-
سه شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۱۶ ق.ظ
-
۲۳۳
سعید تهرانی نسب در شهریورماه ۱۳۴۷ در اصفهان به دنیا آمد. برای تحصیل در رشته فیزیک در دانشگاه لندن پذیرفته شد و محضر فیزیکدانان بزرگی چون دیوید بوهم و کریس آیشم را درک کرد؛
در سال ۱۳۷۰ درجه کارشناسی در فیزیک نظری، و در سال ۱۳۷۸ مدرک دکترای فیزیک خود را از دانشگاه لندن اخذ کرد. مدتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران و نیز در دانشکدههای فنی و فیزیک واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در تهران به تدریس دروس فیزیک پرداخت و اخیرا در دانشگاه ملی استرالیا در باب مبانی متافیزیکی علوم مدرن و نیز مفاهیم فضا، زمان، حرکت، و علیت در آثار مولانا، تحقیقاتی انجام داده است. مهمترین اثر منتشر شده به فارسی از او ترجمه کتاب محمد(ص) برپایه کهنترین منابع به قلم مارتین لینگز است؛ از دیگر کارهای او کتاب شش عدد درباره نیروهای بنیادی فیزیک و تنظیم ظریف طبیعت؛ مقالاتی در ارزیابی، نقد، و پاسخ به دعاوی کتاب طرح عظیم استفن هاوکینگ به فارسی، و مقالاتی در باب سازگاریها و ناسازگاریهای مبانی مدرنیسم با گوهر دین(سمپوزیوم دانشگاه سیدنی)، و نیز رابطه علوم مدرن و دین، فیزیک در جهان اسلام، و واکنش جوامع مسلمان به علوم و تکنولوژی مدرن، در دانشنامه تاریخ، فرهنگ، و جوامع جهان اسلام، انتشارات شارپ، به زبان انگلیسی است. مصاحبه پیش رو بر پایه کتاب محمد(ص) است.
از مهمترین کتابهایی که ترجمه کردید، کتاب محمد(ص) برپایه کهنترین منابع به قلم مارتین لینگز است، با توجه به اینکه تحصیلات شما در رشته فیزیک است، علت انتخاب و ترجمه این کتاب به زبان فارسی چه بوده است؟
خداوند می فرماید: النبی اَولی بالمومنینَ مِن انفسهم. این واقعیت مهیبی است. من در زندگی شخصی ام این واقعیت را تاحدی تجربه کردم. اینکه علاقه و تحصیلات و بخشی از رزق من در فیزیک بود منافاتی با آن تجربه نداشت. شاید جذابیت عرفان، که منشا آن لاجرم به پیامبر(ص) میرسد، با ریشههای من که در بالا به آنها اشاره کردم ربط داشته است. همچنین باید به یاد داشته باشیم که در فرهنگ و تمدن و سنت اصیل ما، بسیاری از بزرگان در رشتههای مختلف مطالعه و تحقیق و تالیف میکردند و تکهتکه شدن علوم یک پدیده مدرن و بسیار نامیمون است. حتی زندگینامههای افراد غیرمعصوم پر از درس و عبرت است و این نوع کتابها برای من جذابیت خاصی داشتند. زمانی بخشهایی از زندگی حسن گای ایتن، مریم جمیله(مارگارت مارکوس) و امثال اینها را ترجمه کردم.
اما در مورد این کتاب شریف، خوب، بدون شک بهترین مردم، بلکه بهترین خلق خدا در کل کائنات، وجود مبارک پیامبر(ص) است(به قول مولوی: سلطان البشر، و فخر جهان، و حیرت اندر حیرت اندر حیرت است…) و شاید بهترین بیوگرافی پیامبر تاکنون در زبان انگلیسی، کتاب لینگز بود و هنوز هست. هیچ گنجی البته بدون رنج نیست و حکمت خدا گل را با خار کنار هم قرار داده، اما سختیها و زحمتهای مخصوص همراه این کتاب بیشتر به چاپ و نشر آن مربوط بوده تا چیزهای دیگر. من درباره انتخاب انتشارات هم وسواس داشتم، اما دوستان جوانم انتشارات حکمت را معرفی کردند و از آنجا که آنها(انتشارات حکمت) در ابتدا خیلی محترمانه و دوستانه رفتار کردند و کتابهای متعدد دیگری از سنتگرایان همسنخ لینگز هم چاپ کرده بودند، و دوستان جوان هم خیلی به حکمت خوشبین بودند، من هم رضایت دادم.
