-
جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۱۰ ب.ظ
-
۱۸۶
به گزارش گروه سیاسی"ره به ری" : سید محمد خاتمی از جمله محدود افرادیست که در کمال ناباوری روزهای اوج انقلاب را به دستور اکبر رفسنجانی در خارج از کشور گذراند(در آینده بیشتر در این باره سخن خواهیم گفت) ، اما در سال های اخیر طلبکارانه ترین مواضع را نسبت به انقلاب و نظام اسلامی داشته است.
وی اخیرا در پیامی ، تحت عنوان پیام نوروزی به موضوع رفع حصر سران فتنه اشاره کرده بود.
در ادامه بخشی از کارنامه مبارزاتی سید محمد خاتمی در دوران انقلاب را مشاهده می کنید:
محمد خاتمی دروس خارج، فقه و اصول را در محضر اساتید برجسته حوزه علمیه قم چون حضرات مرتضی حائری، وحید خراسانی، شبیری زنجانی، مرتضی مطهری و جوادی آملی فراگیرد. همانجا بود که وی به واسطه حجت الاسلام «محمد علی صدوقی» داماد خانواده خاتمی با «حاج سید احمد خمینی» و «محمد منتظری» آشنا شده و در جمع افراد مطرح تشکل «روحانیت مبارز» -که در ارتباط با «روحانیون مبارز» خارج از ایران بود- حضور یافت.
خود خاتمی درباره این سال ها، فعالیت های حاج احمد و نیز جنس همکاری خود با مبارزین می گوید:
من از همان اواخر50، 51 با ایشان[حاج احمد آقا] آشنا شدم. آشنا شدم که خوب، طبعاً بحثهای سیاسی میشد . این آشنایی منجر شد به یک نوع همکاری، هم خیلی از مباحثات داشتیم؛ چون ایشان به متون آشنایی داشت؛ هم از امام نقل میکردند که باید بلد باشی، آدمی که میخواهد ملا بشود، باید بتواند از متون استفاده بکند و آقای صادقی هم بود که میرفت نزد او متون میخواند، با هم مباحثه اینطوری داشتیم ولی عمدتاً مسایل، مسائل سیاسی بود.
از 51 تا 56 که ایشان آمد نجف و بعدش هم من اوایل 57 رفتم آلمان، این نزدیکی وجود داشت. اولاً خیلی گسترده، مثلاً مطالب نشر و پخش نمیشد. یک سلسله نوارهای امام مثلاً میآمد، کتابهای امام میآمد، مثلاً از 47 به بعد کتاب حکومت اسلامی پخش میشد، این یک کاری بود که انجام میگرفت و تا آنجایی که من میدانم خوب حتماً در جاهای دیگر مثلاً در تهران هم بود که رابطه با نجف داشتند، ولی من میتوانم بحق اظهار بکنم که اولین مطلبی که از امام صادر میشد، یا امام لازم میدیدند که کار انجام بشود، آن دست حاج احمدآقا بود، رابطهایی داشت ایشان با نجف که بعضی از آنها هم هستند، خیلی با گرفتاری مسائل را میآوردند، آلبومها، عکسها، اعلامیهها، نوارها، گاهی مثلاً فرض کنید نوار را همینطور میپیچیدند دور پاهایشان که بتوانند از مرز عبور کنند، جایی نباشد، بعد دوباره میآمدند این نوار کاست را درست میکردند از اینجور کارها، بعضی از دوستان هم که میرفتند نجف و میآمدند آشنا بودیم و میشناختیم، خوب من آنجا آشنا میشدم، محور حاج احمدآقا بود با محمد آقای منتظری و دوستانی دیگر...یعنی اولاً هر چیزی که از امام صادر میشد، حداقل یکی از مرکزهایی که بلافاصله دریافت میداشت و بلافاصله از آنجا پخش میشد در جامعه، خانه احمدآقا بود.
یک تشکیلاتی هم بود که در همان «یخچال قاضی» خانهای بود که گرفته شده بود. یک سردابی داشت که با پتو و این چیزها بسته بودند، دستگاه استنسیل و تایپ بود، دستگاه تکثیر بود، خدا حفظش کند آقای واحد که از فضلای حوزه عملیه قم هست، متصدی آن کار بود و در این 51، تا 56، تقریباً هرچیزی که بنام حوزه طلاب منتشر شد، کاری بود که واقعاً محورش احمدآقا بود، بنده هم حالا نقشم همین بود که یک چیزی مینوشتم، من کمترین نقش را داشتم.[1]
خاتمی به سبب تحصیل همزمان در حوزه و فلسفه غرب در دانشگاه، قلم زیبایی داشت و زیبا هم سخن می گفت؛ این بود که مبارزین در نگاشتن برخی بیانیه ها از حضور وی بهره بردند.
تعدادی از اعلامیه ها، بیانیه ها و جزوه هایی که طی سال های 1353 تا پیروزی انقلاب در قم با امضای «روحانیون مبارز»، «روحانیت مبارز داخل کشور»، «جمعی از طلاب» و ... منتشر شد، به قلم خاتمی تدوین می یافت و در همان مخفیگاهی که توسط حاج احمد آقا و دوستان او در قم تدارک دیده شده بود، تکثیر و در قم و مناطق دیگر توزیع می گردید. کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» نوشته «جلال آل احمد» نیز در همین مخفیگاه برای نخستین بار تایپ شده و با مقدمه ای که خاتمی بر آن نوشت، در قم تکثیر و توزیع شد.[2] نویسندگی، ویژگی بارزی بود که از سید محمد خاتمی در اذهان انقلابیون و مبارزان حک شد.
فعالیت های خاتمی اما از این مرحله فراتر نرفت، هیچ گاه به مبارزه علنی با رژیم کشیده نشد و شاید همین مشی محافظه کارانه بود که او را از زندان های حکومت محمدرضا پهلوی دور داشت؛ و البته طبیعی است که «ظریف طبعی» و «نازک دلی» را با درگیری و تنش و در یک کلام «مبارزه»، نسبتی نباشد.
سید محمد خاتمی در سال 1353 با خانم «زهره صادقی»ازدواج کرد. خانم صادقی دختر خاله خانم «فاطمه طباطبایی» -همسر «سید احمد خمینی»- و همچنین خواهرزاده «امام موسی صدر» است. وی درباره نحوه ازدواجش با خاتمی می گوید: «پدرم پیش او رفت و محمد را به خانه ما دعوت کرد. من او را فقط یکبار قبل از ازدواجم دیدم. یادم نیست ملاقاتمان چقدر طول کشید، اما کمتر از 10 دقیقه بود. دراولین نگاه عاشقش شدم».[3] ثمره این ازدواج دو دختر و یک پسر به نام های لیلا (۱۳۵۴) ، نرگس (۱۳۶٠) و عمادالدین (۱۳۶۷) است.
1- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات سید محمد خاتمی، شماره بازیابی1192، جلسه چهارم، تاریخ74/10/27 ، صفحه 11 تا 15
2- پایگاه خبری آفتاب. 7/12/87