-
شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۴۱ ب.ظ
-
۳۵۰
هرکدام از اینها دارای یک تقسیم دوگانه است: قبل از ظهور و عصر ظهور.
اولین قسمتی را که عرض میکنم، آسیبشناسی زنان قبل از عصرظهور است. برای مثال، بعد از عصر رنسانس یا عصر مدرن، ویژگیهای عصر مدرن موجب شد که زنان نتوانند نقشی را که ادیان به صورت وظایف بر دوش آنان گذاشتهاند ایفا کنند؛ به طوری که فمینیسم نتیجه منطقی عصر مدرن است. از جمله کسانی که به آسیبشناسی عصر مدرن ـ فراتر از جنسیت ـ پرداخت، گنون است. وی در زمانی که در کشورهایی مثل ایران، افراد زیادی از روشنفکران، جزء طرفداران تکنولوژی و مدرنیته بودند به نقد و آسیبشناسی مدرنیته پرداخت؛ به طوری که در زمان وی، در هفتاد سال پیش در فرانسه کسانی که اسم رنهگنون را میبردند از دانشگاه اخراج میکردند. وی در آثار خود نکتهای را بیان میکند که شاید بیارتباط با بحث ما درباره زنان نباشد. وی معتقد است، عصر مدرن، ویژگی هایی دارد که به تعبیر ما باعث فطرت گریزی زنان شده است؛ ویژگیهایی مثل اصالت فردگرایی یا انسان مداری، علم گرایی افراطی و عقل گرایی افراطی. وی میگوید، درست است که انسان به تکنولوژی و علم دست یافت؛ ولی هویت خود را از دست داد. از جمله اینکه یکی از ویژگیهای آسیب شناسانه در عصر ما این است که زنان از فطرت خویش که همان زن بودن است، خروج پیدا کردهاند. به نظر میرسد که اگر بخواهیم رابطه زن را با دین و مهدویت در پیش از عصر ظهور، بیان کنیم، باید عرض کنیم که زنان در عصر ما به عنوان مصداق قبل از ظهور از آن فطرت زن بودن خارج شده اند هرچند فمینیسم، امروزه ادعا میکندکه ما به تساوی حقوق رسیدیم؛ اما امروزه هم همان جاهلیت پیشین را به گونه هایی دیگر شاهد هستیم. این که در روایات گفته شده است که از علائم آخرالزمان این است که زنان بر مردان مسلط میشوندیا قبله مردانند، در واقع نوعی آسیبشناسی زنان در متون روایی است.
دکتر بهروزلک: البته مراد از سلبی، یعنی نقشهای منفی زن.
دکتر موسوی: جنبه سلبی ویژگیهای زنان، یعنی اینکه موقعیت زنان را از جنبه آسیبشناسی بررسی کنیم که بعضی از روایات درباره عصر پیش از ظهور، معطوف به وضعیت زنان در این دوره است که شاید این دسته از روایات در آسیبشناسی زنان در قبل از ظهور، قابل توجه باشد.
