-
دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ
-
۲۱۴
از آنجایی که شعر سبزواری معلوم بود درباره فتنه 88 است، درباره این شعر توضیح داد: در آن زمان این شعر را در جمعی خواندم که افراد ناباب بودند و به من اهانت کردند اما من پاسخی ندادم و به خانه رفتم.
یک شاعر شعری خواند با عنوان تجاوز و گفت مربوط میشود به بغل کردن مادر هوگو چاوز توسط رئیس جمهور پیشین و در این شعر هرچه دلش میخواست درباره خواهر و مادر چاوز سرود!
روز گذشته جشنواره شعر فجر در حالی دومین روز خود را پشت سر گذاشت که نیمی از شعرا در فرهنگسرای ارسباران در نیمی دیگر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان مشغول شعر خوانی بودند که البته برنامه کانون به دلیل عدم حضور دانشآموزان برگزار نشد
شعر خوانی در فرهنگسرای ارسباران دو رو داشت. روی اولش ابتدای مراسم خود را نشان داد که با شعر خوانی شاعران متعهد و انقلابی همراه بود و سعید بیابانکی مجری برنامه و بخش دوم که پرده بر افتاد و شاعرانی شاعر خواندند که به صفت پیشین مشهور نبودند. این چهرهها شعرخوانی داشتند چون جشنواره شعر فجر قرار است چند صدایی باشد...
**شاعری که قیصر درباره اش گفت شعرش نیاز به امضا ندارد
در ابتدای این مراسم سعید بیابانکی از فصل اردیبهشت گفت که فصل شاعران است و به ترتیب از شاعران دعوت کرد تا روی سن حاضر شوند. او حمید سبزواری را پیر سپید موی شعر انقلاب خواند که شعر امروز و به خصوص شعر آهنگین مدیون اشعار او است و بسیاری از سروده های انقلابی و ترانههای زیبا را او در دهه60 سروده است. همچنین بیابانکی، زکریا اخلاقی را شاعری میبدی معرفی کرد که یک کتاب دارد با نام تبسمها شرقی اما او خود را با همین یک کتاب ثابت کرده است و به تعبیر قیصر شعرهای زکریا اخلاقی نیاز به امضا ندارد.
شاعر بعدی که بیابانکی او را معرفی و دعوت کرد علیرضا قزوه بود، شاعری گرمساری که با شعر مولا ویلا نداشت در اواخر دهه 60 بسیار درخشید. بیابانکی همچنین درباره استان سمنان گفت: چند روز پیش سمنان رفته بودم و از من خواسته شد فی البداهه شعری برای شهر و استانشان بسرایم و من هم گفتم:
نقش جهان ما به هنر شهره است و گز
سمنان ولی پریزیدنت پرور است!
مجری برنامه در ادامه، محمد سعید میرزایی را شاعری از دیار شاعر خیز و مرد خیز کرمانشاه معرفی کرد که از دهه 70 تا کنون صدایی متمایز و متفاوت در شعر امروز است و سیمین بهبهانی بارها از غزلهای محمد سعید میرزایی تعریف کرده است. در ادامه برنامه رفعت سلام شاعر مصری به جایگاه دعوت شد و زوریی نصرآباد که قرار بود به مراسم برسد تا پایان مراسم نرسید و گفتند در میدان رسالت است!
در ابتدای شعرخوانیهای دور اول هم ابتدا حمید سبزواری شعر خواند و از دلتنگیاش برای سبزوار گفت و درباره شعرش گفت: شعری را که میخوانم مربوط به زمانی است که افرادی چشم به این مملکت دوخته بودند و این شعر را از این جهت ساختم که سعی داشتند نفاقی ایجاد کنند و جوانها را به سویی ببرند که زیان آور بود که من این شعر را با این عنوان سرودم که «نفاق چرا».