آیا شناختی هم بر شخصیت «لینگز» داشتید، به نظرتان هدف وی از تالیف این کتاب چه بوده است؟
در مقدمه کتاب و در جاهای دیگر درباره وی مفصل گفتهام و دیگران هم گفتهاند و نوشتهاند، چون وی دوست و طرفدار زیاد داشت و هنوز دارد. اجازه دهید نکتهای را در مورد او یادآوری کنم که دیگران کمتر گفتهاند. میدانیم حدود شصت سال بعد از ورود اسلام به ایران، فتح اسپانیا به دست مسلمانان آغاز شد. در هفتصد سال متعاقب آن، بعضی از بهترین دانشمندان جهان، اعم از مسلمان، یهودی، مسیحی، در آن کشور شکوفا شدند(درست مثل ایران). شاید اگر لینگز در قرن سیزدهم یا چهاردهم میلادی به دنیا آمده بود یکی از آن دانشمندان مسلمان میشد، اما او درقرن بیستم و در انگلستانزاده شد. لیکن مشیت و تقدیر الهی که تابع زمان و مکان نیست. او بسیاری از صفات حکمای سنتی را واجد بود، از جمله زبان فصیح و استعداد شاعری. همچنین تفکر شفاف و قلم رسا، و از همه مهمتر: آتش حقیقتجویی، از نوع آن آتشهایی که مولوی میگوید: هر که این آتش ندارد نیست باد! او شعلهای از این آتش را داشت و به همین دلیل بالاخره به سمت پیامبر(ص) کشیده شد و به همین دلیل امروز ما درباره او که بیش از هشت سال پیش وفات کرد سخن میگوییم.
لینگز هم شاعر بود، هم ناظم، یعنی استاد در بیان نظم؛ هم استاد در نثر، مخصوصا نثر روایی و توصیفی، و هم زیباییشناس. و عمدا این کتاب را در بالاترین سطح و به فاخرترین زبان نوشت، چون جوهر مطلب مقدس و شریف بود و چنین اقتضا میکرد. همچنین، اگرچه بعضی مواقع توضیحاتی بهجا و بسیار مفید ارائه میکند، اما درمجموع اثر علمزدگی، حقارت دربرابر مفاهیم مدرن و انتظارات روز، و لحن عذرخواهانه و دفاعی در این کتاب(خوشبختانه) به چشم نمیخورد.
شماچه مدتی را برای ترجمه صرف کردید؟ آیا از نظر لینگز نیز برای ترجمه کتاب بهره جسته اید؟
ترجمه کتاب برای من یک وظیفه حرفهای نبود، بنابراین هر وقت فرصت و فراغت می یافتم می نوشتم یا اگر دوست صاحب ذوقی بود املا میکردم و او مینوشت و به این ترتیب حدود ده سال خود کار ترجمه طول کشید. یکبار مفصل او را ملاقات کردم و از قصدم آگاهش کردم و با دقت به هر چه گفت گوش دادم، اما آن آخرین بار و تنها باری بود که مستقیم با خود آن مرحوم سخن گفتم.
شما هم مانند دیگر مترجمان بیشتر وفادار به متن هستید یا برداشت آزاد از کتاب دارید؟ تاچه حد ترجمه خودتان را موفق میدانید؟
بیشتر، ترجمه وفادار به متن، تا حد بسیار بسیار زیاد. من نه شاعر بودم، نه سخنور، ولی برای اولین بار توانستم چند خط از شعرهای زیبای لینگز را(که خود ترجمه شعرهای عربی در سیره ابناسحاق و ابنهشام بودند) به شعر فارسی ترجمه کنم و رویهم رفته ترجمه، ترجمه موفقی بود که بیشک از لطف خدای لطیف بود. دوست جوانم وحید کوهزاد هم چندین خط از اشعار مشهور کعب بن زُهَیر را در مدح پیامبر(ص) برایم به نظم تبدیل کرد. نقاط ضعفی که پس از آن همه زحمت و وسواس من با کتاب ماندند و جان مرا میکاهند و بهخاطر آنها شرمنده خوانندگان هستم مربوط به چاپ و صحافی و نشر کتاب است. متاسفانه تاکنون نتوانستهام کاری در این باره بکنم ولی حقیقتا بهخاطر قیمتی که روی کتاب گذاشتهاند و کیفیتی که ارائه کردهاند، من شرمندهام و از خوانندگانتان تقاضا میکنم برای رفع این نقیصه دعا کنند و برای مشکلات دیگری که احتمالا خود میتوانند حدس بزنند.