دکتر بهروزلک: خانم صادقی، شما یک تفکیکی بین عقلانیت و عاطفه کرده اید که در جای خودش روشن است و روشن شد که هیچکدامیک از اینها محض نیستند. بلکه دارای شدت و ضعف هستند. حال به هر تقسیمی که خود صلاح میدانید بگویید که منظور از این نقشها چیست؟ یعنی اگر نقش را به معنای ایفای یکسری عملکردها و کنشها و کارکردها بگیریم، زن به صورت ایجابی در جامعه مهدوی با توجه به فاکتور عقلانیت به صورت خاص چه چیزهایی دارد که مال مرد نیست؟
خانم صادقی: بله، البته جهت تکمیل بحث دربارة این که امروز وظایف زنان چیست، لازم است ذکر شود اینکه در نظام دینی ما معمولاً اینگونه مطرح میکنند که وظیفه زن، انسان سازی است و در حقیقت، وظیفه زن را فردسازی مطرح میکنند و این در جای خودش صحیح است و نقش اساسی به حساب میآید. منتها اکنون بحث را نسبت به جامعه کنونی مطرح میکنیم. جامعه مهدوی کنونی و جامعه جهانی کنونی. یک وقت نسبت به آرمانها حرف میزنیم، یک وقت نسبت به وضع موجود. اگر در وضعیت موجود به دنیا نگاه کنیم که انسان سازی چگونه صورت میگیرد، آیا انسان سازی در محیط خانواده صورت میگیرد یا درمحیطهای فرهنگی، توسط مساجد، دانشگاهها، مدارس و رسانهها و... صورت میگیرد؟ چگونه صورت میگیرد؟ فرهنگ سازی امروزه در دنیا توسط چه کسانی صورت میپذیرد؟ اگر نگاه واقعی داشته باشیم، میبینیم که امروزه در دنیا وضعیت به گونهای استکه این ساختارهای اجتماعی هستند که انسانها را تربیت میکنند و میسازند. این یک واقعیت است چه بخواهیم و چه نخواهیم. شما اطراف خودمان را ببینید. پدر و مادر، متدین و مهدوی؛ ولی فرزند جور دیگری است چرا؟!. آیا این پدر و مادر مؤمن نبودند؟ خیر، امروزه در دنیا به گونهای است که وقتی یک ساختار اجتماعی حاکم میشود، سیستم ادارة یک جامعه، این یک اخلاق و یک فرهنگ خاص را بر جامعه حاکم میکند و حرکت آحاد جامعه را براساس آن شکل میدهد.
اصل در نظام سرمایه داری تلذذ است و رفاه و رسیدن به مادیات بیشتر؛ لذا این فرهنگ، حرص، حسد، تنوع گرایی، تجمل گرایی و غیره را هم به همراه خود دارد. وقتی الگوی اقتصادی سرمایه داری را در یک جامعه پیاده میکنید حتی اگر جامعه، اسلامی باشد آن اقتصاد سرمایه داری، فرهنگ خود را هم بر جامعه حاکم میکند.
دکتر بهروزلک: آیا این بحثها به ساختارگرایی و جبر اجتماعی منتهی نمیشود؟ چون ما در اسلام قبول نداریم که هر چیزی به جبر منتهی شود و ساختار جامعه باشد.
خانم صادقی: خیر، من عرضم این است که امروزه میبینیم جامعه سهم مؤثر بسیاری در تربیت افراد و حتی شکلگیری، پایداری یا عدم پایداری خانوادهها دارد و به این معنا نیست که خانواده نقش ندارد، بلکه سهم تأثیر آن نسبت به این بیشتر شده است؛ لذا با توجه به این واقعیت باید حرف زد نه شعارها و آرمانهایی که فعلاً دست نیافتنی است. وقتی که جامعه، حرف اول را در فرهنگ سازی میزند شاید در چنین شرایطی وظیفه اصلی، جامعه سازی باشد؛ یعنی حرکت زنان و مردان ما در نظام مهدوی باید به سوی جامعه سازی و ایجاد انقلاب فرهنگی باشد؛ برای ساخت آن مدلها و برنامههای اجتماعی و سیستم مدیریت و برنامهریزی که کاملاً اسلامی باشد.