شعر سبزواری این گونه شروع میشد:
فتنه به یک سو نه و همرهی و آغاز کن
این گره بسته از کار وطن باز کن
سنگ و فلاخن چرا، حربه و جوشن چرا
جنگ تو با من چرا ترک تک و تاز کن...
از آنجایی که شعر سبزواری معلوم بود درباره فتنه 88 است، درباره این شعر توضیح داد: در آن زمان این شعر را در جمعی خواندم که افراد ناباب بودند و به من اهانت کردند اما من پاسخی ندادم و به خانه رفتم.
این شاعر پیشکسوت با بیان اینکه دشمنان چشم به ما دوختهاند، تصریح کرد: چون ما چیزهایی داریم که آنها ندارند، به ویژه اعتقادی داریم که آنها ندارند. خداوند آنچه را که موجب پیروزی ماست، نگه دارد.
**وقتی روحانیها این طور شعر بگویند...
رفعت سلام، شاعر، مترجم و روزنامه نگار مصری از دیگر شاعرانی بود که در این روز شعر خواند، موسی بیدج، مترجم زبان و ادبیات عرب در معرفی وی گفت: سلام رفعت در سال 1952 به دنیا آمد در سال 1977 مجله شعر را تاسیس کرد و در سال 1979 مجله نوشتار را منتشر کرد، در سال 1993 نیز جایزه بین المللی شعر «کاوافی» را دریافت کرد. شعرهایش به زبان انگلیسی، بلغاری، کرواتی، ایتالیایی، اسپانیایی و ... ترجمه شده است. در سال 2006 میهمان مرکز بین المللی شعر فرانسه بوده، از آثارش «گل زیبای هرج و مرج»، درخششهای رفعت سلام، «به سوی روز رفته»، «انگار پایان زمین است» و «چنین گفت کرکدن» هستند.
رفعت سلام چندین شعر را با صدایی بسیار رسا و زیبا اجرا کرد، ولی ترجمه اشعار او ارتباط چندانی با مخاطبان حاضر برقرار نکرد.
در ادامه نوبت به زکریا اخلاقی رسید. بیابانکی برای دعوت از او یک دوبیتی خواند و گفت: وقتی روانیهای این طور شعر بگویند تکلیف امثال ما مشخص است! اخلاقی 3 غزل خواند که یکی از غزلهای او توحیدی بود و ملمع و ابیات عربی شعر او با تشویق و تائید شاعر عرب زبان مواجه شد.
قزوه شاعر بعدی بود که شعرخوانی پرداخت. او در ابتدا در ابراز امیدواری کرد که درخت شعر فجر که امسال هشت ساله شده، میوهها و بار خوبی بدهد و 80 سالگیاش را فرزندان ما ببینند و گفت: مطمئنا درخت 8 ساله میوه بهتری از یک درخت دو ساله میدهد اما به هر حال تلاش باغبان این درخت نیز قابل ستایش است.
این شاعر سپس 3 غزل خواند که غزل سوم بسیار زیبا بود و درباره وضع کشور و نفاق به وجود آمده:
من فکر میکنم مزه نان عوض شده است
آواز کوچه لحن خیابان عوض شده است...
**از رهبر فرزانه ایران متشکرم
سپس محمدسعید میرزایی برای شعرخوانی در جایگاه حاضر شد. او در ابتدای سخنانش از رهبر فرزانه ایران و عنایتش به شعر تشکر کرد و برای همه شاعرانی که در پیشبرد غزل معاصر نقش داشته اند، آرزوی موفقیت کرد. سپس شعری خواند که به خاطر بیماری اخیر سیمین بهبهانی است و آن را به تازگی سروده بود و از همه خواست که به این شعر نه به عنوان یک شعر سیاسی و اجتماعی بلکه صرفا به عنوان یک شعر درباره تنهایی تاریخی شاعر نگاه کنند. پس از این شعر میرزایی یک شعر بسیار زیبا در وصف حضرت زهرا (س) خواند. او پیش از شعر خوانی بارها صلوات فرستاد و بسم الله گفت. شعرش این گونه آغاز میشد:
قسم به تین و به زیتون تو از بهشت برینی
قسم به ماه به خورشید، بیقرینه ترینی...
