-
دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۳۹ ب.ظ
-
۲۰۲
اندیشههای سلفی و وهابی از دو مجرای اصلی وارد آسیای مرکزی شدند. یکی با حضور مبلغان عرب در منطقه و تحصیل علمای منطقه در کشورهای عربی.
راه دیگر ورود اندیشههای افراط گرایی پس از جنگ افغانستان و شوروی و رادیکالیزه شدن مرزهای جنوبی تاجیکستان و ازبکستان و سپس حضور طالبان در افغانستان و پاکستان بود که به صورت ساختاری و سازمانی، زمینه ورود اندیشه ها و اندیشمندان و جریانهای سلفی- وهابی را به منطقه به ویژه از طریق دره فرغانه باز کرد.
امروز وادی فرغانه، جایگاه شکل گیری، رشد، پرورش، حمایت و گسترش این اندیشه ها در آسیای مرکزی است. هرچند ورود و نفوذ این اندیشه و آرا به وضعیت هریک از 5 کشور آسیای مرکزی نیز بستگی دارد. بنیادگرایی اسلامی که از پاکستان و افغانستان و از طریق جنوب ازبکستان (ترمذ و تراز) وارد دره فرغانه در قلب آسیای مرکزی میشود، تهدید امنیتی برای هر سه کشور و حتی برای 5 کشور آسیای مرکزی است که برای گریز از تنشهای قومی به نظامهای سکولار گرایش دارند.
نقش ژئوپلتیک وادی فرغانه: دره فرغانه در میانه کشورهای قرقیزستان (شرق)، تاجیکستان (جنوب) و ازبکستان (غرب) واقع شده است و استانهای فرغانه، نمنگان و اندیجان از جمهوری ازبکستان، استان سغد تاجیکستان و استانهای اوش، جلال آباد و باتکنت جمهوری قرقیزستان را در بر میگیرد.
نمنگان سومین شهر مهم ازبکستان با 330 هزار نفر جمعیت، اندیجان چهارمین شهر با 300 هزار نفر جمعیت، فرغانه ششمین شهر با 195 هزار نفر جمعیت و خوقند هفتمین شهر این کشور با 180 هزار نفر جمعیت و و اُش و جلالآباد نیز از بزرگترین شهرهای قرقیزستان میباشند. شهرهای خوقند، نمنگان و اندیجان در امتداد سیحون قرار دارند و در گذشته در مسیر جاده ابریشم قرار داشتند.
فرغانه منطقهای حاصلخیز است که در پژوهشهای گوناگون، استانداردهای زندگی (رفاه) در آن نزدیک به معیارهای ملی عنوان شده است. تراکم جمعیت در دره فرغانه، 300 نفر در کیلومتر مربع است در حالی که در ازبکستان به عنوان کشور پر جمعیت منطقه، در هر کیلومتر مربع 50 نفر زندگی میکند.
بیش از 60 درصد خاک 5 کشور آسیای مرکزی (از جمله سه کشور ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان) را زمینهای غیر حاصلخیز، بیایان و کوهستان تشکیل میدهد. دره حاصلخیز فرغانه استثنایی در این میان است. ازبکستان بزرگترین تولید کننده کتان دنیا، بزرگترین تولید کننده ابریشم در آسیای مرکزی و اورال و بزرگترین تولید کننده غذا در آسیای مرکزی با 971 مزرعه جمعی (کالخوز) و 1137 مزرعه دولتی (ساوخوز) است، بیشتر این محصولات کشاورزی را در دره فرغانه تولید میکند.
وادی فرغانه از نظر منابع زیرزمینی نیز غنی است و نفت، گاز، ذغال سنگ، گوگرد، کوارتز، طلا، قلع، سنگ آهک در آن استخراج میشود. آبهای معدنی نیز در وادی به فراوانی یافت میشوند. مجموعه این زمینههای اقتصادی موجب شد در دوران شوروی تاسیسات اقتصادی در جهت بهره برداری از مواد اولیه، مانند پنبه و طلا، در این منطقه ایجاد شود.