زن باید وظیفه اصلی خود را اقامة پرچم توحید بداند. برای این منظور نیاز به جامعه سازی است و نیاز به تولید الگوهای دینی واسلامی در جامعه مهدوی است. اگر زن این دو اولویت را در نظر داشته باشد همه کارها و برنامههای خود را براساس این هدف برنامه ریزی میکند. وقتی که هدف زن اقامه پرچم توحید باشد، یعنی سطح فکر خود را از اهداف ریز حیات مادی و خرد رها کرده و به سطح کلان و توسعه رسانده و اصلیترین موضوع فکر او موضوعات توسعه نظام باشد در شوهرداری، در تربیت فرزند، در درس خواندن و ... لجستیک و پشتیبان مقام ولایت بوده و تولی به او داشته باشد؛ وقتی اینگونه باشد اصلاً شکل زندگی متفاوت میشود. مصداق آن را هم در زمان جنگ دیدیم. زمانی بود که زنان ما همه برنامهها و حرکاتشان در مسیر جریان جنگ شکل میگرفت، حتی اموال و زینت آلات خودشان را بر محور لجستیک جبهه حق مصرف میکردند. منتها باید این شکل تفکر و زندگی را نهادینه کنیم و آن را به شکل مدل به بانوان امروز عرضه نماییم. زن مسلمان ایرانی به جای اینکه به مسائل مصرفی و تجملی و .... فکر کند باید تفکر کند که چه سهمی در بالا بردن قدرت اسلام و نظام اسلامی در جهان میتواند داشته باشد. هر خانم در هر موقعیتی که است چگونه میتواند به توسعه نفوذ نظام اسلامی کمک نماید و…. لازم است زنان ما قدرت بزرگ خدادادی خود را بشناسند و سعی کنند این قدرت را با عقلانیت، مدیریت کرده و در جهت لجستیک نظام مهدوی به کار بندند.
حضرت زهرا علیها السلام با شناخت دقیق از موقعیت زمان و مکان در هر شرایطی، متناسب با آن شرایط و با قدرت زنانگی خود به دفاع از اسلام و ولایت میپردازند. گاهی با اشکشان غوغا و حادثه سازی میکنند، گاهی در جبههها، گاهی در راه مسجد، گاهی پشت درِ خانة انصار و وقتی هم در پشت در خانة خود…. قدرت عاطفه این است. یک واقعیت هایی است که در خلقت قرار داده شده؛ منتها باید برای آنها ساختار سازی کنیم تا از اینها استفاده صحیح شود. نه اینکه به همان شکلی که الآن وجود دارد که ساختارهای مردانه است و از زنان هم خواسته میشود در همین ساختارها حضور پیدا میکنند؛ لذا چالشهای زیادی برای آنها پیدا میشود. به طور خلاصه، زنان در درجه اول قدرت عاطفه خود را بشناسند و سیاست یا تدبیر به خرج دادن این عاطفه را به دست بیاورند و آن را در هر موضوعی خرج نکنند. زن، مظهر هنر و سیاست است. فقط کافی است که چگونگی بهره گیری مفید و مؤثر از این تواناییهای خود را بیاموزد. بتواند سیاست به کار بردن عاطفه را داشته باشد که هم بر مرد و هم بر فرزندش اثر داشته باشد وهم در ساختارهای اجتماعی حضور فعال داشته باشد. در این صورت ما شاهد فروپاشی خانوادهها به دلیل ناآشنایی با تدبیر منزل نخواهیم بود. این مطلب را بدین جهت گفتم که در موضوع عوامل فروپاشی خانواده گفته میشود که اصلیترین عوامل دو چیز است: اول، اعتیاد همسر و دوم، نا آشنایی با عملکرد در خانواده (تدبیر منزل یا چگونگی رفتار و برخورد با همسر در منزل) که خیلی نکته مهمی است که باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد. زنان باید بدانند که سیاست به کار بردن عاطفه چیست. خرج کردن عاطفه باید کجا باشد که نیاز به برنامه ریزی و سیاست دهی خاصی دارد که خود زنان باید در این راه گام بردارند، البته بحثهای امام شناسی، خودشناسی، مدیریت عواطف، فرهنگ سازی نسبت به مهدویت، ایجاد تحول فکری در خانواده و اجتماع و اینکه زنان یاد بگیرند که استقلال فکری داشته باشند و… نیز از موضوعات مهم در روند مهدویسازی جامعه است.
