-
پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ
-
۲۲۰
آیتالله مجتبی تهرانی با اشاره به مبانی خطبه فدکیه میگوید: همه این مباحث مقدمهای برای نیل به هدف از خلقت یعنی آدم شدن است؛ زیرا مکتب آدمساز، تنها مکتب اهل بیت(ع) است و غیر از راه آنها راهی وجود ندارد.
سوم جمادیالثانی سال یازدهم هجری، مصادف با شهادت دخت گرامی رسول خدا(ص) حضرت زهرا(س) است، به همین مناسبت در ادامه گفتوگوی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)، زمانی که این بانوی بزرگوار از خواندن خطبه فدکیه در مسجدالنبی(ص) فارغ شد و به منزل بازگشت به روایت مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی میآید:
پس از اتمام این سخنان حضرت زهرا(س) به خانه بازگشت> در حالی که امیرالمؤمنین(ع) انتظار بازگشت او را میکشید.
«و یتطلّع طلوعها علیه»
و علی(ع) چشم به راه حضرت بود. «تطلّع» یعنی سر کشیدن. حضرت علی(ع) دائماً از در خانه سر میکشید تا ببیند حضرت زهرا(س) کی میآید؛ یعنی دلواپس شاید هم نگران، که نکند این جماعت دوباره صدمهای به زهرا(س) بزنند.
«فلمّا استقرّت بها الدار، قالت لامیرالمؤمنین علیهماالسلام: یَابْنَ اَبیطالِبٍ! اِشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنینِ»
وقتی حضرت زهرا(س) وارد خانه شد رو به علی(ع) کرد و گفت: آیا مانند یک طفل در رحم، کنجی نشستهای و مثل افراد متهم در گوشهای جای گرفتهای؟ شاید این تشبیه حضرت زهرا(س) به این دلیل باشد که وقتی وارد خانه شد دید که علی (ع) گوشه خانه نشسته و مثل بچه در رَحِم مادر زانوی غم بغل گرفته است.
شاید حضرت میخواهد بگوید: تو همان بچه اسلام هستی که همین طور باید بنشینی و هیچ تکان نخوری، چون اگر تکان بخوری رحم پاره میشود و به مادر لطمه میخورد؛ یعنی ناچاری که صبر کنی تا اسلام صدمه نبیند.
«نَقَضْتَ قادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخانَکَ ریشُ الْاَعْزَلِ»
تو کسی بودی که بالهای باز شکاری را در هم کوبیدی، حال این کسانی که بیسلاح هم هستند به تو خیانت میکنند! «قادمه» آن پر جلوی باز شکاری است که بسیار هم قدرت دارد، «اجدل» به معنای باز شکاری و «اعزل» هم به شخص بیسلاح گفته میشود.
حضرت زهرا(س) میفرماید: تو کسی بودی که قهرمانان عرب مثل عمروبن عبدودها را از بین بردی، حال کار به جایی رسیده چند آدم ضعیف با هو و جنجال به تو خیانت میکنند!
این پسر ابوقحافه است که عطیه پدرم و وسیله فرزندانم را از من ربود و کوشش کرد با من دشمنی کند. او را در مکالمهای که با من داشت دشمنترین و لجبازترین دشمنانم یافتم تا جایی که فرزندان قیله، یعنی انصار از حمایت من دریغ کردند و مهاجرین هم خویشاوندی و کمکشان را از من باز داشتند و دیگران نیز چشم خود را بستند، بنابراین نه کسی از من دفاع کرد و نه کسی مانع از ظلم شد.
از خانه که بیرون رفتم بغض گلویم را گرفته بود، وقتی از مسجد باز گشتم خوار برگشتم. ای علی(ع) از روزی که تندی شمشیرت را از بین بردی، صورت خود را هم ذلیل کردی. تو کسی بودی که گرگها را از هم میدریدی، حالا خاک نشین شدهای. تو چرا جلوی این حرفهای باطل را نمیگیری و هیچ کار مؤثری برای دفع فتنه انجام نمیدهی؟ من اختیاری از خود ندارم! کاش قبل از این مرده بودم و وضع تو را نمیدیدم! در اینجا لحن حضرت زهرا(س) عوض میشود زیرا میبیند دل علی(ع) را به درد آورده است. میفرماید:
«عَذیرِىَ اللَّهُ مِنْکَ عادِیاً وَ مِنْکَ حامِیاً وَیْلاىَ فی کُلِّ شارِقٍ، وَیْلاىَ فی کُلِّ غارِبٍ»
خدایا! عذر مرا بپذیر که علی در مواردی ظلمها را از من دور کرده و از من حمایت کرده است! وای بر زهرا(س) در هر صبحدمی! وای بر من در هر شبانگاهی! این اوج مظلومیت حضرت زهرا(س) را میرساند.
«ماتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَ الْعَضُدُ»
تکیهگاه ما مرد و بازوی ما سست شد! در برخی نسخهها «عُمُد» جمع عمود به معنی تکیهگاه آمده است.
«شَکْواىَ اِلى اَبی وَ عَدْواىَ اِلى رَبّی»
شکایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه میدهم!
«اَللَّهُمَّ أنت اَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ حَوْلاً»
پروردگارا تو از نظر قدرت از اینها نیرومندتر و قویتر هستی.
«وَ اَشَدُّ بَأْساً وَ تَنْکیلاً»
و عذاب و انتقام تو از دیگران شدیدتر است.
تسلی دادن امیرالمؤمنین(ع) به حضرت زهرا(س)
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: وای بر تو نیست، بلکه وای بر کسی است که به تو بغض دارد و با تو به بدی رفتار میکند. خود را از خشم باز دار! ای دختر پیغمبر برگزیده خدا و ای یادگار نبوت! در دینم عجز نشان ندادم و از آنچه بر آن توانایی داشتم کوتاهی نکردم. اگر به اندازه کفاف میخواهی، روزی تو ضمانت شده است و متکفل تو هم امین میباشد و آنچه برای تو مهیا شده بهتر از آن است که که از تو منع شده. پس به حساب خدا قرار ده!
در اینجا حضرت فرمود: خدا برای من کافی است و دیگر چیزی نگفت. در روایت است که ضمن صحبتهای حضرت زهرا(س) صدای مؤذن بلند شد که در مسجد پیغمبر(ص) اذان میگفت و به وحدانیت و بعد به رسالت محمد(ص) شهادت میداد. در اینجا بود که علی(ع) سرش را بلند کرد و به چهره زهرا(س) نگاهی انداخت و گفت: من فرق نکردهام، من همان کسی هستم که در جبهههای جنگ مبارزه میکرد. اما آیا دلت میخواهد دیگر شهادت به رسالت پیغمبر را نه تو بشنوی و نه دیگران در طول تاریخ بشنوند؟ یعنی اگر من قیام بکنم اسلام ضربه میخورد و چیزی از آن باقی نمیماند و چیزی از آن باقی نخواهد ماند. من باید حساب کار را تا قیامت داشته باشم و مصلحت را در نظر بگیرم.
اینجا بود که حضرت زهرا(س) گفت: حالا دیگر من هم صبر میکنم، برای اینکه اسلام و رسالت پیامبر(ص) در طول تاریخ باقی بماند و پس ما اهل بیت با همه این فشارها باز هم صبر میکنیم.
این نکته را هم اینجا بگویم که بعضی افراد که مطلب را درست نفهمیدهاند فکر میکنند حضرت زهرا(س) نعوذبالله به علی(ع) تندی کرد، اصلاً این طور نیست بلکه حضرت زهرا(س) میداند در طول تاریخ این نوع سؤالات مطرح است لذا این مسائل را بیان میکند تا پاسخ شوهرش بیان شود و در طول تاریخ، سؤالی برای من و تو باقی نماند نه اینکه حضرت زهرا(س) نسبت به صبر و سکوت حضرت علی(ع) اشکال و شبههای داشته باشد.
بنابراین همه این مباحث مقدمهای است برای نیل به هدف از خلقت یعنی آدم شدن. «مکتب آدم ساز» تنها مکتب اهل بیت(ع) است و غیر از راه آنها راهی وجود ندارد و الا چند متر زمین و حتی خلافت هم فی نفسه برای آنان پوچ است.
اصلاً ساحت مقدس اهل بیت(ع) بری و منزه از این است که به فکر این چیزها باشند مسأله چیز دیگری بود. اگر خلافت غصب نمیشد و اسلام در مسیر صحیح خود که خدا تعیین کرده بود پیش میرفت و بشریت در رسیدن به هدف خلقت موفق میشد، اما با این انحرافات، راه به سوی خداوند گرفته شد زیرا بدون علی و آل علی(ع) کسی به خدا نمیرسد و این حقیقت را حضرت زهرا(س) میدانست که چنین از حق و حقیقت دفاع میکرد و حقایق را برای ثبت در تاریخ در این خطبه بیان میفرمود.