-
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۲۴ ب.ظ
-
۱۲۸
: یک پژوهشگر تاریخ ایران در مطلبی در وبلاگ خود با عنوان: «وقتی از ایرانی بودن شرمنده شدم» در واکنش به اقدام عدهای از گروه فشار در اصفهان نوشت: «فردا که در تلویزیونها نشان دهند که مردم ما چه بر سر مزار مردگان میآورند و حتی به آنها هم رحم ندارند٬ چگونه برای هزارمین بار نطق کنیم که ایران فرهنگی دارد زیبا٬ فرهنگی دارد پویا و مردمی دارد صلح جو؟» نوشته تورج دریایی را در زیر بخوانید:
در یازدهم سپتامبر سال ۱۹۹۷ میلادی نامه ای از ریچارد فرای بدستم رسید. فرای نوشته بود که در صدد درست کردن پانلی درباره دوران عبور از دوران ساسانی به دوران اسلامی در دومین کنفرانس ایرانشناسی در شهر مریلند است و امیدوار بود که من نیز با او همراه شوم. در آنزمان من بعنوان استاد موقت در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا مشغول به تدریس تاریخ جهان باستان بودم و دکترایم را به اتمام نرسانده بودم.
به خودم گفتم این همان ریچارد فرای ایراندوست است که لقبش را از مرحوم دهخدا بخاطر عشقش به ایران گرفته است؟ همان فرایی که کتاب میراث ایران تاریخ پیش از اسلام یکی از تمدنهای بزرگ جهان که در سال ۱۹۶۳ نوشته شده بود را چنیدن بار خواندهام و در زمانی که به وطنم در آمریکا بی لطفی میشد٬ این کتاب و نویسنده اش سپر سینه بلا کرده بود و از ایران و تمدن و مردمش دفاع میکرد؟ همان فرایی که کتابش را به "دوستان ایرانی: افغانها و بلوچها و کردها و پارسها و تاجیکها" تقدیم کرده بود؟
پس از آشنایی با او فهمیدم که فرای ایراندوستی است استثنایی که حتی یک دانشجوی دکترا بی نام و نشان را که فقط بخاطر عشقش و تلاشش به ایرانشناسی را نیز تشویق و کمک میکند. من فقط یکی از صدها دانشجو و هزاران هزار ایرانی بودیم که فرای با آنها اینچنینن کرده بود. این همان فرایی بود که در زمانی که رشته "آسیای میانه" باب شده بود و دیگر نامی از خراسان بزرگی وجود نداشت و فرهنگ آنرا روسها بطوری که میخواستند تقسیم و جابجا کرده٬ و اساتید غربی که گاهی نان را به نرخ روز میخورند٬ در کتابهایشان ذکری از حضور ایرانیان در آنجا نمیکردند.
همان "آسیای میانه ای" که به خاطر روابط سیاسی میان وطنم و غرب٬ حتی نام ایران یا فرهنگش در آن خطه داشت محو میشد. فرای این کتاب میراث آسیای میانه: قبل از آمدن ترکان را نوشت و به عموم نشان داد که ایرانیان از کجا آمده و در ادوار تاریخ باستان و قرون وسطی این منطقه چه اهمیتی برای ایرانیان و فرهنگ ایرانی داشته است.
فرای در این کتابش برای ما و مردم جهان رابطه ایران و ایرانی و "بوی جوی مولیان آید همی٬ یاد یار مهربان آید همی" را دوباره زنده کرد. این همان فرایی بود که در کتاب عصر طلایی ایران٬ در زمانی که اعراب، میلیونها دلار خرج میکردند که تمدن اسلامی را کاملا عربی نشان دهند و حضور دیگران را کمرنگ کنند٬ با این کتاب اهمیت ایرانیان را برای شکلگیری تمدن اسلامی و زبان فارسی برای تمدن آسیا را گوشزد کرد.
این همان فرایی بود که در بیوگرافی اش بنهام ایران بزرگ٬ پیشگفتارش را اینچنین آغاز کرده است: "عظمت ایران همیشه فرهنگ آن بوده است." پس از کنفرانس فرای را بیشتر دیدم و با او سفر کردم و به دانشگاه خودم چندین بار دعوت کردم. او همان فرای ایراندوستی بود که از نوشته هایش مشخص بود و از دیدنش اطمینان یافتم.
اما دیروز از دیدن آنچه مردمانی نابخرد بر سر مقبره آرتور پوپ و فیلیس آکرمن در اصفهان آوردند اشک در چشمان جمع شد. این مکانی بود که سالها پیش ریچارد فرای ایراندوست وصیت کرده بود که در آنجا خاک شود٬ در خاکی که او درباه اش حدود شش دهه کتاب و مقاله نوشته بود.
در زمانی که مطبوعات و تلویزیون های آمریکایی و خارجی صحنه یک سری تندرو و شعار مرگ را بعنوان "ایران" و "ایرانیان" به جهان جلوه میدادند٬ فرای در حال نوشتن و مصاحبه کردن بود و میگفت که ایران فرهنگی دارد غنی٬ مردمی دارد دوست داشتنی٬ باغ هایی دارد با صفا و فرهنگی دارد پر عظمت که از جیحون تا فرات را در بر میگیرد.
یکبار از ایران و ایرانی بد نگفت و در جواب به همه تلاش های او و دلسوزی او برای ایران و ایرانشناسی٬ جوابش را اینچنین دادند. من مطمئنم که آنهایی که این بی آبرویی را کردهاند نه میفهمند و نه برایشان مهم است. اما من خجالت میکشم. من شرمنده هستم. من مقصرم.
دیروز اشک ریختم و از ایرانی بودن خودم خجل شدم. به دوستم که در دانشگاه نزدیکم استاد ایرانشناسی است گفتم: ما چه میکنیم؟ برای که داریم این چیزها را مینویسیم و کنفرانس میدهیم؟ فردا که در تلویزیونها نشان دهند که مردم ما چه بر سر مزار مردگان میآورند و حتی به آنها هم رحم ندارند٬ چگونه برای هزارمین بار نطق کنیم که ایران فرهنگی دارد زیبا٬ فرهنگی دارد پویا و مردمی دارد صلح جو؟ برای که بنویسم و برای چه بنویسم که ایران چه تاریخی داشته؟ برای چه مصاحبه کنیم و چه بگوییم درباره ایران و ایرانی؟