-
جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ق.ظ
-
۱۱۵
اخیراً زنگ آغاز پروژه ای مشترک از سوی «هاشمی رفسنجانی» و «محمد خاتمی» کلید زده شده که برآنند تا تفسیری لیبرال و سکولار را از دموکراسی و مفهوم جمهوریت به مخاطبان خویش القا نمایند!
دموکراسی همانطور که از نامش پیداست، عبارت است از قدرتی که به دست مردم و به انتخاب آنها در رأس قرار می گیرد؛ به تعبیر بهتر، قدرت نشأت یافته از مردم را دموکراسی گویند. امروزه این روش حکومت داری در کشور ما نیز کاربرد دارد که از آن به عنوان «جمهوری اسلامی» یا «مردمسالاری دینی» نام برده می شود. البته این مفهوم در کشور ما یک تفاوت اساسی با مفاهیم رایج از جمهوریت محض در سایر کشورها دارد و آن این است که پسوندهای "اسلامی" و "دینی" به نوعی فیلتر و تنظیم کننده واژه "دموکراسی" به شمار می روند.
به گزارش پایگاه خبری- تحلیلی "خیبرآنلاین"، اما تعیین حدود و قصور اختیارات دین در برابر جمهوری تا چه میزان خواهد بود؟ و اینکه چنانچه خواسته اکثریت در مقابل شرع مقدس قرار گیرد، آنگاه کدام یک بر دیگری چربش و غلبه خواهند داشت؟
از دموکراسی یا مشارکت جمعی، به عنوان یکی از سبک های متداول در شیوه اداره جهان امروزی یاد می شود. شیوه ای که نظرات اکثریت از طریق انتخابات یا رفراندوم در انتخاب راه و روش در شئون مختلف حکومتی را اعمال می کند.
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی نیز امام خمینی(ره) با بیان کلیدواژه های ماندگاری همچون "میزان رأی ملت است" و "مردم ولی نعمت ما هستند"، تصمیم و نظر ملت را فصل الخطاب می دانستند و بر مقبولیت مردمی نظام تأکید بسیار داشتند.
اما بسی ساده انگارانه خواهد بود اگر تصور کنیم که منظور امام راحل از ایراد چنین سخنانی، اعمال رأی مستقیم مردم بدون هیچگونه نظارت شرعی و دینی بر آن بوده است.
بر همین اساس بود که ایجاد شورای نگهبان قانون اساسی به دلیل تطابق قوانین با شرع اسلام و نیز گزینش افراد ذیصلاح جهت احراز مسئولیتهای مختلف در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، گنجانده شد.
در این بین اما اخیراً زنگ آغاز پروژه ای مشترک از سوی «هاشمی رفسنجانی» و «محمد خاتمی» کلید زده شده که برآنند تا تفسیری لیبرال و سکولار را از دموکراسی و مفهوم جمهوریت به مخاطبان خویش القا نمایند!
رییس دولت اصلاحات در اولین سخنرانی مجمع بنیاد باران در سال 93 چنین اظهار داشته است: «جمهوری یک تعارف نیست که بعضی ها حتی می آیند و می گویند امام هم به آن اعتقاد نداشت؛ خیر ایشان جداً به آن اعتقاد داشت، قبل از آنکه این آقایان بگویند که برای ظاهرسازی و گذاشتن در دهان مردم گفتند جمهوری و به آن اعتقاد نداشته اند و به امام اهانت کنند و امام را خدایی نکرده متهم به فریب کاری جامعه و تاریخ کنند. قبل از اینها کسانی که پدرخوانده های جریان های تروریستی ظاهرگرای خشونت گرا هستند، می گفتند ما کجا در اسلام جمهوری داریم؟ جمهوری بدعت است! امام فرمودند که بدعت نیست و از همان وقت هم با امام بد شدند. اینها حرف تازه ای نیست که امروز ما می شنویم اما چون جرات نمی کنند بگویند امام اشتباه می کرد می گویند امام اصلا جمهوریت را قبول نداشت! نخیر؛ جمهوریت جدی بود، خیلی خیلی جدی بود؛ بدعت نبود. ما به عنوان کسانی که دلبسته به این انقلاب و اسلام هستیم، با همه وجود از جمهوریت نظام دفاع می کنیم؛ با همه لوازمی که جمهوریت دارد. ما انقلابی هستیم؛ مهم نیست دیگران ما را چه می نامند. انقلابی که ما می گوییم و می فهمیم منجر به نظام جمهوری اسلامی شد و امروز هم باید از آن دفاع کنیم.»