همانطور که میدانیم این اثر نخستین بار در سال ۱۹۸۳م منتشر شد. کتاب تا به حال به چند زبان ترجمه شده؟ و به نظر شما بیشترین استقبال از جانب چه کسانی بوده است؟
دستکم به ده زبان. بهرغم انحطاط نسبی فرهنگی که در همه جای جهان نسبت به گذشته مشهود است، و بهرغم سمپاشیهایی که دشمنان همه پیامبران در همه عصرها میکردهاند و امروزه سازمان یافته و با سرمایهگذاریهای کلان در پروژه اسلامهراسی و غیره اجرا میشود، این کتاب جزء پرفروشترین کتابها بوده و هست. ترجمه ما هم تا آنجا که من میبینم ظرف دو سال به چاپ سوم رسید ولی اطلاعات جزئیتری ندارم.
واکنشها نسبت به این کتاب در دنیای غرب چگونه بوده؟ بهطور کلی نظر منتقدان غربی نسبت به این کتاب را می خواستم بدانم و اینکه استقبال مردم در برابر کتاب چطور بوده؟
بیش از همه این استقبال مربوط به دنیای غرب بود. سطح کتاب و ژانر آن بهگونهای است که آدمهای فاقد سواد عالی دربارهاش حرف نمیزنند و نمیتوانند بزنند. آدمهای باسواد عمیق هم چه مسلمان باشند چه نباشند نمیتوانند زیبایی و شرافتمندی و فاخری و شکوهندگی آن را تحسین نکنند،. تا آنجا که میدانم از پرنس چارلز(پسر ملکه انگلستان) گرفته تا آنتونی بلر آن را خوانده و تحسین کردهاند. بنابراین هیچ آدم جدی، چه مومن، چه کافر، از این کتاب بد نگفته است. اما کسانی که از آن تمجید کردهاند بسیارند. حمزه یوسف هم نقدی تخصصی بر آن نوشته است (چون خودش آن را به دانشجویانش در انستیتو زیتونه در کالیفرنیا، درس میداد)، هم از نقاط قوت آن تمجید، و هم ایرادهای ظریفی وارد کرده که بنده همه آنها را خواندم و درپاورقیها مکرر به آنها اشاره کردهام. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در عربستان اصل کتاب لینگز به انگلیسی به صورت سانسور شده فروخته میشد و، بنا بر روایت یکی از دوستان(که از مریدان لینگز بوده) ترجمه عربی کتابش کاملا ممنوع بوده است!
کتاب محمد(ص) در میان دیگر آثار لینگز چه جایگاهی دارد؟ ویژگی برجسته این کتاب نسبت به سایر کتب از نظر شما چیست؟ طرح کلی مولف در این کتاب چه بوده؟
از نظر من این کتاب منحصربهفرد است، حتی در میان آثار دیگر لینگز(که خودش نویسنده شاید منحصربهفردی بود). دلیل آن هم بدیهی است: محتوای کتاب زندگی کسی است که به قول مولوی: (که نمیماند به ما گرچه ز ماست \ ما همه مِسیم و احمد کیمیاست) یا گفتهاند که بله او بشر است، ولیکن همانطور که یاقوت هم نوعی سنگ است! محمد بشر، بل هو یاقوت بین الحجر. لینگز کوشیده ناخالصیهای هزار و چند صد ساله را وارد کتاب نکند و روایتی از کهنترین منابع به صورت داستانی پیوسته که حتی از پیش از تورات آغاز میشود - و این نکته بسیار مهمی است- ارائه کند.