به عنوان آخرین شعرخوانی، سعید بیابانکی شعری خواند تقدیم به یک جانباز که به تازگی شهید شده است. شعر بیابانکی فوق العاده زیبا بود و این چنین آغاز میشد:
تو میروی سر این شیشه باز خواهد شد
تو میروی شب ماهم دراز خواهد شد...
**ناگهان چون پرده برافتد!
قسمت دوم این مراسم با اجرای علی آبان، شاعر و سخنگوی جشنواره شعر فجر شروع شد. وی در ابتدا با اشاره به شعار هشتمین جشنواره شعر فجر، اظهار کرد: شعار جشنواره چند صدایی است و شاعران بخش بعدی برای این دعوت شدهاند که صدای دیگر شاعران نیز شنیده شود.
محمد کاظم علی پور، شاعر لرستانی اولین شاعری بود که شعری را با عنوان «مرده شورت را ببرند تهران» خواند. وی پیش از شعرخوانی گفت: من مدت هاست که دیگر پشت تریبون، حرفهای نیستم، و هول هولکی شعری را درباره این شهر شطرنجی، تهران بزرگ که بیرحمانه آدمهای فقیر را میجود و صدایش به گوش کسی نمی رسد، سرودم، شعری که سعی کردم لطیف باشد.
**نصف حاضران سالن لر بودند!
وی افزود: در طول سه سالی که از روی ضرورت به همراه خانواده ساکن تهران هستم، دو چیز را یاد گرفتهام اول مدیریت زمان و دیگری بیرحمی روزگار. روزگاری که بیرحمی در آن رایج است و جوانمردی به تاریخ پیوسته است، اگر حرمت کاکایی نبود، دوست نداشتم شعر بخوانم اما شعری که میخوانم شعری ساده است و بیتکلف و احساس من از پیادهروهای تهران است.
در شعر این شاعر بارها جمله مرده شورت را ببرند تهران تکرار شد.
آبان، شاعر بعدی را شاعر برجسته لر و حقوقدان معرفی کرد به حافظ قوم لر معروف است. احمد انصاری به روی سن آمد و شروع به خواندن یک مثنوی بسیار بسیار طولانی به زبانی لری کرد. مجری چند بار خواست شاعر شعرخوانی را کوتاه کند اما با اصرار حضار و اصرار شاعر، او یک شعر دیگر هم خواند و اینجا تازه مشخص شد که نیمی از حضار سالن فرهنگسرای ارسباران لر هستند و برای تشویق 3 شاعر لر حاضر در مراسم آمدهاند!
**وسط کشیدن پای خواهر و مادر یک رئیس جمهور و شعر خوانی برای یک از کشته شدگان فتنه
شاعر بعدی که برای شعرخوانی حاضر شد عبدالرضا موسوی بود. او ابتدا شعر طنزی درباره گران شدن مرغ خواند و شعرهای بعدیاش را کلا به رئیس جمهور پیشین و تمسخر او اختصاص داد! او یک شعر خواند با عنوان تچاوز و گفت مربوط میشود به بغل کردن مادر هوگو چاوز توسط رئیس جمهور پیشین و در این شعر هرچه دلش میخواست درباره خواهر و مادر چاوز سرود و ابیات مختلفی را به وصف آنها اختصاص داد!
شعر بعدی او درباره ازدیاد نسل بود که این روزها بارها بر آن تاکید میشود. او شعری خطاب به مردم تنکابن خواند و گفت که چگونه مردم خراسان نسلشان را زیاد کردهاند که متاسفانه انتشار این شعر اینجا ممکن نیست!