دکتر بهروزلک: نکتهای راجع به گفتههای خانم صادقی عرض کنم که مد نظر ایشان بوده است و برای فهم بهتر مطالب ایشان یکی از اندیشوران غربی ـ که اشکالی بر جوامع اسلامی وارد کرده ـ میگوید: به اینها میگوییم بالاخره باید برای جامعه سازی، افراد لایق را تربیت کنیم و افراد لایق در جامعه سالم، محقق میشوند. ایشان اشکال میکند که ما میگوییم اینطور نیست. اگر این طور باشد که هیچ جامعهای نمیتواند جامعه سالم را بسازد. فقط میخواستم عرض کنم که آن چیزی که از فرمایشات خانم صادقی فهمیده میشوداین است که اگر ایشان به ساختارهای اجتماعی توجه میکند، یعنی افرادی را که ما میخواهیم بسازیم، در راستای همین جامعه سازی ما باید کلیت جامعه را بسازیم، اما کلیت افراد همین تک تک افراد است و لذا همین فرد را هم باید با نگاه اجتماعی باشد.
خانم صادقی: بحث جامعه و فرد ورابطه آنها با یکدیگر، بحث مستقلی است که باید در جای خود به آن پرداخت. منظورمن این است که فرد و جامعه نسبت به هم رابطه تقومی دارند. یعنی نمیشود گفت که فرد، اصل است یا جامعه. هر دو تأثیر و تأثری از هم دارند؛ منتها فرض این است که در جامعه کنونی ما افراد وعقول به یک حدی از رشد رسیده اند و لازم است که نرم افزارهای اجتماعی آن تولید شود.
دکتر بهروزلک: تلقی ام این است که اگر بخواهیم وظیفه زن را در امر ایجاد جامعه مهدوی مطرح کنیم باید از بحث هویت سازی مطرح کنیم .
خانم صادقی از منظر جامعه سازی مطرح کردهاند. خانم معینالاسلام از منظر اینکه انسانسازی را برجسته کردهاند. دکتر موسوی هم از منظر عوامل سلبی بررسی کردهاند. من فکر میکنم یک منظر دیگر هویت سازی که در واقع از فردسازی شروع میشودتا به جامعه سازی میرسد. اگر بخواهیم هویت را معنا کنیم، هویت عبارت است از چیستی انسان و اینکه چه کسی هست و چه کسی نیست. در جامعه شناسی هویت عبارت است از وجه همسانی انسانها در حکومت اسلامی. مسلمانان خود را پیرو وحی پیامبر معرفی میکردند. و این عشق و علاقه آنقدر بود که یثرب، تعبیر به مدینه النبی و شهر پیامبرشد، اما اگرچه ما در جامعه توحیدی زندگی میکنیم، ولی این هویت سازی در زندگی ما با یک نمادهایی ساخته میشوند. نقش پیامبر در مدینه، اساسی و بنیانگذار بود. نقش امام هم پس از پیامبر تأثیر گذار است که «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» و دعای «اللهم عرفنی نفسک» که خانم معینالاسلام فرمودند تا اینجا که میفرماید: «اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی» معرفت امام نقش کاملی دارد. مرد و زن در هویت سازی خود، تنها کافی نیست که بگویند بنده خداییم؛ بلکه بنا بر تفکر شیعی، باید یک حجت حی و زنده داشته باشد؛ لذا نقش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این طور نیست که خارج از وجود ما تصور شود. پس اولین مسئله، اینکه امام زمان را باید در وجود خودمان بیابیم. پس اگر معرفت امام در خودشناسی و خداشناسی من اثر دارد در این زمینه زن و مرد هر دو مساوی اند؛ اما وقتی در مرحله عمل، نقشهای زن و مرد میآید، زن به ویژه این هویت سازی را در فرزند خودش ایجاد کند، یعنی فضاسازی میکند که این هویت شکل بگیرد؛ لذاباید راههایی را پیدا کنیم که براساس آن چطور این سرشت فرزند ما با نام مبارک حضرت عجین شود. اگر میبینیم زنان بزرگی مثل مادر سید مرتضی وسید رضی با داشتن وضو فرزندان خود را تربیت میکنند یک نوع هویت سازی است. در عصر غیبت باید با قصه، داستان و تذکر، این زن، بچه را ـ چون در درون خانواده، محور زن است ـ هویت سازی بکند.