جمعیت بالای کشاورزان و درصد بالای روستا نشینی، درصد بسیار پایین زمینهای کشاورزی قابل کشت، کاشت یکپارچه کتان به ویژه در فرغانه که از زمان شوروی باب شد، دشواری دسترسی به منابع آب، رکود اقتصادی در 20 سال گذشته و نرخ فزاینده تورم، موجب شده است که وادی فرغانه به یکی از مسئله دارترین مناطق آسیای مرکزی تبدیل شود که به خاطر تراکم جمعیت زیاد، منابع طبیعی فراوان و دسترسی آسان به آنها، ظرفیت پرورش گروههای تندرو را دارد.
امروزه مسائل اجتماعی- سیاسی به بحرانهای هم افزا دامن زده است. نخبگان قدرت یا همان طایفههای حاکم، حوزههای اقتصادی را نیز به تصرف خود در آوردهاند برای نمونه تجارت کتان یا طلا در دست گروهی از هیئت حاکمه است و به دیگر طایفهها اجازه فعالیت نمیدهند.
فشرده آنکه، به خاطر گسلهای انباشته تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، یکی از استعاراتی که در مورد دره فرغانه بکار می رود «دره کشمکش 1» است. اهمیت این دره بدان جهت است که همواره مامن گروه های بنیادگرای اسلامی بوده و حادثه اندیجان در سال 2005 در همین منطقه روی داد. این منطقه توانایی اثرگذاری و اثرپذیری از تحولات هر سه کشور را هم دارد.
بسترهای رشد و وضعیت جریان های سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی
بطور کلی افکار افراطی مذهبی مثل سلفی ها در دهه 1970 از طریق گرو های تبلیغی کشورهای اردن، عراق، و افغانستان به شکل مخفیانه در منطقه نفوذ کردند و در سال های پایانی عمر اتحاد جماهیر شوروی و اوایل دهه 1990، گرو های افراطی به ویژه در دره فرغانه به فعالیت پرداختند.
این گروه از اسلامگراها بر اثر واکنش های تند قدرت های سیاسی منطقه، همواره در انزوا بوده اند و از سوی اسلا مگرایان سنتی مورد انتقاد قرار میگرفتند. دره فرغانه بهخاطر فاصله زیاد دره با پایتخت های سه کشور ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان و مسیر کوهستانی آن، محل مناسبی برای فعالیت و تجمع گروه های تندرو اسلامی بوده است.
از دلایل گسترش اسلام رادیکال در ازبکستان، افزایش مراودات ازبک ها و افغانی ها در دوران اشغال شوروی سابق بود. اسلام گرایان رادیکال در جریان حمله شوروی به افغانستان، مهمترین نیروهای مقاومت بودند که این قرابت جغرافیایی و مراودات بعث ظهور اسلام رادیکال در ازبکستان.
بمب گذاری تاشکند در سال 1999 برای کشتن اسلام کریم اف و حادثه اندیجان2 در سال 2005 (در ادامه بدان پرداخته می شود)، بیانگر افزایش تحرکات بنیادگرایی اسلامی در ازبکستان است. از گروه های اسلامی رادیکال در ازبکستان می توان به حزب التحریر و شاخه های جداشده از آن، اکرمیه و حزب النصرت و دیگر گروه ها نظیر جماعت تبلیغ3 ، لشکر طیبه4 و مهمتر از همه جنبش اسلامی ازبکستان5 اشاره کرد.
تمامی این گروه های اسلامی به دنبال ساقط کردن دولت کنونی ازبکستان و تاسیس خلافت اسلامی هستند. حزب التحریر به راه های مسالمت آمیز و جنبش اسلامی ازبکستان به شیوه های مسلحانه معتقد است. فعالیت این گروه ها در ازبکستان ممنوع است و دره فرغانه مامن اصلی این گروه ها میباشد.