شعر بعدی او هم درباره یکی از کشته شدگان فتنه 88 و دستگیر شدگان اغتشاشات بود. شعر این شاعر خطاب به سعید مرتضوی دادستان تهران بود که گفته بود اگر این فرد پاشویه میشد نمیمرد..
**آن قدر که هایکو برایتان مهم است، ادبیات شفاهی کشورتان هم باشد
شاعر بعدی این مراسم نیز ایرج رحمان پور بود که مجری او را با نام حنجره زخمی زاگرس معرفی کرد. این شاعر نیز از قوم لر بود و ابراز خوشحالی کرد که همه لهجهها در جشنواره حضور دارند و از شاعران خواست آن قدر که شعر هایکو برایشان مهم است نگاهی هم به ادبیات شفاهی دیگر اقوام کشور داشته باشند. او نیز چند شعر خواند.
عبدالجبار کاکایی نیز در پایان مراسم گفت: از دوستان شاعر که از راه دور تشریف آوردند، ممنونم. همچنین از آقای صالحی که به خاطر آرامشی که منتشر کردند، آرامشی که روزهای سختی را که در حال فراهم آوردن و تدارک یک جشنواره ملی بودیم، بر من آسانتر کرد.
وی افزود: تصور من برای همگرایی کاملتر و نزدیکتر کردن صدهای ادبیات به همدیگر، به تدریج عوض شد و متوجه شدم که ما نیاز به راهبردهای فرهنگی کلیتر و بنیادیتر داریم که ما را به سمتی هدایت کند که اهالی ادبیات بتوانند برای ادبیات تصمیم بگیرند.
دبیر علمی هشتمین جشنواره شعر فجر ادامه داد: آنچه در طی مسیر رخ داد، اتفاقات تلخ و شیرینی بود که از نتیجه آن تاکنون خرسندم. همانطور که امروز صدای محلی رحمانپور، بغض تاریخی نیاکانم را به یاد من آورد و من هر لحظه به یاد این لحظه گریه میکنم.
وی در پایان گفت: سپاسگذارم از دوستانی که دست من را فشردند و قدم در مسیر همگرایی ادبی گذاشتند. افق روشنی پیش روی ادبیات است، فاصله اندک است. اندکی صبر سحر نزدیک است.
روز گذشته جشنواره شعر فجر در حالی دومین روز خود را پشت سر گذاشت که نیمی از شعرا در فرهنگسرای ارسباران در نیمی دیگر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان مشغول شعر خوانی بودند که البته برنامه کانون به دلیل عدم حضور دانشآموزان برگزار نشد
شعر خوانی در فرهنگسرای ارسباران دو رو داشت. روی اولش ابتدای مراسم خود را نشان داد که با شعر خوانی شاعران متعهد و انقلابی همراه بود و سعید بیابانکی مجری برنامه و بخش دوم که پرده بر افتاد و شاعرانی شاعر خواندند که به صفت پیشین مشهور نبودند. این چهرهها شعرخوانی داشتند چون جشنواره شعر فجر قرار است چند صدایی باشد...
**شاعری که قیصر درباره اش گفت شعرش نیاز به امضا ندارد
در ابتدای این مراسم سعید بیابانکی از فصل اردیبهشت گفت که فصل شاعران است و به ترتیب از شاعران دعوت کرد تا روی سن حاضر شوند. او حمید سبزواری را پیر سپید موی شعر انقلاب خواند که شعر امروز و به خصوص شعر آهنگین مدیون اشعار او است و بسیاری از سروده های انقلابی و ترانههای زیبا را او در دهه60 سروده است. همچنین بیابانکی، زکریا اخلاقی را شاعری میبدی معرفی کرد که یک کتاب دارد با نام تبسمها شرقی اما او خود را با همین یک کتاب ثابت کرده است و به تعبیر قیصر شعرهای زکریا اخلاقی نیاز به امضا ندارد.