کتاب از ۸۵ بخش تشکیل شده است، مایلم بدانم مولف در نگارش این بخشها چه معیارهایی را برای این بخشها برگزیده است؟
اگر وقایع مهم دوران حیات پیامبر(ص) را فهرست کنیم تقریبا چنین عددی به دست میآید. از شروع بعثت، پیامبر(ص) سیزده سال در مکه و ده سال در مدینه بود. این میشود دو بخش بزرگ. در دوران مکه اتفاقات زیادی افتادند که مشهورترین آنها اعلان دعوت، قطب بندیها، عزیمت گروهی به حبشه و وقایع آنجا، اسلام آوردن شخصیتهای موثر(مثل عمر و حضرت حمزه)، تحریم، داستان شعب ابیطالب، عام الحزن، وفات حضرت خدیجه علیهاسلام و نیز ابوطالب، اِسراء به مسجد اقصی و معراج پیامبر و اینگونه وقایع مهم است که همه شنیدهاند اما اسرار آنها و پیام های آنها بیانتهایند. وقایع دوران مدینه را هم(که شامل تقریبا هشتاد جنگ کوچک و بزرگ، که مشهورترینشان بدر، احد، خیبر، تبوک، فتح مکه، حنین همراه با غزوهها و سریههای متعدد دیگر است) اگر اضافه کنیم و برای هر یک فصلی اختصاص دهیم نزدیک صد فصل میشود. اما بعضی از آنها را میتوان در یک فصل آورد. همچنین باید هرگز فراموش نکنیم که اگرچه شرح آقای لینگز در این کتاب بسیار بسیار روشنگر هست، اما به هیچوجه کامل نیست. حتی در همان کهنترین منابع، مناقب مفصلی درباره حضرت علی (ع) و اهل بیت و بعضی صحابه یافت میشود که لینگز همه را با آن تفصیلات در کتابش نیاورده(و ابدا سوءنیت یا توطئهای هم در کار نیست؛ همانقدر را هم که در مناقب حضرت علی (ع) آورده برای درک مقام او کافی است؛ «در خانه اگر کس است یک حرف بس است»). این زیباییها که تمامی ندارند، کاش یک هنرمند تیزهوش سختکوش ژرف اندیش بااخلاص پیدا شود و اثری کاملتر و وافیتر پدید آورد.
شما به عنوان مترجم کتاب محمد(ص) از صاحبنظران در حوزه کتابهای سیره هستید. شباهتهای این کتاب با کتابهای سیره شیعی را به چه میزان و در چه موضوعاتی یافتید؟
من به سیرههای متعددی رجوع کردم. مخصوصا به خاطر این سوال خیلی خوب از شما متشکرم چون بیان صریح این واقعیت که کتابهای سیره شیعی تقریبا در همه موضوعات، و بهگونهای حقیقتا اعجابآور، با سیرههای اهل سنت شبیه و اغلب یکسانند، بهنظرم از واجبات است. هرچه بکوشم نمیتوانم حالم را هنگامی که تمامی مناقب و عجایب حضرت علی علیه الصلوه والسلام را در منابعی که لینگز ذکر کرده مییافتم برای شما وصف کنم. البته تفسیرهای متن یکسان، الزاما یکسان نیستند، و نیز درباره وقایع مربوط به دوران پس از وفات پیامبر اختلافاتی هست. اما بیشتر مردم، چه شیعه، چه سنی نمیدانند منابع اولیهشان تا چه حد مشترک و اغلب یکسانند. کاش علما و مبلغان دینی ما، دستکم، سهم خود را در بیان این حقیقت ادا کنند، تا بلکه علمای منصف اهل سنت نیز چنین کنند. کمتر چیزی شیاطین را و دشمنان بشریت را به اندازه وحدت امت محمد(ص) ناراحت و خشمگین میکند.
آیا به این فکر نیفتادید که اثر دیگری را از ایشان ترجمه کنید؟ ویا کتاب دیگری در این زمینه؟
چرا، زیاد به این فکر بودهام. مدتهاست ترجمه «مکه از پیش از تورات تاکنون» تمام شده است. مشکلات جانبی و حاشیهای، گرانی کاغذ، زحماتی که بر ناشرها تحمیل میشود و آنها به امثال من تحمیل میکنند…
از اینها گذشته تجربه کتابی چنین، پر از عسل و شیرینی و عطر، باعث میشود آدم به کارهای نازلتر رضایت ندهد.
منبع: تهران امروز