشها و تلکسهای مربوط به رحلت امام و انتخاب آیتالله خامنهای و دیگر مسائل را خواندم. مراسم وداع مردم با جنازه امام در مصلای تهران را از رادیو و تلویزیون زیر نظر داشتم؛ خیلی باشکوه است. ساعت ده و نیم صبح با هلیکوپتر بر فضای تهران و مصلی و خیابانهای اطراف آن پرواز کردم.
[آقای زعبی] نخستوزیر سوریه هم که نتوانسته بود از زمین به مصلا برسد، با هلیکوپتر محل و مراسم را ملاحظه کرده بود. آقای [محمد] اصغری مدیر مسوول روزنامه کیهان آمد. شماره فوقالعاده را آورد و برای سرمقالهای درباره رهبری آیتالله خامنهای مشورت کرد. در مورد صدور بیانیههای تایید رهبری به مراکز مربوط تذکر دادم.
از گزارشها بر میآید غربیها از انتخاب آیتالله خامنهای خوشحالند و امیدوارند که اعتدال حاکم باشد و رادیکالها منزوی شوند. آنها از سرعت عمل ایران در حل مساله رهبری تعجب کردند. خیال میکردند که این مساله باعث درگیری و جدال و احیانا جنگ داخلی خواهد شد.
عصر به مصلای تهران رفتم. نزدیک جنازه حضرت امام قدری گریستم. مردم ابراز احساسات زیادی داشتند. یاسر و عفت هم همراه من به محل مراسم آمده بودند. مصاحبهای کردم. قدری هم برای مردم صحبت نمودم.
به جماران آمدم. به بیت امام برای تسلیت رفتم. شب به خانه آمدم. بخشی از مراسم را از تلویزیون دیدم. احساسات مردم شدید است. تاییدهای زیادی برای رهبری آیتالله خامنهای در تلویزیون آمد؛ خوب است.
سهشنبه 16 خرداد | 2 ذیقعده 1409 – 6 ژوئن 1989
به مجلس رفتم. وقت زیادی را به قرائت گزارشها گذراندم. مجموعا انتخاب آیتالله خامنهای تاثیر مثبتی داشته و آرامشی به دنیا و منطقه داده و دشمنان را مایوس و دوستان را شاد کرده و تبریک و تاییدها شروع شده و خیلی وسیع است. نمایندگان هم طومار تایید دارند درست میکنند.
جلسه کوتاهی برای هیات رییسه [مجلس] داشتیم. آقای [عباس] دوزدوزانی [نماینده تهران و عضو هیات رئیسه مجلس] آمد. درباره رهبری آیتالله خامنهای سوالاتی داشت؛ توجیهش کردم. آقای [حسین] کمالی [نماینده تهران و رییس کمیسیون کار و امور اجتماعی] هم آمد. در همین خصوص مذاکره شد. عصر روسای پارلمانهای الجزایر و لیبی آمدند. ملاقات تشریفاتی بود.
بعد از نماز به دفتر رهبری رفتم. دو سه ساعاتی با هم درباره امور کشور و سیاستهای آینده مذاکره کردیم. در زمینههای زیادی توافق به عمل آمد. قرار شد هفتهای یک بار جلسه دو نفری داشته باشیم که سیاستهای رهبری و اجرایی را هماهنگ کنیم. درباره اقدامی برای اجناس ضروری، قرار شد در جلسه سران قوا بحث شود. قرار شد فردا ایشان در دانشگاه [تهران] جلسه فاتحهای داشته باشند.
آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد و از وجود عناصری گفت که با رهبری آقای خامنهای مخالفت میکنند و بنا دارند که آن را موقت معرفی کنند، تا در این فرصت با تماس با اعضای مجلس خبرگان، شاید بتوانند بعد کاری بکنند.
صحنه نماز آیتالله گلپایگانی بر جنازه امام و مراسم وداع مردم با امام در مصلای تهران، بسیار با شکوه و پیامدار بود و تشییع جنازه امام تا محل دفن، در تاریخ ایران و شاید جهان کم نظیر و شاید بینظیر است.
ازدحام جمعیت در مسیر و محل دفن و تلاش مردم برای رساندن دست خود به تابوت امام، مشکلآفرین شد، در حدی که کفن امام پاره شد و در رسانهها منظره بدن امام در این حالت، واقعا جلوه ماندگاری ثبت کرد.
خبر دادند که ازدحام مردم مانع دفن امام است. از من کمک خواستند با هلیکوپتر بر فراز منطقه دفن رفتم. دستور دادم هلیکوپتر در کنار قبر فرود آید. صدا و باد و گرد و غبار ناشی از فرود هلیکوپتر، باعث عقبنشینی مردم گردید و جایی برای هلیکوپتر باز شد.
مردم با دیدن من فریاد تسلیت سر دادند. فرصتی شد که آخرین وداع را با امام انجام دهم. با مشاهده و منظره دفن، صورتم پر از اشک شد. از مردم تشکر کردم و به ملت تسلیت گفتم و با اندوه زیاد صحنه را ترک کردم. همراهان گفتند این اقدام شبیه یک عملیات بود.
چهارشنبه 17 خرداد | 3 ذیقعده 1409 – 7 ژوئن 1989
بعد از نماز تا ساعت هشت و نیم صبح گزارشها را خواندم. دنیا در مقابل محبوبیت امام خاضع شده است. در خارج از کشور هم مسلمانان سنگ تمام گذاشتهاند، مخصوصا در لبنان و پاکستان و کشمیر. از سرعت عمل در انتخاب رهبری بدون مشکل، مات شدهاند. تحلیلهای جنگ قدرت بین رادیکالها و معتدلها نادرست از آب درآمده است.
بعضی از رسانههای خارجی به امام جسارت میکنند؛ مخصوصا رسانههای ترکیه به بهانه اهانت از طرف ما به آتاتورک. برای بدرقه [آقای رابح بیطاط] رییس مجلس الجزایر که برای مراسم به ایران آمده بود، به فرودگاه رفتم. درباره اوپک و توسعه روابط حرف زدیم. از آنجا برای شرکت در مراسم فاتحه رهبری برای امام به دانشگاه تهران رفتم. جمعیت عظیمی شرکت کرده بودند. بعد از من آیتالله خامنهای رسیدند. مردم خیلی گرم استقبال کردند و شعار «اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است» جا افتاده. برای اسم ایشان صلوات میفرستند. اما ایشان به آقای [محمدتقی] فلسفی که سخنران جلسه بودند، گفتند که دیگر صلوات نفرستند.
بعد از جلسه به مجلس رفتم. کارهای دفتر را انجام دادم. آقای [محمدجواد ایروانی] وزیر اقتصاد آمد. درباره طرحهای در دستور سفر به شوروی گفت. عصر شورای بازنگری قانون اساسی جلسه داشت. بحث در کلیات رهبری بود که تمام نشد.
اول شب آقای ناطق نوری و دکتر روحانی آمدند. پیشنهادهایی برای دفتر رهبری داشتند. گفتم ایشان آمادگی دارد که دفتری تنظیم کند که متکی به جریان خاصی نباشد و حالت جامعیت داشته باشند.
آقای [علی] آقامحمدی آمد. درباره انتخابات هیات رییسه مجلس صحبت کرد. معتقد بود که جناح معتدل شرط نکنند که از آنها نایب رییس هم باشد و در مورد آقای [مهدی] کروبی یکپارچگی باشد. گفتم تلاش کند که متحد در انتخابات شرکت کنند. یک لیست باشد. گفت هنوز تعدادی از تندروها با رهبری آیتالله خامنهای مخالفند. شب در مجلس ماندم.