شاعر بعدی که بیابانکی او را معرفی و دعوت کرد علیرضا قزوه بود، شاعری گرمساری که با شعر مولا ویلا نداشت در اواخر دهه 60 بسیار درخشید. بیابانکی همچنین درباره استان سمنان گفت: چند روز پیش سمنان رفته بودم و از من خواسته شد فی البداهه شعری برای شهر و استانشان بسرایم و من هم گفتم:
نقش جهان ما به هنر شهره است و گز
سمنان ولی پریزیدنت پرور است!
مجری برنامه در ادامه، محمد سعید میرزایی را شاعری از دیار شاعر خیز و مرد خیز کرمانشاه معرفی کرد که از دهه 70 تا کنون صدایی متمایز و متفاوت در شعر امروز است و سیمین بهبهانی بارها از غزلهای محمد سعید میرزایی تعریف کرده است. در ادامه برنامه رفعت سلام شاعر مصری به جایگاه دعوت شد و زوریی نصرآباد که قرار بود به مراسم برسد تا پایان مراسم نرسید و گفتند در میدان رسالت است!
در ابتدای شعرخوانیهای دور اول هم ابتدا حمید سبزواری شعر خواند و از دلتنگیاش برای سبزوار گفت و درباره شعرش گفت: شعری را که میخوانم مربوط به زمانی است که افرادی چشم به این مملکت دوخته بودند و این شعر را از این جهت ساختم که سعی داشتند نفاقی ایجاد کنند و جوانها را به سویی ببرند که زیان آور بود که من این شعر را با این عنوان سرودم که «نفاق چرا».
شعر سبزواری این گونه شروع میشد:
فتنه به یک سو نه و همرهی و آغاز کن
این گره بسته از کار وطن باز کن
سنگ و فلاخن چرا، حربه و جوشن چرا
جنگ تو با من چرا ترک تک و تاز کن...
از آنجایی که شعر سبزواری معلوم بود درباره فتنه 88 است، درباره این شعر توضیح داد: در آن زمان این شعر را در جمعی خواندم که افراد ناباب بودند و به من اهانت کردند اما من پاسخی ندادم و به خانه رفتم.
این شاعر پیشکسوت با بیان اینکه دشمنان چشم به ما دوختهاند، تصریح کرد: چون ما چیزهایی داریم که آنها ندارند، به ویژه اعتقادی داریم که آنها ندارند. خداوند آنچه را که موجب پیروزی ماست، نگه دارد.
**وقتی روحانیها این طور شعر بگویند...
رفعت سلام، شاعر، مترجم و روزنامه نگار مصری از دیگر شاعرانی بود که در این روز شعر خواند، موسی بیدج، مترجم زبان و ادبیات عرب در معرفی وی گفت: سلام رفعت در سال 1952 به دنیا آمد در سال 1977 مجله شعر را تاسیس کرد و در سال 1979 مجله نوشتار را منتشر کرد، در سال 1993 نیز جایزه بین المللی شعر «کاوافی» را دریافت کرد. شعرهایش به زبان انگلیسی، بلغاری، کرواتی، ایتالیایی، اسپانیایی و ... ترجمه شده است. در سال 2006 میهمان مرکز بین المللی شعر فرانسه بوده، از آثارش «گل زیبای هرج و مرج»، درخششهای رفعت سلام، «به سوی روز رفته»، «انگار پایان زمین است» و «چنین گفت کرکدن» هستند.
رفعت سلام چندین شعر را با صدایی بسیار رسا و زیبا اجرا کرد، ولی ترجمه اشعار او ارتباط چندانی با مخاطبان حاضر برقرار نکرد.
در ادامه نوبت به زکریا اخلاقی رسید. بیابانکی برای دعوت از او یک دوبیتی خواند و گفت: وقتی روانیهای این طور شعر بگویند تکلیف امثال ما مشخص است! اخلاقی 3 غزل خواند که یکی از غزلهای او توحیدی بود و ملمع و ابیات عربی شعر او با تشویق و تائید شاعر عرب زبان مواجه شد.