مرکز فرماندهی و نظامی این جنبش هم اکنون بیرون از ازبکستان و در وزیرستان شمالی در پاکستان است. رهبران جنبش به قاچاق مواد مخدر برای بدست آوردن سرمایه کافی به عنوان بنیه مالی جنبش میپردازند. طالبان و القاعده به همراه بنیادها و بانکهای هم اندیش این سازمان در عربستان سعودی و جهان عرب، پشتیبانان اصلی جنبش اسلامی ازبکستان به شمار میآیند.
چین، قدرت منطقه ای و ابرقدرت اقتصادی است که نقطه ضعف آن منطقه مسلمان نشین سین کیانگ است که از طریق امریکا و ناتو علاقه به تحریک آن وجود دارد. آسیای مرکزی، راه گذار به چین است. برای تجارت و ارتباطات با چین باید از راه های ابریشم جدید گذشت. آسیای مرکزی جغرافیای راهبردی و عمق استراتژیکی چین است.
با توجه به سرکوب نهضت های بنیادگرای اسلامی در ازبکستان و آسیای مرکزی، شمال افغانستان همواره پایگاه این گروه ها بوده است. عطای بورس های تحصیلی در مدارس دینی از سوی عربستان و مصر، همواره مشوق بنیادگرایی اسلامی در منطقه بوده است. همواره میان القاعده و نهضت اسلامی ازبکستان، روابط نزدیکی برقرار بوده است.
امروز نمنگان به عنوان یکی از مراکز وهابیت و به ویژه «جنبش اسلامی ازبکستان» (IMU) 6 شناخته شده و در صدر عناوین پژوهشی اسلام گرایی و تروریسم در غرب قرار گرفته است. «جنبش اسلامی ازبکستان» گروه اسلام گرای نظامی است که در ازبکستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی فعالیت داشت و بسیاری از گروههای تندرو کنونی از درون آن زاده شدند.
این سازمان از سوی «طاهر یولداشف» و «جمعه حُجّایف» تشکیل شد. حُجّایف که با نام «جمعه نمنگانی» شناخته میشود و اهل منطقه نمنگان بود، قصد داشت نمنگان را به مرکز جنبش تبدیل کند. از مهمترین عملیاتهای IMU، بمب گذاری تاشکند در سال 1999 و چند ترور و آدم ربایی در قرقیزستان بود. این سازمان در سال 2000 در فهرست سازمانهای تروریستی امریکا قرار گرفت.
IMU سپس نام خود را به «حزب اسلامی ترکستان» (IPT)7 تغییر داد و قصد داشت در ترکستان (از سین کیانگ در غرب چین تا دریای خزر) فعال باشد ولی مرکز فعالیتهای آن وادی فرغانه به ویژه مرز ازبکستان- قرقیزستان بود. اکنون جنبش تندرو اکرمیه که از سوی اکرم یولداش تاسیس شد نیز در منطقه فعالیت دارد. ناآرامیهای نمنگان در 1997، از پیامدهای فعالیتهای وهابیان در این ولایت بود.
بنیادگرایی اسلامی و رشد گروه های تندرو تروریستی در این وادی روز به روز جدی تر می-شود و لذا جمهوری اسلامی ایران می تواند از طریق همکاری با ازبکستان در راستای کنترل گروه های تروریستی این منطقه، نقش کلیدی در تحولات آسیای مرکزی ایفا نماید.
رابطه ساختارهای دینی و سنتی و جریان های سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی در چند بخش وجود دارد.
امروز نمنگان به عنوان یکی از مراکز وهابیت و به ویژه «جنبش اسلامی ازبکستان» شناخته شده و در صدر عناوین پژوهشی اسلام گرایی و تروریسم در غرب قرار گرفته است. «جنبش اسلامی ازبکستان» گروه اسلام گرای نظامی است که در ازبکستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی فعالیت داشت و بسیاری از گروههای تندرو کنونی از درون آن زاده شدند.