دیگری، تواصی است. سوره والعصر که بعضی تفسیر به حضرت کرده اند را برای فرزند تفسیر کند و این هویت را به فرزندش منتقل کند. در اعیاد شعبانیه با نشست و برخاستها و زنده نگه داشتن یاد حضرت هویت سازی را تجلی میدهد.
اما عرصه سومی که باید هویت سازی را جدی گرفت، جامعه مهدوی است که نقش زن این است که اگر جامعهای را میبیند که نام مهدی در آن زنده نیست خودش را حرکت دهد تا هویت انسانها شکل بگیرد. یک مثال در شهر قم بگویم که کودکان به شیوه قمیها اعیاد شعبانیه را تکریم میکنند، نقش مادر در همین که شرایط را فراهم کند و فرزندش را تشویق کند به اینکه این کار را انجام دهد، فکر میکنم اگر این را مدنظر قرار دهیم که زن چگونه در نظام جامعه و اجتماع هویت سازی کند، میتوانیم یک نقش جدی را برای ایفای نقش زنان نسبت به عرصه مهدوی ارائه کنیم.
خب، حال میخواهید سؤالهای دیگری را مطرح کنیم یا بحث را باز بگذاریم تا هر کس بحث مورد نظر خودش را مطرح بنماید.
خانم معین الاسلام: مباحث مطرح شده، افقهای جدیدی را باز کرده که نشان میدهد جای کار بسیاری وجود دارد و لذا از برگزاری این جلسات باید تشکر کرد. اما باید نسبت به بحثی که خانم صادقی مطرح کردند که کسی انسانها را تربیت بکند، باید نکتهای عرض کنم که الان جامعه غرب قصد دارد خانواده را خلع سلاح کند و اعتماد به نفس خانواده را در تربیت فرزندان از بین میبرد؛ به سبب این که اینها در تحقیقات خودشان به این نتیجه رسیدهاند که تا خانواده است و از ثبات کافی برخوردار است طبیعتاً تمام نقشههای دشمن، نقش بر آب است؛ چون نقطه ثقل جامعه، خانواده است. ویلیام کاردنر در کتاب خود به نام جنگ، علیه خانواده خیلی زیبا این مسئله را مطرح میکند. ایشان میگوید خانواده، موتور مولد همه ارزشهای حیاتی جامعه است. ولی با کمال تأسف، امروزه با مسائلی چون آزادی جنسی، ازدواج کمتر، طلاق آسان، همجنس بازی بیشتر، چند همسری، افزایش خانوادههای تک سرپرست، فرزندان تنها در خانواده و تمام اینها که با هم مرتبط هستند به جنگ علیه خانواده رفتهایم. و تافلر هم در کتاب «موج سوم» مطرح میکند که اگر میخواهیم بچهها احساس گناه نکنند باید نسبت به کار زشتی که انجام میدهند خانواده را دچار ویرانی نماییم. نقش خانواده بسیار مهم است تجربه هم نشان میدهد که بچهها وقتی وارد اجتماع بزرگتری میشوند، مثلاً در دانشگاهها منفعل میشوند و تأثیر میپذیرند که نشان میدهد در خانواده مستحکم و با تربیت اصولی بزرگ نشدهاند. تجربه نشان میدهد به میزانی که خانواده سعی و تلاش خردمندانه و آگاهی و بینش دینی داشته باشد میتواند در تربیت نسل ولایی موفق باشد. در آموزههای دین از لحظه انتخاب همسر، انعقاد نطفه و شیر دادن و … دستور داریم. چند درصد از جامعه ما چنین قدمهایی را برمیدارد و براساس آنها تربیت میکند تا هم انتظار داشته باشیم که نسل ولایی داشته باشیم و این را در خانوادهها میتوانیم به خوبی مشاهده کنیم. واقعاً اگر خانوادهها آن اهتمام جدی را نسبت به تربیت فرزندان