قزوه شاعر بعدی بود که شعرخوانی پرداخت. او در ابتدا در ابراز امیدواری کرد که درخت شعر فجر که امسال هشت ساله شده، میوهها و بار خوبی بدهد و 80 سالگیاش را فرزندان ما ببینند و گفت: مطمئنا درخت 8 ساله میوه بهتری از یک درخت دو ساله میدهد اما به هر حال تلاش باغبان این درخت نیز قابل ستایش است.
این شاعر سپس 3 غزل خواند که غزل سوم بسیار زیبا بود و درباره وضع کشور و نفاق به وجود آمده:
من فکر میکنم مزه نان عوض شده است
آواز کوچه لحن خیابان عوض شده است...
**از رهبر فرزانه ایران متشکرم
سپس محمدسعید میرزایی برای شعرخوانی در جایگاه حاضر شد. او در ابتدای سخنانش از رهبر فرزانه ایران و عنایتش به شعر تشکر کرد و برای همه شاعرانی که در پیشبرد غزل معاصر نقش داشته اند، آرزوی موفقیت کرد. سپس شعری خواند که به خاطر بیماری اخیر سیمین بهبهانی است و آن را به تازگی سروده بود و از همه خواست که به این شعر نه به عنوان یک شعر سیاسی و اجتماعی بلکه صرفا به عنوان یک شعر درباره تنهایی تاریخی شاعر نگاه کنند. پس از این شعر میرزایی یک شعر بسیار زیبا در وصف حضرت زهرا (س) خواند. او پیش از شعر خوانی بارها صلوات فرستاد و بسم الله گفت. شعرش این گونه آغاز میشد:
قسم به تین و به زیتون تو از بهشت برینی
قسم به ماه به خورشید، بیقرینه ترینی...
به عنوان آخرین شعرخوانی، سعید بیابانکی شعری خواند تقدیم به یک جانباز که به تازگی شهید شده است. شعر بیابانکی فوق العاده زیبا بود و این چنین آغاز میشد:
تو میروی سر این شیشه باز خواهد شد
تو میروی شب ماهم دراز خواهد شد...
**ناگهان چون پرده برافتد!
قسمت دوم این مراسم با اجرای علی آبان، شاعر و سخنگوی جشنواره شعر فجر شروع شد. وی در ابتدا با اشاره به شعار هشتمین جشنواره شعر فجر، اظهار کرد: شعار جشنواره چند صدایی است و شاعران بخش بعدی برای این دعوت شدهاند که صدای دیگر شاعران نیز شنیده شود.
محمد کاظم علی پور، شاعر لرستانی اولین شاعری بود که شعری را با عنوان «مرده شورت را ببرند تهران» خواند. وی پیش از شعرخوانی گفت: من مدت هاست که دیگر پشت تریبون، حرفهای نیستم، و هول هولکی شعری را درباره این شهر شطرنجی، تهران بزرگ که بیرحمانه آدمهای فقیر را میجود و صدایش به گوش کسی نمی رسد، سرودم، شعری که سعی کردم لطیف باشد.
**نصف حاضران سالن لر بودند!
وی افزود: در طول سه سالی که از روی ضرورت به همراه خانواده ساکن تهران هستم، دو چیز را یاد گرفتهام اول مدیریت زمان و دیگری بیرحمی روزگار. روزگاری که بیرحمی در آن رایج است و جوانمردی به تاریخ پیوسته است، اگر حرمت کاکایی نبود، دوست نداشتم شعر بخوانم اما شعری که میخوانم شعری ساده است و بیتکلف و احساس من از پیادهروهای تهران است.
در شعر این شاعر بارها جمله مرده شورت را ببرند تهران تکرار شد.