1- تصوف و مخالفت با جریان های سلفی و وهابی
2- علمای تحصیل کرده مصر، عربستان، یمن، پاکستان، افغانستان و ... نفوذ وهابی گری و سلفی گری
3- وهابی گری در مناطق بحران زده و درگیر جنگ، و سلفی گری در مناطق درگیر نابسامانیهای اجتماعی، فساد و استبداد دولت سکولار
4- نقش فرهنگ قومی مناطق در نزدیکی یا دوری به سلفیت و وهابی گری
حامیان گوناگون داخلی، منطقه ای و بین المللی جریان های سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی
1- داخلی:
الف- نقش روحانیت و جریانهای دینی
ب- نقش مخالفان دولتهای مرکزی تمامیت گرا، در کشاندن دین به عرصه فعالیتهای اپوزیسیونی
ج- توسعه نیافتگی و تضادهای آن و نقش بحرانهای اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی- سیاسی
2- خارجی:
الف- نقش قدرتهای منطقه ای مانند پاکستان و هند و بحرانهای منطقه ای مانند افغانستان در رشد جریان های سلفی و وهابی
ب- نقش قدرتهای جهانی به ویژه ایالات متحده در به هم زدن توازن قدرت منطقه ای و فراهم آوردن زمینه خیزش اجتماعی علیه مدرنیته، به ویژه در قالب اندیشههای سلفی و وهابی
ج- نقش کشورهای مبدا صدور اندیشه های سلفی و وهابی، مانند عربستان و افریقای عربی
د- نقش تعدیل کننده کشورهای مبدا اندیشه ها و جریان معتدل و متعادل مانند ترکیه
نگاه و رویکردهای ساختار سیاسی کشورها به جریان ها سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی
این نگرش ها بیشتر به خاطر نبود شناخت زمینه ای و فرهنگ سیاسی توسعه یافته (یا دست کم غیرسنتی و غیر سازمانی و ساختاری) در میان حاکمان، مردم و ساخت اجتماعی سنت زده، غیر سلسله مراتبی و غیر بوروکراتیک جامعه، دچار ضعف و سستی است. ولی به خاطر ساختار دین سنتی در آسیای مرکزی، و سابقه تصوف در این منطقه به صورت بنیادین از درِ مخالفت با سلفی گری و وهابیت برآمده است. وجود حکومتهای سکولار که دین و جنبش های اسلامی را خطری برای بقای خود می دانند بر مخالفت با این دو جریان کمک بیشتری کرده است.
منافع و رویکرد چین، ایران و روسیه به جریان های سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی
الف- چین، قدرت منطقه ای و ابرقدرت اقتصادی است که نقطه ضعف آن منطقه مسلمان نشین سین کیانگ است که از طریق امریکا و ناتو علاقه به تحریک آن وجود دارد. آسیای مرکزی، راه گذار به چین است. برای تجارت و ارتباطات با چین باید از راه های ابریشم جدید گذشت.
آسیای مرکزی جغرافیای راهبردی و عمق استراتژیکی چین است. چین به این منطقه چه به عنوان بازار، چه به عنوان پایگاه های نظامی و غیر نظامی ناتو و روسیه، چه به عنوان راه و چه به عنوان منطقه گسترش بنیادگرایی، اسلامگرایی و آبشخور فرهنگی غیر چینی ها (نژادی) و مسلمانان چینی، توجه ویژه ای دارد.
ب- روسیه، قدرت نظامی منطقه و دارای نفوذ در زمینههای گوناگون بر آسیای مرکزی است که از افراط گرایی در آسیای مرکزی بیشتر به عنوان برگ برنده برای امتیاز گرفتن از غربی ها بهره می برد ولی تا حدودی نگران گسترش تندروی از این منطقه به قفقاز نیز هست هرچند هیچ گاه سیستم روسیه آنقدر قوی نبوده که راه حل غیر نظامی (اجتماعی- اقتصادی) برای این مسئله تدارک ببیند.
کاشت یکپارچه کتان به ویژه در فرغانه که از زمان شوروی باب شد، دشواری دسترسی به منابع آب، رکود اقتصادی در 20 سال گذشته و نرخ فزاینده تورم، موجب شده است که وادی فرغانه به یکی از مسئله دارترین مناطق آسیای مرکزی تبدیل شود که به خاطر تراکم جمعیت زیاد، منابع طبیعی فراوان و دسترسی آسان به آنها، ظرفیت پرورش گروههای تندرو را دارد.