فرافکنی و مغالطات خاتمی از اصل جمهوریت درحالی عنوان می شود که نامبرده به عنوان یکی از سران فتنه 88 رأی مردم به محمود احمدی نژاد را مردود دانسته و حاضر به پذیرش آن نبود.
محض اطلاع رئیس عباشکلاتی اصلاح طلبان باید گفت، همانگونه که امام(ره) بر وجوب مراعات اصل جمهوریت تأکید داشتند «میزان رأی ملت است» در عین حال نیز معتقد بودند: «رأی مردم در مقابل حکم خدا، رأی نیست؛ ضلالت است.» (صحیفه نور، ج8، ص281)
در طرف دیگر قضیه اما «حاج آقا خاطره» نیز در اقدامی مشترک و کاملاً هماهنگ با سید خندان اصلاحات اظهار می دارد: «عده محدودی در داخل که خود را در برابر آرای اکثریت مردم می بینند، دانسته یا ندانسته، گرفتار سیاست های شوم و شیطانی می شوند و به جای تشویق دیگران به همکاری با دولت، بر طبل اختلاف می کوبند.»!
این درحالی است که حضرت امام(ره) در پاسخی مستدل به شبهات رفسنجانی اظهار داشته اند: «از آن اولی که صحبت جمهوری اسلامی شد، اینها شروع کردند به کارشکنی... به اینکه ما هم بگوییم جمهوری، اسلامی اش چیست؟!... و عجب این بود که [می گفتند] ملت ما [هم] جمهوری میخواهد. جمهوری اسلامی یعنی چه؟! تا اینکه نگذارند اسلام پایش تو کار بیاید... اگر جمهوری اسلام باشد، جمهوری، همه کاری میشود با آن کرد... اما اگر جمهوری اسلامی باشد، اسلام نمی گذارد کسی کاری بکند. یک دسته دیگر تراشیدند، بگویند: جمهوری دموکراتیک، باز از اسلامش فرار میکردند، یک دسته سومی هم که یک خرده میخواستند نزدیکتر بشوند و بازی بدهند ما را، گفتند جمهوری اسلامی دموکراتیک... این هم غلط بود. ما همه اینها را گفتیم، قبول نداریم.»(صحیفه نور، ج11، ص280)
جالب اینکه هاشمی رفسنجانی، چه در انتخابات سال 84 (با متهم نمودن استانداران دوم خردادی به تقلب!) و چه در انتخابات سال 88 (که در نامه بی سلام و والسلام خود، فرمان آشوب و اغتشاش را صادر نمود)، از آرای میلیونی ملت تمکین نکرد.
ضمن آنکه در احترام خاندان هاشمی بهرمانی به نظر ملت همین بس که فائزه رفسنجانی پس از شکست در انتخابات مجلس ششم، با اهانت به مردم می گوید: «رأی نیاوردن در انتخابات مجلس ششم تأثیر زیادی بر من گذاشت. من در مبارزه و جنگیدن برای اصلاحات و اهدافی که داشتم خصوصا حقوق زنان ابتدا با جناح راست در جدال بود و سپس با چپها. کم هم نیاوردم و هنوز هم اهل جنگیدن هستم و مشکلی هم ندارم. لذت هم میبرم که پای مرامم بایستم و مبارزه کنم اما باور نمیکردم که مردم به من رأی ندهند. در میان زنان کسی که مانند من از خودش مایه بگذارد نبود. با خودم گفتم وقتی که مردم نمیخواهند، من چرا باید زور بزنم… من از مردم ناامید شدم.»!
با این حال باید از این دو نفر سوال کرد که چگونه می توان باور نمود ناقضان همیشگی رأی ملت، اینک نگران و دلواپس جمهوریت نظام شده باشند؟ الله اعلم!