آبان، شاعر بعدی را شاعر برجسته لر و حقوقدان معرفی کرد به حافظ قوم لر معروف است. احمد انصاری به روی سن آمد و شروع به خواندن یک مثنوی بسیار بسیار طولانی به زبانی لری کرد. مجری چند بار خواست شاعر شعرخوانی را کوتاه کند اما با اصرار حضار و اصرار شاعر، او یک شعر دیگر هم خواند و اینجا تازه مشخص شد که نیمی از حضار سالن فرهنگسرای ارسباران لر هستند و برای تشویق 3 شاعر لر حاضر در مراسم آمدهاند!
**وسط کشیدن پای خواهر و مادر یک رئیس جمهور و شعر خوانی برای یک از کشته شدگان فتنه
شاعر بعدی که برای شعرخوانی حاضر شد عبدالرضا موسوی بود. او ابتدا شعر طنزی درباره گران شدن مرغ خواند و شعرهای بعدیاش را کلا به رئیس جمهور پیشین و تمسخر او اختصاص داد! او یک شعر خواند با عنوان تچاوز و گفت مربوط میشود به بغل کردن مادر هوگو چاوز توسط رئیس جمهور پیشین و در این شعر هرچه دلش میخواست درباره خواهر و مادر چاوز سرود و ابیات مختلفی را به وصف آنها اختصاص داد!
شعر بعدی او درباره ازدیاد نسل بود که این روزها بارها بر آن تاکید میشود. او شعری خطاب به مردم تنکابن خواند و گفت که چگونه مردم خراسان نسلشان را زیاد کردهاند که متاسفانه انتشار این شعر اینجا ممکن نیست!
شعر بعدی او هم درباره یکی از کشته شدگان فتنه 88 و دستگیر شدگان اغتشاشات بود. شعر این شاعر خطاب به سعید مرتضوی دادستان تهران بود که گفته بود اگر این فرد پاشویه میشد نمیمرد..
**آن قدر که هایکو برایتان مهم است، ادبیات شفاهی کشورتان هم باشد
شاعر بعدی این مراسم نیز ایرج رحمان پور بود که مجری او را با نام حنجره زخمی زاگرس معرفی کرد. این شاعر نیز از قوم لر بود و ابراز خوشحالی کرد که همه لهجهها در جشنواره حضور دارند و از شاعران خواست آن قدر که شعر هایکو برایشان مهم است نگاهی هم به ادبیات شفاهی دیگر اقوام کشور داشته باشند. او نیز چند شعر خواند.
عبدالجبار کاکایی نیز در پایان مراسم گفت: از دوستان شاعر که از راه دور تشریف آوردند، ممنونم. همچنین از آقای صالحی که به خاطر آرامشی که منتشر کردند، آرامشی که روزهای سختی را که در حال فراهم آوردن و تدارک یک جشنواره ملی بودیم، بر من آسانتر کرد.
وی افزود: تصور من برای همگرایی کاملتر و نزدیکتر کردن صدهای ادبیات به همدیگر، به تدریج عوض شد و متوجه شدم که ما نیاز به راهبردهای فرهنگی کلیتر و بنیادیتر داریم که ما را به سمتی هدایت کند که اهالی ادبیات بتوانند برای ادبیات تصمیم بگیرند.
دبیر علمی هشتمین جشنواره شعر فجر ادامه داد: آنچه در طی مسیر رخ داد، اتفاقات تلخ و شیرینی بود که از نتیجه آن تاکنون خرسندم. همانطور که امروز صدای محلی رحمانپور، بغض تاریخی نیاکانم را به یاد من آورد و من هر لحظه به یاد این لحظه گریه میکنم.
وی در پایان گفت: سپاسگذارم از دوستانی که دست من را فشردند و قدم در مسیر همگرایی ادبی گذاشتند. افق روشنی پیش روی ادبیات است، فاصله اندک است. اندکی صبر سحر نزدیک است.
منبع: فارس