روسیه به خاطر تلاشهای ناتو برای استقرار پایگاه های بیشتر در قزاقستان و سایر کشورهای منطقه، به این مناطق بسیار حساس شده است. از نفوذ فرهنگ و اقتصاد چین به ویژه در قرقیزستان نگران است. از کوچ روس تباران به داخل روسیه که بیشترشان در دوره استالین به این جا کوچانده شده بودند، ناخشنود است. ولی در کل به جز رویکرد نظامی و تا حدودی بوروکراتیک، جای پای استواری در منطقه ندارد.
ج- ایران قدرتی منطقه ای است که گرایش سیاست خارجی اش در قبال بنیادگرایی و اسلام گرایی در آسیای مرکزی، دارای تضاد بنیادین در حیطه نظری است. از یکسو موافق اسلام گرایی و حتی اسلام سیاسی است. این امر به گسترش جریان های سلفی و یا نزدیک به آن کمک می کند.
از سوی دیگر ایران مخالف تندروی سنی و ضد شیعی است که این در قالب دولتهای سکولار و فرهنگ تصوف و اسلام سنتی ممکن است. نسخه رسمی اسلام دولتی در ایران نیز چندان با این سه کشور موافق نیست.
ولی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به دلیل بهره بردن از نیروهای دانش آموخته ای که در منطقه ساکن بوده و دارای نیروهای سازمانی تکمیلی مانند نیروهای دانشگاهی (آموزش زبان فارسی در رایزنیهای فرهنگی، فرهنگ سازی، جذب دانشجو از منطقه در ایران و تحصیل ایرانیان در منطقه...)، نظامی- امنیتی، و تا حدودی هم اقتصادی (سرمایه گذاران و تاجران و شرکتهای عمرانی...) است که این امکان را می دهد تا منطقه را به صورت عملیاتی شناخته و سیاست خارجی حمهوری اسلامی ایران را در آنجا سازماندهی کند.
بدین سان با هوشمندی توانسته است هم مطالبات نظری دستگاه های داخلی را به زبانهای دیپلماتیک ترجمه کرده و بصورت عملیاتی و عینی (پراگماتیک) اجرا و پیگیری کند و هم بنیان های انقلاب اسلامی را در سیاستهای خود گنجانده است. نیاز به نیرو، فوند found و گسترش فعالیت های دولتی و غیر دولتی (اقتصادی، فرهنگی) در منطقه آسیای مرکزی، به موضع جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با سلفی گری و وهابیت کمک می کند.
اهمیت بنیادگرایی اسلامی در منطقه از آن بابت است که این گروه ها تحت تاثیر اندیشه های سنی - وهابی قرار دارند که در صورت قدرت گیری همواره نمی توان رویکرد مناسبی با جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با این گروه ها متصور بود لذا ایران و ازبکستان در این باره به گونه ای می توانند منافع موازی تعریف کنند و انگیزه برای همکاری دو کشور جهت مقابله با این گروه ها وجود دارد. به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران با توجه به تجربیات مناسب در مبارزه با گروه های تروریستی می تواند لاقل در مهار این گروه ها همکاری داشته باشد.
پیامدهای گوناگون گسترش جریان های سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی
1- ایران به عنوان کشوری شیعه و مخالف با نظم جهانی، در محاصره دشمنان و اهل سنت تندرو قرار می گیرد
2- منطقه دارای ساختار متکثر چند قومی، چند مذهبی، چند زبانی، چند دینی می باشد و گرایشهای اندیشههای دینی- مذهبی تندرو، زمینه تنشهای فراوان، بی پایان و خشونت را فراهم می آورد.
3- منطقه با توجه به اینکه مسیر راه ابریشم است و در همسایگی چین قرار دارد زمینه گسترش تنش و درگیری به سطوح فرامنطقه ای، از جمله خاورمیانه و آسیای غربی را دارد.