داشته باشند قطعاً الان هم علیرغم تمام تدابیر دشمن میتوانند مؤثر باشند و این که بگوییم خانواده نقشی ندارد و این جامعه است که تربیت میکند چیزی است که دشمن میخواهد و میخواهد ما را منفعل کند و بچهها را بسپاریم به دست جامعه. در حالی که اگر پدر و مادر، مقید به رعایت آداب اسلامی باشد؛ به طوری که ازدواج و انعقاد نطفه و شیر دادن و… همه براساس آداب الهی باشد و همچنین آشنا به تحولات جامعه و ساز و کارهای تربیتی باشد قطعاً میتواند حرف اول را در تربیت بزند. لذا باید خانواده را تقویت کنیم. به نظر میرسد در یک برنامه فرهنگی گسترده باید روی توانمندسازی خانواده، بالاخص خانواده، سرمایه گذاری شود و راهکارهای مقابله با تدابیر دشمن برای تخریب هویت دینی فرزندان را به آنان نشان دهیم. به خانمها باید اعتماد به نفس داد. تجربه نشان میدهد که هر وقت به آنها آگاهی دادیم چنان اعتماد به نفس بالایی پیدا کردهاند که در عرصه تبلیغ و تربیت و … احساس توانمندی میکنند. ما باید آموزههای دینی را در جامعه احیا کنیم. الان واقعاً عملکردمان در زندگی و تربیت براساس میل و هوای خودمان است نه آموزههای دینی.
خانم صادقی: بحث خانواده، بحث مفصلی است که در جای خود نیاز به بحث دارد. منتها در پاسخ خانم معینالاسلام، چند سؤال مطرح میکنم؛ ما خانواده را اصل میدانیم و در قانون اساسیمان نیز از خانواده به عنوان هسته اولیه یاد کردهایم. این صحیح، اما داریم نسبت به جامعه کنونی و واقعیتهایی که وجود دارد حرف میزنیم. سؤال داریم که اگر اصل است ـ که هست ـ در جامعه کنونی ما در بین اهداف نظام برای تحکیم بنیان خانواده و برای ساخته شدن بنیان خانواده چه برنامه ریزی هایی صورت میگیرد. میگویید در دنیا میفرمایید دارند خانواده را نابود میکنند و برای این منظور، قانون درست میکنند، همجنس گرایی را ترویج میکنند و برای از بین بردن بنیان خانواده، بستر سازی میکنند؛ یعنی خود خانواده هم متأثر از قوانین و برنامههای اجتماعی است. البته این بحث بسیار عظیمی است که دنیای غرب برای ما ایجاد کرده؛ ولی ما بستر سازی مناسبی نکردهایم. واقعیتهای دیگر را هم باید ببینیم. فرزندان ماوقتی وارد جامعه میشوند واقعاً نهادهایی که در شکل گیری فرزند و خانواده تأثیر دارند و بسیار متعدد هستند؛ مثل مدرسه، دانشگاهها، فرهنگستانها و... امروزه نمیتوان ثابت کرد که تأثیر گذاری خانواده بر فرزندان قویتر از تأثیرگذاری جامعه بر فرزندان است. در واقعیت امر، خانواده، محل تولید اخلاق و فرهنگ است؛ لذا این خانواده باید در ساختارهای اجتماعی محور قرار گیرد و برای محوریت یافتن آن برنامهریزی و بسترسازی شود.
دکتر بهروزلک: از حضور اساتید دردفتر فصلنامه بسیار سپاسگزاریم.
یکی از عرصههای مهم در بحث مهدویّت، موضوع زن و مهدویت است و یقیناً چنین گفتوگویی، فتح باب است و نه ختم بحث. و مخاطبان ما هم باید در آینده ـ انشاءا... ـ بحث را همراهی کنند تا با اصلاح جامعه همراه شود و زمینهساز جامعه زیبای مهدوی باشد.
پایان.